امید من

1392/10/21

سلام به همه اهالی عزیز شهوانی .قبل از هر چیزی میخوام از همتون تشکر کنم که یه سایت سکسی فارسی رو با کمک هم اداره میکنین که همه ما بتونیم بیایم اینجا و راجع به تابوها و چیزایی که محکومیم در موردشون سکوت کنیم با هم حرف بزنیم من محیا هستم متاهل نمیخوام اغراق کنم و بگم خیلی زیبام ولی خب میشه گفت خوشگلم میخوام یکی از خاطره های سکس با شوهرمو براتون تعریف کنم .از دخترای گل و عزیز خواهش میکنم تا مرد واقعی زندگیشونو پیدا نکردن آسون تنشونو در اختیار هر کسی نذارن و من افتخار میکنم که اولین کسی که باهاش سکس داشتم شوهرم بود و یه جورایی پیشش سربلندم و برای همه اهالی شهوانی ارزوی سربلندی و خوشبختی دارم.خب دیگه برم سراغ داستان اسم شوهرم امیده چند روز به خاطر مسافرت کاری رفت همدان اون چند روز خونه مادرم بودم شبا به هم اس میدادیم و بهم میگفتیم که چقد دلمون تنگ شده خودم خندم میگرفت مث دوران نامزدی تا 3 صبح به هم اس میدادیم منم روز شماری میکردم که برگرده قرار بود یکشنبه 11 شب برسه منم غروب رفتم خونه خودم همه جا رو تمیز کردم غذا پختم بعدش رفتم حموم و بدنمو صاف صاف کردم 2 سال از زندگی ما میگذره ولی اونشب انگار بار اول بود که میخواستم امیدمو ببینم یه پیرهن لیمویی کوتاه تنم کردم و موهای بلندو لخت بلوندمو پریشون کردم با اریش لایت خیلی خوشگل شده بودم هر ده دقیقه یه بار میرفتم جلو ایینه تا از زیبایی خودم مطمعن بشم بلاخره صدای پاهاشو رو پله ها شنیدم صدای پاهاشو میشناسم ناخوداگاه لبخند زدم قبل از اینکه ز بزنه پریدم درو باز کردم تا دیدمش پریدم بغلش سفت بهش چسبیده بودم اونم محکم بغلم کرد گفت محیا دلم تنگت بود وسایلشو گذاشت دم در همونجوری از زمین بلندم کرد منم پاهامو درو کمرش حلقه کردم که راحت بغلم کنه رفت سمت اتاق خواب منو انداخت رو تخت اومد روم هر دو نفس نفس میزدیم دکمه های پیرهنشو باز کردم اونم پیرهن منو از تنم کند که یقش جر خورد امید خیلی ولع داشت گفتم یواشتر میگفت نمیتونم لباشو چسبوند رو لبام نمیدونم چند دقیقه محکم لبامو خورد فقط یادمه دور لبام میسوخت لبامو از لباش جدا کردم سرشو برد سمت سینه هام نوکشو زبون میزد داشتم دیوونه میشد شکمش روی کسم بود باسنم میدادم بالا که قلمبگی کسمو حس کنه نوک سینه هام قرمز شده بود رفت پایین وای خیلی دوسداشتم کسمو لیس بزنه تو دلم میگفتم بخورش بخور دیگه اما نخورد اومد بالا لاله های گوشمو میخورد گردنمو لیس میزد داشتم دیوونه میشدم منم از خود بیخود بودم حسابی حال میکردم گردنشو لیس میزدم یه هویی رفت رو کسم از رو شرت خیسم کس تپلمو گاز گرفت یه جیغ بلند زدم کنار شرتمو زد بالا زبونشو برد تش گفتم توروخدا بکن امید نمیتونم اما میگفت زوده وایسا امشب میخوام یه حال اساسی بهت بدم شرتمو دراورد خوابید کنارم سرم رو بازوش بود خیلی خوب بود بوی تنشو حس میکردم یه مرد قابل اعتماد یه مرد مث کوه که بهش تکیه میکنم احساس امنیت کامل داشتم بدون ترس بدون اضطراب امید مال خود خودمه دستشو برد رو کسم همه جاشو با دستاش اروم حس میکرد انگار شکلش یادش رفته بود و داشت تصورش میکرد دستشو برد رو شیار کسم وای لیز لیز شده بودم سکوت بین ما حاکم شده بود صدای نفسامون اتاقو پر کرده بود.با 4 تا انگشتش چند تا ضربه روی کسم زد گفت محیا چقد سفته مث سنگ شده میخواستم ارضا شم اما نه باید باهم ارضا میشدیم فقط میگفتم بکن توش تحمل ندارم میخواااااام …امید بلند شد پاهامو باز کرد بین پاهام نشست کیرشو مث فرچه میمالید رو کسم اخ با دستم کیرشو گرفتم محکم میمالوندم به چوچولم و میگفتم جووووونم مال خودمه گفت خودت بذار توش اروم گذاشتمش درش و خودمو کم کم به امید نزدیک کردم بعد 2 سال هنوزم نمیتونستم اولش کامل ببرمش تو امید کیر خوش تراش و خوشگلی داره عاشق سرشم بلند شدم بردمش تو دهنم گفتم اول بخورم بعد نفسام بهش میخورد میگفت داغی نفساتو حس میکنم از سر کیرش لب گرفتم وای جون این میخواد بره تو کسم امیدو هول دادم عقب خوابوندمش رو تخت وحشی وحشی بودم نشستم رو کیرش امید تو اوج لذت بود راستش دیدن لذت اون از ارگاسم خودم برام لذت بخش تر بود میخورد به ته کسم یه کم درد داشتم خوابیدم روش بغلش کردم گردنشو میخوردم میگفتم بکنمت که لبخندی زد تو همون حال لباشو گاز گرفتم همونجوری بدون اینکه کیرش از کسم در بیاد من خوابیدم زیرش پاهامو دور کمرش حلقه کردم هیکل ورزشکاریش خیس عرق شده بود داد میزدم محکمتر محکم تر…اونم با شدت منو میکرد اخه فقط اینجوری ارضا میشم اومد در گوشم گفت ابتو میارم خانوم خوشگلم ارضات میکنم جونم الان تو کسته تو کس داغ لیزت واااای …عاشق این حرفاشم باعث میشه زود ارضا شم وای داشتم میشدم گفتم دارم میشم امیدم تند بکن اونم چند تا اه بلند کشید دهن منو گرفته بود که صدای جیغمو همسایه ها نشنون باهم ارضا شدیم ابشو ریخت توش سرشو گذاشت رو سینم بعدش بلند شد دستمال اورد کسمو کیر خودشو تمیز کرد بعد بلند شد اب خورد برای منم ی لیوان اورد ازش تشکر کردم یه کم حالمو جا اومده بود کنار هم دراز کشیدیم موهامو نوازش میکرد پیشونیمو ناز میکرد انقد نازم کرد که تو بغلش خوابم برد عاشق این اخلاقشم که بعد سکس نمیره یه گوشه ای بخوابه بعدشم انقد منو سیراب میکنه که به هیچ مرد دیگه ای فکر نمیکنم …موفق و پیروز و سر بلند باشید

نوشته: محیا


👍 1
👎 0
36641 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

409822
2014-01-11 14:10:50 +0330 +0330
NA

سی

0 ❤️

409814
2014-01-11 14:40:26 +0330 +0330
NA

اینقدر از شوهرت تعریف کردی که انگار فقط تو شوهر داری تو این دنیا.
شوهر ندیده…

0 ❤️

409815
2014-01-11 14:45:08 +0330 +0330
NA

دمش گرم…

0 ❤️

409816
2014-01-11 16:18:18 +0330 +0330
NA

دلم شوور خواست! :|
ايشالا هميشه خوشبخت و خوب باشيد

0 ❤️

409823
2014-01-11 18:03:08 +0330 +0330
NA

اه.حالم بد شد

0 ❤️

409818
2014-01-11 18:12:02 +0330 +0330
NA

فيدل خيلی باحال بود؛دمت گرم کلي خنديدم؛اما در مورد داستان اه اه اه اه اه حالم بهم خورد؛شوهر نديده؛

0 ❤️

409819
2014-01-11 18:26:58 +0330 +0330
NA

همیشه خوشبخت باشین خانوم . هیچ چیز به اندازه یه زندگی زناشویی عاشقانه لذت بخش و ارضا کننده نیست. سکس با این حس عشق و مالکیت ، با هیچ لذتی تو دنیا قابل مقایسه نیست.
براتون آرزو می کنم همیشه همینطور با هم بمونین

0 ❤️

409820
2014-01-12 00:56:03 +0330 +0330

زنی که معشوقه خوبی باشه،،،شوهرش شیطونی نمیکنه…

0 ❤️