انتخاب اشتباه (۲)

1395/06/02

…قسمت قبل

خلاصه اس بازی ما به صورت رابطه مخفی باهم شروع شد منو یاسمن هر روز ساعت ها با هم اس بازی و شوخی و بیشتر مواقع که من بحث رو سمت سکس میکشوندم گذشت حتی بعضی وقت های ازش درخواست میکردم در مورد سکس با رامین شوهرش تعریف کنه که زیاد راغب نبود و با کلی اصرار من یه چیزایی میگفت تا اینکه یه روز مادر شوهرش مریض شد و تو بیمارستان بستری بود که منو خانومم برای ملاقاتش رفتیم بیمارستان که با رامین هم زمان رسیدم اونجا . یاسمن شب قبلش همراه بود که موقع خداحافظی رامین ازمون خواست که یاسمن رو هم تا خونشون برسونیمش . چون خونه خودمون سر مسیر بود من خانومم خودم رو در خونه پیاده کردم که بعد رسوندن یاسمن برم سر کار . چند متر که رفتیم نگه داشتم که یاسمن بیاد صندلی جلو تو راه باز هم باهم کلی شوخی کردیم و من دوباره بحث رو کم کم کشیدم سمت حرفای سکسی تا دم خونه که خواست پیاده شه تعارف کرد که برم تو اما چون هم خودش هم من میدونستم احتمالا حاجی ( پدر شوهرش ) خونه باشه نه اون زیاد تعارف کرد نه من قبول کردم . راه که افتادم هنوز چند صد متر دور نشده بودم که اس داد ضرر کردی نیومدی تو هیچ کس خونه نیست منم بدون اینکه جواب بدم سریع دور زدم و برگشتم ماشین رو دورتر از خونشون پارک کردم و رفتم زنگ خونشون رو زدم در رو که باز کرد مستقیم رفتم طبقه بالا که رامین زندگی میکرد و طبقه پایین پدر مادرش . یاسمن که منو دید گفت دیونه شوخی کردم معلوم نیست حاجی کجاست الان شاید پیداش بشه من رفتم داخل و نشستم رو کاناپه که دیدم یاسمن یه لباس باز تو خونگی پوشیده که استایلش حسابی معلومه من که تاحالا اونو با این جور لباسا ندیده بودم گفتم صبر کن الان میفهمم کجاست و کی میاد . تو بمارستان از رامین شنیدم که دفترچه مادرش رو یادش رفته بیاره نقشه کشیدم و زنگ زدم به حاجی که داریم دنبال دفترچه حاج خانوم میگردیم پیداش نمیکنیم کجاست که گفت دست منه و خودم دارم میرم بیمارستان و میبرمش منم با یه لبخد گفتم کجایی الان میگفتی میبردمت که
گفت نه ممنون با اتوبوس رفتم بعد با کلی تعارفات علکی قطع کردم و میدونستیم که با اتوبوس تا بخواد بره و برگرده حداقل یه 4 5 ساعتی طول میکشه یاسمن هم که بالا سر من وایساده بود با خیال راحت گفت برم یه چیزی برات بیارم که از دستش گرفتم گفتم بیا بابا ول کن امدم خودت رو ببینم گرفتمش و نشوندمش رو پام رو بغلم یه چند لحضه ای تو چم هم نگاه کردیم و من لبم رو گذاشتم رو لبش لبش رو کشد دور گفت نکن گفتم دیگه چرا گفت ما دیگه الان فقط مال خودمون نیستیم و هم من هم تو متاهلیم که نزاشتم حرفش رو ادامه بده لبش رو گرفتم بعد چند لحضه خوردن که یکم هم خودش اخرش همراهی کرد گفتم دیونه دیگه شاید همچین موقعیتی پیش نیاد اونم که اینو فهمیده بود حرفی نزد و کارمون رو ادامه دادیم کم کم کم دستم رو بردم سمت سینش و از رو تیشرت یقه بازش یکم مالیدمش و همزمان لبش رو میخوردم یکم بعد دستم رو انداختم زیر تیشرتش و از تنش در آوردم وای چه بدن فوقعالده سفید و بلوری داشت که بیشرف یه سوتین مشکی هم بسته بود که نازی بدنش رو صد چندان کرده بود با سوتین مشکی رو بدنش حسابس حشری شدم و سوتینش رو از بدنش در آوردم خواستم شروع دوباره به لب گیری کنم که گفت اینجا نه بریم اتاق منم مثل بچه ها بغل گرفتمش و بردمش اتاق خوابشون رو تخت خوابوندمش و شروع کردم دوباره از لبش و گردنش خوردن تا سینه هاش که فوقالعاده سفید بود با یه نوک نسبتا کوچیک و قهویی ملایم بعد مسیر زبونم رو به سمت پایین تا نافش ادامه دادم تا به نافش رسیدم همزمان که دور نافش رو مک میزدم شلوارش رو هم پایین کشیدم وای چی میدیدم یه شورت مشکی ست با سوتینش که تو پاهای مثل بلورش بود دوباره بالا رفتم و از لبش گرفتم و دستم رو از رو شورتش خواستم به کوسش برسونم که نزاشت گفت تو منو لخت کردی ولی هنوز خودت نه منم با یه حرکت پیرهنم رو در آوردم و کمر بند شلورام رو شکل کردم و کشیدمش پایین اما شورتم مونده بود کیرم که حسابی راست شده بود تو شرتم حسابی خود نمایی میکرد دوباره کنارش خوابیدم و شروع کردم لب خودن و مالش کوسش از رو شترتش که حسابی خیسش کرده بود یاسمن هم کیرم منو از رو شلوار گرفت و یهو گفت وای چقد بزرگه منم گفتم مال خودته شروع به مالشش کرد من دستم رو بردم تو شورتش و از تو کسش رو مالیدم ونم کیرم رو انداخت بیرون که دوباره گفت خیلی بزرگه این دیگه چیه گفتم دوست نداری یکم با تعجب نگاه کرد که من هم شورت خودم رو پایین کشیدم هم مال یاسمن رو وای چی میدیدم یه کس صاف بدون مو که عین بلور بود با لبه های پف کرده بسیار زیبا باور کنید همون لحضه یهو رفتم به فکر این که یه چنین کسی اون روز خونه عاطفه بود و من با عاطفه رفتم اتاق عشق بازی کردم فهمیدم انتخاب اول روزم اشتباه بوده گفتم نمیخوای کیرم رو بخوری منم که تازه صاف کرده بودم قبول کرد شروع با ساک زدن کرد معلوم بود زیاد بلد نبود و نخورده بود منم گفتم بسه دیگه بریم سر کار اصلیمون به پشت خوابوندمش و رفتم لای پاش و کیرم رو مالیدم دور کوسش داشت لباش رو گاز میگرفت کفتم بکنم توش این کس نازت گفت جون من یواش بزرگه دردم میاد گفتم چشم و با آب کسش سرش رو حسابی خیس کردم و یواش فرستادم تو یکم تنگ بود و سخت میرفت اما تا سرش رفت تو یه ای گفت که شهوتم رو صد چندان کرد سرش که رفت تو انگار رفته باشه تو کوره داغ بود و تنگ یکم با مکث بیشتر فشارش دادم رفت تو و شروع کردم تلمه زدن آروم اونم هی لبش رو گاز میگرفت و میگفت ای یواش دردم میاد یواش منم بیشتر تحریک میشدم و یواش سرعتم رو بیشتر میکردم و تا ته میزدم توش داشت دیگه حسابی ناله میکرد یه 10 دقیقه ای با سرعت نامبه زدم که دیدم داره حالش بد میشه و یکم فهمیدم داره ارضا میشه منم تا ته کردم توش که یهو بدنش سیخ شد و دوباره شل شد منم روش برای یکم استراحت خوابیدم و در گوشش گفتم شدی با سر گفت اره انگار دیگه نا نداشت یه چند لحضه ای گذشت و من دوباره تلمه زدن رو آروم و کوتاه ادامه دادم انگار دوباره حسش برگشت در آوردمش بیرون و گفتم پاشو مدل سگی بشو تا بکنمت همین کار رو کرد و منم کردم دوباره تو کسش که حسابی جا باز کرده بود یه 3 4 دقیقه ای همون جور کردمش و گفتم میشینی روش گفت اره چرخیدم و به پشت خوابیدم اونم دوتا پاش رو انداخت دو طرفم و کیرم رو کرد تو کسش یه اخ دوباره گفت و تا دسته کرد توش یکم بالا پایین شد که منم کمکش کردم تا سرعتش بیشتر بشه با چندتا تلمه ردنش حس کردم داره میاد گفتم امد چیکارش کنم که به جواب دادنش نرسید آبم با یه فشار زیاد خالی شد تو کسش منم بغلش گرفتم و به خودم چسبوندمش در گوشم گفت عیب نداره قرص مصرف میکنم همون حالت یه 2 دقیقه ای موندم و انگار جونم رو از تنم در آورده بودن نای حرف زدن هم نداشتم کیرم که خوابید از کسش افتاد بیرون پشت بندش آب کیرمم هم ریخت رو پاو رو تشک از بغلم پاشد و رفت یه چندتا دسمال گاغذی برداشت و کوس خودش و پای منو تشک رو تمیز کرد رفت بیرون چند دقیقه بعد دیدم صدای شر شر آب میاد فهمیدم رفت حموم من که نا بلند شدن نداشتم همون جور دراز کشیده بودم که امد گفت تنبل هنوز پا نشدی پاشو الان یکی میاد پا شدم و لباس هم رو تنم کردم و رفتم رو کاناپه دوباره ولو شدم رفت یه شربت واسه خودم و خودش درست کرد که حسابی سر حالم آورد تو تنش فقط حوله بود و هنوز لباس تنش نکرده بود دوباره یکم دست مالی کردم که با شیطنت گفت بسه دیگه خسته نشدی گفتم ناز خانوم تو خستگی داره آخه بعد نیم ساعت حرف و گپ ازش خداحافظی کردم و رفتم بعدش اس بازی هامون ادامه داره اما فعلا موقعیت جدید نشده دوباره سکس کنیم هرچند میگه دیگه بسه همون یه دفعه هم اشتباه کردیم اما موقیتش پیش بیاد میدونم که پایست.

نوشته: علیرضا


👍 1
👎 4
7907 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

553528
2016-08-24 10:19:00 +0430 +0430

عجــــــــــب
آخر شربتو خوردی هاااا؟

1 ❤️

553576
2016-08-24 19:21:43 +0430 +0430
NA

لباساتو در اوردی بعد کیرت رو از رو شلوار میمالوند. کس کش. جقی. کیرم تو طریقه جق زدنت

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها