اولین تجربه سکس میلاد

1393/10/02

اولین روزایه زمستون بود من تازه ترک تحصیل کرده بودم و دنباله کار بودم اون روزا خیلی شرایط زندگیم بد بود بعد از دو سه هفته موفق شدم کار پیدا کنم به عنوانه فروشنده توی عطر فروشی که تازه افتتاح شده بود ی مغازه ی کوچیک بود صاحبش ی شخصی بود به نامه هادی و این کار شغل دومش بود صبح تا غروب هم نبود مغازه رو من وا میکردم تا غروب که اون میومد بهترین دوران من تویه نوجوانی بود ی پسره ۱۸ ساله ی مغازه ی عطر و عروسک فروشی منی که کلا تا اون موقع تو زندگیم موفق شده بودم با یک نفر جنس مخالف دوست بشم اونم فقط در حد قرار گذاشتن و همدیگرو دیدن ی پسره باکره سر از جایی در آورده بودم که کلا سر و کارم با خانمها و دخترای جوون شده بود .

روزا میگذشتن و من با دنیایه جدیدی آشنا میشدم دنیایی که تازگیه خاصی داشت گذشت … دقیقا 25 بهمن ماه بود روز ولن مغازه ما خیلی شلوغ بود مشتری بود که پشت مشتری میومد همه دنباله کادو واسه عزیزاشون بودن ساعت شیش بود که ی خانمی با ی دختر اومدن داخل مغازه ی خورده خلوت شده بود سرمون هادی هم رفت تا ی چیزی بخره بخوریم . خانمه تند تند قیمت عروسکارو میگرفت منم ج میدادم تا این که برگشت گفت خوش به حاله دوست دختره شما هر چی بخواد مفتی میگیره ازتون منم گفتم من دوست دختر ندارم دیگه هیچی نگفتن خرید کردن و رفتن …

چند روز گذشت ی روز ظهر ی دختر با روپوش مدرسه اومد تو مغازه خرید کنه. یه خورده که نگاش کردم دیدم همون دخترست که با اون خانمه اومده بود. گفت عطر میخوام چندتا عطر و براش تستی زدم گفت یکی که خودت دوست داریو انتخاب کن منم به سلیقه ی خودم واسش انتخاب کردم و دادم بهش قبل رفتن گفت شما گل مصنوعی ندارین گفتم قراره بیاریم گفت میشه شمارتونو بدین من مسیرم اینور نیست واسم سخته هر روز بیام بپرسم خلاصه من شماره مغازه رو میخواستم بدم یهویی نمیدونم واسه چی شماره خودمو دادم بهش دختره شماره ی منو گرفتو رفت حالا من بودمو فکر کردن به این که ز میزنه یا نه خیلی ازش خوشم اومده بود با مزه بود . فرداش شب ساعت 7 بود ز زد گفت آوردین گلارو آقایه… اسمتونم نمیدونم ببخشید گفتم میلادم گفت آقا میلاد آوردین گفتم آره خانومه… گفت النازم گفتم آره الناز خانوم آوردم گفت فردا میام میگیرم گفتم باشه این تلفن آغازه دوستیه منو الناز بود الناز ی دختری بود که قبل از من با کسی بود اینو میشد از رفتاراش فهمید ولی من خیلی تو رابطه پخمه بودم چیزی نمیفهمیدم خب ی پسره ۱۸ ساله کلا چیزی نمیفهمه . همین سادگی من باعث شده بود الناز هم عاشق من بشه همینطور که منم واقعا حس میکردم عاشقش بودم روزا میشد که پیاده با هم کلی راه میرفتیمو هیچوقتم خسته نمیشدیم واقعا به هم وابسطه شده بودیم …

بعد چند ماه من از اون کارم اومدم بیرون و تو یه شرکت مشغول کار شدم جایه خوبی بود واسه پیشرفت تقریبا شیش ماه بود که با الناز دوست بودم تا اون موقع دست النازو میگرفتم واسم دنیایی بود به هیچ چیز دیگه حتی فکرم نمیکردم حتی نمیتونستم تصور کنم بخوام باهاش کاره دیگه ای بیشتر از این کنم خب من ی باکره بودم یادمه ی روز که خونه بودم ز زدم به الناز گفتم گشنمه گفت خب ی چیزی درست کن بخور گفتم آخه کسی خونه نیست گفت مامان اینا کجان منم به شوخی میگفتم همه اینارو گفتم شهرستانن گفت خب من مگه مردم میام غذا درست میکنم من فک کردم داره شوخی میکنه گفتم میای گفت آره گفتم واقعا گفت آره دیگه مگه شوخی دارم جا خورده بودم انتظاره ی همچین چیزیو نداشتم. گفتم باشه فردا بیام دنبالت؟؟؟ گفت آره عزیزم بیا منم گفتم آخه مادرم اینا فردا میان گفت مگه مامانت نمیدونه که با هم هستیم گفتم چرا میدونه ولی… گفت ولی چی؟؟؟ گفتم هیچی چشم میام دنبالت اومدم بیرون داستانو واسه مامانم گفتم به هزارتا حرف و حدیث قبول کرد گفت من میرم بیرون دو ساعته میایدو میرید گفتم باشه. فردا شد رفتم دنباله الناز و دوتایی سواره تاکسی شدیم اومدیم نزدیک خونه پیاده شدیم از ترس همسایه ها گفتم من اول میام بعدش تو بیا خونمون طبقه دومه گفت باشه من اومدم داخل درو باز گذاشتم تا اونم بیاد رسیدم بالا داشت قلبم منفجر میشد دستام میلرزید حس خیلی عجیبی بود هیجان همراه با ترس و لذت یک دقیقه منتظر موندم تا بلاخره اومد بالا اومد تو خونه دست دادم بهش گفتم خوش اومدی عزیزم گفت وای چقد اینجا قشنگه ی پنج دقیقه نشستیم رو مبل صحبت کردن نمیدونستم الان باید چی کار کنم گفتم بریم پایه کامپیوتر گفت بریم نشستیم عکسایه خانوادگیو واسش باز کرده بودم ببینه هی میپرسید این کیه اون کیه هی دستامو بیشتر میکشیدم رو دستش حسم جدید بود دوست داشتم بیشتر بهش نزدیک بشم گفتم الناز همینطور که داشت عکسامو نگاه میکرد گفت جونه دلم گفتم هیچی … روشو کرد سمته من گفت بگو گفتم هیچی به خدا گفت تورو خدا بگو گفتم ی بوس بهم میدی ی خورده مکس کرد و هیچی نگفت بعد اومد جلو ی بوس از رو لبام کرد منم در جوابش ی بوس از رو لب اون کردم همینطور نوبت نوبتی بوس کردیم همدیگرو تا این که اولین بار طمعه لبه ی دخترو چشیدم خیلی خوشمزه بود لباش کارام دست خودم نبود همینطور که لباش به لبام قفل شده بود بغلش کرده بودم سفت جوری فشار میدادیم هم دیگرو انگار میخواستیم بریم تو هم دیگه یکی بشیم .ی خورده شل کردیم بغل کردنو لبامو از رو لبش بر داشتم گفتم میخوا بریم رو تخته من بشینیم گفت باشه رفتیم نشتیم رو تخت من گفت راستی مامانت اینا کجان گفتم رفتن بیرون میان گفت کی گفتم فک کنم ی ساعتو نیمه دیگه گفت حواست باشه ها گفتم برا چی گفت همینطوری گفتم الناز دوباره لب میدی نذاشت حرفم تموم بشه شرو کرد لب گرفتن از من همینطور لب بازی میکردیم دستام رفت رو گردنش شروع کردم دوره لباشو لیس زدن گردنشو لیس زدنو خوردن دستمو گذاشتم رو پستونش از رو لباس میمالیدم همینطور داشتم لذت میبردم از این که انقد به ی دختر نزدیک شدم .خودش دوتا دکمه پیراهنشو باز کردم منم بدونه این که ی کلمه حرف بزنم دستمو بردم زیره مانتوش و بعد زیره سوتین وای به نرم ترین چیزی که تو زندگیم دیده بودم رسیدم نوکشو میاملیدم از زیر لباسش ی خورده سختم بود گفتم میشه ببینمش گفت من ماله خودتم میلادم هر کار میخوای بکن گفتم هر کار؟؟؟ گفت هر کار. دکمه مانتوشو باز کردم ی پیراهن آبی تنش بود و خودش کمک کرد پیراهنشو در آوردم حالا نوبت به آخری رسیده بود بند سوتینو واکردم آروم سوتینه سفیدشو از رو بدنه گندمی رنگش برداشتم وای چی میدم دو تا پستونه خوش فرم با ی نکه قهوه ای کم رنگ دست خودم نبود شروع کردم خوردن وسط پستوناش خیلی خوش طمع بود نوکه پستونشو گذاشتم رو لبم و شروع کردم میک زدن انقد میک زدم پستوناشو که میخواست فرار کنه از دستم فقط سرمو فشار میداد به سمت خودش بهش گفتم میشه شلوارتو در بیارم گفت نه گفتم بزار دیگه گفت الان نه ناراحت شدم از دستش گفتم چرا نه گفت هیس هیچی نگو دستشو از رو شلواره جینم گذاشت رو کیرم گفت اول تو نشونم بده بهش گفتم خودت در بیارش کمربندمو باز کرد دکمه شلوارمو نمیتونست وا کنه بهش کمک کردم تا باز کرد شلوارمو شرتمو با هم کشید پایین بدونه این که حرفی بزنه فقط به کیرم نگاه میکرد و باهاش با دستش ور میرفت منم کلی حال میکردم دراز کشیدم رو تخت اونم نشست بغل دستم جوری که پشتش به من بود وسرش سمته کیره من ش سرشو برد پایین و کله کیرمو بوس کرد برگشت ی نگاه به من کرد و ی لبخند زد و دوباره برگشت سمته کیرمو ی بوس دیگه کرد بعد شرو کرد کیرمو لیس زدن ی خورده گذشت دیدم کله کیرم تو دهنشه خیلی حس خوبی بود ی خورده که خورد گفتم حالا میزاری ببینم اون زیره سرشو به نشانه یه تایید تکون داد گفتم پس پاشو وایسا وقتی بلند شد اومدم سمتش دوباره از لباشو خوردمو پستونشو لیس زدمو مالیدم و با دستام دکمه شلوارشو باز میکردم شلوارشو در آوردم از پاهاش ی شورته سفید پاش بود سریع نشست رو تخت نشستم بغلش و دستمو آروم گذاشتم روی رونش شروع کردم خوردن گردنش دستمو آروم حرکت میدادم به سمته کسش وقتی رسیدم به بالای کسش ی خورده خودشو عقب کشید ولی دوباره اروم گرفت منم دستمو گذاشتم رو کسش شرتش خیس شده بود خیلی خیس بهش گفتم دوس داری بخورمش گفت بدت نمیاد گفتم فکر نکنم گفت باشه رفتم پایین شرتشو کامل از پاش در آوردم چی میدیم کسش خیلی کوچیک بود کلش تو دهنم جا میشد شروع کردم لیس زدن خیلی خوشم اومد از طعمش باحال بود چوچولشو میک میزدم فقط منو فشار میداد گفت میلاد بسه تو رو خدا دیگه نخور هیچی نگفتم همونطور که دراز کشیده بود کیرمو بردم جلو میمالیدم دمه کسش خیلی حال کرده بود میگفت دوس داره منم لذت میبردم با ی دستم پستونشو گرفتم با اون یکی دستم کیرمو رو کسش میکشیدم بالا پایین گفتم بر میگردی برگشت ی کونه فوق العاده خوش فرمی داشت بزرگ نبود ولی خوش فرمو خوشگل لبهایه کونشو وا کردم سوراخش خیلی تمیز بود گفتم بکنم تو کونت گفت نمیدونم هیچی نگفتم ی خورده تف کردم دمه کونش و یکم هم به کیرم مالیدم سره کیرمو گذاشتم دمه سوراخش یکم فشار دادم ی جوری داد زد که گفتم چشم چشم نمیکنم دوباره روش خوابیدم اروم تر شد تف زدم گفتم این دفعه اروم فشار میدم گفت باشه اروم فشار دادم اون فقط با دستش میکوبید به تشک تخت اروم اروم کیرم کاملا رفت تو کونش انقد لذت داشتم که همون لحظه که کیرم رفت داخل دو بار تلمبه زدم احساس کردم آبم داره میاد محکم بغلش کردم تمامه آبه کیرمو تو کونش خالی کردم … این اول داستان منو الناز بود بعد این ماجرا زندگی من تعقییر کرد و با آدمایه مختلف آشنا شدم اگه دوستان خوب بازدید کنن بازم داستانامو میزارم

فدایه همتون milad23 teh run


👍 0
👎 0
51837 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

448183
2014-12-23 09:23:33 +0330 +0330

مامانت چقدر روشن فکره
دستت تو سوتین دختره بود بعد میگی دکمه های مانتوشوبازکردم تا اونجاخوندم

1 ❤️

448184
2014-12-23 09:37:33 +0330 +0330
NA

عالی بود منو یاده عشقم انداخت ولی کاش بیشتر رو جزییات اشناییتون میگفتی

1 ❤️

448185
2014-12-23 11:25:08 +0330 +0330
NA

داستان باید روح داشته باشه این داشت بعدم بعضیا میان نظر میدن خوب اول درست داستان رو بخون بعد نظر بده ولی کلا دوست من خیلی عالی بود افرین

2 ❤️

448186
2014-12-23 13:23:44 +0330 +0330
NA

خیلی خالی بندی نکرده بودی و خوب نوشتی.

2 ❤️

448187
2014-12-23 17:34:41 +0330 +0330

خوب بووود
فقط با ترک تحصیل تو چه شرکتی راهت دادن؟ چیکاره شرکت شدی؟

1 ❤️

448189
2014-12-24 06:34:13 +0330 +0330

خیلی خوب بود.باور کردنش راحتتر از باور نکردنش بود.منم مثل تو بودم بار اول،با این تفاوت که من تا دسته کردم تو کون دوست دخترم (اخه خیلی ناشی بودم) بیچاره کونش پاره شد

1 ❤️

448190
2014-12-24 07:41:02 +0330 +0330
NA
large_227519_536220239737728_1511116994_n.jpg
1 ❤️

448191
2014-12-31 09:12:18 +0330 +0330
NA

کس گفتی ولی عالی بود

0 ❤️

448192
2015-01-03 00:03:07 +0330 +0330
NA

شما ققط دنبال این هستی که بیخود و بی جهت انتقاد کنی اگه یکم دقت میکردی دوست عزیزم این داستان کاملا مستند زندگیه شاید پسرا خیلی بتونن درکش کنن ولی متاسفم

0 ❤️

448193
2015-01-03 00:04:10 +0330 +0330
NA

چشم داداش میفرستم به وقتش

1 ❤️

448194
2015-01-03 00:07:20 +0330 +0330
NA

ازت ممنوم دوست خوبم خیلی دوست داشتم ادامه تحصیل بدم ولی خب شرایط زندگی طوری بود که اجازه این کارو بهم نداد ولی شاید آینده ای نزدیک این اتفاق افتاد بازم ممنون که داستانمو خوندی give_rose

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها