اسیر کیر

1393/04/02

سلام خدمت همه دوستان .اسم من حسنه من تا ۱۵سالگی نمیدونستم سکس چیه ولی یه سری مساءل باعث شد من اسیر کیر بشم یعنی همیشه حشر کیر هستم . و تا الان هنوز هم نتونستم کسی رو پیدا کنم که همیشه ارضام کنه . هرچی دارم از یه سری از خاطراتم هست که از ۴سال قبل دارم و تا ۱سال گذشته هم با من بود و من هم رازی ولی الان مدت ۱سال که تنهام و کسی نیست به خواستم برسه . داستانی که براتون مینویسم یکی از بهترین خاطراتمه زمانی که خیلی تو کف بودم و دنبال یه نفر میگشتم تا باهاش حال کنم . بعضی وقتها از طریق چت کسایی رو پیدا میکردم ولی یا سنن از من کوچیک بودن یا کیرشون کوچیک بود بنابر این دنبال یه ادم سن بالا میگشتم که مجرد باشه و ترو تمیز باشه . ولی تو پیدا کردن اونم به مشکل بر میخوردم .یه بار با یکی تو چت اشنا شدم .میگفت 34سالشه ولی وقتی باهاش قرار گذاشتم یه مرد ۵۰ساله بود . بالاخره شانسم زد و یکی رو که واقعا دونبالش میگشتم پیدا کردم . کسی که یک سال باهاش بودمو بهترین خاطرات سکسم باهاش بود . اسمش حسن بود هم اسم خودم .یه روز که رفته بودم استخر دیدمش . اون زمان میرفتم استخرو الت اینو اونو دید میزدم . اون روز وقتی داشتم لباس عوض میکردم متوجه حسن شدم یه مرد ۳۷ ساله نسبتم چاق موهاش وزوزی بود بدنش مو داشت ولی چیزی که نظرمو جلب کرد پاهاش بود چون باتیغ حسابی زده بود . داشتم دیوونه میشدم .من همینطور خیره بهش مونده بودم .متوجه من شد . منم خودمو زدم اون راه .همینطور که داشت لباس عوض میکرد فا خودم کفتم باید یه حرکت بزنم تا متوجه من بشه برای همینم دولا شدم تا از روی شرت کونمو ببینه . سریع بلند شدمو دیدم درست حدس زدم داره به کونم نگاه میکنه . دو دل بودم رفت تا مایو شو عوض کنه منم پشت سرش رفتم .رفتم بغل رختکن اون دیگه کاملا متوجه شده بود یه خبرایه . رفت داخل استخر منم اب دور زیر نظر داشتمش .یه مقدار شنا کردو رفت یه گوشه نشست منم رفتم کنارش . سر حرفوباز کردم . گفتم خوب شنا میکنی . خلاصه بعد از کلی حرف زدن بهش گفتم به منم یاد بده . با هم رفتیم داخل اب عمدا خودمو میچسبوندم بهش التش بزرگ بود قضنگ میشد حسش کنی . بعد از یه ساعت کلی گرم گرفتیم منم دیگه راحت دستمو میزدم به کیرش اونم لبخند میزد بعضی وقتا هم خودشو میچسبوند به من . کیرش راست شده بود . بلند نبود ولی خیلی کلفت بود موقع رفتن ازم شماره خواست منم شمارمو دادم .بقیه داستان و بعدا مینویسم

نوشته: حسن


👍 0
👎 1
42364 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

423762
2014-06-23 12:56:27 +0430 +0430

بچه کونی، ننویس. . . . . . . . . . . . . . .
نمی‌خواد بقیه داستانت رو بنویسی. شاشیدم به داستانت، دیگه ننویس.

0 ❤️

423763
2014-06-23 13:59:41 +0430 +0430
NA

کیرم تو کوس مادرت

0 ❤️

423764
2014-06-23 15:15:42 +0430 +0430
NA

lashi nanevis

0 ❤️

423766
2014-06-23 16:33:33 +0430 +0430

تخمی بود ننویس

0 ❤️

423767
2014-06-23 17:34:53 +0430 +0430

منتظر بقیه اش هستم. زودتر ادمین جان. ممنون

0 ❤️

423768
2014-06-23 17:45:19 +0430 +0430
NA

سه ساله میخوام به دوس پسرم کون بدم نمیشه همش میترسم شماها چطوراین کارومیکنید

0 ❤️

423769
2014-06-23 18:37:58 +0430 +0430
NA

عزیزم به من پیام بده چون میخوام بکنمت

0 ❤️

423772
2014-06-24 03:39:10 +0430 +0430
NA

گفتن داستان سکسی نه چگونگی همسر یابی D:
بعدشم یارو 37 سالش بود ولی بلد نبود؟؟ برو عمو

0 ❤️

423773
2014-06-24 15:58:34 +0430 +0430
NA

با بودن شماهاست که بازار ما کساد شده biggrin

0 ❤️

423774
2014-07-12 01:43:37 +0430 +0430
NA

کیر تو کوس خواهر مادرت با این داستانت کونی لاشی کس عمت مادر قهوه کیر تو کس کل طایفت

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها