اولین تجربه سکسی بعد از ازدواج (۲)

1400/08/04

...قسمت قبل

سلام
سلامتی و شاد بودن را براتون آرزو دارم .
از همه کسانی که نظرشونو ابراز کردن تشکر میکنم .
ادامه روزگاری که هیچوقت فکر نمی‌کردم رضایتمو جلب کنه .
خیلی تلاش کردم که مجید متوجه تغییر رفتارم نشه ، هر چند که مجید از حس و احساس چیزی سرش نمیشد .
اون روز فهمیدم که مجید چقدر مبتدی عمل می‌کنه و در این زمینه واقعا مثل حسی که یه برادر نسبت به خواهرش داشته باشه رفتار می‌کنه بجز یک دقیقه ای که هوس منو کرده باشه .
بگذریم . تا شب شاید صد مرتبه تصمیم گرفتم که صبح برم سر کار و یا نرم . در آخر شاید میخواستم خودمو گول بزنم و با دلیل اینکه چون مطب دکتر همسایه ما بود اگه نرم ، صاحب خونه ام پیش خودش بگه که چرا سر کار نرفتم و موجب سوالهای ذهنی بقیه بشم .
طبق ساعت روزهای قبل درب مطب را باز کردم . سه بیمار منتظر دکتر بودن ، ساعت نه دکتر آمد و مثل همیشه سلام کرد ، از روی صندلیم بلند شدم ولی جواب سلامشو ندادم . در واقع سعی کردم باهاش سر سنگین باشم .
-خانم رضایی بیمار بفرستین داخل .
-نمره یک برو داخل …‌‌
ساعت تقریبا یازده بود که باز هم صدام کرد .
-خانم رضایی چای نداریم ،؟
-جواب ندادم
ساعت دوازده بود و بیماری هم برای معاینه شدن نداشتیم ، بدون اینکه وارد اطاقش بشم یعنی تو اطاق انتظار و از راه دور بی توجه به اینکه نگاهمون به هم بخوره گفتم ساعت دوازدهه ، خدا حافظ .
دو سه روزی به همین منوال گذشت ولی کم کم برخوردمون مثل روزهای قبل از ماجرا تبدیل شد .
ده روز بعد –
خانم رضایی بیمار بعدی
-آقای دکتر نداریم
-تشیف بیارین با شما کار دارم
-بفرمایید
-لطفا بشینین
یه صندلی جلوی میزش بود که همه بیمارها روی آن منشستن و مشکل بیماری خودشونو به دکتر میگفتن , نشستم . از پشت میزش بلند شد و از اطاق خارج شد . صدای بسته شدن درب مطب را شنیدم و بدنبالش صدای استکان و ریزش شر شر آب کتری . با دو استکان چای وارد شد و گفت بد نیست یه چایی با هم بخوریم .
یاد اون روز افتادم که تو منزلش برام چای آورد و بعد منو در اطاق خواب صدا زد . گفتم شما چرا زحمت کشیدین میگفتین خودم میریختم .
-چه فرقی می‌کنه فقط خواستم که یه جورایی خودمو به تو نزدیک کنم و از آینده خودم با تو حرف بزنم .
-آینده ؟ چه آینده ای ؟
-خانم رضایی من واقعا به شما علاقه مند شدم از همان روز که برای همکاری آمدین یه حسی در من بوجود اوردین . به هر حال یک سال پیش من دوبی رفتم و در سفارت آمریکا درخواست ادامه تحصیل کردم بعد از کلی آزمون و برو بیا چند روز پیش از دوبی به من خبر دادن که مورد تایید سفارت آمریکا قرار گرفتم و باید تقریبا چهل روز دیگه برای اقامت در آمریکا و ثبت نام در دانشگاه به سفارتخانه آمریکا در دبی برم . من می‌خوام برم تخصصمو در طب داخلی بزرگسالان در آمریکا بخونم . از شما تقاضا میکنم که تو این مدت طلاقتو از شوهرت بگیری و بعد از مراحل قانونی که انجام شد تو رو با خودم به آمریکا میبرم . اونجا میتونی تحصیلاتتو ادامه بدی و در هر زمینه‌ای که استعداد داشتی تحصیلاتتو ادامه بدی به تو قول میدم که کمتر از چهار سال کسی بشی که خانوادت به تو افتخار کنن و حتی میتونی از نظر مالی براشون مفید باشی . مات و مبهوت با یه سرگیجه و سیاهی در چشام فقط نگاش میکردم حتی قدرت نداشتم که مخالفت یا موافقت خودمو براش بگم .
دوستان بعد از بیست و دوسال هنوز نمیتونم باور کنم که یه دکتر این پیشنهادو به من داده باشه ولی فکر میکنم اگه به صد تا خانم این پیشنهاد داده بشه نودتاشون قبول میکنن .
تا اومدم حرفی بزنم دکتر گفت هیچی نگو ، سه روز به تو مهلت میدم تا به پیشنهادم کامل فکر کنی .
از پشت میزش بلند شدو به طرفم اومد دستاشو به دو طرف صورتم گذاشت اول پیشونیمو بوسید و بعد دو طرف صورتمو . زیر بغلمو گرفت بلندم کرد و منو به خودش چسبوند . تازه من به خودم اومدم که کجا هستم و دوباره وضعیتی برام بوجود آمده مثل دفعه قبل . سعی کردم که با دستام خودمو از دکتر جدا کنم ، ولی محکم منو گرفته بود از پشت دستشو از زیر مقنعه ام به گردنم رسوند و با نوازشهای ملایم از گردنم تا بند سوتینم لمس میکرد ، من که طی این ده روز سه نوبت با شوهرم بدون لذت و معنی سکس کرده بودم و فقط در ذهنم در این سه نوبت شوهرمو با دکتر مقایسه میکردم گفتم دکتر ، دوباره این کارو با من نکن ، خیلی تلاش کردم که با خودم کنار بیام لطفا تموم کن بیشتر از این منو آزار نده ازت خواهش میکنم .
–خوشگلم ، تو منودیونه خودت کردی ، من اگه یه روز تورو نبینم ، اون روز برام جهنمه .
-دکتر نکن التماست میکنم منو تحریک نکن ، من نمیتونم این کارو هضم کنم . در حالی که منو می‌بوسید مقنعه ام را از سرم کشید بیرون و لباشو روی لبام گذاشت . واقعا این اولین باری بود که کسی با لباش لبای منو لمس میکرد من فقط چند بار تو فیلم سکسی که مجید آورده بود دیده بودم . کم کم منو به طرف تخت معاینه که در کنار اطاق بود برد و دکمه ها ی مانتومو باز کرد . روپوش سفیدشو در آورد و با حالت شهوت آلود گفت می‌خوام شلوارتو در بیارم ولی جلومو نگیر . چشمامو بستم و بازم خودمو رها کردم .شلوارمو تا زانو پایین کشید و گفت بشین لبه تخت . کفشامو که یه کفش اسپرت ساده بود در آورد و شلوارمو کامل کشید پایین . نشست و دوباره با زبونش از سر زانوهایم لیس و بوسه زد تا به شورتم رسید و از کنار شورتم به چیزی که میخواست رسید . من که لبه تخت نشسته بودم و حرکاتشو نگاه میکردم یک آهی کشیدم و با دستام سرشو گرفتم و به خودم فشار میدادم . چند دقیقه ای به کارش ادامه داد و وقتی که ایستاد زیپ و کمربندشو باز کرد و کیرشو در آورد و پاهامو با دستاش بالا برد و کیرشو به کوسم فشار داد . با تعجب گفتم دکتر مگه میشه اینطوری ، هنوز حرفم تموم نشده بود که دیدم شد . دکتر ایستاده بود و باسن من لبه.تخت ، پاهامو با دستاش نگه داشته بود و داشت عقب و جلو میکرد . اولش خیلی آروم ولی کم کم به شدت تمام بدنشو به بدن من میکوبید . دوباره یاد مجید افتادم که بعد از سه ثانیه وای وای می‌کنه و خودشو کنار می‌کشه . اولین لرزش تو بدنمو حس کردم و فقط میگفتم ادامه بده ، خودتو ارضا نکنی . کیرشو کشید بیرون و بهم گفت رو تخت بخواب ، شلوارشو در آورد و دوباره وسط پاهام نشستو کیرشو با دستش به کوسم فشار داد . شدت کردنش به قدری زیاد بود که هر بار میکوبید احساس میکردم تخت بیمار که روی چهار چرخ بود به دیوار برخورد می‌کنه و صدای تاپ ، تاپش بصورت منظم شنیده میشد . همین حالت اینقدر ادامه داد تا دوباره به خودم لرزیدم و با کلماتی که یادم نمیاد از او تشکر میکردم .دکتر هم مثل دفعه قبل کشید بیرون و با مالیدن کیرش تمام منی کمرشو روی شکمم تخلیه کرد .
اینبار حسی که دفعه قبل که آزارم میداد را نداشتم و دروغ نباشه رضایت هم داشتم . خودمو با چند تا گاز استریل یا دستمالهایی که استریل بود و روی زخم میگذاشتن تمیز کردم و به خونه آمدم . دوش گرفتم و روی تخت دراز کشیدم و فقط به کیرش که بدون وقفه تو کوسم عقب و جلو میشد فکر میکردم حتی صدای شلپ شلپ هم در گوشم حس میکردم . گاهی هم به مجید فکر میکردم و تو دلم میگفتم مجید قربون اون هیکلت بشم چرا تو اینطوری نیستی و مثل دکتر منو نمیتونی بکنی . بعد از دو سه ساعت که تو عالم رویا بودم تازه یاد پیشنهاد دکتر افتادم که گفته بود بعد از سه روز ، جواب ازت می‌خوام . از خودم خجالت کشیدم و تودلم از مجید عذر خواهی کردم که دوباره بهش خیانت کردم . مجیدو واقعا دوست داشتم و حاضر بودم جونمو براش بدم . در آن زمان اصلا به این فکر نکرده بودم که دکتر چه ظلمی در حق من کرده یعنی شهوت منو به طور کامل بیدار کرده طوری که سکس با مجید را اصلا سکس نمی‌دونستم و فقط برای رفع تکلیف عمل میکردم .
سه روز بعد دکتر ازم جواب خواست ، من خیلی محکم و با اعتقاد کامل به او گفتم که من شوهرمو دوست دارم و حاضر نیستم حتی یه شب ازش دور باشم .
در مدت یک ماه و نیم که به مطب می‌آمد منو شش بار با انواع مدلهای گاییدن به بهترین حالتهای شهوت با من سکس کرد . یادم میاد که بار دوم هم که مریض نداشت خودش درب مطبو بست ولی از سومین سکس هر وقت مریض نداشتیم خودم درب مطب را میبستم ، در واقع من بیشتر از دکتر تمایل به سکس داشتم . بعضی از روز ها هم خدا خدا میکردم که ساعت یازده مریض نداشته باشیم . اصلا به فکرم نمی‌رسید که بعد از رفتن دکتر به آمریکا چکار باید میکردم . تا اینکه وقت رفتن و خداحافظی رسید روز آخر فقط گریه میکردم و نبودشو غیر قابل تحمل میدونستم . یه جورایی عادت کرده بودم و تازه به این فکر افتادم که بدون دکتر با این مسئله چطوری کنار بیام .

مجدد از دوستان عذر خواهی میکنم بابت نگارشم . خیلی تلاش کردم که همون حسی را که در بیست و دو سال پیش که برام بوجود آمده بود را برای شما عزیزان بوجود بیارم تا شما هم بتونین در ذهن خودتون تصور اون حالت را داشته باشین .

ادامه...

نوشته: ندا


👍 35
👎 2
59101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

839237
2021-10-26 01:19:15 +0330 +0330

این مطب کجا بوده که براحتی درب رو میبستین بدون نگرانی اینکه کسی یا بیماری بیاد ،با این شالاپ شولوپ دکتر بقول خودت

0 ❤️

839247
2021-10-26 01:41:56 +0330 +0330

👍 👌

0 ❤️

839251
2021-10-26 02:06:45 +0330 +0330

اگه الان یه مرد به خاطر کمبود سکس یا پایین بودن کیفیت سکس زنش به زنش خیانت میکرد همه میومدن فحش میدادن که این مرد لاشیه ولی الان همه دنبال این خانوم میگردن تا باهاشون درد و دل کنه و آخرشم بکننش

1 ❤️

839257
2021-10-26 02:42:37 +0330 +0330

عجب خری هستی واقعا اگه راست گفته باشی
من اگر جای تو بودم قطعا الان آمریکا بودم با اون دکتر حشری
خاک عالم بر سرت با اون مجید جقی داری زندگی سگی رو ادامه میدی بدبخت

4 ❤️

839264
2021-10-26 03:24:47 +0330 +0330

خوب بود
دوست داشتم
مرسی

0 ❤️

839272
2021-10-26 04:44:14 +0330 +0330

کیر دیوانه شما به چه حقی توهین میکنی وقتی خودش چیزی و بخواد انتخاب می‌کنه تصمیم میگیره شما چکار داری فوهش میدی چرا نرفته ؟ ضمنا بگذار ادامه داستان منتشر که شد نظرت و در این مورد بگو نه هی توهین کنی

0 ❤️

839317
2021-10-26 15:16:39 +0330 +0330

درود دوست عزیزم…خوب بود منتظر ادامش هستم…کیرمو سیخ کردی …

0 ❤️

839320
2021-10-26 16:29:16 +0330 +0330

خوب بود ندا جون ادامه بده قلمت خوب و گیراس

0 ❤️

839342
2021-10-26 23:00:56 +0330 +0330

آفرین خوب بود. ادامه داستان رو با همین روال و شیوه نگارش هر چه زودتر آپدیت کن👍👍👍👍👍

0 ❤️

839344
2021-10-26 23:14:45 +0330 +0330

چه راحت آدمها از موقعیت خودشون سو استفاده می‌کنند کیرم تو ادمهای وقیح داستان شماره بعدی اینه که یا میره آمریکا جنده میشه یا تو خود ایران

0 ❤️

839417
2021-10-27 09:49:49 +0330 +0330

زیبا بود

0 ❤️

839673
2021-10-29 04:40:25 +0330 +0330

این داستان تکراریه قبلا هم اینو گذاشته بودن

0 ❤️

839937
2021-10-31 01:51:46 +0330 +0330

آفرین ندا جان میرم قسمت ۳ رو بخونم

0 ❤️