الان همه چی آرومه

1392/03/06

سلامی به گرمی آفتاب خدمت همه دوستان عزیز شهوانی ,
من آرش هستم 18 ساله از سیرجان / داستان زیر واقعی می باشد , از کسانی که فکر می کنند این داستان ( خاطره ) هم مانند داستان های خودشان تخیلی و ساخته کودک درون می باشد همین ابتدا خواهش می کنم که شروع به خواندن این داستان نکنند .
من از بچگی یعنی از پنجم دبستان که هیچ کس دست چپ و راست خود را تشخیص نمی داد , جق می زدم و تمام این مسایل تقصیر پسر عموهای نامردم می باشد .
شیاطینی که قصد نابودی مرا داشتند و دارند.
یکی از پسرعمو هایم که اسمش علی است , در آن زمان به من نادان فیلم های مبتذل نشان می داد . من هم حس و حال عجیبی بهم دست می داد . یادم می آید که برادرش آریا جق زدن را به من آموخت . آن زمان هر لحظه فیلم نشانم می دادند , جق میزدم و باعث شده بود به بلوغ زود رس دست یابم .
در دوران راهنمایی جق زدنم شدت گرفت تا حدی که بدون فیلم جق میزدم . کار روزانه ام شده بود , جق .
دوبار وقتی داشتم جق میزدم پدرم فرارسید , بار اول نصیحتم کرد ولی بار دوم آنچنان کتکم زد که کارم به بیمارستان کشید.
مواقع زیادی با بسیاری از دخترهای اقوام تنها بودم ولی شجاعت در خواست دوستی یا رابطه را نداشتم.
پارسال پدر و مادرم برای برداشت محصول به روستایمان رفتند و مرا هم که به مدرسه می رفتم خانه خاله ام گذاشتند.
آن جا دیگر نمیتوانستم جق بزنم به دلیل این که دختر خاله ام لیدا که همسن خودم است مدام پیشم بود. راستی از بس جق زدم نمیدونم چی شده که مکرر باید برم wc و کلا هیچوقت درست و حسابی نمیتونم بخوابم.
دقیق یادمه فردا امتحان داشتم و کلا مشغول درس خواندن بودم. ساعت 11 یا 12 بود که خوابیدم در ضمن همه یک جا میخوابیدیم . طبق سابق بعد از حدود دو ساعت بیدار شدم که برم wc .
رفتم و اومدم که با خیال راحت بخوابم که صحنه وسوسه انگیزی دیدم , لیدا که یک متری از من فاصله داشت دامنش بالا رفته بود و ((جالب این جا بود که شرت هم نداشت)) تمام کونش و قستمی از کسش که در آن تاریکی همچو الماس میدرخشید نمایان شده بود . منم اومدم شجاعت به خرج بدم و برم نزدیکتر که همون لحظه چرخید و آنچه نمایان شده بود پنهان گشت . خلاصه بدجور ضدحال خوردم و خوابیدم .
مدتی که خونه خالم بودم به لیدا مشکوک شدم واسه این که تمام وقت داشت sms میداد. بالاخره رمز گوشیشو تونستم بفهمم و شبا که به خاطر wc بیدار میشدم کل اساشو میخوندم .
بله , لیدا خانم با یک پسر دوست شده بود که یک سال از خودش بزرگتر بود. همچین بگی نگی غیرتی شدم و یه روز وقتی از مدرسه برگشتیم , کشوندمش تو یک اتاق و هر چیزی که فهمیده بودم بهش گفتم . بیچاره گریه کرد و بهم گفت : آرش به خدا از این پسره خوشم نمییاد و فقط واسه سرگرمی باهاشم . من هم برای این که آروم تر بشه بغلش کردم . گفتم لیدا تو که باهاش تماس جنسی نداشتی ؟ گفت : نه به قرآن , اگرم تماسی باشه فقط با خودته .
اینو که شنیدم جا خوردم و نمیدونم چی شد که مهرش به دلم نشست .
از اون time به بعد دیگه با هم خیلی صمیمی شدیم و همه مسایل رو با هم در میون میذاریم و حلشون میکنیم.
یادمه بهش گفتم یه راه جلوم بذار تا دیگه جق نزنم و اونم گفت : نماز بخون .
این قضیه گذشت تا دو هفته پیش که بهم اس داد : یه راه بهتر واسه مشکلت پیدا کردم. گفتم چیه ؟ گفت : آرش جآن تو فقط خونه خالی جور کن .
خلاصه دو روز بعد با هم رفتیم در محض ورود لیدا خآنم لخت شد , تصورشو کن : دختری 18 ساله با قد 180 cm و چهره ای شبیه به ماه و سینه های ناز و مامانی و با کس پف کرده جلوت ایستاده , چیکار میکنی ؟؟؟
من که هم از جلو هم از عقب لیدا جونمو کردم .
در ضمن قرار شده بعد از کنکور لیدارو عقد کنم .
**الانم همه چی آرومه **

نوشته: Arash 007


👍 0
👎 0
38883 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

382997
2013-05-28 01:56:10 +0430 +0430
NA

بازم خداروشکر ما ن پسردایی داریم ن پسرعمو و…خلاصه کسی نبود خرابمون کنه از اول راهنمای خودمون خراب شدیم لامصب ایقدجق نزن خاک توسرت

0 ❤️

382998
2013-05-28 09:21:05 +0430 +0430
NA

گفتم چی کار کنم که دیگه جلق نزنم گفت نماز بخون بعد گفت یه راه دیگه پیدا کردم بیا منو بکن :))
چه مغزی داره دختر خالت چه راه کارایی ارائه میده

0 ❤️

382999
2013-05-28 12:17:18 +0430 +0430
NA

تو زیدآباد جلق میزدی؟
پسر جلق نزن و از این توهما نکن

0 ❤️

383000
2013-05-28 14:57:18 +0430 +0430
NA

عجب کس شعرباحالی.مگه نه بچه ها؟عموجون بروهمون جقتوبزن.خب خره دیگه سوتی نمیدادی ازجلوگاییدیش وقتی باکسی تماس جنسی نداشته.عجبا

0 ❤️

383003
2013-05-28 20:15:02 +0430 +0430
NA

koskesh az bas jagh zadi mokhet kiri shode…kiram to konet babat.bayad hamonja koneto pare mikard :D :D :D :D :D lashi,dayos

0 ❤️

383004
2013-05-28 20:26:45 +0430 +0430

و بدینسان راه مشهد رفتن اختراع شد!!!..

0 ❤️

383005
2013-05-28 20:32:47 +0430 +0430

گفت بعد از نماز منتظرم بیا بتپون؟!!!

0 ❤️

383006
2013-05-29 07:36:57 +0430 +0430
NA

داشی این sms که نوشتی رو دختر خالت هم می دونه
بهش بگو بخونه حتما یه حالی بهت میده.

0 ❤️

383007
2013-05-29 09:27:45 +0430 +0430
NA

چقد مذهبی بوده دختر خالت ; ببینم اونوقت بعد از کردنش دیگه … نزدی ؟ به بچه ها معرفیش کن چون خیلیا به درد تو گرفتارن .

0 ❤️

383008
2013-05-29 20:37:04 +0430 +0430
NA

هر چرتی نوشتی حداقل ارزش نماز رو پایین نیار ! دختره جندس بعد امر به معروف میکنه … در ضمن منم قدم 193 شما که درشت پیدا میکنی یه دختر درشت مجلسی برا من جور کن . 180 ؟؟؟ سگ تو روح خالی بندت با اون لهجت

0 ❤️

383009
2013-06-01 02:23:42 +0430 +0430

جلقیاتی بود، ننویس . . . . . . . . . . .
کاری به اینکه افغانی هستی ندارم، کاری به اینکه جلقو هستی ندارم، کاری به اینکه کُس شعر بافتی ندارم ولی دیگه ننویس. بچه جلقو مگه توی خونه جلو بابات جلق میزدی که کتکت زد؟ چولمنگ، گاگول، جلقو دیگه ننویس.

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها