اولین تجربه الناز

1393/01/17

سلام،من النازم و 20سالمه .من همیشه این داستان های سکسی رو میخوندمو فکر میکردم دیگه از همه چیز سر درمیارم ولی هیچوقت تجربه ی چیزی رو نداشتم،با این حال عاشق سکس بودم…
ماجرای اولین تجربه من از روزی شروع شد که دختر خالم اومد خونه ما تا به من سر بزنه،اون روز واسه من کلی از دوست پسر جدیدش تعریف کرد اینکه اون ازش سکس خواسته و اینم قبول نکرده،منم اون موقع با یکی دوست بودم (هنوزم هستم) بهش گفتم که تا حالا چیزی ازم نخواسته و… اونم شروع کرد از مهدی ( دوست پسرم) بد گفتن که این روزا همه پسرا خودشونو یه جا خالی میکنن، داره خرت میکنه و ازین حرفا
حامد (دوست پسر خودش) یه داداش داره من تورو با اون آشنا میکنم، توام دیگه بیخیال مهدی شو،اولش قبول نکردم اما بعدش گفت حداقل یبار ببینش،خلاصه اون روز گذشتو مهسا فردا با حامد قرار داشت وقتی پیش حامد بود به من زنگ زد و گفت شمارتو دادم به امیر ( داداش حامد) از اون طرفم صدای امیر میوند که میگفت الناز خانوم خیلی مخلصیم،بعدا امیر بهم گفت که اون روز مهسا تمام عکسای مهمونیای منو به امیر نشون داده بوده…خلاصه شب امیر به من زنگ زد و یه سری سوالا که واسه آشنایی بیشتر بود ازم پرسید،فرداش مهسا به من زنگ زد و گفت حامد گفته که یه قرار 4 تایی بذاریمو بریم بیرون،از این طرفم امیر خیلی به من اصرار میکرد که بیا ببینمت،ولی من همش میترسیدم که مهدی یوقت متوجه بشه و دهنمو سرویس کنه،خداییش دوسش داشتم ولی از یه طرفم بهش شک کرده بودم سر حرفای مهسا
سه روزی گذشت تا اینکه مهدی بهم گفت واسه نذرش باید سه روز بره مشهد،اول ناراحت شدم که داره میره ولی بعدش سریع به مهسا خبر دادم اونم که خر کیف شده بود گفت ردیف میکنم که بریم،حامد و امیر تو کرج شرکت داشتن و همونجام یه خونه گرفته بودن واسه وقتایی که بقول خودشون کارشون طول میکشه و دیگه دیر میشه تا بیان تهران اونجا میمونن…مهسا و حامد 6 ماهی میشد که دوست بودنو تقریبا مهسا بهش اعتماد داشت.یک ساعت بعد مهسا زنگ زد و گفت که حامد میگه بریم آپارتمان اونا،من تا حالا خونه نرفته بودمو حتی از اسمش وحشت داشتم سریع گفتم نه نمیام اونم گفت خاک بر سر بی کلاست انقد عقده ای نیستن که دفعه اول بگیرن مارو بکنن از چی میترسی،آخر سرم به من گفت تو بیا اگه کردنت من خودم پول دوختتو میدم.
خلاصه من قبول کردمو شبشم امیر بهم زنگ زد، خیلی شوق و ذوق داشت که ما داریم میریم،صبح به بهانه دانشگاه از خونه زدم بیرونو گفتم که تا عصر کلاس دارم سریع از سر کوچه ماشین گرفتم رفتم خونه خالم،زنگ زدم که مهسا بیاد پایین گفت بیا بالا مامانم رفته پیاده روی،رفتم بالا دیدم مونا خواهرش که 5 سال از ما بزرگتره بیداره،اونم برگشت بهمون گفت نرید اونجا منگل بازی درارید با مانتو روسری بشینید منم که لباس بر نداشته بودم رفت برام یه تاپ آورد گفت اینو بپوش گفتم عمرا رفتمو یکی از سارافوناشو که کاملا پوشیده بودو برداشتم یدفعه دیدم مهسا داره یه شرت و سوتین سکسی کار شده از کمدش در میاره که عوض کنه،گفتم مگه قراره لخت بشینی به اونا چکار داری؟ گفت کار دیگه یدفعه دیدی مجبور شدیم دراریم( اینو به شوخی گفت) خلاصه حاضر شد و با کلی فیس و افاده ( خداییش تیپ جفتمون خیلی شاخ بود) ماشینو زد بیرونو راه افتادیم،تقریبا یک ساعتی تو راه بودیم طرفای 10 بود که رسیدیم اونجا و مهسا زنگ زد به حامد که عزیزم ما رسیدیم حامدم گفت من تا یک ساعت شرکت کار دارمو امیر میاد دنبالتون میبرتون خونه چون ما هیجارو بلد نبودیم،زدیم بغل منتظر امیر که یدفه با ماشینش اومد کنار ماشین ما ظاهرش 20 بو از مهدی خودم خیلی سر تر بود، راه افتادیم پشت سرش مهسا بهم گفت دیگه چی میخوای خوش تیپ بچه ظفر مایه دار،،،منم جوابی بهش ندادم
آپارتمانشون که رسیدیم ریموت پارکینگ و زد و ماهم پشت سرش رفتیم تو پارکینگ تو آسانسو باهام دست دادو آشنایی رسمی ما از اون لحظه شروع شد،رفتیم بالا درو باز کرد قشنگ مشخص بود که این خونه واسه یه آدم مجرده تازه خودشونو کشته بودن که مرتب باشه امیر رفت واسمون آبمیوه آورد، من جرات نمیکردم بخورم همش یاد این مستندا میوفتادم که تو شربت دخترا دارو میریزن که بیهوش شن،اونم دید نمیخورم رفتو یه شیر کاکائو برام آورد گفت بفرمایید دیدم درش پلمپ یذره خیالم راحت شد ازش گرفتم باز کردمو خوردم،،،خیلی گفتیمو خندیدیم تا اینکه حامد اومد.اونم بار اول بود که میدیدم اومد جلو دست داد و رفت پیش مهسا و لباشو بوسید،همون موقع ناخودآگاه به امیر نگاه کردم اونم یه چشمک به من زد…همینطوری 4 تایی در حال حرف زدن و شوخی کردن بودیم که حامد به مهسا گفت بیا تو اتاق کارت دارم.رفتن تو اتاقو دوباره حامد برگشت از دوتا بسته دستمال کاغذی که رو میز آشپزخونه بود یکیشو برداشتو برد تو اتاق،قلبم داشت مثل گنجشک میزد امیر اومد بغل دستم رو کاناپه نشست،راستی اینم بگم که صبح با گوشی مهسا به مهدی اس دادم که گوشیم خونه جا مونده نگران نشه،عصر رفتم خونه باهات تماس میگیرم.نشست بغل دستمو دستشو گذاشت رو شونم،گفت من اینم ظاهر و.باطن پسندیدی؟؟؟ منم گفتم ای بد نیستی،دوتایی خندیدیم یدفعه منو کشیر تو بغلشو سرمو گذاشت رو سینش،منم سریع خودمو جمع کردمو اومدم کنار،تو چشمام نگاه کرد گفت واقعا پرستیدنی هستی،باورم نمیشه هنوز دخترایی مثل تو باشن، دوباره اومد جلو و بغلم کرد این بار دیگه اجازه حرکتی رو بهم نداد،گفتم مهسارو صدا کن ما بریم گفت اون الان داره زیر حامد نفس نفس میزنه دلت میاد،اینو که گفت گرخیدم میخواستم خودمو بکشم بیرون از لای دستاش ولی زورم نمیرسید خداییش خیلی هیکلی بود،سرشو آورد جلو پیشونیمو بوسید گفت آروم باش تا خودت راضی نباشی هیچ کاری نمیکنم،دست و پام شل شد یدفعه اینو در گوشم خیلی آروم گفت بعد از گوشم شروع کرد به بوسیدن تا گوشه لبام دوباره برگشت و تند تند زبونشو تو گوشم حرکت داد،از خودم بی خود شده بودم عملا دفاعم به 0 رسیده بود همینجوری خودمو در اختیارش گذاشته بودم،بوسه هاشو ریز تر کرد تا دوباره رسید به لبام این بار لبامو گرفت لای لباش،زبونشو کرد تو دهنم حرکت زبونشو روی دندونامو بالا پایین زبون خودم حس میکردم،بار اولم بود و واقعا داشتم لذت میبردم همینطور که لبامو میمکید دستشو آورد رو سینه هام منم دستشو انداختم،دوباره با ولع بیشتر لبامو خورد،بی حال شده بودم دستمو کشید گفت پاشو بریم تو اتاق،منم باهاش رفتم منو خوابوند رو تختو خودشم افتاد روم شروع کرد به خوردن گردنم یقه لباسمو میکشید که به سینه هام برسه بهم گفت دکمه های پیرهنشو باز کنم منم باز کردمو یه سینه پر مو اما جذاب داشت میخواست لباسمو دربیاره ولی نذاشتم گفت بذار فقط شکممو بچسبونم به شکمت همینطوری که روتم منم مخالفتی نکردم،گردنمو خردو از رو لباس دهنشو میزد به سینم یدفعه رفت پایین و سرشو گذاشت لای پام از روی ساپرتم دهنشو میمالید به رون پام تا اومدم به خودم بیام دیدم کسم تو دهنشه،واااااااااااای خیلی لذت میبردم با زبونش باهاش بازی میکردو با انگشتش سر چوچولمو میمالید…برای بار اولم فوق العاده بود نفهمیدم کی خودشم شرتشو درآورد یدفعه دیدم اومد بالا سرمو کیرشو گذاشت رو لبام گفت لیسش بزن بدم میومد ولی اعتراضی نکردم با زبونم خیسش کردم بعد هلش داد تو دهنم خودشو بالا پایین کرد داشت تو دهنم تلمبه میزد،درش آورد لباسمو که فقط شکمم بیرون بود کامل داد بالا،سوتینمم باز کرد و بهم گفت دستتو بذار رو سینت بعد کیرشو گذاشت لای سینه هامو تکونش میداد،دوباره با انگشتش چوچولمو مالید آه و اوهی میکردم که نگو اونم تند تند میگفت جوووووون،،میخوامت
م گردوند به پشتو کیرشو گذاشت لای پام هی فشار میاورد… سر کیرشو گذاشت رو سوراخ کونم یه فشار داد و با جیغ من درش آورد اون لحظه فقط صورت مهدی جلو چشمم اومد بی اختیار اشک ریختم،دیگه سعی نکرد که بذاره تو کونم همون لای پام عقب جلوش میکرد یدفعه تکوناش شل شد و یچیز داغی رو کمرم حس کردم همینجوری بیحال افتاده بود روم بلند شد و با دستمال کمرمو تمیز کرد،منو رو به خودش کرد و گفت پاک ترین دختری بودی که باهاش بودم،سه دفعه دیگه همینجوری آبش اومد،وقتی از اتاق اومدیم بیرون حامد و مهسام بیرون بودن…ناهار سفارش دادن خوردیمو بعد ناهار ما راهی شدیم،امیر لبامو بوسید گفت مراقب خودت باش،تمام راه کرج تا تهرانو گریه کردمو مهسا مسخرم میکرد،میدونم خودم مقصر بودم که قبول کردم برم،وقتی رسیدم خونه به امیر گفتم که نمیتونم باهاش باشمو احساس میکنم کثیف شدم اونم کلی توجیهم کرد که این چیزا عادیه و نباید سخت بگیرم ولی من دیگه قبول نکردم،،،بعد از اونم از خدا خواستم که ببخشتم،نمیدونم بخشیده یا نه ولی اولین و آخرین بارم بود،،،الانم با مهدی هستمو اون هیچوقت راجع به اون روز چیزی نفهمید…

نوشته:‌ الناز


👍 0
👎 0
55715 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

416036
2014-04-07 02:16:09 +0430 +0430
NA

شلوغ پلوغ بود نخوندم! :-C

0 ❤️

416037
2014-04-07 02:55:47 +0430 +0430
NA

خوب عزیزم الان باید نظر بدم؟
نوشته هات به هم نمیخوره بالاخره خوب بود یا بد؟
اصلا قصدت از نوشتن این داستان چی بود؟ولی در هر صورت به مهدی خیانت کردی وتا آخر عمر یادت میمونه
چون به قول خودت اولین سکست بوده.
خاین

لت و پار سابق

0 ❤️

416038
2014-04-07 08:25:54 +0430 +0430

تا «ولع» خوندم
داشت خوشم میومد خودت خرابش کردی

0 ❤️

416039
2014-04-08 19:45:25 +0430 +0430
NA

الان هیچ مشکلی با خیانتت نداری فاحشه باکره تخمی؟؟
والا من یه بار یه خیانت نصفه بدون سکس کردم از عذاب وجدان با طرف کات کردم هیچ هنوز که هنوزه هر بلایی سرم میاد میگم دارم تاوان اونو میدم !! با افتخارم از پیچوندن دوست پسر بدبختش که هنوز با اعتماد به نفس کامل باهاشه میگه!!
آخه 2زاریه شهر ندیده بچه ظفر پولدار و خفنه ؟ برو بده پول بگیر اما معرفت داشته باش شرف داره به هرزگی و باکرگی !

0 ❤️

416040
2014-09-02 19:58:47 +0430 +0430

جنده عوضی آشغال خائن

0 ❤️