اعتماد ممنوع (۲)

1400/11/03

...قسمت قبل

بعد از عقد توی اولین فرصتی که پیش اومد برای سکس و معاشقه من فضای خونه رو درست مثل حجله عروسی تزیین کردم ، درسته باکره نبود ولی از ارزش هاش برام هیچ چیزی کم نمی‌کرد و برام مهم نبود . رویا به من یادآوری کرده بود که هستند کسانی که دوستم دارن و من رو برای هیچ چیز دیگه بجز خودم نمیخوان ، برای همین تصمیم گرفتم براش سورپرایز باشه و تصویر ذهنی بدی که از رابطه جنسی توی ذهنش بود رو با این کار پاک کنم .

روی تختی رو عوض کردم دور تخت رو عود و شمع های عطری گذاشتم و مابین اونها شاخه های رز سرخ و سفید چیدم . گل مورد علاقه رویا ارکیده بود . زیر قدم هاش رو پر کردم از گل های نرگس و رز پرپر ، یک دسته ارکیده روی میز کنار تخت گذاشتم و چند پر ارکیده توی گلاب ریختم تا سورپرایز رو کامل کرده باشم .

وقتی وارد خونه شدیم برق ذوقی که توی چشم هاش می درخشید برام بی کران ارزشمند بود . اقرار میکنم عاشقش نبودم ولی توی دوست داشتنش کم نمیگذاشتم ، عهد کرده بودم که اگه زندگی با رویا اون طوری که توی تصوراتم باشه به هر نحوی که هست دریچه قلبم رو براش باز کنم و در کنار عشق ابدیم اون رو هم درون قلبم ستایش کنم . موهای لخت و بلند رویا که مثل آبشار از روی شونه ها تا نزدیکی قوس کمرش ریخته بود با چرخشی که دور خودش داشت روی هوا به رقص در اومده بود و صدای خنده و شادی رویا بود که اتاق رو پر کرده بود . احساس غرور میکردم خوشحال بودم که به عنوان یک مرد زندگی تاریک گذشته یک دختر رو با اونی که همیشه آرزو داشته دارم عوض میکنم . بعد از چند لحظه رویا پرید توی آغوشم و سرش رو گذاشت روی شونه هام و پاهاش رو حلقه کرد دور کمرم و محکم چسبید به وجودم و با تمام عشق من رو به خودش فشار میداد و از من تشکر میکرد . دستم رو حائل کردم دور کمرش و مراقبش بودم که نیفته . لبهای ما بهم گره خورد و شروع به بوسیدنی عمیق کرده بودیم . طعم بوسه های ما خاص بود و مزه شهوت نمی‌داد و از سر خواستن بود از حسی که از قلب هامون به لبهامون منتقل شده بود و داشت به وجود همدیگه ریخته می شد . آروم هدایتش کردم به سمت تخت و روی لبه نشستم . خوردن لبهای درشت و برجسته و قلوه ای رویا شیرین بود .لب های نازک من اسیر لب های رویا می شد و توی بوسه قدرت در دست رویا بود . زبونش رو بین لبهام گرفتم و با زبونم شروع به بازی باهاش شدم ، پیشونی ما چسبیده بود بهم و چشم هامون بقدری بهم نزدیک بود که پلک می‌زدیم مژه هامون بهم برخورد می‌کرد . خیره شدم توی نگاهش و نگاهم رو خمار کردم لبهام رو ساکن نگه داشتم . خیره شد تو چشمهام و تا عمق وجودم نگاهش رخنه کرد . یکدفعه خودم رو پرت کردم روی تخت و مثل یک آهوی خرامان توی بغلم ولو شد . لبهام رو مورب به لبهاش رسوندم و بین لبهام گرفتم و یه گاز ریز زدم بهش و دستم رو بردم روی باسنش و یک اسپنک کوچیک زدم و آروم دستم رو از زیر لباسش به پوست کمرش رسوندم و شروع کردم به نوازش پوست سفت سبزه و نازش . به رویا گفتم پاشو کشوی وسط میز رو بکش و برو لباست رو عوض کن که میخوام فرشته زیبای خودم رو توی اون لباسهای خواب سکسی ببینم و ضعف کنم .

بلند شد موهاش رو یک طرفه ریخت روی شونه چپش یه چشمک حواله من کرد و برگشت و باسنش رو با ناز قر داد و با تاب دادن به بدنش زانوهاش رو خم کرد و کشو رو کشید و لباس خواب حریر کهربایی سنگ دوزی شده ترکی که براش خریده بودم رو برداشت و یه جووون خوش سلیقه من گفت و رفت و چند لحظه بعد خیلی چشم نواز و دلفریب به اتاق برگشت . بلند شدم بغلش کردم و سرم رو بردم سمت گردنش نفس گرمم رو به عمد نزدیک لاله گوشش خالی کردم و بهش گفتم میخوام این جزیره اسرار آمیز بدنت رو با لبهام کشف کنم و جایی نمونده باشه که نخورده باشم . آماده باش برای یک معاشقه طولانی تا خود صبح . رفت روی تخت دراز کشید و من هم آهنگ I’ll be stand by you از pretenders رو که از قبل آماده کرده بودم رو پلی کردم و رفتم سمت رویا و ازش خواستم که پاهاش رو از لبه تخت پایین بیاره . ظرف گلاب و گل رو از روی میز آوردم و پاهای رویا رو گذاشتم داخلش و شروع کردم به نوازش و ماساژ دادنش . من عاشق فوت فتیش هستم با حوصله تمام سر انگشت های دست من بند بند پاهاش رو لمس میکرد و رقصان به سمت ساق پاهاش بالا می‌رفت . دیگه طاقت نداشتم میز رو کنار زدم و جلوی تخت زانو زدم و با زبونم کف پاش رو لیسیدم و تا زیر خط انگشت هاش اومدم . زبونم رو بالا و پایین درست روی بند بند انگشت های کوچولوی پاهاش می‌کشیدم و آروم به سمت شصت پاش حرکت کردم و شروع به مکیدن کردم و دستهام روی پوست ساق پاهاش به حرکت در اومده بود . کاملا تحریک شده بود و موجی که توی پاهاش میداد داشت می‌گفت که کم کم داره بی تاب میشه. آروم بالا تر اومدم زبونم و لبهام از پشت ساق پاهای ظریف و مینیاتوری رویا تا سر زانوهاش رو لمس کرده بودن و گاها گاز های ریز هم ازش گرفته بودم .دستم رو از زیر دامن لباس خواب به شرمگاهی کصش رسوندم و انگشت اشاره مو درست از روی خط کصش کشیدم اومدم تا پایین و رو به رویا کردم و گفتم اوووووف ببین دخترمون چه خیسی کرده چه سیلی راه انداختی بلا خانم و خندیدم . دستش رو گذاشت روی دست من و کنار زد و اشاره داشت که بیام بالا ، با دستش سینه شو فشار داد و لبش رو گاز گرفت و دوباره به عقب برگشت و چشمهاش رو به سقف دوخت و آروم پلک هاش رو بست . اومدم بالاتر و بی هوا سرم رو به کصش رسوندم و یه گاز ریز از روی شورتش گرفتم که یهو از جا پرید و من رو کشید بالا و اومد روی من و دکمه های پیرهن من رو باز کرد و چنگ زد توی موهای سینه و دستش رو برد پایین و زیر پوش من رو آورد بالا و اومدم کمک کنم که درش بیاره ولی اون بدجنسی کرد و لبه پایین رو داد روی صورتم و تا به خودم بیام نوک جفت سینه هامو گاز گرفت و شروع کرد به خوردن و مکیدن سرشونه و گردن من . حسابی تحریک شده بودم ، دستهام روی باسنش حسابی حرکت میکرد . شورتش رو کنار زدم و انگشتم رو تونستم به چوچولش برسونم و اروم براش بمالم . لباس خواب طوری بود که باید از سرشونه ها آزاد میشد و بعد بند سوتین از پشت باز می شد و در آخر از پاهاش در می‌آمد بیرون . بالاخره لخت کردیم همدیگه رو و تو آغوش هم پیچیدیم سینه هاش روی سینه هام فشرده شده بودن . سرم زیر گردن و گلوی رویا بود داشتم حسابی می‌خوردم و عطر تنش رو نفس می کشیدم . کیرم روی شرمگاهی و ناف رویا حرکت میکرد ، یک آرنجم ستون بود برای تعادل و دست دیگه من روی نوک سینه رویا بود ، یا چنگ میزدم گاهی فشارش میدادم . رویا با دستش کیرم رو هدایت کرد لای کصش و سر من رو جدا کرد و به سمت سینه هاش هل داد و آروم بهم گفت هم بکن هم بخور که دیگه دارم میمیرم عشقم . بهش گفتم هنوز خیلی زوده برای کردن تا شهیدت نکنم نمیکنمت ! با التماس گفت تو رو خدا نه من دیگه طاقت ندارم جدی جدی میمیرم ،بالشت ها رو روی هم گذاشتم و یک رمپ درست کردم که رویا بهش تکیه داد ، پاهام رو از دو طرف رویا رد کردم و سر کیرم رو فرو کردم توی کصش و خم شدم روی بدنش و همزمان لب می‌گرفتم و سینه هاشو دست مالی میکردم و آروم ولی عمیق کیرم رو توی کصش حرکت میدادم . دیگه هر دو توی اوج بودیم پاهاش رو گذاشتم دور گردنم و دستهام روی سینه هاش بود و چنگ میزدم و شدت ضربه هامو بالا برده بودم ، من دلم نمی‌خواست این سکس زود تموم بشه ولی دوست داشتم چند بار به ارگاسم برسونمش ، دستم رو بردم روی چوچولش و براش مالیدم و ضربه هامو محکم و عمیق میزدم که دیدم زانوهاش رو بهم فشار داد و ناله های رویا به جیغ تبدیل شدن و روتختی رو چنگ زد و آروم گرفت . یکم بوسیدمش و بعد ازش خواستم برگرده ، به حالت سجده نشست دستهاش رو توی هم گره کرد و زیر چونه گذاشت من هم زانوهاش رو به طرف بیرون خواستم قرار بده ، چیزی شبیه فرم نشستن قورباغه میشه ، پوزیشن مورد علاقه من که طول واژن فشرده و کوتاه و تنگ تر هست . براش یکم چوچولش رو لیسیدم و نوک زبونم رو لای لبه های بیرون زده کصش کشیدم و خودم رو تنظیم کردم تا بتونم عمیق و تند تلمبه بزنم . بقدری تحریک شده بودم که دمای بدنم بخاطر گردش خون بالا رفته بود و من توی این وضعیت وحشتناک دیر ارضا میشم ، سرعت من به قدری بود که از برخورد بدن من به باسن رویا هر دو قرمز شده بودیم و سه دقیقه ای توی همین حال بودم که رویا جیغ کشید و وا رفت ، دیگه نایی نداشت توی اون حالت بمونه و کاملا خوابید روی تخت و من پاهاشو باز کردم و یک بالشت گذاشتم زیر شکمش و اومدم بالا و هنوز تو اوج لذت بود که شروع کردم باز تلمبه زدن و این بار محکم و تقه ای میزدم که التماس های رویا شروع شد ای وای مردم بسه دیگه تو رو خدا رحم کن همه شیره وجودم اومد بیرون ، روش دراز کشیدم و یکم بی تحرک موندم و گفتم وایستا خود تو اگه گذاشتی من نکرده شب بخوابم اون موقع شرطه ، یکم لب بازی کردیم و دوباره شروع کردم به تلمبه زدن ، کمی که گذشت رویا رو توی آغوش گرفتم و نشست روی کیرم و با رقص کمر و تکون های رویا بود که هر دو لذت می بریدیم . بعد از حدود بیست دقیقه هر دو به ارگاسم رسیدیم و من آبم رو خالی کردم توی کصش و افتادیم روی تخت ، خواب مون برده بود و وقتی بیدار شدیم نزدیک ۴۰ دقیقه ای گذشته بود . خواست بره دوش بگیره که گفتم نهههه نرو من بازم میخوام ! یه کوفت با خنده گفت باشه طلبت بعد از شام ، باهم رفتیم زیر دوش اومدیم بیرون و باهم آشپزی کردیم و بعد از شام رفتیم بیرون یکم قدم زدیم گشتیم و برگشتیم خونه و یک بار دیگه سکس کردیم باهم .

این شروع زندگی ما بود ولی به ظاهر این رویه دو سال تداوم داشت و همه فکر می‌کردند از ما خوشبخت تر کسی توی دنیا نیست و زندگی ما شده بود بهانه ای برای توی سر هم زدن رفیق ها و دوستای همکارم .بعد از یک سال کار کردن توی یکی از شرکت های معتبر داخلی برای من و یکی از دوستانم دعوتنامه از چند دانشگاه معتبر آمریکایی و آلمانی اومد ، رویا با این خبر خیلی خوشحال شد و فکر میکرد که الان من دعوتنامه دانشگاه UCLA یا بوستون رو قبول میکنم و میریم از ایران ولی من هیچ علاقه ای به رفتن نداشتم و رویا از اینجا به بعد به فکر این افتاد که بتونه پولی جمع کنه و راهی پیدا کنه بره ، اگر من میرفتم از ایران شاید هیچ وقت راز های پنهان رویا رو نمی شدن و متوجه نمی شدم با چه کثافتی دارم زندگی میکنم .

اون اوایل رویا مشغول به کار توی یک شرکت دیگه شد ولی بعد از ۱۸ ماه ترجیح داد استعفا بده و خونه بمونه . چون به گفته خودش یک بار سقط جنین داشته تو سن کم و مدتی هم پریود نمی شده بعد از اینکه دچار خونریزی میشه بخاطر استرس مادر نشدن ترجیح داده خونه بمونه و تحت نظر دکتر باشه که خودش رو هر طوری که هست برای مادر شدن آماده کنه . من از این تصمیمش خوشحال بودم و خیلی بیشتر از قبل دوستش داشتم ولی این کل ماجرا نبود !


اولین باری که بهش شک کردم زمانی بود که برای من اسکرین شات از گوشی فرستاد و میخواست به من یک ست جواهر زمرد کلمبیا رو نشون بده که کار کارتیر بود و از من پول میخواست برای خریدش ، از وقتی رویا رو شناختم یک سیم کارت داشت ولی گوشی موبایلش خط آنتن دو سیم کارت رو نشون میداد ! زیاد توجه نکردم به این موضوع و حساس نشدم تا زمانی که از شرکت استعفا کردم و طرح توسعه خودم رو نوشتم و رفتم وزارت صنعت و با معاون پارلمانی وزارت خونه صحبت کردم و دنبال این بودم که با تیمی از بچه های خواجه نصیر و امیرکبیر و خوارزمی یک شرکت مستقل به شکل تعاونی ایجاد کنیم و چند طرح خوب هم داشتیم که عرضه کردیم و بعد از چند هفته دوندگی با دستور مستقیم وزیر کارهای ما هندل شد و شروع به کار کردیم . دیگه وقت آزاد تری داشتم . ۹ صبح از خونه بیرون می زدم و زودتر برمیگشتم و فرصت بود که زندگی کنم !

یکی از همین صبح ها وقتی میخواستم برم کارگاه دیدم خیلی حالش بده رویا و هرچی بهش گفتم بریم دکتر لج بازی کرد و نیومد ، من رفتم شرکت ولی زنگ میزدم حالش رو می پرسیدم . تا اینکه یکی از بچه هامون که از صبح مرخصی بود و برای خرید عقد رفته بود اومد ‌دفتر پیش من و گفت مهندس خانمتون رو تصادفی توی یک طلا فروشی دیدم تو پالادیوم ، پشت ویترین مغازه بودیم که متوجه شدم … سرش رو انداخت پایین و یکم من و من کرد گفتم خب بگو حرفت رو که گفت برای خرید داشتن با یک آقایی بجز فروشنده صحبت میکردن ولی از همون پشت ویترین من رو که دیدن و شناختن از اون آدم فاصله گرفتن و زیاد نمودن و رفتن ! بهش گفتم علیرضا مطمئنی خانم من بود ؟ گفت بله اومدن با خانم من هم کلی حال و احوال کردند .

تاحالا نشده بود بگه مریضم و مریض نباشه ، یا بدون اطلاع به من بیرون بره ولی این بار دقیقا هر دو کار رو باهم کرده بود . حتی ده دقیقه قبل باهم صحبت کرده بودیم بهم به دروغ گفته بود که خونه ست . رفتم تو فکر و یاد سیم کارت پنهانی افتادم . گفتم قطعا یک ریگی توی کفشش داره و خط قرمز هامون رو داره نقض می‌کنه .

بعد از اینکه ازدواج کردم پدرم بهم گفت باید خونه بخری و تمام پس اندازم رو از من گرفت و پول خودش گذاشت و برام توی اشتراکی شمالی یه خونه نقلی کلنگی خرید . بعد از مدتی خونه رو اون طور که می‌خواستیم ساختیم با کمک هم . دو تا اتاق اختصاصی داشتیم ، یکی اتاق خواب مون بود و اون یکی رد روم ، من و رویا به سکس هاردکور علاقه داشتیم و هفته ای یک بار رو هاردکور با فانتزی های متفاوت داشتیم . رد روم ما پر بود از وسیله های سکسی ، از دستبند پا بند اسپنکر شلاق دهن بند توپی بگیرید تا صندلی که خودم ساخته بودم که بهش هات سیت میگفتم و کاملا مناسب BDSM بود . رویا چیزی نبود که نخواد تجربه کنه توی سکس بجز تری سام و سکس موازی ! ما یک شرط کرده بودیم باهم که اگر عمدا کاری کردیم یاحتی سهوی یک اشتباه ناخوشایند رو دوباره تکرار کردیم که حریم زندگی مون نقض بشه بدون عذر و بهانه و بدون سیف ورد طرف مقابل حق تنبیه داره .

من تا اون روز فقط دو بار بهش تذکر داده بودم . دفعه اول زیاده روی توی خوردن مشروب تو پارتی دور همی مون بود ، یک بار دیگه هم تو جمع مردونه همکار های من با زن سهیل وایستاده بودن و بلند بلند می خندیدن و رفتارش در شأن جفتمون نبود . اما این بار اولین باری بود که این کارو کرده بود و من باید بهش میفهموندم که ضربه زدن به اعتماد من بی عواقب نیست . برای همین وقتی برگشتم خونه خیلی منطقی و در کمال آرامش بهش گفتم که گند زدی و باید تنبیه بشی و دستش رو به زور گرفتم کشیدم توی رد روم که شروع کرد به عذرخواهی و التماس ! من گفتم فایده ای نداره تو می‌دونی من هرکاری میکنم بخاطر تو و زندگی مون هست و شک نکن این برای زندگی مون واجبه !

با دستبند روی هات سیت به سخت ترین حالت ممکن بستم دست و پاهاش رو ، زاویه صندلی رو به صورت ال برعکس کردم کاملا دستها و پاهاش به عقب و سینه و رون ها و اندام جنسی رویا به سمت جلو بود . چشم بند و بعد دهن بند توپی رو هم بستم ، با اسپنکر روی رون ها و سینه ها و پهلو هاش ضربه زدم و بعد زاویه صندلی رو با پیچی که تعبیه کرده بودم تغییر دادم ، طوری که تمام وزنش روی دستهاش افتاده بود و سرش به سمت زمین اومد . داشت به تمام معنا درد می کشید ولی بدجنسی من این بود که ویبراتور رو روشن کردم و طوری گذاشتم که درست روی کصش قرار گرفت و بعد از اتاق اومدم بیرون ، درد و شهوت و بسته بودن دهنی که نمیتونست حتی یه آه بکشه بهترین تنبیهی بود که می شد براش در نظر گرفت .
اومدم سر کیف رویا و گوشی شو چک کردم حتی باتریش رو در آوردم و زیر باتری به دنبال سیم دوم می‌گشتم . وسط گشتن به دنبال سیم کارت کلید گاوصندوق کوچیکه رو که طلاهاش رو می‌گذاشت رو پیدا کردم .
کنجکاو شدم رفتم سر گاوصندوق و بازش کردم ، بجز طلاها پاسپورت رویا و نامه های وقت سفارت سوئد و چند برگه تاییدیه گردش حساب و سه دسته چک پیدا کردم که از وجود یکی شون فقط خبر داشتم .

رویا با ۸۰ میلیون تومن پول حساب سازی کرده بود و از این بانک به اون حساب چک در گردش گذاشته بود که تونسته بود دو تا ۵۰۰ میلیون و یک هفتصد میلیون تومن تاییدیه گردش حساب بگیره و داشت از من پول می‌گرفت که بتونه حسابش رو پر کنه . دقت کردم چند تا از طلاهاش رو هم فروخته بود و قاب ها خالی بودن . رفتم سر لپ تاپش و با چیزی که یاد گرفته بودم از بچه ها با تغییر کدهای ریجستری ویندوز تونستم رمز ورود اینترنت بانک تمام حساب هاش رو در بیارم . ایمیل هاش رو چک کردم . چیز مشکوکی نبود ، دوباره هیستوری مرورگرش رو بررسی کردم و چند تا وب سایت خارجی که عکس های نود خودش رو بدون چهره گذاشته بود و به نوعی فروخته بود رو پیدا کردم و تمام این اطلاعات رو برای خودم فرستادم . عادت داشت تا وقتی لپ تاپش نمرده ویندوز عوض نکنه و حتی هیستوری مرورگر خودش رو هم پاک نکرده بود . تا ۸-۹ ماه گذشته هرچی لینک مشکوک بود رو مرور کرده بودم تا اینکه رسیدم به یک جی میل که خیلی توجهم رو جلب کرد به خودش . پسوردش رو درآوردم از توی پسورد منیجر کروم ولی نیاز به کد تاییدیه برای لاگین داشت . تمامی مراتب امنیتی رو رعایت کرده بود و باید کد اس ام اس شده رو وارد میکردی تا بهت اجازه لاگین بده . میدونستم که این بزرگترین راز رویا هست و من رو به جواب خیلی از سوال هام می‌رسونه . حدود ۱۰۰ دقیقه ای بود که رویا رو توی اون وضعیت تنها گذاشته بودم و داشتم همه جا رو زیر و رو میکردم . انگار نه انگار که چیزی شده رفتم توی اتاق و بهش گفتم در چه حالی ؟ یکم تشر زدمش و بهش یادواری کردم که اگر این کار تکرار بشه دفعه بعدی توی این اتاق وجود نداره اون موقع باید برای همیشه از این خونه بری بیرون .

وقتی که بازش کردم بدنش کرخت شده بود و نمیتونست راه بره و تعادل نداشت فقط زد زیر گریه و بی اعتنا بهش اومدم از اتاق بیرون . سیگاری روشن کردم و رفتم توی تراس اتاق و داشتم پازل بهم ریخته ای رو که تازه کشف کرده بودم رو توی ذهنم کنار هم قرارش می دادم .

رویا معلوم بود که میخواد بره پس قصد جدا شدن داشته ، اون حساب سازی ها هم کاملا این نیت رویا رو موجه میکرد ولی اون غریبه که علیرضا گفت کی بوده ؟ شاید اشتباه کرده شاید رویا با اون ریخته روی هم و قرار رفتن گذاشتن ؟ ذهنم خسته بود برای همین حاضر شدم و به رویا گفتم پاشو خودت رو جمع کن با این افتضاحی که بالا آوردی ذهنم دیگه کار نمیکنه ! پاشو بریم بیرون یه هوایی بخوریم شاید یکم از این وضع بیرون بیایم . اتوبان رو گرفتم و صاف اومدم تهران و اومدم شهران و بعد کوهسار یکم گشت زدیم و شام خوردیم و عین عروسک های قهر و آشتی بعد ۵-۶ ساعت ناراحتی و جر و بحث دوباره مثل اول باهاش برخورد کردم که شک نکنه .

شب که اومدیم خونه رویا گفت تو منو تو برزخ حشریت گذاشتی و رفتی ، الان باید جبران کنی و این بار زور اون بهم رسید ! البته خودم هم میخواستم از دستش حرصی بودم و باید این حس رو خالی میکردم . بهش گفتم برو اون پلاگ ویبراتور رو بیار عزیزم که امشب هوس کردم اون کون نقلی تو پاره کنم ، تا عشق بازی میکنیم حسابی شل کنه و آماده پذیرایی از کیرم بشه .

رفتیم توی رد روم اتاق رو تاریک کردم و آباژوری که یک لامپ سیاه رنگ که نور نارنجی داخلش فضا رو گرم تر میکرد رو روشن کردم و دو خط در میان هم چراغ هالوژن های قرمزی که روی کناف کاری سقف بالای تخت بود رو روشن گذاشتم و کاملا فضا روحانی شد . نقاب بالماسکه رو رویا انتخاب کرد و روی چشم ها جفتمون بست و برای خودش هم شلاق انتخاب کرد که یکم خشونت چند ساعت قبل من رو تلافی کنه و به من هم ژل ماساژ داد دستم و گفت یالا مشغول شو تمام کمر و دست و پاهام رو باید ماساژ بدی که داغونم !

به روی شکم خوابید و من شروع کردم با حوصله ماساژ دادن اون بدن ظریفش . بعد از چند دقیقه کاملا از صدای ناله های رویا مشخص بود که تمام خستگی ها از تنش بیرون داره میشه و همین طور که توی حال خودش بود یک دابل اسپنک زدم به باسن نقلی ولی برجسته و گردش و همون رو تبدیل به چنگ کردم و گفتم جووون ببین چه حال اومده با پلاگ و ویبراتور ، قراره حسابی زیر کیرم جر بخوره امشب ! رویا سریع چرخید و رو به من خوابید و گفت نههههه عمرا بزارم فقط از کون بکنی ! توی دیوس کص من رو خمار کیر کردی که تا زیر نافم نبود کیرت رو تیر می‌کشه و باید اول حسابی این کصو سیرش کنی بعد بزارم بری سمت کون ! ابرویی بالا انداختم و گفتم که اینطور پس دلت میخواد جرت بدم هرزه کوچولو طوری بکنمت که نتونی از جات بلند بشی ! دوتا از انگشت هامو کردم تو کصش و شروع به عقب جلو کردن و تحریک کردنش کردم و سرم رو بردم روی شکمش و از زیر ناف تا روی کصش رو با لبام و زبونم بازی میدادم و آروم گاز می‌گرفتم ازش و به سمت پهلو ها میرفتم ، رویا روی شکم خیلی حساس بود و عین مار به خودش می پیچید و به پنج دقیقه نشده ارگاسم شد . انگشت هامو از توی کصش درآوردم بیرون و بهش گفتم بیا امشب خیلی کار داری بخور بزار برگرده سر جاش قوت بگیری و اب کصشو دادم به خوردش !
رویا بدن منعطفی داشت و پاهاش خوب از هم باز میشدن . برای همین خواستم ازش پاهاشو به طول تخت باز کنه و کص کلوچه ای شو بزاره لبه تخت تا من توی همون پوزیشن ترتیب کص و کونش رو بدم . کیرم رو روی کصش میزدم و روی چوچولش می کشیدم و میزاشتم روی سوراخش و به هوای اینکه بکنم تو دوباره همین کارو تکرار می کردم . یکی دوبار هم یکدفعه تا ته کردم تو کصش و کشیدم بیرون ، میدونستم که خیلی حشری میشه و دوست داره این حرکت رو ، این بار با شدت ضربی که هیچ وقت وارد نکرده بودم کیرم رو کردم تو کصش و پهلوهاش رو گرفتم و به خودم فشار دادم که جیغش بلند شد و درد و لذت رو باهم تجربه کرد و یه ای جاااان بلندی گفت و سرش رو برگردوند به سمتم و گفت خوب راه افتادی حرومی بازم بکن دوست داشتم ، داشت من رو تحریک میکرد و من هم میدونستم با فحاشی و حرف های سکسی که رویا میزنه من خیلی زودتر از چیزی که فکرش رو کنم ابم میاد ، میخواد از کون دادن در بره ! گفتم زرشک پتیاره تقه محکم بعدی رو میخوام تو کونت بزنم تا جرش بدم که دوتا کیر باهم توش جا بشه ! تند تند داشتم تو کصش تلمبه میزدم و بی هوا پلاگ رو کشیدم بیرون و یه آه درد و شهوت بهم آمیخته کشید و گفت وحشی اخ دردم اومد ! گفتم جوووون تا باشه از این دردها جنده خانم . همون طور که داشتم تلمبه میزدم سر پلاگ رو تو کون رویا فرو میکردم و در میاوردم ، حسابی حشری شده بود و بدنش به لرزه افتاده بود و نزدیک بود که بیاد . کیرم رو از کصش کشیدم بیرون و پلاگ رو کردم توش و با دست به شدت سریع کصش رو مالیدم و انقدر ادامه دادم که حتی وقتی ارگاسم شد هم متوقف نکردم و خانم با فشار هرچه تمام تر فواره زد و شاشید !

دیگه نای تکون خوردن نداشت و من از فرصت استفاده کردم و کیرم رو اولش آروم گذاشتم تو سوراخ کونش و فرو کردم تو وقتی دیدم که جا باز کرده و اگه بخوام تقه ای بکنم تا ته توش آسیب نمیخوره بعد از کمی آروم تلمبه زدن کشیدم بیرون و حسابی لوبریکانت زدم لیز شد و با یک هل تا ته یکجا رفت توش ، رویا تازه از درد به خودش اومد و اشک از چشماش زد بیرون ، طوری جمع شد از زیر من که نفهمیدم چطور نتونستم نگهش دارم . خلاصه یکم نازش کردم و توی پوزیشن داگی نشست و من از کون کردمش و آبم رو ریختم روی کمرش . هر دو خسته افتادیم روی تخت تو بغل هم و همون وضع خوابیدیم تا خود صبح که من راس ساعت ۷ طبق عادت بیدار می شدم .

رفتم شرکت ، قرار کاری بزرگی داشتیم و باید تمرکز میکردم ولی ذهنم خسته بود دوباره پر بودم از سوال های بی جواب . تعمیر اون مته حفاری کار بزرگی بود که باید می‌گرفتیم .به عنوان سهامدار و یکی از مدیر موسسین باید حاضر میشدم . هر طوری که بود جلسه برگزار شد و تونستیم قرارداد ببندیم . اما من اصلا ته دلم خوشحال نبودم . دیروز اتفاقی رقم خورد که من دیگه نمیتونستم از زندگیم چیزی بفهمم ، یه چیزی توی من دقیقا خراب شده بود !

زنگ زدم به پدر خوانده رویا و دعوتش کردم شام رو باهم باشیم و هرچی پرسید چیزی شده گفتم نه چیزی نیست نگران نباشید بابا جون دلم براتون تنگ شده میخوام باهم خلوت کنیم .

سر ساعت به رستورانی که آدرس داده بودم اومد و بعد از کلی خوش و بش و تحویل گرفتن هم نشستیم و سر صحبت رو باز کردیم . حرفهای حاشیه ای که تموم شد و شام رو که خوردیم بحث رو بردم سمت رویا . بهش گفتم دروغ میگه پنهان کاری می‌کنه بدون اطلاع من یک سری کارها رو انجام داده حتی اقدام کرده برای گرفتن ویزای اقامتی سوئد . همینطور بهت زده داشت به حرفهام گوش میکرد . ازش پرسیدم جریان خودکشی رویا رو میشه برام تعریف کنید ، شروع کرد به گفتن ماجرا که …

ادامه...

نوشته: Elanor


👍 6
👎 1
7001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

854904
2022-01-23 15:11:03 +0330 +0330

نیاز به تعریف نداره
منتظرم ادامه داستانو بخونم
🌹

1 ❤️