اشتباه = پشیمونی

1390/11/18

سلام من پوریا هستم22سالمه.داستان در مورده خودمو مامانم
هست.من 2تا خواهر هم دارم که اونا ازدواج کردن.
و منو مامانم تنها هستیم،بابام هم 10سال پیش فوت کرده بود.
مامانم 42سالشه.منو مامانم خیلی باهم خوب بودیم.
اون از 10سال پیش با هیچ کسی سکس نداشته بود.
مامانم178قدش بودو90کیلو هم وزن.اون سینه های بزرگی
داره و یه کون خیلی بزرگ.مامانم جلو من لباسهای باز
نمی پوشید.من به فکر سکس با مامانم نبودم ولی واسه خودم
میگفتم اگه یکی پیدا بشه با این هیکل بکنمش خیلی عالی میشه.
باز ترین لباس مامانم جلو من تاپ بودو دامن.
دوست داشتم لختشو ببینم چه جوریه.
یه بار که رفتم بیرون،هنو تو را پله ها بودم که یکی در خونرو زد
من از بین نرده ها می خواستم ببینم کیه.زاویه دید جوری بود که
در خونه مشخص بود.وقتی دیدم همسایمونه می خواستم برم
ولی نمیدونم چی شد که وایستادم.و وقتی در وا شد مامانم با
شورتو سوتین اومد دمه در.من داشتم از تعجب شاخ در می اوردم.
اخه وقتی رفتم بیرون مامانم شلوار پاش بودو یه تی شرت.
بعدش صحبت اونا تموم شد و من هم رفتم.
از وقتی که بر گشتم خونه به فکر افتادم که مامانمو لخت ببینم.
حتی فکر سکس هم برای اولین بار خورد به سرم.
کلی فکر کردم که چی کار کنم که این اتفاق بیفته.
و به این نتیجه رسیدم که…
یه چند بار نقشم عملی نشد تا که یه روز خواستم برم بیرون
مامانم تو آشپز خونه بود و من گفتم خداحافظ ولی از در بیرون
نرفتم،درو باز کردمو بستم و بعدش سریع رفتم تو اتاق.
مامانم از آشپز خونه اومد بیرون و چای گذاشت رو میز رفت
تو اتاقش.بعد2&3دقیقه اومد بیرون…
من باور نمی کردم چیزی رو که میدیدم،نقشه من عملی شده بود
و من مامانمو لخت میدیدم.وایییییییی اون سینه های بزرگ با
اون کون خیلی گندش.ما یه تیکه خونمون آفتاب می افتاد و
مامانم رفت اونجا خوابید.حالا واقعا نمی دونستم باید چیکار کنم.
از یه ور اون مامانم بودو از طرف دیگه بد جور رفته بودم تو
کارش.آخر تصمیم گرفتم برم پیشش حالا اگه سکس شد چه بهتر
اگه هم نشد که هیچی.
آروم آروم رفتم سمتش دیدم چشاشو بسته.کنارش نشستم و دستمو
بردم سمته سینه هاش،هنو دستمو نزده بودم مثل اینکه هس کرد
منو،چشاشو وا کرد و وقتی منو دید یه دفه به مِن مِن افتاد.
گفت چیکار میکنی تو؟مگه نرفته بودی؟من گفتم نه.
بعدش سریع بلند شد که بره تو اتاق.همین که داشت میرفت من
رفتم دنبالش و دستشو گرفتم،اونم با زور می خواست بره تو اتاق.
وقتی رفت تو اتاق به من گفت برو بیرون.من همین جوری داشتم
بهش نگاه میکردم.که داد زد برو بیرون تازه اون وقت من از شُک
در اومدم.گفتم این کار همیشه توئه که من میرم بیرون لخت میشی؟
گفت تو خونه خودمم جلو کسی لخت نمیشم که حالا برو بیرون.
من گفتم تا الان هیچی ولی الان که لختتو دیدم می خوام با هات
حال کنم.گفت چی داری میگی تو؟حال یعنی چی؟
گفتم رو تخت که بخوابی حالو بهت نشون میدم.فهمید که منظورم
چی هست.گفت پوریا من مامانتم مطمئنی حالت خوبه.
من گفتم آره،ولی واقعا حالم خوب نبود.دستشو گرفتم به زور
بردمش خوابوندمش رو تخت،خودمم افتادم روش.اونم با التماس
میگفت پوریا تو رو خدا پاشو قول میدم دیگه لخت نباشم.
منم تو اون لحظه شهوت کل وجودمو گرفته بود و نمیدونستم
دارم چیکار میکنم.بهش گفتم یه چند دقیقه حال بدی که طوری
نمیشه.بعدش لباشو بوسیدمو ازش لب میگرفتم خودمو میمالیدم بهش
بعدش از روش بلند شدم فکر کرد که دیگه کاری ندارم.
گفت خب بسه دیگه،گفتم چی بسه؟هنو کاری نکردم که.
بعدش سینه های بزرگشو گرفتم تو دستمو کلی لیسش زدم خیلی
داشتم حال میکردم.بعدش تصمیم گرفتم که کیرمو بزارم لایه
سینه هاش.گفتم حالا نوبت مامان جونمه که کیره پسرشو ببینه،
مامانم گفت من نمی خوام ببینم پوریا پاشو به خدا نکن این کارو
خجالت بکش من مامانتم،منه خرم نمی فهمیدم دارم چه غلطی
میکنم.بلند شدم که لباسامو در بیارم در همین حین یه چند باری
بلند شد که بره من نذاشتم.پیرهنمو در اوردم،بعدش شلوارمو در
اوردم.کیرم که راست شده بود کاملا از رو شورت معلوم بود،
نگاه مامانم به کیرم بود.بعدش گفتم بخواب این دفعه مامانم چیزی
نگفت.منم رفتم بالا سرش که شورتمو در بیارم.
کیرمو در اوردم.ازش پرسیدم کیرم چطوره؟دوسش داری؟
اون گفت چمیدونم،ولی از ماله بابات هم دراز تره هم کلفت تر.
من گفتم چه خوب پس یه حال اصاصی میکنی با یه کیر بزرگ.
گفت خاک تو سرت من مامانتم اخه چه جوری میتونم حال کنم
وقتی بهت حسی ندارم.حالا کیرت چند سانته؟کیرم 22سانتی متر
بود،دوره کیرم هم 15سانت بود.بعدش رفتم کیرمو گذاشتم لایه
سینه هاش وای خدای من چه حالی میداد.اونم از دو طرف
سینه هاشو با دست فشار میداد.بعدش گفتم کیرمو میخوری؟گفت
نمیدونم.گفتم باشه خودم خوابیدمو اون کیرمو گرفت برام ساک
میزد خیلی حشری شده بودم واقعا به هیچی نمی تونستم فکر
کنم اون لحظه.بعدش گفتم حالا وقتشه که اون کسو کونه نازتو
ببینم برات لیس بزنم.اون گفت خیلی بی شرمی واقعا هیچ وقت
فکرشو نمی کردم.گفتم بخواب حرف نزن.اون خوابید اون پاهای
تپلشو وا کرد.من اول کلی پاهاشو لیس زدم بعدش او کسه سفیدشو
براش لیس زدم معلو بود که کسش خیلی وقته هیچی توش نرفته.
یه کسه ناز تپلی کلی براش لیس زدمو با انگشت میکردم توش
مامانم کم کم سرو صداش در اومده بود.بهش گفتم بر گرد
اون کون گندت ببینم.وای چقد باحال بود کونش.گفتم من عاشق
کونتم فوق العادست.گفت اتفاقا باباتم خوشش میومد ولی خیلی
از کون سکس نداشتیم.راست میگفت فاصله تا سوراخش زیاد
بود.یکم کونشو لیس زدمو بعدش اروم کیرمو گذاشتم رو سوراخ
کسش کم کم کردم تو یکم که کردم رو پهلو خوابوندمش و یه
پاشو دادم بالا میکردم تو کسش اونم اه نالش بلند شده بود.
بعدش کیرمو در اوردمو خوابیدم گفتم حالا نوبت توئه که فعالیت
بکنی.واییییییی چقدر حال میداد وقتی بالا پایین میشد.گفتم
بخواب که می خوام از کون بکنمت.گفت کیرت کلفته پس اروم
بکن.منم کیرمو گذاشتم رو سوراخش اروم اروم کردم تو.
صدای دادو فریادش بلند شده بود یه که کردم سوراخش باز شده
بود دیگه کم تر دردش میومد.وقتی داشت ابم میومد گفتم بریزم
روت یا تو کونت بریزم.گفت بریز روم،منم کیرمو در اوردمو
ابمو خالی کردم روش.بعدشم یکم برام ساک زد و تموم شد.
بهش گفتم مامانی حال داد بهت.گفت چی بگم والا؟گفتم بعده 10سال
فکر نمی کنم بد بوده باشه.بعدش بقلش کردمو بوسش کردمو
بقل هم خوابمون برد.و وقتی بیدار شدم،تازه عقلم اومده بود
سر جاش و فک میکردم همش یه خوابه.ولی وقتی مامانمو دیدم
که لخت کنارم خوابیده،فهمیدم همش واقعی بوده و من چه اشتباه
بزرگی انجام دادم.از اون به بعد منو مامانم خیلی باهم خوب
نبودیم و بعده یه مدت من از مامانم جدا شدم و یه جا دیگه زندگی
میکردم.خیلی ساده رابطمون به هم خورد بخاطر حماقت من.
+پایان داستان+
دوستان این داستان غیر واقعی هستش.چه خوب چه بد من سعی
کردم داستان خوبی باشه.اونایی که خوششون نیومده ببخشید،
اگر بگید کجاهاش بده که من اصلاح کنم تو داستان های بعدی.
مطمئنا اصلاح میشه.
اونایی که خوششون اومده هم اگر بگن کجاش خوبه ممنون میشم
و اگر هم یه جاهایی نقص داره بگید حتما.
ممنون از اینکه چشماتونو خسته کردید

نوشته:‌ dastanak


👍 1
👎 2
98933 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

310928
2012-02-07 23:19:12 +0330 +0330

کوس کش ریدم تو مغزت و داستانت. کله کیری تو که به عمرت کوس ندیدی و فقط کونت گذاشتن تا عقده ای شدی اومدی اینجا داستان هم مینویسی؟ کیر تو تخیلات احمقانه و تخمیت. مادرت با وزن 90 کیلو رو کیرت بالا پایین میکرد خودشو؟ خیلی آشغال کله هستی. دیگه اینطرفا آفتابی نشو بچه کونی.

0 ❤️

310929
2012-02-08 00:50:16 +0330 +0330
NA

محارم نمیخونم >:P >:P >:P >:P >:P >:P

0 ❤️

310930
2012-02-08 01:24:37 +0330 +0330
NA

داستانت خیلی بد بود. انگار یک خاطره نوشتی. خیلی هم با عجله شروع کردی و تمومش کردی.

من شخصا تا نیمه خوندم. سوژه سکس با مامان هم خیلی تکراری و خسته کننده شده.

0 ❤️

310931
2012-02-08 01:41:36 +0330 +0330
NA

ببین ! من فعلا دستم بنده وقت ندارم. از طرف من چند تا فحش چارواداری به خودت بده.

0 ❤️

310932
2012-02-08 04:32:35 +0330 +0330
NA

ابعاد کیرتو 1 بار دیگه مرور کن

0 ❤️

310933
2012-02-08 04:56:33 +0330 +0330
NA

کیر خر تو خلقت قرار نست هرچی که به اون مخ پوکت میرسه بیای اینجا بلغورکنی کون ده لاشی کیر خمینی تو مغزت

0 ❤️

310934
2012-02-08 09:42:23 +0330 +0330
NA

ریدی عزیزم همین . دیگه کس شعر ننویس

0 ❤️

310935
2012-02-08 13:22:33 +0330 +0330

اصلا جالب نبود دلایلی که واسه کارات اوردی و توجیهات خیلی غیر منطقی بود واسه همین داستانت خیلی بی منطق بود
یه شروع معماگونه داشتی که ادمو وادار میکرد داستانتو بخونه که چه اشتباهی در مورد مادرت مرتکب شدی اما بشدت مزخرف ادامه دادی بطوریکه وسطای داستان از خوندنش منصرف شدم اما خوندمش ببینم چطور تمومش میکنی و دیدم متاسفانه اخرشو با یه پایان تکراری و کپی شده از یه داستان توی همین سایت تموم کردی سعی کن تمرین کنی و سوژه های معقولتری استفاده کنی نه همچین سوژه ی دور از ذهنی

0 ❤️

310936
2012-02-08 20:53:11 +0330 +0330
NA

خو اینم شد کیر؟ دور بازو آرنولد و رامبو هم اینقدر نبود بابا کیر دورش 15 سانتر؟ بدم میومد فحش بدم ولی کونی چونگوز اینم شد داستان خداوکیلی؟
خبر از چونت داری چونگوز که اومدی داستان مینویسی؟

0 ❤️

310937
2012-02-08 21:49:36 +0330 +0330
NA

شما سعی کن دیگه ننویسی
خواستی بنویسی با کلید اینتر کاری نداشته باش
آفرین پسر کله … .

0 ❤️

310938
2012-02-09 01:05:10 +0330 +0330
NA

خوب اگر داستانت واقعي نيست چرا سوژه بهتري انتخاب نكردي كه به واقعيت نزديكتر باشه ؟
ضمناً نميدونم چرا همه ميخوان همه چيه خودشون و طرف سكسشون رويايي باشه ؟ در حالي كه در واقعيت اصلا اينطور نيست … هر شخصي ممكن هست يك حسن هايي داشته باشه ولي ايراد هم صد در صد داره و اينكه همه صفات رو تو داستان ها رويايي مي نويسيد باعث ميشه داستان خيلي تخيلي بشه …

خوب نبود خواهشاً از خاطرات خودتون بنويسيد حتي اگر سكسش كم هم باشه ولي به نظرم تاثيرگذاريش بيشتر هست…

0 ❤️

310939
2012-02-09 01:07:06 +0330 +0330
NA

خوب نبود خواهشاً از خاطرات خودتون بنويسيد حتي اگر سكسش كم هم باشه ولي به نظرم تاثيرگذاريش بيشتر هست…

0 ❤️

310942
2012-02-09 02:30:04 +0330 +0330
NA

از سکس با محارم متنفرم …داستانت مزخرف بود

0 ❤️

310943
2012-02-09 10:03:16 +0330 +0330
NA

یعنی اگه آخرش نگفته بودی که دروغ گفتی چنان فحشی نثارت میکردم که حالت جابیاد،مرتیکه الدنگ دلت خوشه داستان نوشتی
مزخرف…

0 ❤️

310945
2012-02-09 18:39:06 +0330 +0330

دمت گرم! جوابه توپی بود!!!

0 ❤️

310946
2012-02-10 03:06:08 +0330 +0330
NA

rastesh man dastaneto nakhundam.chon ye nega be nazara endakhtam didam arzeshe khundan nadare x-(

0 ❤️

310949
2012-02-10 09:17:09 +0330 +0330
NA

“کوس کش ریدم تو مغزت و داستانت.” :))
“کیر تو تخیلات احمقانه و تخمیت.” :))
“کون ده لاشی کیر خمینی تو مغزت” =)) =)) =)) =)) =))

0 ❤️

310950
2012-02-10 14:33:19 +0330 +0330
NA

آخه دجال اینم شد داستان کیر خر تو کونت خودتو گاییدی تا این داستانه تخمیرو بنویسی بیا بشین سر کیرم اوبنه ای

0 ❤️

310951
2012-07-18 14:17:31 +0430 +0430
NA

ببین دلم می خواد بشینم رو لبای مامانت بهش بگم سوراخ کونم رو لیس بزنه بعد آب کیرم رو خالی کنم رو صورتشو تو دهنش, آخر سر هم بشاشم به همه بدنش,

0 ❤️

310952
2012-11-19 12:34:27 +0330 +0330
NA

تو که ریدی با این داستانت
آخه تو مغزت چی هست کونی این چیه نوشتی نتونستم ده خط بخونم
اه اه ریدی با این داستان >:P :W

0 ❤️

310953
2015-04-23 13:06:28 +0430 +0430

سکس با محارمو نیستم.بماند که داستانو هم نصفه ول کردم…در مورد اون ابعاد! هم دوستان راست میگن…نه اصلا خوب نبود

0 ❤️

556417
2016-09-15 11:55:44 +0430 +0430

کیرم 22سانتی متر
بود،دوره کیرم هم 15سانت بود (wanking) (erection)
هرکون دور کیرش 15 سانت نبود ک واس تو بود! کیر پدر جد خر از پهنا تو کونت ?

0 ❤️

574311
2017-01-16 07:11:41 +0330 +0330

بی ناموس لاشی گوه میخوری میایی اینجا شر و بر مینویسی

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها