اولین باری که واقعا سکس کردم

1393/04/30

سلام دوستان،میخوام داستان اولین سکس خودم رو برای شما بگم.
من خیلی وقته عضو شهوانی و لوتی هستم،ولی هیچ وقت به فکرم نرسید که داستان بنویسم،امروز تصمیم گرفتم خاطرات سکسی خودم رو برای شما بازگو کنم.
قبل از اولین سکسم من یه پسر بودیم تا حدودی اعتماد به نفس پایینی داشتم،همیشه واسم سوال بود چجور این دوستام با دخترا دوست میشن و حال میکنن،تا 17 سالگی کارم فقط و فقط جق زدن پای فیلم سوپر بود :D (مسخره نکنید که خیلی ها اینطور هستند)
البته نا گفته نماند که با دختر عمه و دختر عموم یه شیطونی هایی کردم…ولی خب اون موقع نمیشه گفت سکس بوده!میشه گفت همون دکتر بازی بچه گانه…ولی خب قبلش
مثلا با دختر عمه ام ور میرفتم یا با دختر عموم ور رفتم و لباش رو خوردم و این کارای اینجوری تا بحال سکس رو تجربه نکرده بودم!خب سرتون رو درد نیارم بریم سراغ داستان

سال آخر هنرستان بودم یه دوستی داشتم به اسم عرفان(تمام اسامی مستعار هستند) خیلی خوشتیپ و خوش لباس بود،تقریبا همه دخترای محلشون رو کرده بود،لامصب بهش میگفتیم آهن ربای کس!خلاصه از اون کس بازای حرفه ی بود! دوست زن و دختر زیادی داشت،بهم گفت احسان تو که بابات ماشین میده بهت،گفتم آره،واسه چی؟
گفت بلند کن بیار عصری بریم بیرون یه چیز جدید تور کنیم!
عصرش ماشین رو آوردیم بیرون رفتیم دور زدیم ولی از شانس کیری ما چیزی گیرمون نیومد
برگشتم عرفان رو رسوندم دم خونشون،موقع رفتن عرفان بهم گفت راستی احسان یه شماره هست مال یه دختره،خیلی حشری!!!قبلا باهاش دوست بودم ولی خب نشد که بکنمش!پلیس توی خیابون گرفتم با این دختره دیگه خلاصه بهم خورد قضیه!
شماره دختره رو داد بهم گفت اسمش مهسا…قبلا با خیلی ها سکس داشته،خود عرفانم از یکی از دوستاش شماره اینو گرفته بود!!!
میگفت حتی یه بار سکس سه نفره هم داشته!خلاصه اینا رو که گفت من دیگه با خودم گفتم راحت میتونم مخ اینو بزنم بکنمش!
یکم راهنماییم کرد که چی بگم و چی نگم…
خلاصه شب رفتم توی حیاط زیردرختمون نشستم شماره دختره رو گرفتم…دقیق یادمه
تازه تعطیلات عید تموم شده بود…بعد چندتا بوق خوردن یه دختری گفت بله؟
منم هول شده بودم نمیدونستم چی بگم(البته قبلش عرفانم بهم گفته بود چی بگم)
گفتم گوشی فلانی؟گفت نه بعد زارت قطع کرد!
بعد دوباره شماره رو گرفتم،تا برداشتم گفتم حالا چرا انقد سریع قطع کردی!
یکم به حرفش گرفتم…اون خودش اینکاره بود سریع گفت راستشو بگو شماره منو کی بهت داده؟رضا داده؟گفتم نه رضا کیه؟خلاصه به هر طوری بود راضیش کردم که شماره اش رو اتفاقی روی زمین دیدم و زنگ زدم و یکم کسشعر بافتم واسش!
بعد یکم باهاش حرف زدن گفت،گفتم راستی تو بچه کجایی؟؟
گفت که اسمش مهسا 24 سالشه بچه… بعد گفت حالا تو خودت رو معرفی کن منم گفتم اسمم احسانه بچه…(الکی اسم یکی از شهرهای نزدیک اونجا رو گفتم)
عرفان بهم گفته بود نباید سن واقعیم رو بگم،منم الکی گفتم 24 سالمه!
بعد یکم دیگه حرف زدیم و تموم…
چند روزی همینجوری گذشت تا اینکه بهش گفتم میخوام ببینمت،گفت ماشین داری؟
گفتم آره!گفت باشه فردا ساعت 11 بیا دور میدون امام میبینمت،مشخصات ماشین رو پرسید و بعد خداحافظی کرد!
منم از قبل یکم تهه ریش گذاشته بودم که سنم یکم بیشتر بخوره!
هیکلم نه خیلی چاقه و نه خیلی لاغر…قد بلندی دارم 183 سانت…پوست صورتم سبزه اس ولی بدنم سفیده!
کلا ریش که بزارم سنم بیشتر نشون میده…
خلاصه فردا رفتم و دور میدون منتظرش موندم،به گوشیم زنگ زد پرسید اون ماشین فلان شکل تویی گفتم آره،چند ثانیه بعد یه دختری اومد نشست جلو…گفت برو
قیافه خوشگلی داشت…دماغ خوشگل و سربالایی داشت،پوست سفید و براقی داشت،قدش کوتاه بود نه خیلی کوتاه…حدودای 160 به نظر میرسید باشه!
یه شلوار لی پوشیده بود،یه مانتوی مشکی و یه چادر سیاه هم سرش زده بود!
به نظر میرسید از خانواده مذهبی باشند(بعدا فهمیدم که خانواده مذهبی هستند،یادمه آهنگ پیشوازش هم نوحه گذاشته بود :D یه بار)
بدن پری داشت!سینه هاش گنده بودن از روی چادر هم میشد دیدشون!
یکم دور خوردیم توی خیابونا و حرف زدیم…بعدم رسوندمش دم خونشون

سریع رفتم پیش عرفان و قضیه رو بهش گفت،اون بهم گفت همون قرار اول میشد ببریش خونه بکنیش!!
بعد گفت حالا هم اشکال نداره قرار بعدی ببرش خونه خاله ات!!
خاله ام خونه اش خالی بود و کلیداش دست من بود،خالمه بعد فروردین همیشه میره مشهد و تا آخرای تابستون میمونه اونجا،بچه ی نداره واسه خودش آزاده !!
خیلی کلید به خود عرفان داده بودم و زیداش رو برده بود اونجا…
خلاصه قرار بعد رو با مهسا چیدم و رفتم دیدمش،یکم دور خوردیم بعد بهش گفتم موافقی
بریم خونه ما یکم اونجا راحت تر باشیم؟حرف بزنیم؟!اونم بدون معطلی گفت باشه!
قشنگ معلوم بود خودش هم میخواد…
رفتیم خونه،اون سریع چادرش رو در آورد رفتم نشست روی مبل ماهواره رو روشن کرد،منم رفتم یه لیوان آب آوردم نشستم کنار…یکم باهاش حرف زدم،کم کم دستم رو انداختم دور گردن و با هم ماهواره دیدیدم،بعد گفت ماهواره شبکه سکسی نداره؟
منم یکم جا خوردم ولی به روی خودم نیاوردم،زدم یه شبکه سکسی و اون داشت با دقت زیادی نگاه میکرد،وقتی دوربین میرفت روی کیر مردا قشنگ معلوم بود این یه حالی میشد!
منم از فرصت استفاده کردم،گونه هاش رو بوسیدم،دستش رو نوازش کردم،یکم که یخ بینمون آب شد شروع کردیم به خوردن لبای همدیگه…گردنش رو خوردم…
یه ناله ی میکرد که میگفتم الانه آبش بریزه روی فرش!!!
خیلی حشری بود(توی تمام عمرم تا الان که 22 سالمه دختر به حشری بودن این ندیدم!!)
گوشاش رو میخوردم،زبونم رو به صورت دایره وار دور گردنش و چالی زیر گلوش میچرخوندم!
بدنش کاملا سست شده بود و اصلا از خود بی خود شده بود…چشماش کاملا خمار بود…
میشد شهوت رو از توی چشماش دید…دکمه های مانتوش رو باز کردم یه لحظه جا خورد گفت نه نه نه!!نمیخوام در همین حد کافیه!(منم که میدونستم داره الکی ادا تنگا رو در میاره،گفتم چرا؟مگه چیه بزار 2تامون یکم حال کنیم و این حرفا،بعد گفت باشه فقط همین یه بار(ارواح عمه اش :D) فقط هم مانتوش رو در اوردم یه تاپ آبی زیرش پوشیده بود!
تاپ رو هم درآوردم…شروع کردم به خوردن بدنش،یه بدن سفید،مثل خود سفید برفی!
از تموم کس شعرهایی که توی این سایتهای سکسی خونده بودم،که چطور
بدن رو باید بوسید،چندتا فایل پی دی اف هم قبلا در مورد روشها و پوزیشنهای سکسی خونده بودم خلاصه از همه استفاده استفاده کردم.
زبونم رو توی نافش میکردم،میچرخوندم،بعد یکم مک میزدم ،این کار دیونه اش میکرد،خیلی اه و ناله میکرد،با دستاش روی چشماش رو گرفته بود و داشت ناله میکرد…زبونم رو میکشیدم زیر دکمه شلوارش تا جایی که میشد بعد دوباره برمیگشتم طرف نافش…حسابی حشری حشری شده بود…آروم رفتم سراغ سینه هاش…یه سوتین سفید پوشیده بود،آروم دکمه های سوتین رو خودش باز کرد،چشمام به سینه هاش افتاد…وای خدایا چی میدیدم…2تا سینه سفید،یکم نوکشون قهوه ی شده بود
گنده بودن و سفت سفت…کاملا سربالا!!!خیلی خوشگل بودن الان که دارم اینو مینویسم یاد سینه هاش میفتم کیرم راست راست شده!!(قشنگ معلوم بود از بس با سینه هاش بازی شده انقد شده بودن!!وگرنه یه دختر مجرد 24 ساله!!!سینه های این شکلی!)
سایز سینه هاش 75 بود…شروع کردم به خوردن،مثل یه بچه ی که گشنه باشه و سینه مادر رو بهش داده باشند،میخوردم،زبونم رو میکشیدم بین سینه هاش،آهش میرفت هوااا
آروم از پایین سینه اش زبونم رو میچرخونم میاوردم تا بالا…اون قسمت قهوه ی نوک سینه اش رو همش رو میکردم توی دهنم و مک میزدم…
خودم که حسابی شق کرده بودم،پیرهن خودم رو در آوردم،سریع شلوارم هم در آوردم
بهش گفتم ساک میزنی؟گفت نه خوشم نمیاد چندبار اصرار کردم ولی نزد!(کونده واسه بقیه زده بود واسه من نزد…خو این تنگ بازیا چیه شما دخترا در میارید؟!کیرم دهن دخترا این شکلی!)
بار اول بود زیاد بهش گیر ندادم،دکمه شلوارش رو باز کردم،اولش مقاومتی نکرد،بعد که دستم از روی شورتش خورد به کسش یه لحظه انگار برق گرفتش،سریع خودش رو جمع کرد گفت نه تورو خدا بیخیال پایین بشو،بیا فقط از بالا حال کنیم!(ای کونده مث سگ نقش بازی میکرد!)منم بهش گفتم آخه چرا؟چه اشکالی داره،اینجوری 2تامون حال میکنیم و این حرفا یکم باهاش حرف زدم راضی شد،شهوت از تمام هیکلش میریخت!!!فقط یکم فیلم بازی میکرد…آروم شلوارش رو درآوردم،شورت قرمزش رو هم درآوردم(حتی یادمه که بعد سکس به شوخی گفتم میخوام این مارک شرتت که سایزش رو نوشته بردارم واسه یادگاری…اونم خندید گفت باشه!منم اون مارک ـه رو برداشتم از روی شرتش واسه یادگاری!)…روناش هم سفید سفید بود و بدون موووو،اصلا مو نداشت…رونهای توپول و گوشتی داشت…شبیه رونهای اون زنه لاتینه توی فیلم سریع و خشن بود!
شروع کردم به خوردن،کناره کسش و رونهاش…آه و ناله اش بیشتر و بیشتر میشد…
کم کم رفتم سمت کسش…زبونم رو میزدم توی کسش…کاملا خیس و لزج بود…!یه بوی خاصی هم میداد،خیلی خوشم میومد،انگار هرچی میخوردم بیشتر میل داشتم که بخورم و بلیسم،همینطور داشتم میخوردم که یه لحظه یه لرزشی توی رونهاش احساس کردم،کسش سریع منقبض میشد،سرمو آوردم بالا دیدم شکمش هم مثل یه ژله داره تکون میخوره…فهمیدم ارضا شده،حالا نوبت من بود که ارضا بشم،شورتم رو در آوردم،کیرم رو آروم گذاشتم لای پاهاش(آخ که من چقد خر بودم :D )سریع یکم بین پاهاش عقب جلو کردم،انقد لیز و گرم بود فک کنم به 2 دقیقه هم نکشید آبم اومد!
حتی فرصت نشد بکنم توی کونش!!اصلا فکر نمیکردم انقد زود آبم بیاد!
آبم رو ریختم روی نافش…وقتی آبم رو ریختم روی نافش اون یه آهی کشید…
یکم بغل هم دراز کشیده بودیم،دوباره حشری شدم و این دفعه میخواستم کونش بزارم،خیلی ضایع بود میرفتم به عرفان میگفتم لاپایی زدمش :D
یکم با هم لب بازی کردیم،سینه هاش رو خوردم،اون که اصلا حشر سر خود بود…کافی بود یه دست بکشی به سینه هاش ولو میشد!!
بهش گفتم برگرده،از پشت بکنم ولی قبول نمیکرد میگفت درد داره و از این حرفا،خلاصه کلی باهاش حرف زد گفتم آروم میکنم،درد نداشته باشه،اونم قبول کرد،ولی گفت برعکس نمیشم،از همین جلو بکن پاهاش رو داد بالا،گفت اونجور بدم میاد از پشت،از روبرو بکن توی کونم!!
حقیقتش پوزیشن جالبی بود،پاهاش رو داده بود بالا،سوراخ کونش کامل معلوم بود…
یکم از آب کس خودش مالیدم به کونش یکمم تف زدم سر کیرم،آروم سر کیرمو با دست فشار دادم داخل،اون یه آهی کشید…و آروم لبشو گاز گرفت…فقط کله کیرمو کرده بودم داخل ولی یه جوری با اینکه بار اولم بود،میدونستم باید تنگ تر باشه…ولی بدون هیچ دردسری راحت رفت داخل،کم کم بدنم رو روبه جلو فشار دادم کل کیرم تا تهه رفت داخلش!!اونم داشت ناله میکرد،قشنگ معلوم بود داشت حال میکرد،منم آروم عقب جلو میکردم،ناله هاش رو با ریتم من تنظیم کرده بود،لامصب خیلی این کارش حشری ترم میکرد،لرزشی که بدنش داشت وقتی بدنم بهش میخورد یه صحنه جالبی بود،سینه هاش تکون میخوردن،صدای ناله خودش،کیرم توی یه سوراخ گرم…هر چند بارم یه لب ازش میگرفتم…یکم کردم…احساس کردم داره آبم میاد،تند تر میکردم،اونم مثل اینکه فهمیده بود،بهم گفت داخل نریزی،بکش بیرون،منم موقعی که آبم خواست بیا،کیرمو کشیدم بیرون،دوباره ریختمش روی شکمش…با فشار زیادی آبم پخش شد روی شکمش…بی حال ولو شدم همونجا…
این داستان اولین سکس من بود،بعد این داستان من با همین مهسا(که بعدا فهمیدم اسمش رو هم بهم دروغ گفته)کلی سکس دیگه داشتم!!بعد از اون کلی دوست دختر دیگه داشتم…با زن رفیق شدم!!خلاصه طلسم من شکسته شد…الانم 2 تا دوست دختر دارم،که دیروز عصری با یکیشون توی ماشین سکس کردم!
امیدوارم از این داستان خوشتون اومده باشه،بار اولم بود داستان مینوشتم،اگه هر کمی و کاستی بود خودتون ببخشید،میتونستم از اولش مثل باقی داستانا برم سر اصل داستان و کردن و آب اومدن…ولی ترجیح دادم از اول ماجرا برای شما تعریف کنم…
مهسا خانوم هم الان 2 ساله ازدواج کرده!نمیدونم بچه داره یا نه!فقط میدونم ازدواج کرده

نوشته:‌ پسر جنوبی


👍 0
👎 0
41707 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

428119
2014-07-21 15:20:28 +0430 +0430
NA

نمیدونم چه اصراری داشتی هی زرتی تو همه خط داستان به مخاطب بفهمونی طرفت جنده بود؟!!!بعدشم اینقدر از این نوع پسرها بدم میاد که دختره به چشم 1بازیچه میبینند.اگه 1درصد داستانت هم راست باشه خاک تو سر اون دختر که برا تو بچه گوزو شلوارشو پایین اورده حتی اگه جنده بوده.تو فکر کنم زنم بگیری ماجرای سکس با زنتو به عرفان بگی معلوم بچه عقده ای هستی که فکر میکنی با این حرفا معروف میشی{خیلی ضایع بود میرفتم به عرفان میگفتم لاپایی زدمش :D}در کل برات متاسفم .

0 ❤️

428120
2014-07-21 16:21:28 +0430 +0430
NA

یعنی داستانا شده نشستیم جلو ماهواره ، زرتی دستمو انداختم دوره گردنت ، زرتی گفت کانال سکسی نداره ، ما هم اینجا از پشت کوه اومدیم ؟؟؟ گند زدی آقا گند ، با این داستان مزخرفت ، مطمئنم بقیه دوستان زحمت فحش کش کردنتو میدن من چیزی نمیگم ، اووووق تو داستان خیالی مزخرفت

0 ❤️

428121
2014-07-21 16:34:30 +0430 +0430
NA

“قبل از اولین سکسم من یه پسر بودیم تا حدودی اعتماد به نفس پایینی داشتم”>>>فعل و فاعل که باهم نمیخونه :| اون حدودی اعتماد به نفس پایین چیه دیه :|
“،بعد گفت ماهواره شبکه سکسی نداره؟”>>>یعنی ریدی :|
خط به خط که هی مشاوره میگرفتی از دوسته کسکشت :| خونه خالتم که خالی >>>بقوله خودت بچه نداشت راحت بود میرفت مشهد تا آخر تابستون!!>>>شوهرم نداشت؟ :|
توئه جقی همین توهماته سکسی هم از سرت زیادن :|
ننویس حالمون بهم خورد

0 ❤️

428122
2014-07-21 18:09:19 +0430 +0430
NA

بچه ها!!!الان زمان انتقاد نیست باید حمایت کرد از کسایی که دست به قلم میبرن و کس شراشونو میذارن اینجا میخونیم…خوشحالم روز به روز به تعداد نویسنده ها اضافه میشه!!!
آخه تو کدوم دوره دو کلوم کس شر میگفتی اسمتو میذاشتن نویسنده؟؟؟ها؟؟؟
اینا همه مایه افتخاره،من به عنوان یک هنرمند از قشر نویسنده حمایت میکنم good
داداشی خدایی از خوندن رمان های چارلز دیکنز بیشتر حال کردم،بازم بنویس،موفق باشی

0 ❤️

428123
2014-07-21 18:12:07 +0430 +0430
NA

kos sher neveshti

0 ❤️

428124
2014-07-21 18:35:09 +0430 +0430
NA

خوب بود جنده خوبی رو کردی.ولی کس کش قبل اینکه داستانت رو ثبت کنی ی بار بخون که اینجوری ابروریزی نکنی با نوشتنت.پفیوز.ما از پشت کوه اومدیم ولی با هلی کوپتر اومدیم.
کیرم تو کونت بچه کون کونی کونده پلشت

0 ❤️

428126
2014-07-21 23:04:19 +0430 +0430

اگه این صابون سبز گلنار نبود این همه داستان خوب . واقعی هم نداشتیم . . .طرف میخواد بره یه جنده بکنه از 10 تا فیلتر رد میشه چندبار هم سره کارش میذارن که ماموری چیزی نباشه . . . من موندم این همه داستان از کجا در میاد و مردم چه راحت میکنن dash1
عزیزم دقت کن ننویس biggrin

0 ❤️