اولین رابطه عاشقانه (18سالگی)

1397/09/14

دو سال پیش بود که تو یکی از روما پیشنهاد سکسچت دادم بهش، رفتیم تلگرام و با اصل دادن پشیمون شد، گفت اشتباه کردم لطفا سکسو بیخیال شیم، یه حس مردونگی بهم دست داد گفتم عیبی نداره عزیز بساط رفاقتو اوکی کردم، تا یه سال خانومم و اقاییم بود تا رسیدیم به کنکور ، چند باری قرار گذاشتیم همو دیدیدم،دختر خوبی بود، اونی نبود که تو سایتا هستن حداقل مثل من نبود، ولی من بهش متعهد شده بودم، یه بار تو پارک همو بوسیدیم، چند باری از فانتزی های جنسیمون حرف زده بودیم به لطف سایتای پورن هردو با تجربه بودیم و اسم تاخیری های خوب یاد گرفته بودم،عید شد و به بهونه کنکور خونه موندیم ، روز اول با هم چرخیدیم، روز دوم دعوت شدم به خونشون ، میدونستم وقتی حرف خونه خالی بین ما بود یعنی دیگه سکس کنیم، دختری با شور و نشاط و 18ساله و بدنی لاغر و شکیده و صورتی استخونی و رنگ سبزه همونطور که باب طبع من بود،به شدت استرس گرفتم، فکر همه چی مرور شد ، روز دوم عید قرار بود خونشون باشم باشگاه بدنسازی هم که بسته، دمبلارو برداشتم و تمرین کردن، کمی هم نرمش دادم به کمرم، بعد ده مین رفتم حموم و با تیغ به جون بدنم افتادم، بالاتنم زیاد مو نداشت ولی پایین تنم فراوون، اومدم بیرون موهارت تازه زده بودم، یکم خوابیدم، بلند شدم ،اسپری تاخیری مادر پدرمو که قایم میکردن ورداشتم گذاشتم تو کوله، یه سری اهنگ لایت دان کردم،تیشرت سبز پوشیدم و شلوار مشکی،عطر زدم و رفتم بیرون ، یه شاخه گل واسش خریدم وکمی خوراکی،اژانس گرفتم که دیر نرسم ، ساعت 6 اونجا بودم و زودترم رسیدم، دلم میخواست منو ایده ال خودش بدونه، 10دقیقه وایسادم راس 6زنگ زدم،درو واسم باز کرد با احتیاط رفتم داخل اسانسور و بعدم دری که جلو روم باز بودو رفتم تو بی معطلی،با سلام گرمش مواجه شدم
_سلام عشق من

  • خوبی زندگی ؟ خوشتیپ کردی ، تیشرت پوشیدی بازوهات بیوفته بیرون قهلم
    _بغلش کردم و گونشو بوسیدم ، نه عشقم خواستم جلو تو شیک باشم
  • اوهو بیا یه فیلم خوب دان کردم ببینیم
    شروع کردیم فیلمو دیدن ، یه کمدی خنده دار همراه با هلو هوله
  • عشقم شما چیزی نمیخوای بیارم برات ، مودب بازی در نیاری بگی آزی به من گرسنگی داد
    _قرمه سبزی دارید؟
    +عشقم من تخم مرغم بلد نیستم
    خنده ای سر دادیم و بغلش کردم رو کاناپه و گفتم
    _ عیب نداره عزیزم،تو خودت خوشمزه ترین غذای دنیایی
  • فدای اقایی دیوثم بشم، ولی من دارم له میشما نمیخوای پا شی
    _نه جام راحته
  • پا نشی بخدا گازت میگیرما
    _ بگیر مهم نی
    نگاهم کرد و چشاشو خمار کرد و گردنمو ریز گاز گرفت
    منم نفسمو پرت کردم بیرون و به چشای هم نگاه کردیم
    اصلا نفهمیدم کی اینقد نزدیک و چرا اینقد داغیم جفتمون و نفس نفس میزنیم
    لبامون قفل شد بهم خواست بره عقب یکم ولی دستم رفت پشت کمرش تا مانع شه ، فک میکردم سکس راحته اما باید حواسم به تک تک قول هایی که داده باشه تا انجام شه،
    چندثانیه ای لبای همو خوردیم و رفتم تو گردنش و با احتیاط میخوردم که یه موقع کبود نشه ولی اون ظاهرا حالیش نبود، سوزش دندوناش و کشیدن پوستم رو حس میکردم ولی لذت داشت، بلوزشو از تنش در اوردم با کمک خودش و اونم تیشرت منو ، بدن نسبتا خوبی داشتم به واسطه بوکس و بدنسازی نگران این حداقل نبودم، شروع کردن دست کشیدن به سینه هام و یهو رفت تیکه های شکممو گاز گرفت
    _وحشیییی الان منم میگیرم
  • هرکی نگیره عشقم
    _ عهه
    +آوررره
    ولو شدم روش و سرمو گذاشتم رو شکمش اما پوستشو میکشیدم با دندون و زبون میزدم ، پهلوهاشو با دستام گرفتم ، بعد با زبون رفتم بالاتر و نفساش شدید تر شد ، بین سوتینشو هدف گرفتم و سینشو لیس زدم
    +عشقم چرا به خودت عذاب میدی وایسا بلند شدم درش بیار
    _باشه دختر چشم
    +مرسی پسرررر ولی خودت باید بازش کنی
    _ بدن سوتینشو باز کردم و از پشت گردنشو بوسیدم و تو دستام گرفت سینه هاشو حدود 70 بود فک کنم ، اولین بار سینه هاشو تو دستم میگرفتم ، نرم و نوکای ریزش که سفت شده بود به بیرون بدن بود با هاله کم ، یکم بوسیدم گردنشو باز و صدای روم اه کشیدنشو شنیدم و نفسای تندمون شدت گرفت(دهنم خشک شده بود)
    دکمه شلوارشو باز کردم و اونم لحظه ای دستشو گذاشت و گفت
  • عاشقم بمون
    یاد اهنگ مهراب افتادم
    _عشقم یه صدا یه قول یه حرف
    +دیوونه الان جاشه؟
    _ پس کجا جاش
    +کارتو بکن پسر بد(شلوارشو اروم با کمک خودش در اوردم
    _ چشم ملکه من
    +مگه اینکه این موقع ها اینجوری صدام کنی
    _ دختر بد
  • وایسا پدرتو در میارم
    _ حالا فعلا حواست به خودت باشه
    سکوت کرد تا ادامه بدم ، داگی استایل بود و داشت دلبری میکرد با شورت مشکیش ، باسنای خوش فرمش و رون ساقش
    تازه فهمیدم داره راست میشه، استرس واقعا نمیذاره بلند شه کامل، منظره قشنگی بود، باسنشو گاز گرفتم ک خوابید رو تحت یکم باسنشو مالیدم و رفتم از ساق تا باسنشو یه لیس زدم
    +سگگگ
    _ بیا و خوبی کن
  • کارتو بکن دیوث من
    _توله پررو
    با دستام کوسشو که شورت روش بود رو
    فشار دادم و جیغی زد ، یه لحظه ترسیدم
    _چته دیوونه من همینجوریش استرس دارم
    برگشت و گفت +وا ما بغل همیم که استرس نداشته باشیم
    _آره هه، حالا بخواب سکسی
  • اوه راست شد حضرت والا
    _ بدجنس بخواب
    +نه عشقم بریم رو تخت مامان بابا
    _ بریم
    +برم یا میبریییی؟
    _ نوکرتم هستم از پشت زانو گرفتم بلندش کردم و با راهنماییش رفتیم اتاق خواب پدر و مادرش و تخت دو نفرشون گذاشتمش
    نذاشتم به خودم بیام و گردنمو کشید تا بندازه بغلش ، رو هم افتاده بودیم و میخندیدیم به هم
    کمربندمو باز کرد و و دکمه های شلوارمو باز کرد
    _ اگه نمیخوای نکن خب
  • چقد حرف میزنیییییی
    شلوارمو دراوردم ، کمی با کیرم که نیمه راست بود ور رفت تا سفت تر شد ، ولباشو برد سمتش و اروم سرشو میخورد ، نمیدونم چه حسی داشتم ولی کمرم واقعا داشت میترکید ، حس قابل وصفی نیست که بگم ، کم کم بیشتر فرو برد و منم موهاشو نوازش میکردم، بلد بود چجور بخوره .1دقیقه ای خورد که سرشو اوردم بالا و پیشونیشو بوسیدم
    و هلش دادم رو تخت حالا نوبت من بود ، کمی لباشو خوردم و و اومدم رو سینه ها و بعد یه بوس از شکم و کمک کرد شورت مشکیشو درارم ، خیلی قشنگ بود ، صورتی کمرنگ که به بدن سبزه اش میومد ، یعنی اولین کوسی بود که از نزدیک دیدم نمیتونم مقایسه کنم، واسش لیسیدم و برش گردوندم و رفتم سراغ باسن و سوراخ مقعدش ، خیلی وول میخورد رو تخت و جیغ بلندی ام کشید ولی دیگه نمیشنیدم
    +وای چیکار کردی با من پسر بد
    برش گردوندم و دیدم بین پاهاش خیس شده ، کیرمو گذاشتم روش و پاهاشو بستم ، و اروم بین پاهاش بردم و اوردم ، عوض کردیم جامونو و من خوابیدم و اون با دست کیرمو گرفت و رو کوسش گذاشتم و به صول کیرم میمالید ، امپر چسبونده بودم، اینقد کرد که ابم ریخت رو شکم خودش و من و با ترشحات خودش قاطی شد و نفسای من که اروم شد
    +جووون بابا مرد منو نگاه خسته شد همیننن؟
    _ نهههه شروعشه
  • ترسیدممم(ترسیدمو با ادا دراوردن گفت)
    با دستمال کنار تخت دور التمو تمیز کردم و دوباره شروع کرد با دستاش مالیدن
    تا دوباره شق شد
    _عشقم از عقب اذیت میشیا
  • میدونم ولی خو حرف زدیم
    کمرشو بوسیدم و شروع کردم سوراخ مقعدشو و خورد و برش گردونم و کوسشو لیسیدن که پاهاشو بست و سرشو فشار داد، انگار این بشر ارضا شدن نداشت
    برش گردوندم و باتفی که رو سوراخش زدم سر کیرمو گذاشتم و فرستادم داخلش
    +اخ
    _نرفته که هنوز
    +اره بابا اصلا درد نداشت خواستم حس بدم
    _کثافت
    دستامو ستون کردمو و بیشتر بردم داخل که نفس حبس شد چند ثانیه موندم و دوباره کشیدم بیرون و دوباره فرو بردم یه حس متفاوت ، حس کردم کیرم بزرگتر شد ، کمرو حرکت دادم به جلو شروع کردم دراوردن و زدن و کمی سرعت دادم
  • ایییی درش نیار دردم اومد
    _تنگی بابا قبول نمیخواد بگی
    +جدی گفتمااا
    _ منم جدی جرت میدم
  • هوف کارتو بکن، آییی مامااان
    کمی بیشتر تلمبه زدم و در اوردم و داگی استایلش کردم از بالا منظره زیبایی داشت باسنش ، التمو واردش کردم و اینجوری میتونستم تا اخر بکنم و اینکارو میکردم ، از یه جایی به بعد نمیرفت و با فشار مجبور بودم بکنم و درارم، حواسم به زمان بود ، تلمبه زدم حس کردم دارم شل میشم ، دراوردم رفتم رو کوسش و شروع کردم خوردن دیدم داره جمع میشه، و موهامو چنگ میزنه و اه میکشه و مایعش عین اب روون جاری شده رو لبام
    نشستیم و به حالت نشسته طبق قرامون اومد سوراخ مقعدشو تنظیم کرد رو کیرم و اروم نشست روش و دیگه تلمبه ای قرار نبود زده بشه تا ارضا شیم و بغل کردیم همو و دوباره شروع به لب بازی کردیم منتظر ابمون شدیم، مقعدش واقعا داغ بود و منم داشتم منفجر میشدم و اخر نتونستم تحمل کنم ، ترشحاتش که میریخت رو شکمم و خوردن سینه هاش و لباش و پاسخ اون با خوردن گردم و نفسای تندش نذاشت اون حالت زیاد طول بکشه ، دو سه باری کیرم نبض زد و ابم خالی شد تو مقعدش و همونطوری خوابوندمش رو تخت ، چشام داشت بسه میشد و التم که شل شده بود رو ازش کشیدم بیروم ، اونم زور زد و بقیه ابو ریخت بیرون و من منتظر با دستمال که رو تخت نریزه ،افتادیم کنار هم و ملافه کشیدیم رو هم و همو بوسیدیم
    _مرسی عشقم
    +منم مرسی مردی من
    _با برنامه عمل کردیم ولی همه چیز با چت فرق میکرد
    +اره ولی بازم یکمشو اجرا کردیم خوبه
    _ ازش تشکر کن
    +جان؟ از حضرت والا؟بسه واسه امروزش رو دل میکنه
    _ جون ندارم پاشم اصلا آزی
  • امیر علی دیوونه پس من چی بگم، باسنم درد میکنه
    _ ببخشید
  • لوس نشو ، عه سکسه دیگه من میدونستم خودم چی میخواد بشه
    لباشو اورد جلو و منم بوسیدمش
    خوابیدیم با هم دو ساعتی رو
    بیدارم کرد بعدش
    +امیرعلی، الو پاشو چایی دم کردم با کیک با هم بخوریم ?
    _ سلام ،چشم الان میام عزیزم لباس تنم نیست شمارو برو بیرون عوض کنم میام
  • ادای پسر خوبارو در میاره واس ،ما الان… هوف پاشو بیا
    _ چشم خانومی
    شلوارمو پوشیدم و رفتم چایی خوردم و بعد دوش گرفتم و بعد چاییی دوباره و خداحافظی کردیم و رفتم تا با دخترخالش که شبا میومد میموندن رو به رو نشیم .
    این داستان شاید طولانی بود و با جزئیات ولی سعی کردم لحظه به لحظه و کلمه رو که یادم میومد نشون بدم دفعه اولمم بود بیشتر حرف زدیم تا عمل دیگه ببخشید، نظری دارین خوشحال میشم بفرمایید ( مثنوی هفتاد من شد رو میدونم البته)

نوشته: MMA fighter


👍 3
👎 3
16629 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

734012
2018-12-05 21:37:28 +0330 +0330

والا نسل سوخته ما دهه هفتادی هاییم که شوهرامونو شما دهه هشتادیا گرفتین
مام بایستی بیایم اینجا داستانای سکسیتونو بخونیمو به این فکر کنیم چرا ننه باباهای ما توو عید مارو تنها نمیذاشتن برن مسافرت
دستشویی هم میریم باید زودجیش کنیم که نگرانمون نشن


734026
2018-12-05 21:57:26 +0330 +0330

ای حرص میخورم این دهه هشتادیا میان داستان سکس هاشونو می نویسن!! بچه بودیم بزرگترا می کردن بزرگ شدیم بچه ها دارن میکنن!! یعنی خدایا رک بگو مارو واسه تماشا افریدی دیگه!! (dash) ها (dash)


734067
2018-12-06 06:31:12 +0330 +0330

بچه جون برو مشقتو بنویس
تورو چه به کردن؟

1 ❤️

734115
2018-12-06 14:23:46 +0330 +0330

محدودیت ومحرومیت ودغدغه مالی داشتن سوختن که چه عرض کنم نسلها رو جزغاله میکنه.
به امید روزهای بهتر برای همه.

2 ❤️

734127
2018-12-06 18:00:02 +0330 +0330

نوش جونت خوب بود یاد جوونیام افتادم.
از عمو کاندومی هم نترس یا میاد سرشو میخوره یا میاد یه دور میره تو کونت و میاد بیرون میره پی کارش.
بازم بنویس

0 ❤️

744476
2019-01-29 11:39:36 +0330 +0330

کاملا کیری حاجی ننویس

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها