اشکان و زن مذهبی طبقه بالا

1393/07/15

ما توی یه خونه چهار واحد زندگی می کنیم طبقه بالای ما یه خانوم و اقا زندگی می کردند که تازه امده بودند ( داستان مال دو سال پیش) . خیلی خونه نبودند . شوهر الهام خانوم ( همون طبقه بالای ما ) بیشتر وقتای ماموریت می رفت گاهی چند هفته نمیاد . الهام هم بیشتر وقتا خونه مادرش اینا می موند . الهام زن چاق و قد بلند با پوست سفید و چادری بود خیلی مذهبی بود .

یه روز سر ظهر که تنها خونه بودم داشتم چرت می زدم یکی زنگ خونمون زد در که باز کردم الهام بود با صورت و لباسی تقریبا خیس اول تعجب کردم که سریعی گفت لوله حموم شون ترکید و کسی نیست کمکش کنه . پشت سرش رفتم بالا تکون خوردن لپای گنده کونش به خنده انداخته بودم ( من اون موقع 20 سالم بود ) با خودم گفتم بی چاره شوهرش اینو چجوری می کنه . مغزی شیر اب حموم خراب شده بود که براش عوض کردم . انگار حمومش نیمه کاره مونده بود . برام یه لیوان شربت اورد و خوردم اجازه نمیداد لای چادرش یه خورده باز بشه صورت بامزه داشت . من زیاد تو نخش نبود چون خیلی مذهبی و چاق بود . چند وقتی گذشت از روز به بعد با من سلام علیک گرمی می کرد حدود 30 سالش بود و هنوز بچه دار نشده بود. یه روز که دوست دخترمو اوردم خونه اون دیدمون با خودم گفتم که حتما به مامانم میگه . بعدش از مامانم پرسیده بود پسرتون نامزده مامانم گفت بود نه گفته بود چرا براش زن نمی گیرد و از این حرفا که مامانم یه کم مشکوک شده بود پرسید بود چیزی ازش دیدی که الهام گفته بود نه اتفاقا خیلی پسر خوبی هستند . چند روز بعدش صبح که داشتم میرفتم بیرون دیدم تو حیاط وایساده تا منو دید سلام کرد و گفت اقا اشکان میشه ماشین برام پارک کنید یه 206 سفید داشتند نمی تونست درست پارکش کنه . ماشینو که پارک کردم خواستم سویچو بهش بدم دستم به دستشو خورد و سریع دست شو کشید با خنده بهش گفتم برق گرفتون که خیلی بهش بر خورد یه نگاه بدی بهم کرد و من یه پوز خند بهش زدم که بهم گفت این دفعه اگه کسی رو اوردی خونه حداقل پنجره اتاقتو ببند که صداتون بالا نیاد . ( اتاق من دقیقا بالا اتاق اون است ) که با پروی گفتم باشه اما بیچاره ها دردشون میاد انگار جا خورده بود توقع این حرفمو نداشت یه کم قرمز شد و گفت انقدر هم مالی نیستی که با پروی بیشتر گفتم امتحانش مجانه گفت برو بی ادب . برگش که کیف شو از تو ماشین بردار که جلو رفتم دستمو از روی چادر محکم کشیدم لای کونش که با اعصابانت برگشتو خوابند توی گوشمو سریع رفت در خونمون زد که خدا رو کسی خونه نبود قبل از من همه رفته بودند سر کار . اون روز سر کار نرفتم هم می ترسیدم به مامانم بگه هم برام زور داشت یه زن خوابند زیر گوشم . به مامانم نگفت منم منتظر یه فرصت بودم تا اینکه باز تو پارکینگ نمی تونست ماشینو در بیاره رفتم گفتم کمک نمی خواد گفت نه خیر گفتم شما تو گوش من خوابندید ناراحتم هستید گفت خود می دونی چرا زدم گفتم خوب دستم خورد عمده ای نبود گفت حالا عمده ای نبود . براش ماشینو در اوردم یه نگاه بهش کردم سویچ بهش دادم . گفتم اقاتون هنوز نیومدن ج نداد. رفت سوار شده که باز از عقب دستمو فرو کردم لای کونش سریعی رفتم عقب برگشت با حالا بغض کرده گفت خیلی بی شعوری داشت می لرزید رفتم جلو گفتم ببخشید اشک در امده بود خواستم با دستم پاکشون که نزاشت با حالت گریه رفت بالا ترس تمام بدنمو گرفت بود . رفتم دنبالش رفته بود خونه درم باز بود رفتم تو رو مبل نشسته بود صورتشو با دست گرفته بود داشت گریه می کرد . رفتم جلو گفتم به خدا نمی خواستم اشکتو در بیارم ببخش . سرش بالا گرفت گفت خجالت نمی کشی که این کار رو می کنی منم گفتم نه چون دوست دارم خودمم نمی دونستم چه میگم داشتم پرت و پلا می گفتم خیلی جا خورد و گفت وای خدا چه اشتباهی کردم . رفتم جلو دست کشیدم به صورتش انگار مسخ شده بود اشکاشو پاک کردم اروم دست شو گرفتم و بوس کردم توجهی نمی کرد همون جوری نشسته بود لبشو بوس کردم چیزی نمی گفت ادامه دادم سینه های گندش که تو دستم جا نمی شد و مالوندم روسری شو در اورد بی اینکه چیزی بهم بگه کم کم لختش کردم بدن سفید و گوشت الوش ناز می کردم یه شکم نسبتا کنده و با سینه های بزرگ رو دست شو گرفتم بردمش رو تخت خوابدمش حرف نمی زد سینه هاشو می خوردم اونم فقط با دستاش موهامو ناز می کرد بدنش خیلی سفید بود شلوارشو در اوردم رونای گنده و سفیدش برق می زد شورتشو در اورد یه کس قرمز و خوشگل افتا بیرون براش خوردمش داشت غش می کرد اروم اخ و اوخ می کرد منم اخت شدم کیرمو بردم جلو دهنش 22 سانت کیر با یه سر کلفت شرو به خوردن کرد خوب می خورد من به بدن نرمش دست می زدم بعد کیرمو کردم تو کسش دیگه بحرف امد گفت درد داره اروم گفتم کیر این شکلی دیدی محکم می کردم به تلافی سیلی که زده بود بهم تختو چنگ می زد . کیرمو کشیدم بیرون دمرش کردم گفتم شوهرت از عقب کردت که با خنده گفت کیرش نمیرسه به سوراخ کون که خیلی بزرگ بود لاشو باز کردم یه سوراخ سرخ رنگ و قشنگه پیدا شد با اب دهن کیرمو خیس کردم گفتم کونشون قنبل کنه گذاشتم رو سوراش و فشارد تا ته چنا دادی زد که کر شدم گفت پاره شدم بی رحمانه می کردمش تا ابم امد رختم تو کونش . تا چند ماه کارم کردنش بود گاهی یک ساعت می کردمش بعد 6 ماه از اونجا به بهونه دور بودن خونه شون تا خونه مامانش اینا رفتن . من هنوز کس و کونی به تمیزی و خوشگلی اون ندیدم .

نوشته: اشکان


👍 3
👎 3
457731 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

439538
2014-10-07 15:33:12 +0330 +0330

اوووووووووووففففف بازم تخمی تخیلی

2 ❤️

439539
2014-10-07 15:40:03 +0330 +0330
NA

خیلی کوس شعر تخیلی بود جقی

0 ❤️

439541
2014-10-07 16:35:34 +0330 +0330

سگ تو روحت
ریدی وقتیکه کار به تماس فیزیکی رسید.اینجاس که طرف وا میده و جنده از اب در میاد.گوشم از این حرفا پره.و این داستان برخواسته از یه فکر ملجوقه و اینطوریه که زن طبقه بالا شد سوژه ی جق نویسنده.

2 ❤️

439542
2014-10-07 16:54:41 +0330 +0330
NA

تا اونجا که گفتی 22 سانت خوندم
10505600_374219862730752_8529774079024127867_n.jpg

1 ❤️

439543
2014-10-07 18:16:38 +0330 +0330

کس و شر بود
یه مشت آدم جقی اومدن برای ما نویسنده شدند

3 ❤️

439544
2014-10-07 18:43:41 +0330 +0330
NA

مثل سگ دروغ ميگي.خودت خوندي چه کس وشعري نوشتي؟؟؟

0 ❤️

439545
2014-10-07 18:58:38 +0330 +0330

چه اصراری داری بگی گناه کبیره کردی که اون دنیا چوب بکنن تو کونت از دهنت درآد.والا من یه بار همچین غلطی کردم چند ساله چوبش تو کونم گیر کرده.چرا میخوای آش نخورده و دهن سوخته بشی؟!!!
مطمئنم با فحش نه تو به جایی میرسی نه من پس بیا و سوژه ی جق زدنت رو عوض کن الکی واسه خودت گناه نخر…
بیا و توبه کن منم کمکت میکنم یه پیام بهم بده آدرس بدم بیای آب توبه بریزم سرت شاید آدم شی -_-

1 ❤️

439546
2014-10-07 19:19:51 +0330 +0330
NA

biggrin جق با اعمال کس شعری

1 ❤️

439547
2014-10-07 20:05:14 +0330 +0330
NA

mn nmdunm chera hme chan mah bad.asbab keshi miknan

0 ❤️

439548
2014-10-07 20:13:41 +0330 +0330
NA

کیراسب ابن ملجم تو ک م خ

0 ❤️

439549
2014-10-08 00:05:16 +0330 +0330
NA

همینجوری میکردی “چند ماهی بود که کارم فقط کردنش بود” بدرود stop جقی

1 ❤️

439550
2014-10-08 00:07:42 +0330 +0330

با این غلط املایی که نوشته ای و زحمت ندادی که اصلاح اش کنی معلومه که چه چرت تحویل هم شهوانی های عزیز داده ای. برات متاسفام.

1 ❤️

439551
2014-10-08 00:07:51 +0330 +0330

کیر بگایی دروغگوی خالی بند

0 ❤️

439552
2014-10-08 00:28:57 +0330 +0330
NA

" ( اتاق من دقیقا بالا اتاق اون است ) "
"ما توی یه خونه چهار واحد زندگی می کنیم طبقه بالای ما یه خانوم و اقا زندگی می کردند که تازه امده بودند "
آیا ایتها با همدیگه میخونن؟؟؟ نه خیییییرررررر

2 ❤️

439553
2014-10-08 00:56:50 +0330 +0330
NA

کیری تخماتیک بووووووووود

1 ❤️

439554
2014-10-08 03:12:13 +0330 +0330
NA

كير ماموت تو كونت مردك اينقدر شيشه كشيدي مغزت گوزيده

1 ❤️

439555
2014-10-08 05:51:18 +0330 +0330
NA

آخه سگ چرا دروغ سرهم میکنی
اول تو حیاط ماشین رو براش پارک میکنی
روز بعد ماشین تو پارکینه

2 ❤️

439556
2014-10-08 06:24:41 +0330 +0330
NA

نمیدونم چی بگم ولی سکست بی روح بود گلم

0 ❤️

439557
2014-10-08 07:55:04 +0330 +0330
NA

وقتی گفتی زنه چاقه نخوندم.

0 ❤️

439558
2014-10-08 07:55:25 +0330 +0330

ببین…داستانت که (حیف کس که بگم کس شعر بود)اما داشته باش یکروزی رو که خودت زن داشته باشی وخونه نباشی پسر همسایه تون توی واقعیت این بلا رو سر زنت بیاره…اره اون روز خیلی دور نیست…مزن در کسی را که میزنند درت را…

3 ❤️

439559
2014-10-08 08:47:41 +0330 +0330
NA

این عقده های که اینجا داستان مینویسن توجه کنن .
چرا کیر همتون بزرگتر از شوهر ان است .
چرا فوری همه به شما کس میدن وهرکاری میکنین چیزی نمیگن ودر برابر شما مسخ میشن
چرا خواهر مادرتونو واسه خوانندگان داستانهای کس وشعری نمیارید تا حداقل به این دلیل جعفنگیاتو بخونیم .

2 ❤️

439560
2014-10-08 10:11:11 +0330 +0330
NA

خر خودتی بیشرف عوضی

0 ❤️

439561
2014-10-08 10:37:00 +0330 +0330
NA

اخه خواهرتو گاییدم من چرا همه سریع جنده میشنو میدن دفعه اول کسکش جقی

0 ❤️

439562
2014-10-08 11:00:15 +0330 +0330
NA

عجب
دست به کونش زدی گریه کرد بعدش رفتی بالا کردیش؟
روشای جقتو عوض کن، این روش که داری میزنی به داستان نویسیت کمک نمیکنه

1 ❤️

439563
2014-10-08 12:50:58 +0330 +0330
NA

کوس شعر گفتی داش زنه مذهبی با دوبار دست کشیدن رامت شد چاقال

1 ❤️

439564
2014-10-08 13:33:40 +0330 +0330
NA

چند بار شوهرش کردتت

0 ❤️

439567
2014-10-08 16:37:26 +0330 +0330
NA

نمیدونم چه حکمتیه تو این داستانا که با دوبار دست زدن طرف میاد میگه بکنم…نمیدونم مردم حشرشون بالاست یا لامپ های ژاپنی وارد کردن

0 ❤️

439568
2014-10-09 01:09:28 +0330 +0330

دفعه اول دست زدی عصبانی شد زد تو گوشت و رفت در خونتون شانس آورده بودی حتی مامانتم رفته بود سرکار وگرنه لوت میداد و کونت متجاور یعنی جر خورده میشدالبته بعدش معرفت رو کرد برات و بازم لوت نداد،دفعه دوم دست زدی گریه کرد که بابا چرا دست میزنی ؟ ؟ بابا نزن دیگه !که تو رفتی دیدی طرف مسخ شده و لختش کردی و یه جق حسابی ببخشید یه کس حسابی کردی راستی کس و کون حسابی کردی

1 ❤️

439569
2014-10-09 08:41:02 +0330 +0330
NA

کس کش خر یه چیزی بنویس باورمون شه لاشی

0 ❤️

439570
2014-10-09 15:18:36 +0330 +0330
NA

من موند کسی شما مجلوقای خاک بر سرو مجبور کرده بیاین کس شریجات بنویسین؟؟؟کونی مونی

0 ❤️

439571
2014-10-09 17:11:44 +0330 +0330
NA

انتر گه لای چادرش باز نمی شد اومد بده.حالم از کسایی که میگن چادری ها جندن به هم میخوری کونی.شوهرش ماموریت نبوده داشته طبقه بالا ننتو میکرده.لاشی ملجوق.سوییچ پژو به کونت به صورت سینوس۳۷درجه

1 ❤️

439572
2014-10-15 18:40:03 +0330 +0330
NA

کـیرم به مغزت کیونی
تو وقتی لمسش کردی گریش در اومد

بعد به تو داد؟
بدون هیچ حرفی؟
ننــه دروغگو رو با کنترل تلویزیون گــاییدم : |

1 ❤️

439574
2014-10-22 14:29:46 +0330 +0330
NA

داستان باحال بود .
ولی یه مشکلی که هست ملت که میان می خونند توقع دارند همه داستان واقعی بنویسند . خب کس خلا داستان ،داستانه دیگه قرار نیست واقعی باشه بشینید جقتون رو بزنید

0 ❤️

439575
2014-10-22 14:30:17 +0330 +0330
NA

اشتباه شد داستان باحال نبود

0 ❤️

439576
2014-10-25 12:05:38 +0330 +0330
NA

اخه کس مغز جقی وقتی دست زدی به کونش زد زیر گوشت چطور میاد فرداش بت بده
برو خدا شفات بده

0 ❤️

439577
2014-10-26 04:07:05 +0330 +0330
NA

عالی بود
به نظر من به نوشتن ادامه بده ، اصلا یه کتاب چاپ کن اسمش رو هم بذار
" توهمات یک جغی "
bye
کیر زبل خان تو کونت

0 ❤️

439578
2014-10-27 16:45:27 +0330 +0330
NA

کس قرمز…لبو بوده

0 ❤️

439579
2014-10-31 22:54:39 +0330 +0330
NA

مجلوق بد بخت 12 cmداری 20سانتی؟ کونی…واژه کس مغزو ب تصویر کشیدی

1 ❤️

439580
2014-11-05 06:01:19 +0330 +0330
NA

کونی متجلق

0 ❤️

439581
2014-11-05 10:00:16 +0330 +0330

اونا طبقه بالا بودن بعد چطور اتاق تو بالاي اتاق اون بود؟؟؟؟؟نافم تو چشمت کونيييه جغييي

0 ❤️

439582
2014-11-27 15:13:35 +0330 +0330
NA

ﻣﻨﻢ ﺳﺮﻳﻊ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺎﻻ, , ,
اﺗﺎﻕ ﻣﻦ ﺩﻗﻴﻘﺎ ﺑﺎﻻﻱ اﺗﺎﻕ اﻭﻥ اﺳﺖ, , ,

ﺳﻴﻜﺘﻴﺮ اﺑﺎﺩ ﻣﻴﺪﻭﻧﻲ ﻛﺠﺎﺳﺖ? ???

0 ❤️

439583
2014-12-17 17:53:34 +0330 +0330
NA

nemidonam jadidan har chi mazhabiye koso az ab dar miran…bache jon shoma hanoz 2 khat nemitoni dorost benvisi bad migi chi!!!

0 ❤️

439584
2015-01-05 07:31:39 +0330 +0330
NA

وقتی داستان تموم شد تنها واژه مناسبی که برات پیدا کردم <عقده ای > بود … wink

1 ❤️

439585
2015-05-21 07:39:53 +0430 +0430

همچنان تکرار مکررات داستانهای تخمی-تخیلی…

0 ❤️

534113
2016-03-23 12:40:00 +0430 +0430

کسشر خکبی بود میتونی سری بعدی هری پاتر رو بنویسی

0 ❤️

541011
2016-05-14 21:05:50 +0430 +0430

خیلی فیلمای سوپرنگانکن یوهومیری سراغ مامانت

0 ❤️

547304
2016-07-03 03:35:00 +0430 +0430
NA

کیرت تو اسید حل شه بسکه کسشعر نوشتی لاشی دست بش میزاری گریه میکنه بعد تو لختش کردی و کردیش مادر تو گاییدم

0 ❤️

552174
2016-08-11 18:56:49 +0430 +0430

اونها طبقه بالای شمان و اتاق تو درست بالای اتاق اونهاست؟؟؟؟

0 ❤️

960570
2023-12-03 12:44:38 +0330 +0330

کیر اسب ابی توکونت با دروغات معلومه شوهرش کونت گذاشته از نوشتنت کاملا پیداست

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها