امتحان عشق

1392/06/25

سلام اسم من مهدی ومی خوام سومین سکسی ام رابراتون تعریف کنم.داستان از اونجاشروع میشه که یک روز تنها دوست صمیمی ام که اسمش رضا من رابرای شام دعوت میکنه بیرون اون میدونه که من یه دوست دختر دارم وتابه حال اون رادیده اسمش رویا است من خیلی به اون علاقه مندم وتابه حال دوبار بااون سکس داشتم اون هم مرا دوست داره ما خیلی به هم وابسته ایم به طوری که اگه روزی به اون پیام ندم انگار می خوام بمیرم به هرحال با خواهش رضا قرار شد ساعت هشت شب بیاییم سرقرارمن خیلی به خودم رسیدم وخودم راخوشتیپ کردم راستی این راهم بگم رضا ادم حسودی هست و خیلی دوست داره رابطه ی من ورویا به هم بخوره دلیلش هم اینکه خودش نمی تونه دوست پیدا کنه شب سرنوشت فرا رسید رفتم کنار پل خواجو دیدم که رضا با یه دختره نشسته انگار منتظر منه کمی که نزدیک شدم فکرکردم خواهر رضا است سلام کردم دستشو دراز کرد بهش دست دادم رضا را به یه بهونه ای کشوندمش کنارگفتم قرار بود امشب خودمان دوتا حال کنیم چرا پس مزاحم اوردی گفت اسمش پرند است تازه به هم دوست شدیم می خواستم غافلگیرت کنم گفتم به هرحال اون شب گذشت ولی نفهمیدم که چرا رضا به بهونه های مختلف دوسه بارمن وپرند را تنها گذاشت فرداشب چندتا اس ام اس به رویا دادم ولی جوابم رانداد بهش تماس گرفتم ولی اشغال می کرد کم کم نگران شدم دیدم یه پیام از رویا برام اومده که نوشته یه سری به ایمیلت بزن توایمیلم دیدم که رویا یه ایمیل برام زده اون راباز کردم دیدم عکس هایی از من و پرند فرستاده به علاوه ی نامه ای که خیلی احساسی بود وسرشاراز نفرین ولعنت واقعیت

تا لب خورد تو کلم صمیمی ترین دوست پسرم کسی که ازبچه گی باهم بودیم به من خیانت کرد یه پیام به رضا دادم که پراز فهش بود وتهدیدش کردم که واقعیت را به رویا بگه وگرنه می کشمش فردای اون روز پدر ومادرم رفتند مسافرت دیگه زده بدم به سیم اخر به خودم گفتم یا واقعیت رابه رویا می فهمانم یا خودکشی می کنم میدونستم ساعت 5 رویا از کلاس کاراته برمی گرده برای همین ماشین بابا رابرداشتم و رفتم دم کلاس رویا وقتی که تعطیل شد براش بوق زدم ولی جوابم را نداد یه کم خایه مالی و قسمش دادم تا سوار ماشین شد. گفتم رویا تو خودت می دونی که من تورا بیشتراز همه دخترا دوست دارم به خدا این پاپوش رضا است توکه خودت میدونی اون حسودی می کنه به رابطمون گفت خودت خری بزن بغل می خوام پیاده شم گفتم به خدا اگه ترکم کنی خودکشی می کنم گفت خیلی دوست دارم ببینم مردنتا. گفتم بیا خونه ی ما که نشونت بدم می خوام بهت نشون بدم که چه قدر به تو وابستم نفهمیدم چی شدکه قبول کرد بردمش توی اشپزخونه خیلی ترسیده بودم راستش جازده بودم اما میدونستم این اخرین فرصت برای اینه که صداقتم را به رویا نشون بدم یه دفعه فکراحمقانه ای به سرم زد بی هوا چاقو راگذاشتم روی دستم و دستم رابریدم خون زد بیرون رویا بادیدن این صحنه فریاد کشید وگفت بسه توراخدا فهمیدم عزیزم حق با تو هست سریع داوی ضدعفونی به دستم زدم و زخم دستم را با پارچه بستم و روی تخت دراز کشیدم و رویا اوم کنارم خوابید بهش گفتم دیدی خوشگلم زندگی بی تو برام معنی مرگ رامیده اروم لبش رارولبم گذاشت و گفت میدونستم فقط می خواستم امتحانت کنم من خودم به رضا گفتم فقط می خواستم بیبینم جه قدر دوستم داری اروم لبش را خوردم و گفتم من نمره ی 20 راگرفتم حالا جایزم چیه زود لخت شد وگفت این کون و این کوس امشب در اختیار تو هست گفتم تو دیوونه ای دختر و بعد محکم گرفتمش و بغلش کردم وزبونم را دور گوشش تابوندم وفقطلب می گرفتم بعد رفتم سوراغ سینه هاش با یه دست سینش را می مالوندم با یه دست کسش را اه واوهش بالا رفت اروم توگوشش گفتم عزیزم هنوز شروع نکردم که بعد کسش راتوف زدم وشروع به خوردنش کردم خیلی حشری شده بود داشت میمرد گفت بسه حالا توبت منه کیرم راگرفت وکرد تو دهنش خیلی ماهرتر از دفعه ی قبل ساک می زد بعداز 10 دقیقه اروم کردم توکسش خیلی بااحساس ودقت گفتم درد داره گفت نه لذت داره گفتم پس خودت خواستی با حرکات وحشیانه شروع کردم کسش را بگام این قدر بد می کردم تو ودر می اوردم که گفت غلطکردم هر لحظه ای که میگذشت با فشار تاته می کردم توکسش و در میاوردم دیگه به جای اه گفتن شروع به دادزدن کرد دستم راگذاشتم روی دهنش و این قدر کردم توش که تا 25 دقیقه بعد ابم اوم وبعد افتادم روتخت گفتم ای دختره ی شیطون سزای کار تو همینه دیدم بهم جواب نمی ده نگاهش کردم دیدم داره گریه می کنه گفتم چی شده عزیزم چرا گریه می کنی گفت خیلی بد تلمبه زدی اخه ادم عاقل اگه کس امریکایی گیر اوردی که می خوای وحشیانه بکنیش سری سرش را گذاشتم روی پاهام واشکای زیباش راپاک کردم گفتم حقته گه دیگه من رااین طور عزاب ندی اون شب خیلی بهم خوش گذشت ومن زنگ زدم که رضا هم بیاد من از اون به خاطر پیامم معذرت خواستم واون هم همینطور وما اون شب شادی و رقص و خنده کردیم ودیگه رویا خانوم قول داد این کارها رانکند ومن ورویا 3 سالی هست که باهم ازدواج کردیم وحاصلشم یک پسر گله که دو سالشه
باتشکر از دوستانی که من را تحمل کردند وجون مادرتون نظر بزارید چون حتما می بینم

نوشته: مهدی


👍 0
👎 0
31827 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

398966
2013-09-16 14:40:40 +0430 +0430
NA

Mese ye bache dabestani neveshti
bebin aqa pesar.har chizi ye osul va raho rasmi dare.
qabl az inke dast be kari bezani aval raho rasmesho yad begir bebin az pasesh bar miyay ya na
age mikhay dastan nevis bashi aval dorost neveshtano yad begir

0 ❤️

398967
2013-09-16 14:54:26 +0430 +0430
NA

می دونی چی چی اس دادا ، بنظرم پولکیو گزا با هم خورده ی ک خالی بندیت اینقده پر سوز و گدازس :دی

0 ❤️

398968
2013-09-16 18:02:53 +0430 +0430
NA

موفق باشيد دادا

0 ❤️

398969
2013-09-16 21:09:02 +0430 +0430
NA

avalesho khondam kooli khandidam

0 ❤️

398970
2013-09-16 21:28:09 +0430 +0430
NA

نظرم نمیاد
اما غلط املایی هم کم نداشتی شما هم دادا.

0 ❤️

398972
2013-09-17 01:46:01 +0430 +0430
NA

خیلی دوست داشت ببینه مردنتا؟ که که

0 ❤️

398973
2013-09-17 02:10:35 +0430 +0430
NA

mar73 تو چند صدتا دوزدخدر داری؟:-D

0 ❤️

398974
2013-09-17 02:30:44 +0430 +0430
NA

دمت گرم با دوزدخترات D:

0 ❤️

398975
2013-09-17 05:35:14 +0430 +0430
NA

ridiiiiiiiiiiiii…
mikham beram tu ofogh mahv sham vali nabinam ba shomaha hamvatanim…
enghad adam bi estedad…!!!goftam adam???mazerat mikham eshteba shod

0 ❤️

398976
2013-09-17 18:11:08 +0430 +0430
NA

بد نبود چرا انقد بش گیر میدین؟ فقط مطمئنی اخر گفت ادم عاقل؟ چیزه دیگه ای نگفت؟ کاریت نکرد؟ دهنتو نگایید؟یکم به خودت فشار بیار شاید یادت بیاد
در ضمن داستانم با لهجه ننویس اره دادا

0 ❤️

398977
2013-09-17 18:37:39 +0430 +0430

ریدمون بود، ننویس. . . . . . . . . . . . . .
باور کن که سردر این خراب شده الکی ننوشتن که ورود بچه‌ها ممنوع. بچه کونی تو که هنوز داری با انگولی ماست می‌خوری برات زوده که بیایی اینجا داستان‌هایی که تراوشات جلقولانه از مغز کیریته برای ما تعریف کنی. برو تا ندادمت دست کیر کلفت‌های شهوانی که سوراخ کونت رو به دهنت بدوزن. کله کیری برو و این ور هم آفتابی نشو. ننویس. همون اول فهمیدم که تو و رضا هر شب کون کونک بازی می‌کنید و تو ذهنتون با دختر‌ها سکس می‌کنید. جلقو دیگه ننویس.

زیر پل خواجو تو الف بچه چه کارا می‌کنی
رو کیر هر رهگذری کون خودت وا می‌کنی
برای دوست پسرت جلق می‌زنی تا به سحر
تو کون تو که می‌ذاره یک دفعه غوغا می‌کنی

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها