مقدمه: سری التفکر و التدبیر، رو چند ماه پیش نوشتم. به عنوان اولین نوشته من منتشر شد. منتها هرچی صبر کردم دو باب آخر منتشر نشد. از ادمین که پرسیدم چرا منشر نشد، گفت که پیدا نکردتشون. (این طوری میخواد یه نویسنده در شرف یه گهی شدن رو نابود کنه.) فلذا گفتم بقیشو رو باز نویسی کنم تا دوستانی که این رساله رو دوسش داشتن، مستفیض شن و دیگه بیش از این منتظر نمونن. (شمام الکی تو نظرا بگین وای چرا دیر شد، خیلی صبر کردیم تا منتشر شه و از این حرفا که منم خیط نشم.) تو فرآیند باز نویسی تصمیم گرفتم باب پنجم رو حذف کنم فلذا باب چهارم به تنهایی و به عنوان باب پایانی تقدیم میشه. تو این مدت خیلی گرفتار بودم… بی مهری ها از جانب ادمین، فضای مزخرف شهوانی، کمبود وقت و خیلی چیزای دیگه باعث شد سایتو تقریبا ول کنم. بگذریم از بعضا تازه به دوران رسیده های کم سواد… ظرفی که نیمه پره رو وقتی تکون بدی سر و صدا میکنه ولی ظرف پر نه. بگذریم…
علی ای حال در پایان این مقدمه میخواستم از یکی از بانوان دس به قلم سایت بخوام که رساله التحقیق و التفحص فی احوال عزیزنا الکس رو بنویسه. اولش خواستم خودم بنویسمش، منتها دیدم اطلاعات کافی و وافی در مورد کس ندارم، پشیمون شدم.
گزافه گویی کردم… عرض پوزش!
باب چهارم: کیرولوژی
ای پسر این باب از آن آوردم تا کیر دانی که چه باشد که اگر ندانی جمله مواعظ من چو آب کیری شود، زبون و بی ارزش.
پس نخست از مکتوبات کتب جانورشناسی آگاهت کنم، مگر دانی که کیر چه باشد و گفته اند کیر بی مهره ایست که در میان پای زید، و اگر ورا مخاطرتی پیش آید، خویشتن باد کند و کون مهاجم ز هم بدرد.
و اما بدان تا کیر پیشوای مُسلِمان بود و امام بر حق. چه سر خویش در سبیل اسلام از کف داده باشد و او را محاسن باشد و معمم باشد. چون بد حجاب بیند به پای خیزد و بر روی وی خدو بیندازد که هماره سوراخ بر اسلام وارد کنند آن جماعت دون.
و ورا دو خایه باشد که ایشان را عذاب کند و خون جگر ایشان به درون مجرای خود کشد، ازیرا که بسیار سوسولند و به اندک ملامستی صاحب خویش به فغان آرند.
و اما ای پسرا بدان که در باب آفرینش کیر، از استادم مجالق جرجانی چنین شنیدم:
در آن زمان که خدای قالب آدم و حوا به حجاز افکنده بود آدم دست کرد و پاره ای گل از میان پای حوا برآورد و در میان آن خود نهاد. حوا چون این بدید خدای را گفت: هیچ عقوبتش نکنی که چنین کرد؟
حضرتش فرمود: به عزت و جلالم سوگند که عقوبتش کردم. از امروز تا قیام قیامت هر نر که از پشت آدم باشد زنان را التماس کند تا مگر بر پشت آنان رود و این پاره گل بر جای خویش نهد.
و آدم چون این بشنید، فغان کردی و ناله ها نمودی پس خدای چون تضرعش بدید بر وی رحمت آورد و ورا جلق آموخت.
و ای پسر بر اندازه کیر مناز که چون پیریت فرا رسد و از جای خوشتن نتوانست خاست، پس اگرچه کیر خر باشد، هیچ استفادتی نتوانی از آن کرد الا بول کردن. و کیر تو چندان که بزرگ باشد، در بر کیر خر سوزنی است، که وی را شصت سانت مفید کیر است و اگر به کونسویت فروبرد، کلاهک کیرش از حلقت بیرون زند.
و دل در کیر خود مبند، پس آیا از سرنوشت آن مرد عبرت نکردی که کیرش که درون فرغون حمل میکرد، به خمپاره ای باخت؟_ رحم الله ذَکَره _ هر چند از پاکبازان عالم بود._ ر.ک:مدافعان حشر؛ نویسنده_ و این بیت به گوش جان نیوش:
هان ای دل عبرت بین از دیده عبر کن هان / وان کیر به گا رفته، آیینه عبرت دان
و ای پسر جانب کیر محترم شمار که بی چیزی مباشد. هر روز 3 بار وی را به آب پاک بشوی و هر ماه موی زهارش از آن باز کن. ایدون بنگر تا حافظ چه گفته باشد:
کیر عزیز است غنیمت شمریدش صحبت / که به کس آمد از این راه و به کون خواهد شد
تمت و ان تقبل مواعظی ستفز بهول الله تبارک و تعالی
آمین
نوشته: کیر ابن آدم
آفرین بر کیرِ آدم ، خوب کاوید و نگاشت.
اجر او هم با خدایی که بر او الهام داشت.
لایک پنجم
کیر با آن عظمت پشت سرش آدم بود
دل به هر کس که بدادم جنده عالم بود
هم شعر گفتن منم اینقد بلد بودم :/
داستانتو هنوز نخوندم ولی راسته که میگن با کص بنت حوا کات کردی؟؟
کیر تو اسم داستانت…اخه اسم قحط بود…دیس بخاطر اسم
lol اون صحنه که گفتی خدا به وی رحم کرد و او را جلق آموخت واقعا خندیدم D : خداییش باحال بودا : |
ادمین خواهش میکنم بزار منتشر بشه نظرم بی احترامی که توش نیست دیگه. اح
خب من معتقدم که با تلاش بیشتر میتونید بهتر از این هم بنویسید. اگه جایه تخریب کردن حمایت بشید مستعدید. خانوم خدمت شما باید بگم که نظر هر کس جایه خودش محترمه. کسی نمیتونه کسی رو مؤاخزه کنه به دلیل دادن لایک یا دیس لایک به ی داستانی. این که شما میگید هر کی لایک کنه خیلی، اصلاً حرف قشنگی نیست. کما این که اگه منصف باشید در میابید که نوشته ی ایشون خدایی غیر قابل تحمل نیست که اینجوری میگید
جوووووووون. بالاخره حقه ای که به کار بستم عمل کرد. منظورم هم از خانوم در پاسخ به نظر نیلو565 گفته بودم. شاد باشید بچه ها تا همیشه. ادمین هم کُخ داره گاهی!
فشارکی جان… علی جانم شرمنده میکنی مارو…
نیلو جان نظر شماصائب لکن خوبه یکی بیاد بگه هر کی دیس بده با عرص پوزش جندس؟ لذا ضمن پذیرش انتقادتون خواهش میکنم به کسی توهین نکنید.
نود لاور جان نویسنده خودش کیره
تانتترا جان ممنون از نظرت. آجر الله کلنا انشاءالله
ساسی جان… میبینم هنوز زنده ای مومن…
نور مایند جان تشکر میکنم.
دیفرنت من عزیز… زنده باشی برادر…
هارم لس جان… منتظرم اکانتشو بسازه
نیلا جان… ممنون که خوندی… به ایزدم بگو التفکرو که به خاطرش منو گایید آپ کردم
پیام جان… این قصه سر “دراز” دارد.
شدو جان اخوی تا باشه از این کیرا باشه
سعید عزیز عادت دارم زیر داستانام با کسی درگیر نشم و به خوانندم توهین نکنم ولی انصافا نتونستم جلوی خودم بگیرم که در پاسخت نگم به کیرم…
نفس جان ممنون
شاه ایکس عزیز مزین فرمودی… لکن بارها گفتم در بند لایک و دیسلایک نیستم… نه اینکه از این کارمو بپسندن و لایک بدن بدم بیاد و برام اهمیتی نداشته باشه، ولی قرارم نیست اگه بهم دیس بدن افسرده شم. لذا اگه واقعا داستان به نظرت ارزش لایک رو نداشته خواهشا لایک رو پاک کن. میخوام ارزش واقعی کارمو ببینم.
ممد جان خواهش میکنم. یه جا دیگه هم گفتم برای خندوندن شما از هیچی دریغ نمیکنم
امید جان سپاس… ولی خب من یخده وقتم تنگه نمیتونم زیاد رو اینا وقت بزارم. شرمنده
*: توضیح آنکه داروین معتقد بود عملکرد انتخاب طبیعی بسیار کند است و هزاران سال طول میکشد تا تغییرات جزئی رخ دهد. حال آنکه اگر گونه ای به محیطی وارد شود که قلمروهای سازگار خالی در آن بسیار باشد به سرعت اشتقاق شعاعی رخ میدهد. و یا در مورد ماهی های گوپی… طول ماهی هایی که در محیط فاقد شکارچی برای ماهی بالغ بود، به سرعت و طی حدود 10 نسل به وضوح افزایش یافت.
نیلا عزیز… بنویس ببینیم چی از آب درمیاد… منم شاید وقت کردم رساله ممه العشاق رو نوشتم.
خوشگل خانم جان… غرض. از ارقام این سطور بود نمایندن اصرار مستور که بودند ز یاد رفته چون جسم در گور باشد که خاطرتان از اینان گردد مسرور.
دیسلایک اول هدیه ی من به تو…هر کی بخواد به این لایک بده دیگه میدونم خیلی…