اولين سكس من و عشقم پوريا

1393/10/11

من شادى هستم ٢٦ ساله قدم ١٧٢ و وزنم ٧٣ كيلو. هيكل ورزشكارى و بسيار سكسى دارم. سايز سينه ٨٥ بسيار گرد و سفت و ميزون و بقول عشقم پوريا خوردنى. چندماه پيش بخاطر يه مشكل قلبى و يه تپش قلب ساده به مطب پوريا مراجعه كردم. آخرين بيمار بودم كه ميرفتم تو. من تاحالا پوريا رو نديده بودم وفقط تعريفشو از دوستام شنيده بودم كه دكتر خوبيه. وقتى وارد اتاقش شدم، به پام بلند شد و تو يه نگاه حسابى به دل هم نشستيم. پوريا يه پسر ٣٥ ساله قد ١٨٨ وزن ٩٥ ورزشكارى و بسيار بسيار سكسى حدود دوماه از دوستيمون ميگذشت و پوريا يكى دوبار بهم گفته بود دوست دارم بغلت كنم اما من از اونجايى كه تاحالا با هيچكس سكس نداشتم، ميترسيدم و دلم نميخواست باهاش سكس كنم. از يه طرفى هم وحشتناك دختر هات و گرمى بودم و مطمئن بودم اگه باهاش سكس كنم حتمأ بكارتمو توهمون مرحله اول از فرط شهوت زياد از دست ميدم.

خلاصه سرتون رو درد نيارم. يه روز پوريا بهم زنگ زدو گفت فرداميام دنبالت بريم خونه من، منم كه ميترسيدم اما دلم داشت واسه سكس بايه پزشك خوش اندام و هات ميرفت قبول كردمو قرار شد فردا بياد جلوى دانشگاهم دنبالم. بدو بدو رفتم آرايشگاه و كل تنم رو اپيلاسيون كردم بعدشم رفتم يه لباس خيلى بازوسكسى وتورى و يه خوشبو كننده واژن خريدم. فرداش تو دانشگاه دل تو دلم نبودو همش دلم ميخواست زودتر ساعت ٢بشه و كلاسم تموم بشه و برم پيش پوريا. تا اينكه بالاخره ساعت ٢شدو پوريا اومد دنبالمو رفتيم خونش. خونه پورياتو شهرك غرب بود وتنها زندگى ميكرد. وقتى رفتيم توپوريا خيلى عادى و ريلكس بودوبهم گفت شادى جون راحت باش و لباسات و در بيار. منم لباسامو درآوردم يه تاپ نيم تنه مشكى با يه شلوار جين لوله تفنگى كشى پوشيده بودم . از اتاق كه اومدم بيرون پوريا محو تماشاى من شده بود. پاشد اومد سمتمو منو بغل كردو توصورتم نگاه كردو گفت الان از من انتظار ندارى كه درمقابل همچين اندامى مقاومت كنم كه نه؟ منم بايه لبخند شيطنت آميز دستامو انداختم لاى موهاشو گفتم ميخوام باهات بهترين روز عمرم رو تجربه كنم. اينو كه گفتم لباشو باشتاب گذاشت رو لبم و شروع كرديم به لب گرفتن. همينطور عين قحطى زده ها داشتيم لباى همو ميمكيديم و محكم ميخورديم. پوريا توهمون حالت بامن راه رفت ومنو برد تو اتاقش كه يه تخت دونفره شيك و پيك داشت. اومد منو بخوابونه رو تخت كه بهش اشاره دادم لبامو ول كنه و گفتم پوريا واست يه سورپرايزدارم.چشماش حسابى خمار شده بود. بهم گفت چي؟ پاشدم از اتاق رفتم بيرون. چند ديقه بعد با يه لباس مشكى تورى تنگ سكسى كه از زيرش يه شورت و سوتين قرمز كه شورتشم لامبادا بود پوشيده بودم. من بدن سفيدوياسى دارم كه اين رنگا خيلى بهم مياد. پوريا وقتى منو با اين لباس ديد گفت جووووووون من قراره امشب تورو بكنم؟ يه چشمك بهش زدمو دوباره رفتيم تو كارلب. همينجور داشتيم با ولع تموم لباى همو ميخورديم كه متوجه شدم پوريا لباسشو در آورد. بهم گفت شادى ميخوام كمربند شلوارمو توبرام باز كنى و تاجايى كه ميتونى كيرمو بخورى ميكنى اين كارو عشقم؟ منم كه هميشه آرزوم بود كير بخورم با يه چشمك شيطنت آميز گفتم چراكه نه عشقم! پوريا لباسمو ازتنم درآوردو من با شورت و سوتين جلوش زانو زدم. تو مدتى كه داشتم كمربندشو باز ميكردم با خودم گفتم خداكنه كير كلفت و بزرگى داشته باشه كه حسابى بهم حال بده. آروم شلوارشو ازتنش درآوردم. ازروى شورت نميتونستم تشخيص بدم چقدريه اما حسابى باد كرده بودو داشت شورتشو پاره ميكرد. تا اومدم شورتشو بكشم پايين دستام و گرفت و منو بلندم كرد. دوباره شروع كرد ازم لب گرفتن. خيلى خوب و حرفه اى لب ميگرفت بعدكم كم شروع كرد به خوردن گردنمو آروم منو خوابوند رو تخت. سوتينمو درآوردو شروع كرد به مكيدن سينه هام. انقدر سينه هامو با ولع ميخورد كه موهاشو محكم ميكشيدم و آخ و اوخم كل خونه رو برداشته بود. من رو سينه هام به شدت حساسم و چون سينه و باسن پرى دارم خب مسلمأ خيلى سكس رو دوست دارم. خلاصه پوريا يه سينمو ميخوردو اونيكى رو ميماليدمنم كه در حال آخ و اوخ كردن بودموهيچى نميفهميدم. خلاصه ديدم كه پوريا نوك سينه هامو ازشدت شهوت زياد داره ميكنه. بعد بلندم كردو گفت حالا برام بخور. ببينم چجورى ميخواى هنرتو بهم نشون بدى. منم كه جلوش زانو زده بودمو هميشه عاشق اين صحنه بودم يه چشمك با عشوه بهش زدم گفتم عالى خوردى ممه هامو ميخوام واست جبران كنم خلاصه يهكم براش ازرو شورت خوردمو بوسيدم بعد آروم دستمو گذاشتم كناراى شورتشو يه دفعه كشيدم پايين. واييييييييى! يه كير نسبتأ بزرگ و كلفت ديدم انقدر خوشحال شده بودم كه بدون هيچ مقدمه اى كردمش تو دهنم. تميز و صاف بود. بوى پاستيل ميداد شروع كردم تا جايى كه ميتونستم خورم. محكم ميكردم تو دهنم جورى كه تخماش ميچسبيد به لبام. اززير ميليسيدمو نوكشو محكم مك ميزدم. پوريا بلند بلند ناله ميكرد. حالشو خيلى دوست داشتم و بهم انرژى ميداد. دوباره اون كير دوست داشتنيش كه الان همه زندگيه منه رو ميخوردمو براش محكم مك ميزدم اونم موهامو گرفته بودو خودشو عقب جلو ميكرد خلاصه يه ١٠ ديقه اى براش ساك زدم. اصلأ باورم نميشد تواولين سكسم مثل ستاره هاى فيلماى پورن بتونم كير بخورم. بعدش پوريا منو بلندم كردو گفت ببين من ولت نميكنم، خيلى دير ارضا ميشم ميخوام كارى كنم كه هميشه كيرمو اينجورى بخوريو منو انداخت رو تخت و دوباره افتاد به جون لبام. يه كم ازم لب گرفت و بعد گردنمو خوردو بعدشم دوباره شروع كرد به خوردن سينه هام. محكم و وحشى ميخورد. خيلى دوست داشتم منم آه و اوه ميكردم و بالاو پايين ميپريدم از شدت لذت تا اينكه اومد رو شكمم و شروع كرد آروم دور نافمو ليسيدن و بوسيدن. متوجه شدم كه سرعت سكسمون كم شدو آروم داره ميليسه اطراف نافمو. سرمو آوردم بالاونگاش كردم گفت كيرمنو تاتخمام ميخورى ومنو ميبرى تو فضا هان؟ ببين الان باهات چيكار ميكنم كه يهو شورتمو ازتنم درآوردو افتاد به جون كسم. من ديگه نميدونستم بايد چيكار كنم فقط جيغ ميزدم اونم با فقط چوچولمو ميمكيدو محكم چك ميزد رو كسم. ميومد بالا سينه هامو ميخوردو دوباره ميرفت رو كسم شروع به خوردن ميكرد. خيلى تو خوردنش حرفه اى بود. كسم خيس خيس بود. آبم تا پايين رونام راه افتاده بود پورياهم هي از پايين كسم ميليسيدو ميومد بالارو ميمكيد. واقعأ خوب ميخورد. بعد ديدم بلن شدو كيرشو گذاشت روى كسم. گفتم پوريا من دخترم، بهم گفت وقتى قراره زن خودم بشى ديگه الان يا بعدأ نداره بزار حالمونو بكنيم. منم يه نگاه بهش كردم اونم يه چشمك گفت من ولت نميكنم تو مال خودمى مطمئن باش. بعدش من چشمامو بستم. نميدونم چطورشد بهش اعتماد كردم. كيرشو آروم هل داد تو كسم. خيلى درد داشتم موقع دخول يهو متوجه يه دردو سوزش خفيف تو رحمم شدم. يه آه بلند كشيدمو گفت مباركه عشقم منم يه لبخند به علامت تأييد زدمو گفتم ميخوام ببينم چيكار ميكنى پوريا. اونم شروع كرد به تلمبه زدن. من درد داشتم اما دردم با لذت بود بخاطر همين خيلى خوب تونستم تحمل كنم. پوريا باتمام وجودش داشت منو ميكرد. باورم نميشد دكترم كيرخوشگل و خوردنيشو تا دسته كرده تو كسم و محكم منو گرفته و داره عقب جلو ميكنه. صداى نالمون كل فضاى خنه رو پر كرده بود. پوريا جفت پاهامو داده بود بالاو با تمام قدرت داشت تلمبه ميزد. ميگفت شادى حيف كه تو نميبينى، كيرم خونيه و تو كس تپل توست. بعدش در آوردو منو برگردوند. بهم گفت شادى جونم ميخوام بزارم پشتت اجازه ميدى؟ گفتم شنيدم درد داره ميترسم گفت نگران نباش يه جورى ميكنم كه دردت خيلى كم باشه. منم گفتم فقط يه كارى كن حسابى حال كنيم اونم رفت يه لوسيون بدن رو ميز داشت اونو برداشت و آورد بهم گفتقنبل كن برام منم براش قنبل كردم. اول يه دوسهتا چك محكم زد روى كونم. بعد ديدم داره مقعدمو آروم با زبونش ميليسه. خيلى از اين كارش خوشم اومد. حسابى بدنم شل شده بود. بعد ديدم انگشتشو داره ميكنه تو كونم. اصلأ درد نداشتم خيلى لذت ميبرذم ازاين كارش. بعد متوجه شدم جفت انگشتاشو داره ميكنه تو كونم خيلى خفيف ميسوخت اما لذتش غير قابل وصف بود. انگشتاشو هى عقب و جلو ميكردو با اونيكى دستش محكم ميزد رو كونم. طورى كه درد چكه بيشتراز اون دوتا انگشت كلفتش بود كه تو كونم بود. بعد ديدم انگشتاشو در آوردو آروم نوك كيرشو ميماليد به سوراخ كونم و محكم چك ميزد روش. متوجه شدم آروم آروم داره كيرشو ميكنه تو. يهو جيغ زدم اومدم كه بلندشم محكم منو گرفت گفت شادى جونم تحمل كن نصفيش رفته تو. من كه ازشدت سوزش و درد داشتم هلاك ميشدم قبول كردمو دوباره خودمو شل كردم. خيلى درد داشت اما بالاخره تا ته رفت تو كونم. يه كم تو همون حالت نگه داشت و آروم از زير سينه هامو ميماليد. بعد كم كم شروع كرد به عقب جلو كردن. درد داشتم اما كمتر شده بود. يه كم گذشت و اون به تلمبه زدن آرومش ادامه دادو من ديگه دردى حس نميكردمو داشتم لذت ميبرذم. باورم نميشد به همه آرزوهام رسيده بودم يه سكس كامل با يه پسر ٨سال ازخودم بزرگتر بايه كير حدود ٢٠ سانتيمتر. پوريا داشت تند تند تو كونم تلمبه ميزدو بايه دستش سينمو ميماليدو با اونيكى كسمو. خيلى داشتم حال ميكردم كه ديدم صداى نالش بلندوبلندوبلندتر شد. فهميدم ميخواد بياد. گفت شادى داره مياد چيكارش كنم گفتم بريز تو كونم. منم داشتم ارضا ميشدم. يهو پوريا منو محكم بغل كردو صداش قطع شد. توى كونم داغ شد فهميدم ارضا شد. يه چند ثانيه اى اون تو نگه داشت كيرشو بعد گفت درش بيارم عشقم منم باسرم اشاره دادم آره. درآورد و افتاد كنارم. يه چند دقيقه اى گذشت و بعدبغلم كردو گفت شادى جونم خيلى حال دادى بهم من تورو به هر قيمتيه مال خودم ميكنم. الان حدود ٤٥ روزه كه عقد كرديم و هرشب باهم سكس داشتيم. حتى زمان پريوديم كه سكس آنال ميكرديم. ببخشيد اگر داستانم خوب نبود آخه من باراولمه كه ازاين داستانا مينويسم.بهرحال خوشحال ميشم نظرتون رو بدونم.

نوشته: شادى


👍 0
👎 0
38725 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

449141
2015-01-01 13:02:28 +0330 +0330
NA

پسر مگه اسمش شادی میشه و سایز سینه ش 85؟

0 ❤️

449142
2015-01-01 15:00:18 +0330 +0330

حال خوشحال ميشی نظرها را ببینی؟؟!!..کم برو تو رویا واسه مغزت خوب نیست یهو میری تغییر جنسیت میدی میشه دختر دیگه باید خودت اینها را تجربه کنی :))))))از معرفی ات معلوم بود پسری :))) …

0 ❤️

449143
2015-01-01 16:57:44 +0330 +0330
NA

بد نبود
ولی در کل کیرم تو داستانت:-D

0 ❤️

449144
2015-01-01 17:10:49 +0330 +0330
NA

خداییش 4 تا نویسنده خوب پیدا نمیشه 4تا داستان خوب بنویسه.

بسه دیگه بابا گاییدید مارو باشه همتون هیکلا سکسی قیافه سکسی همه چیتون ردیفه . اومدی اینجا از خودتو پوریا چاقال تعریف کنی؟
" من رفتم تو اتاقش از جاش بلند شد جلوم سجده کرد منم خودمو گوز کردم" ریدی.

0 ❤️

449145
2015-01-02 00:06:40 +0330 +0330
NA

این داستان های چرت تا کی میخواد ادامه پیدا کنه؟

0 ❤️

449146
2015-01-03 02:37:23 +0330 +0330
NA

داستانت بد نبود ولی کاملا تخیلی!!!
یکم واقع گرانه تر بنویسین
من یک ماهه داستانمو فرستادم با اینکه کاملا واقعیه هنوز نذاشتنش اونوقت …
اگه یکم سعی کنی قابل باورتر بنویسی همه بهت رای میدن باور کن
داستان اگه خوب باشه مهم نیس واقعیه یا نه

1 ❤️

449147
2015-01-05 16:02:48 +0330 +0330
NA

vali doostane aziz in dastan kamelan vagheyie…

0 ❤️