امین رو دوشیدم

1394/05/24

می خوام این ماجرا رو براتون بگم تا فقط بدونید که بعضی از این داستان ها و یا چیزهایی که بقیه می نویسن چرت و پرت نیست. بهرحال من میگم قضاوت با خودتون.

من 32 سالمه. یه پسر عمه دارم به اسم امین. امین پسر سر به زیریه و الان دانشجوئه. امین 20 سالشه. من همیشه از قیافش خوشم می اومده. از بچگی زیاد با هم نبودیم ولی الان که بزرگ شده خیای نزدیکیم. شاید خیلی خوشگل نباشه ولی قیافه سکسی ای داره. می دونید که بعضی قیافه ها لامصب بد آدمو حشری می کنن. من همیشه تو خطش بودم که ببینم دوست دخترش کیان. یه مدتی نمی دونم چی شد که کم کم علاقمند شدم داستانشو با دوست دخترش بشنوم. راستش اینکه همیشه از من می خواست که بهش در مورد اینکه تو سکس باید چه کار کرد رو بهش بگم. منم بعضی چیزا رو بهش می گفتم چه از تجربه چه از اطلاعاتم. بالاخره اطلاعات من بیشتر ا اون بود. کم کم احساس کردم وقتی دارم در مورد سکس باهاش صحبت می کنم حشری میشم. خودشم چشماش یه برق عجیبی می زد. یواشکی لبخند می زد به نظرم شهوتی می شد. گاهی وقتا که باهاش باشگاه میرفتم یه شلوار ورزشی خیلی نازک پاش می کرد که من خیلی دوست داشتم چون کامل جلو شلوارش قلمبه می شد. از اون قلمبگی خوشم می اومد. البته نمیزاشتم متوجه بشه. خلاصه تو سایت های سکسی همیشه کس چرخ می زدم. راستش رو بخواین شهوانی و سایت لوتی منو وادار به این کار کردن که می خوام واستون تعریف کنم. از بس داستان های عجیب و غریب خوندم و دیدم. حالا راست و و دروغش کاری ندارم. نمی دونم چرا از موقعی که این سایت ها رو می خوندم یه جوری دائم الحشری شدم. امین خیلی خجالتی و با حیایی بود. کم کم احساس کردم که بیشتر دوست دارم در مورد جزئیات سکس باهاش صحبت کنم. به همین خاطر توضیحاتمون بازش می کردم. مثلاً میگفتم که مال تو نباید زود بخوابه، باید خودتو نگهداری یا وقتی میزاری توش باید یواش یواش عقب جلو کنی.

یه روز شد که با هم می خواستیم مشروب بخوریم. واسه همین یه روز که خونه خالی بود نشستیم و با هم خوردیم. می گفت که واسه دومین بارشه. قبلاً تو خونه دانشجویی خورده. چون دانشجوی یه شهر دیگه بود. خلاصه شروع کردیم به مشروب خوردن. کبابه رو خوردیم و پیک ها رو زدیم بالا. سه چهار تا پیک که خورد دیگه منگ شده بود و پر حرف. در مورد دوست دخترش می گفت و با هم می خندیدیم. من که هفته ای چند بار می خوردم جنبه داشتم و منو هنوز مست و پاتیل نکرده بود. ولی امین دیگه از سکسش داشت می گفت. می گفت: مالوندمش مالوندمش، اوووف عجب چیزی بود، گوشت گوشت. کم کم تحریکش کردم بیشتر حرف بزنه و اونم می گفت. چیزایی می گفت که عمراً بدون مشروب رو بشه بگه. حتی یه بار خیلی کوتاه دستشو به کیرش زد یه تکونی بهش داد. نمی دونم چرا این حالش منو حشری می کرد. خلاصه ماجرا تموم شد.

تا اینکه یه روز که حشرم بالا بود به فکرم رسید که امین رو چیز خورش کنم. واسه همین رفتن دنبال مقدماتش و از داروخونه یه دارو گرفتم به اسم فلونیترازپام که یکی از دوستام معرفی کرده بود. یه دارویی هست که طرفو کاری میکنه که نتونه نه بگه. خلاصه موقعیت جور شد و من تو مزه مشروبش نصفی از این قرص رو تو همون اشپزخونه حل کردم و آوردم. دوست دارم اون موقعیتو قشنگ واستون توضیح بدم. خانواده رفته بودن میهمونی و کسی خونه نبود. من و امین تنها شروع کردیم به خوردن. من دیگه کم کم منتظر این بودم که بگیردش. امین شروع کرد به چرت گرفتن کم کم داشتن میدیدم که مست شده. راستی نگفتم امین لاغر و باریک و قد 180 سانت داره. و منم کم کم داشتن حشری میشدم. داشتن با خودم فکر می کردم که حالا چه کارا می تونم بکنم. چیزی رو که باید فکرشو می کردم متأسفانه حالا داشت به ذهنم می اومد. تحریکش کردم که از سکسش بگه. شروع کرد به گفتن در حین اینکه به پشت خوابیده بود و دستشو گذاشته بود زیر سرش و گهگاه می خندید و وول می خورد. کامل معلوم بود که مسته هر لحظه هم داشت مست تر می شد. گذاشتم که دارو خوب کارش رو بکنه. حرفای بین من و امین رو براتون می نویسم
من: جای تو بودم همچین بهار رو می کردم که تا دو روز نتونه راه بره
امین: اووووف می کنم. می کنمش لامصبو. همچین این دسته بیلو بکنم تو دلش که جیغ بزنه. کس کش جنده رو پاره می کنم
من: اون بد گوشتیه فقط یه کلفت می تونه از پسش بر بیاد
امین: اوووووووف جوووووووووووون از این کلفت تر. آه اندازه مچ دستت هست. ( مچ دستشو با دست دیگش گرفته بود). جالب بود که عجیب از خود بیخود شده بود جوری که من داشتن شاخ در می آوردم. این حرفا از امین بعید بود. و من سعی می کردن تحریکش کنم که به جاهای حساس تر بکشه. می خواستم بفهمم که واقعاً چقدر مست شده
من: نه بابا تو که هیکلت به این حرفا نمی خوره. یه گردن کلفت کیر کلفت می خواد.
امین: کیر کلفت بهش می دم. میدم که بخورتش.
من: خوردنشو عشقه. اوووف که پر آبم باشه
امین: مممممم. آب آب( کم کم داشتم حال می کردم) رفتم نزدیکش یواش دستمو گذاشتم رو سینه ش. چشماشو بسته بود داشت لبخند می زد. بهش گفتم: می دونی دخترا خیلی آب کیر پسرا رو دوس دارن . اصلاً خوردنش خیلی حال میده. آبت چند وقته نیومده؟
امین: اوووووووووووف نگو . نگو . الان دو هفتس که نزدم. دو هفتس پره پره.
من: خب چرا خالیش نمی کنی؟ اینجوری راحت تر میشی؟
امین: اوف جووون آره آره. بهار باشه خالیش کنه. من زدم به پر رویی چون می دونستم هیچی حالیش نیست. گفتم رکابیتو در بیار اینجا که گرمه الانم که خوردی عرق کردی( واقعاً هم عرق کرده بود. فکر کنم اثر قرصه بود) رکابیش از تنش مستانه و در حالت منگی در آورد. یه جوری که مثل مستا تلو تلو می خورد. یه قدم دیگه به طرف هدفم برداشتمو گفتم: شلوار ورزشی تم در بیار تا راحت تر باشی. باورتون نمیشه. فقط داشت لبخند میزد و هیچی نمی گفت. منم که موقعیتو مناسب می دیدم دستمو بردم سمت شلوارش و اونو از پاش در آوردم. مست مست بود و قرصه مار خودشو کرده بود. داشت زیر لبی حرف میزد می گفت: اوف کی باشه که بیفتم روش، اون کسشو بخورم و اینجور چیزا می گفت. بهش گفتم
من: می خوای خودتو خالی کنی راخت بشی؟
امین: آره آره. بد جور فشار آورده. داره دیوونم میکنه( زد زیر خنده)
من: خب پس خودتو راحت کن منتظر چی هستی؟
امین: باشه. بزار برم دستشویی
من: دستشویی واسه چی. صبر کن الان فیلم میزارم( رفتم واسش لپ تاپو روشن کردم و فیلم سوپر گذاشتم)
امین: اووووووف راست کردم راست می گفت کیرش از زیر شورت راست شده بود( بارم نمیشد که الان امین با شورت جلوم نشسته و من هر کاری بخوام می تونم باهاش بکنم. امین چشماش شهلا بود و هیچی حالیش نبود. یه خرده که فیلم دید گفت
امین: اوف دارم می ترکم.
من: در بیار. راحت باش. ( می دونستم که باید کم کم لختش کنم. جوری که کامل لخت مادرزادش کنم). امین یه خرده مکث کرد. منم معطل نکردم و دستمو گذاشتم رو کیرش. اووووووف یه چیزی بود به چه بزرگی اصلا بهش نمی یومد که یه پسر به اون لاغری همچنین کیر کلفتی داشته باشه. یه خرده که مالیدم بی حال شد. دراز کشوندمش و یواش شورتشو کشیدم پایین. با دست یه خرده دو طرف شرتشو گرفت که مثلاً مانع بشه ولی اصلاً تو حال نبود. یه جوری بین مستی و خواب آلودگی بود. دستش پس زدم یه خردهد کشیدم پایین تر. خیلی حال می کردم. دوست نداشتم یهو لختش کنم. می خواستم. کم کم لخت مادرزادش کنم. از کنترلی که روش داشتم احساس لذت می کردم. همه چیز اون در کنترل من بود. حالا چیی رو که جلوم می دیدم پشمای زیر ناف و پشت کیرش بود. اوووووووووف عاشق این صحنه بودم. شورتشو کشیدم پایین تا کیری که به قول خودش واقعا هم دسته بیل بود دیده شد. و با یه حرکت تمام شورتشو در آوردم. امین داشت ناله می کرد. جالبه مثل آدم بیداری بود که تو حال خودش نیست. حالا بود که امین تو حال خونمون لخت لخت جلوی من دراز کشیده بود. کیر کلفتش هم درا بود و هم کلفت و واقعاً اندازه حالا نه همه مچم ولی نصف مچم بود. امین ناله می کرد و وول می خورد و گهگاه می خندید.
امین: کسخل شدم پسر. (می خندید) چرا من لختم! بخدا کسخل شدم.
من: ایراد نداره. چیزی نیست که . من و تو مردیم. طبیعیه. فقط راحت باش. مگه دوست نداری خالی کنی امین یه خرده مکث کرد.
من: پس راحت باش. بزار راحت باشی. خودتو خالی کن. به هیچ چی دیگه فکر نکن. انگار من اینجا نیستم.
امین: ینی چیکار کنم
من: بازی کن با خودت
امین: اخه جلو تو؟
من: بابا بچه نشو دیگه. اصن فکر کن من نیستم. بازی کن خیالیت نباشه هی از من اصرار و از اون تردید. بالاخره دستش رفت رو کیرش. می دونستم سگ حشری که بشه دیگه خودش کارشو می کنه. شروع کرد به بازی با کیرش. و من نشسته بودم داشتم این صحنه قشنگو می دیدم. اوووف ناله می کرد. آه و اوه می کرد. منی که امین رو همیش هبا لباس می دیدم. الان جلوم بود لخت لخت و داشت با کیرش ور می رفت. کاری که یه ادم تو خلوت یا حموم می کنه الان جلوی یه آدم دیگه داشت انجام می داد. منم داشتن تحریکش می کردم تا ادامه بده. بهش می گفتم. بزار آبت بیاد. تخماشو می دیدم که اول آویزون بود اما بعد مدتی چسبیده بود به زیر کیرش. شکمش داشت پاینن و بالا می رفت. معلوم بود داره آبش میاد. لیوانو دادم بهش و ازش خواستم که خودشو تو اون بدوشه. دو سه تا ناله کرد و آبش با فشار از قله کیرش زد بیرون. تنه کیرش داشت منقبض و منبسط می شد. و من جهش های کیرش رو می دیدم. بعد اینکه نصف لیوانو پر کرد که آب منی زردی هم بود و معلوم بود که راست میگه و آب منی مونده توی کیرش که دو هفته مونده مثل جنازه افتاد و خوابش برد. منم تو همون خواب شورتشو پاش کردم و گذاشتن که بخوابه.

نوشته: حمید


👍 0
👎 1
44701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

467870
2015-08-15 19:10:17 +0430 +0430

چه تخمی تخیلی!؟
این همه صغری کبری چیدی که بگی یارو جق زد!؟
بابا این سایت پره جقی هست…
راستی آبشو ریخت توو لیوان خوردی!؟
آیا از اون لیوان هنوزم استفاده میشه؟
یعنی تو این همه به مخ پریودیت فشار آوردی این همه وقت مارو سره جق زدن گرفتی…
عمه سکسی… dash1

1 ❤️

467871
2015-08-15 20:01:38 +0430 +0430
NA

ملت کسخل شدن بخدا.خب اگه گی هستی وقتی قرصش دادی میکردیش مشقشو امضا میکردی بره پی کارش.اگرم میخواستی جق زدنشو ببینی که فکر کنم دیگه نمیشه کاری کرد واست.شفا پیدا نمیکنی.بساز با همین کسخلیت

1 ❤️

467873
2015-08-16 00:30:21 +0430 +0430
NA

داستانت کلن داغون بود از ریشه …

1 ❤️

467874
2015-08-16 01:18:29 +0430 +0430

چی بگم dash1

0 ❤️

467876
2015-08-16 06:17:53 +0430 +0430

زنش نمیتونه من و بدوشه اونو چجوری دوشیدیش اوبی

0 ❤️

467877
2015-08-16 07:15:07 +0430 +0430

آخه بدبخت کیری این دارویی که تو گفتی کلا تو دارونامه رسمی ایران نیست حتی تو مکزیک و امریکای مرکزی و جنوبی هم به آسونی پیدا نمیشه بعد تو رفتی تو داروخونه گرفتی؟ کیرم تو ذهن جقیت کس کش ننه کیر دوست

0 ❤️

467878
2015-08-16 08:09:12 +0430 +0430
NA

یک کوس گویه الاف دیگر .آیا از کوس گویی به تنگ نیامده اید؟؟

0 ❤️

467879
2015-08-16 10:33:18 +0430 +0430
NA

کسخل کردی ما را

0 ❤️

467880
2015-08-16 11:53:52 +0430 +0430
dik

کیونی واقعی هستی تو

0 ❤️

467881
2015-08-16 16:35:46 +0430 +0430

** این بابت گرفتن وقت ما:

*** کیر کل مردم کره زمین + کیر آدم فضایی ها ^ کلا تو کونت دیوث ***

1 ❤️

467882
2015-08-16 18:44:29 +0430 +0430
NA

ابش زرد بود؟؟نصفه لیوانم پر کرد،؟؟؟
کیرم تواین داستانت برو خاله بازیتو کن عروسکات تنهان

0 ❤️

467883
2015-08-17 00:31:26 +0430 +0430

In ke az hame dastana chert tar bod

0 ❤️

467884
2015-08-17 08:00:50 +0430 +0430

اینم که نافرجام تموم شد. یعنی شراب و قرص ، آبمیو، فیلم سوپر …
بعدش هیچی؟؟؟
منکه چیزی متوجه نشدم!!!
شاید سریالی و ادامه داره…

0 ❤️

467886
2015-08-17 15:59:10 +0430 +0430
NA

امین رو دوشیدم
فقط عنوان رو خوندم … والا

0 ❤️

467887
2015-08-18 18:22:29 +0430 +0430
NA

دوستان،واقعن شما این داستانا رو میخونید؟ بعد هم میاین غلط املایی میگیرید؟! یعنی واسه این تجزیه و تحلیل کردنها و اینکه نظر میدین راسته یا دروغه وقت گذاشتین؟!

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها