اولین باری که زنونه پوش شدم

1393/05/02

نمیدونم 18 یا 19 سالم بود شاید.
قبلش خوب همیشه یه جور از رفتارای زنونه خوشم میومد. مثلا لباس تنگ پوشیدن یا با عشوه راه رفتن و خودنمایی و سوسول بودن و از این چیزا… ولی خوب خیلی درگیرش نبودم. اصلا خودمم نمیدونستم که این حس می‌تونه تو پسرا هم وجود داشته باشه. خلاصه…
من قبلا تجربه سکس با پسر رو داشته بودم. دوران مدرسه و بعدش یه چندباری تجربه کرده بودم که قبلا داستان اینکه چطوری شروع شد رو نوشتم:
http://shahvani.com/dastan/احساس-گی
این که همیشه به بعضی از پسرا و مردا حسی داشتم همیشه در من بود. از پسرای هیکلی و برنزه خیلی خوشم میومد. همش دوست داشتم یه جوری بهشون نزدیک بشم. همین باعث میشد بعضی وقتا ناخودآگاه رفتارای زنونه داشته باشم. مثلا اگه یه مردی تنش بهم می‌خورد خوشم می‌اومد. بگذریم…
یه روز خونه دختر عموم بودم. خودش چند روزی نبود، منو شوهرش خونه تنها بودیم، که شوهرشم یه کار براش پیش اومد و چند ساعتی رفت بیرون. من حسابی حوصلم سر رفته بود. همینطوری داشتم تو خونه می‌چرخیدم که دیدم یه شورت زنونه خوشگل، صورتی مشکی رو بَند، تو تراسه! خیلی خوشگل و سکسی بود. یهو تو تن خودم تصورش کردم. شهوتی شدم یکم. دلم خواست تو تنم باشه. اما گفتم درست نیست لباس زیر کَس دیگه رو بپوشم. هِی این دل اون دل کردم، بالاخره دل‌و زدم به دریا رفتم پوشیدم. واقعا یه حس عجیب و غریب بود. چیزی که تا حالا تجربه نکرده بودم. خیلی لذت بخش بود. حس می‌کردم دختر شدم! هِی تو آینه به خودم نگاه می‌کردم و کیف می‌کردم.
خلاصه شورتو درآوردم و گذاشتم سر جاش. بعدش دیگه آروم و قرار نداشتم. همش می‌خواستم دوباره بپوشمش. می‌رفتم نگاه می‌کردم و برمی‌گشتم. دلم طاقت نیاورد و دوباره رفتم پوشیدم. خیلی شهوتی شده بودم. یکم افتادم رو تخت و خودمو مالیدم. بعدش فضولیم گل کرد و رفتم سر کمد دخترعموم تا ببینم دیگه چی می‌تونم پیدا کنم. یه شورت آبی توری برداشتم با یه سوتین آبی سفید. وقتی تنم کردم دیگه تو حال خودم نبودم. یه احساس نابی بهم دست داده بود. یه حس زنونگی واقعی. خیلی لذت داشت. حسابی خودمو می‌مالیدم. تو اون لحظه واقعا دوست داشتم تو بغل یه مرد واقعی باشم…
با موبایلم چندتا عکس از خودم گرفتم و زود لباسارو درآوردم و گذاشتم سرجاش. یه ساعت بعد شوهر دخترعموم برگشت. اون روز من تا شب تو فکر اون لحظه بودم و اصلا آروم قرار نداشتم. هم شهوت داشتم هم حس زنونگی.
فردا صبح که برگشتم خونه اولین کاری که کردم رفتم اینترنتی چندتا لباس زیر خریدم. (شورت و سوتین). بعدش رفتم حموم. خیلی حشری بودم. یه وسیله‌ای شبیه دیلدو داشتم که بعضی وقتا با اون خودارضایی میکردم.
چند روز بعد که سفارشم اومد، همش منتظر این بودم خونه تنها بشم و اونا رو بپوشم. بالاخره روز موعود رسید و من حسابی با او لباسا عشق بازی کردم. وای چه حس فوق‌العاده‌ای بود! فقط می‌پوشیدم و تو آینه خودمو نگاه میکردم. انگار این بهترین حس دنیا بود. جلو آینه عکس میگرفتم و عشوه میومدم و خودمو میمالیدم. فقط یه چیزی کم بود. یه مرد. یه مرد خوب که بتونه این حس‌و دوچندان کنه تو من. که بتونم خودمو در اختیارش بذارم. بدنم‌و بهش بدم تا محکم بگیرتش.
خیلی وقت بود با کسی سکس نداشتم. شاید یه سالی میشد.
پسر داییم یه دوستی داشت که خیلی خوش هیکل و دُرشت اندام بود. چندبار دیده بودمش. 3-4 سالی ازم بزرگتر بود. بدنش تقریبا برنزه بود و قد نسبتا بلند. خیلی خوشم میومد ازش. همیشه دلم می‌خواست یه جوری بهش بچسبم یا بدنم بخوره بهش. ولی خوب نمی‌شد بهش بگم که… از طرفی می‌ترسیدم آبروم جلو پسرداییم بره.
خلاصه دلمو زدم به دریا. شمارشو برداشتم از گوشی پسرداییم و بهش اس‌ام‌اس دادم. خودمو یه دختر جا زدم. 2-3 روز باهاش حرف زدم، قرار شد همو ببینیم. بعد بهش گفتم که من پسرم ولی با احساس و رفتار دخترونه. دوست دارم باهات سکس داشته باشم. حاضرم مثل دخترا باشم برات. اولش انگار خوشش نیومد. جواب نداد. بعد چند ساعت اس‌ام‌اس داد گفت کی هستی و منو از کجا میشناسی؟؟ گفتم میگم ولی قسمش دادم که به کسی نگه.
به هرحال یکم صحبت کردیم و قرار شد یه روز بیاد خونمون. منم خواستم برم باز لباس بخرم. شورت و سوتین که داشتم رفتم یه تاپ صورتی هم خریدم. وقتی پوشیدم انگار واقعا دختر شده بودم. تو اوج ابرا بودم. فقط یه ربع جلوی آینه خودمو نگاه کردم.
یه تاپ دو بند صورتی چسبون پوشیده بودم و زیرشم یه سوتین ابری فنردار بسته بودم که مثل سینه دخترا به نظر بیاد. با یه شورت لامبادا قرمز که بالاش تور توری بود و پشتش فقط یه بند داشت. یه شلوار جین تنگ روشن هم پوشیدم و منتظر شدم تا بیاد. خیلی دلم میخواست آرایش هم داشته باشم اما روم نمیشد دیگه.
وقتی اومد تو یکم انگار خجالت کشید. منم همینطور بودم. نشستیم رو مبل و حرفی نمی‌زدیم. بعد یهو گفت بریم اون اتاق؟ من پاشدم رفتم، اونم پشتم اومد. همونجا که پشتم بود انگشتم کرد و از پشت خوشو مالید بهم. منم بی‌اختیار واستادم تا خوب بچسبه بهم. انگار تو دستاش جا شده بودم. چون خیلی هیکلی بود و چند سالی هم ازم بزرگتر بود. یه بدن خوش فرم با بازوهای نسبتا بزرگ و قوی. چهرش شاید خیلی خوب نبود اما بدنش واقعا ایده‌آل من بود. نه خیلی بزرگ و گنده بود مثل این بدن‌سازای آمپولی، نه لاغر.
حال خوبی داشتم واقعا. حسابی تحریک شده بودم تو اون لباسا. به خودم که نگاه میکردم شهوتم بیشتر میشد. دوست داشتم خودومو بچسبونم بهش. می‌خواستم دستم‌و بزنم به کیرش ولی روم نمی‌شد. یکم که خودوشو مالید بهم دستشو کرد تو شلوارم. وای قلبم داشت وای میستاد. یهو انگشتشو کرد تووم. دردم گرفت گفتم آی‌ی‌ی‌ی. گفت جووون، بشین رو تخت. نشستم شلوارشو درآورد گردنمو آروم آورد جلو گفت بخورش. وای چه ناز بود. رنگ پوست کیرش تیره بود. خوش‌رنگ و صاف. همونطور که حدس می‌زدم. تقریبا 15-16 سانتی هم میشد. یکم سرش خیس شده بود که تحریک‌انگیزترش کرده بود. گرفتم تو دستم‌. چقدر سفت بود. واقعا خوشگل بود. کج و خمیده نبود. صاف و خوش‌فرم. شروع کردم به ساک زدن براش. خیلی خوشمزه بود. یکم کلفت بود واسه همین تا ته نمی‌تونستم بخورم. ولی قشنگ با دستم بازی می‌کردم و تو دهنم بالا پایین می‌کردم. اونم حسابی حال می‌کرد.
بعدش سرمو بلند کرد و گرفت خوابوندم رو تخت. دستای خیلی قوی‌ای داشت. قشنگ اینو حس می کردم. کیف می کردم. خواست شلوارمو دربیاره دکمشو باز کردم تا بتونه بکشه پایین. وقتی شورت قرمز زنونه رو تو تنم دید انگار خیلی حشری شد. شاید انتظارشو نداشت چون با شهوت شروع کرد به انگشت کردن. آخ انگار تو آسمون بودم. چشمامو بسته بودم یه درد کوچولو با لذت داشتم. نفس عمیق می‌کشیدم و تو خیالات خودم بودم.
یکم که حسابی انگشتم کرد یه کاندوم درآورد گذاشت رو کیرش و خوابید پشتم و کیرش‌و گذاشت لای پام شروع کرد به مالیدن. وای این لحظه عالی بود، واقعا داشتم کیف می‌کردم. هیچی بهتر از این نبود. عاشق این کار بودم. سعی میکردم خودمو بیشتر به عقب هُل بدم تا کیرش بیشتر لای کونم بره. زیر لب می‌گفتم آه‌ه‌ه… اوووم‌م‌م…
با اینکه احساس می‌کردم دارم لِه میشم اما خیلی خوب بود. چون وزن یه مرد روم بود و می‌دیدم که منو در بَر گرفته. اون لباسا هم بهم شدیدا حس زنونگی داده بود. ناخودآگاه رفتارم زنونه شده بود. بازوشو گرفته بودم و خیلی آروم ناله‌های زنونه میکردم. دوست داشتم مثل زنا عشوه بیام. می‌خواستم جنس ضعیف باشم و یکی قوی تر از من بهم دست بزنه. تنم رو بهش بدم و بهم تجاوز کنه… فکر اینکه بدن یه مرد داخل تن من بشه، داشت دیوونم می‌کرد. حس اینکه مغلوب اون باشم و اون غالب.
تو همین حال بودم که یهو سر کیرشو گرفت و آروم فشار داد توم. وای خیلی دردم گرفت ناخواسته گفتم آی‌ی‌ی‌ی… گفت هیس‌س‌س… منو محکم گرفت و کیرشو آروم فرو میکرد تو کونم. منم از درد ناله می‌کردم و با صدای نازک آه و اویی میکردم. ولی فکر اینکه تو بغل یه مرد واقعی خوابیده بودم، دردش‌و کم میکرد. همینطور که داشت منو می‌کرد، خوابوندتم به پهلو، چسبید بهم و همونطوری ‌می‌گایید. تقریبا 6-7 دقیقه حسابی منو کردش. وای منم از شدت درد و شهوت فشارم افتاده بود انگار، تقریبا بی‌حال و سست شده بودم. انگار مَست بودم. هم می‌خواستم بَس کنه، هم می‌خواستم بیشتر بُکنه توم و محکمتر بکنتم. اما خوب دلشم نداشتم، می‌ترسیدم از دردش.
یه دفعه گردنمو از پشت محکم گرفت و کیرشو تا ته فرو کرد توی کونم. آخ تنم یخ کرد، یهو یه جیغ کوچیک زدم. داشت اشکم می‌اومد. گفتم آ‌ی‌ی‌یی یواش… او‌ه‌ه‌ه‌ه. ولی اون دیگه تو حال خودش نبود. با یه دستش گردنمو گرفته بود با اون یکی دستش کمرو محکم گرفته بود تو بغلش فشار میداد. داشت آبش می‌اومد. خودشم افتاده بود روم و انقدر فشارم می‌داد که داشتم لِه میشدم. آخ چقدر لذت داره وقتی حس میکنی که کل تنت تو دستای یه مَرده و با تمام وجود داره خودشو روی تو خالی میکنه.
یه داد محم زد. یکم ترسیدم. تند تند نفس نفس میزد. که یهو حس کردم آبش اومد. بعد کیرشو درآورد و کاندومم از روش برداشت و کیرشو مالید لای کونم. وای خیلی خوب بود. دوست داشتم اینو.
من انقدر بی‌حال شده بودم که نای بلند شدن نداشتم. دست و پام یکم میلرزید. فشارم اومده پایین انگار. اون بلند شد و زود لباس پوشید. منم خودمو یکم جمع و جور کردم. وقتی رفت همونطوری یه ساعت خوابیدم تا یکم حالم بهتر شد.
اون روز واقعا بهترین حال دنیا رو داشتم. با اون لباسای زنونه واقعا زن بودن ر‌و لمس کردم و مثل یه زن که به شوهرش سرویس میده، خوابیدن با یه مَرد رو تجربه کردم. انگار واقعا باورم شده بود که مرد نیستم و یه زن سکسی هستم.
بوس

نوشته:‌ آرمان


👍 0
👎 1
79721 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

428614
2014-07-24 15:37:25 +0430 +0430

کیرم پس کله ی بابات با این طرز فکر و فانتزی و توهماتت.

0 ❤️

428617
2014-07-25 09:59:06 +0430 +0430
NA

خاک تو مخ نداشتت کونی .

0 ❤️

428619
2014-07-25 15:30:32 +0430 +0430
NA

چی بگم احساس و افکارت محترم ولی زیاد جالب ننوشته بودی مقدمه زیاد داشت

0 ❤️

428621
2014-07-25 19:03:29 +0430 +0430
NA

ایـــنمـــ ی نمونه بارز از یـــ ادم کسخــــل
…واقعـــا ریدم دهنـــــ ننـــــــــت با ایــــن بچه پســـ انداختنشـــــ ابرویــــ هرچی کیـــــره بردی اسکل جقیـــــ

0 ❤️

428622
2014-07-25 22:41:48 +0430 +0430

ببین فحشت نمیدم! اکی؟؟!
ولی حتما برو پیش روانشناس، تو دچار ابهام شخصیتی هستی!

نمیدونم سایت شهوانیه یا دیوونه خونه، یه سری که خودآزاری دارن، یه سری جنده پندارن، یه سری توهمی، یه سری ابهام شخصیتی… :|

0 ❤️

428623
2014-07-26 00:24:27 +0430 +0430

ولی من پسر زیاد کردم ، یکی دو بار هم تجربه زنونه پوش داشتم ، داستانش به حقیقت می خوره …
در کل بد نبود ، ولی کیرم تو دهنت

0 ❤️

428624
2014-07-26 01:29:57 +0430 +0430
NA

در جهت حمایت از گی ها…
واقعا عالی بود دوست گی عزیز یکی از بهترین داستانهایی بود که توی این چند روزه خوندم.دوست دارم بازم ادامه بدی هموسکچوال عزیز من هم یه هموسکچوال هستم.صحیح همجنسگرایی (هموسکچوال=hemossexual)اینطوریه.

0 ❤️

428625
2014-07-26 01:36:04 +0430 +0430
NA

عجججججججججججب جدیدا همه چیز الکترونیکی شده شورت و کرست خریدن هم اینترنتی شده جلل خالق… shok

0 ❤️

428627
2014-07-26 04:31:38 +0430 +0430
NA

من اخره داستان فهمیدم پسری :))))))))

0 ❤️

428628
2014-07-26 07:42:52 +0430 +0430

periyoudam mishhiiii!!! :-)

0 ❤️

428629
2014-07-26 09:55:46 +0430 +0430
NA

من اصلا داستانتو نخوندم ببخشید bye
ولی یه دوست دارم خیلی جیگر ونازه عروسشون میخواست زیرابشو بزنه به خونواده من ویکی از همسایه های دیگمون که خیییییلییییی متدین بودن لو داد که این پسره
همش با دخترا بود با ما هم شوخی دستی میکرد
اون یارو متدینه یه کاری کرد که اونا از ساختمونمون برن ولی ما نه تازه رابطمم باهاش صمیمی تر شد کارای هورمونی رو خودش انجام داده بود سینه داشت خیییییییییلیییییییی مهربون بود از صدتا دختر نجیبتر بود
اون طرف بهش گفته بود اگه میخوای بمونی باید با من باشی
بماند که چه کتکاری سر این حرف شد
تو این کشوقوس یه سه ماهی غیبش زد از مامانش که خبر میگرفتیم میگفت خوبه گفته به کسی ازش خبر ندم
بعد سه ماه اومد عمل کرده بود با دوست خودش عقد کرد اون خونواده متدینم واسه گندی که زده بودن از ساختمون رفتن الانم مثل یه زن شوهر دار داره زندگی میکنه کل هویتشم عوض کرد
اونموقع که الت پسرونه داشت ۳ تا شورت تنگ میپوشید که معلوم نشه ولی بعد که فهمیدیم یه دونه میپوشید
الانم میخوان یه بچه از پرورشگاه بیارن

0 ❤️

678920
2018-03-25 14:23:17 +0430 +0430

درکت میکنم منم زنونه پوشیو تجربه کردم و واقعا حالتو میفهمم

0 ❤️