اولین رابطه من و بهاره

1391/02/05

سلام. من دفعه اولمه که میخوام داستان بنویسم. از بس از اینجا خوشم اومده دلم میخواد خاطرات سکسیم رو با بچه ها شیر کنم تا بخونن شاید بعضی ها خوششون بیاد.
من سامان ام. ساکن غرب تهران و 26 سالمه و بدن ورزشی دارم. تیپم هم خوبه. خیلی خرج ظاهرم نمیکنم بیشتر به ماشینم میرسم.بگذریم
این خاطره برمیگرده با 3-4 سال قبل وقتی توی یکی از این سایت های دوستیابی با دختری به اسم بهاره آشنا شدم.که کلا رابطمون با دروغ شروع شد چون فکر نمیکرد جدی پیش بره بهم گفته بود اسمش مریمه و تو فرمانیه زندگی میکنن و گفته بود 23سالشه و کلی هم از خودش تعریف میکرد توی چت
عکسهایی هم که نشون داده بود بهم حسابی آدم رو تحریک میکرد که حتی به عنوان دوست دخترهم که شده مخش رو بزنم حالا سکس هم نکردیم نکردیم.
2هفته ایی چت کردیم و تلفنی حرف زدیم تا باهاش قرار گذاشتم توی پارک لاله(بلوار کشاورز)
مشخصات همدیگه رو دیده بودیم از روی عکس-البته من عکس دختر خاله اش رو دیده بودم که جای خودش جا زده بود
ساعت 4قرار داشتیم و من از ساعت 3:45 سر قرار حاضر شدم.و خیلی هیجان داشتم که هرچه زودتر ببینمش و بشینیم صحبت کنیم. ساعت شد 4:05 و خبری ازش نشد. گفتم حتما توی ترافیک گیر کرده. خلاصه تا ساعت 4:15 منتظر موندم دیدم نه خبری ازش نیست موبایلش رو هم از دسترس خارج کرده
گفتم ای کس کش کیرم کرده و احتمالا داره با دوستاش بهم الان میخنده
پاشدم که برم دیدم یه دختر ریزه میزه (البته نسبت به خودم) اومد جلو سلام کرد
منم اعصابم کیری گفتم بفرمایید؟!!
گفت من مریم ام! گفتم خانم اشتباه گرفتی برو بابا اعصاب ندارم.قبل از اینکه چیزی بگه برگشتم گفتم مریم تویی؟؟؟ گفت آره و سرش رو انداخت پایین
گفت خوبی؟ گفتم مرسی و خندیدم(حسابی کیر شده بودم.هم میخواستم خودم رو بی تفاوت نشون بدم و هم میخواستم بزنم خارشو بگام)
کلی عذر خواهی کرد و گفت فکر میکردم تو هم مثل بقیه پسرها چیزی که میگی نیستی. من اسمم بهاره و 19 سالمه خونمون هم توی خیابون کارگر جنوبیه(میدون انقلاب).
خیلی خوشگل نبود اما بدک هم نبود. ریخت و قیافه معمولی داشت و ظاهر کاملا معمولی
اما جثه ریزه میزه ایی داشت
خلاصه پیش خودم حلاجی کردم حالا که اومده منم که بیکار بریم حداقل یه کافی شاپی بشینیم هم من یه چیزی کوفت کنم هم زمان بگذره و بره خونشون منم برم رد کارم.
رفتیم کافی شاپ سیاه و سفید یخورده بالاتر از 4راه ولیعصر من سیب زمینی سرخ کرده با ساندویچ سفارش دادم با آب میوه. اونم آب پرتقال سفارش داد.
شروع کردیم حرف زدن و اینکه بهش گفتم خیلی از این کارش ناراحتم که خودش رو کس دیگه ایی معرفی کرده و کلاس کیری گذاشتم براش
مابین حرفهامون با دقت نگاهش میکردم. چشمهای قشنگی داشت و وقتی که دید همونی که هست رو قبول کردم و باهاش اومدم کافی شاپ شروع کرد حرف زدن و اینکه از من خوشش اومده. منم دستای کوچیکش رو گرفته بودم توی دستام. لاک بنفش خوش رنگی هم زده بود که خوشم اومد ازشون
غذای من و آبمیوه امون رو خوردیم و همش چرت و پرت میگفتیم. راستش حرف خیلی زیادی برای گفتن نداشتم چون کلا خورده بود تو راه گوزم از اینکه تمام مدت با یکی چت میکردم و تصوراتی داشتم که اصلا همچین آدمی نبوده در واقع…
جوک میگفتیم و میخندیدیم و هر از گاهی دختر پسرهای دیگه رو مسخره میکردیم که 2تایی در حال لاو ترکوندن بودن.
یهو بهم گفت ای وای سامان اون 2تا همدیگه رو یه لحظه بوس کردن.
منم خیلی ریلکس گفتم خوب بوس که اشکال نداره نگاهشون نکن بذار راحت باشن(تو دلم گفتم خوب بهت کیر زدم منتظر بودی من بگم ای وای کی و برگردم نگاهشون کنم) اما اصلا به روی خودم نیاوردم.
خلاصه ساعت شد 6و30 و من گفتم باید برم خونه کار دارم. تا میدون انقلاب رسوندمش و خودمم راهی خونه شدم.تو مسیر خونه همش بهش فکر میکردم و به خودم میگفتم درسته اونی که میخواستم نبوده اما بد چیزی هم نیست
چشمهاش که خیلی خوب بود و ظاهرش بد نبود و از این کس شرها
رسیدم خونه آنلاین شدم و دیدم اونم هست
شروع کردیم حرفهای کلیشه ایی و تکراری تا اینکه گفت با من میمونی؟ موندم چی بگم!
هم دختر مهربون و خوبی بود هم اینکه اون چیزی که میخواستم نبود.اما منم تنها بودم گفتم آره اما دیگه بهم دروغ نگو/کلی کیف کرد و تشکر کرد که بخشیدمش.
هر روز چت میکردیم و به هم نزدیکتر میشدیم.از ریز مسایل هم با خبر میشدیم تا اینکه گفت با دوستاش میخوان برن بیرون ازم خواست منم برم. قبول کردم و صبح جمعه ساعت 9صبح سر 4راه ولیعصر باشون قرار گذاشتم.رفتیم ونک خرید برای دوستاش و ساعت 10 هم 2تا پسر دیگه بهمون اضافه شدن و تا ناهار با هم بودیم
ساعت 12 از هم جدا شدیم و هر کی رفت سمت کار خودش من و بهاره هم رفتیم ناهار مختصری خوردیم و رفتیم خونمون.
از اون شب شروع کردیم به شیطنت توی چت ولی خیلی پیش نمیرفتیم چون اون همش میگفت خوب بسه دیگه منم ادای تنگها رو در میاوردم و اصراری نمیکردم.
این رابطه 1ماه ادامه داشت تا اینکه به شوخی 1روز گفتم دوست داری همدیگه رو بغل کنیم و ببوسیم؟ اونم گفت آره فقط در همین حد.
خونه ما هر روز از ساعت 10 صبح تا 4 عصر خالیه.من دیگه حسابی میخواستم از خجالت کیرم در بیام و بسپارمش به دستهای نرم و کوچولوی بهاره.
همهاهنگ کردیم 1روز کلاسش رو بپیچونه و بیاد پیش من.
منم شب حسابی رفتم حمام و هرچی مو توی بدنم بود از بالا تا پایین زدم. خیلی هم دقت کردم هیچ مویی توی سینه و شکمم نباشه تا اندام ورزشی حسابی خودنمایی کنه!
صبح ساعت 10:00 رفتم دنباش و قبل از ساعت 11 رسیدیم خونه
باز برای اطمینان حسابی بازرسی کردم بعد بردمش تو.
ادکلن حسابی هم زده بودم به خودم و تر تمیز.اومدیم تو مانتوش رو در آورد نشست روی مبل و گفت میتونم آهنگ بزارم؟ گفتم آره بذار. منم سریع لباسم رو در آووردم تا اندام ورزشی به چشم بیاد
رفتم براش آب میوه درست کردم و رفتم پیشش نشستم.خوردیم و چندتا کانال آهنگ رو بالا پایین کردیم با هم.
بعد دستم رو انداختم پشتش و ازش خواستم لم بده روم. موهاش رو ناز میکردم و دستش رو توی دستم گرفته بودم.گرمای عجیب دستهای کوچیکش رو حس کردم و خوشحال بودم. پیشونیش رو بوس کردم و گفتم خوبی؟ گفت آره بوی ادکلنت رو دوست دارم.
باز اومدم پیشونیش رو بوس کنم که خودش سرش رو کرد بالا که یعنی کونده لبهام رو ببوس منم خوشحال بودم لبهام رو گذاشتم روی لبهاش. طعم لبهاش رو توی دهنم حس کردم. انگار بار اول بود که کسی لب میگرفت ازش…
نرم و لطیف. چشمهاش کاملا بسته بود.منم با دستم گردن و نیمه صورتش رو نوازش میکردم و خیلی آروم هم این کار رو انجام میدادم تا حس خوبی بهش دست بده.
آروم از روی لبهاش رفتم روی گردن و سمت گوشش. نفس زدنش تند شده بود و منم حسابی تحریک شده بودم و هم نمیخواستم حرکت اشتباهی ازم سر بزنه.
با ملایمت و نرمی خاصی تمام سر و صورتش رو بوسیدم و لیس زدم.
دیگه کاملا از حال رفته بود و دستام رو گرفته بود توی دستاش و ول نمیکرد.
یهو گفت سامان بسه! گفتم چرا؟ دوست نداری؟ گفت چرا اما من دخترم!
منم هر هر زدم زیر خنده گفتم خب من که نمیخوام کاری بکنم! فقط قراره بوسیدن باشه. گفت نه من نمیتونم تحمل کنم. منو میبری خونه؟ منم که انگار کل عالم کیر شده باشه بره تو کونم گفتم خب باشه میبرمت.یخورده بشین حالت جا بیاد بعد بریم. رفتم توی اتاقم یخورده خودم رو توی آیینه نگاه کنم و به خودم فحش بدم در کمتر از 1دقیقه برگشتم دیدم مانتوش رو پوشیده و آماده منتظر منه.
گفتم کفشهات رو بپوش بریم اومدم لباسم رو بپوشم اومد توی بغلم و گفت ازت ممنونم.((کیرم دهنت از چیه من ممنون بودی اون لحظه؟)) منم گفتم خواهش میکنم. بپوش بریم.گفت یخورده دیگه بمونیم بعد بریم. دیگه دل و دماغی برام نمونده بود بدجوری ضد حال زده بود بهم.باز مانتوش رو در آوورد و گفت قهر نکن. اومد نشست روی پاهام و صورتم رو بوس کرد. چشمهاش رو نگاه میکردم و دماغم رو میمالیدم به دماغش خنده های شیطنت آمیز میکرد و باز شروع کردیم به لب گرفتن. شروع کردم به مالیدن بدنش از روی لباس 1دقیقه بعد به خودم اجازه دادم دستم رو ببرم زیر لباسش و شکم و کمرش رو لمس کنم. اونم مقاومتی نکرد.
بهش گفتم تی شرتت رو در بیار زود در آورد گفت تو هم لباسهات رو در بیار.
منم پیرهنم و عرق گیرم رو در آوردم . مشعول بوسیدن گردنش شدم که باز چشمهاش بسته شد و نفسهاش به شماره افتاد. اومدم روی سوتینش و سینه هاش رو بوس کردم و شکمش رو لیس زدم. خوشش اومده بود.گفتم میشه شلوارت رو در بیارم؟ گفت آره اما یادت نره من دخترم! گفتم حواسم هست.
رون پاش رو بوس میکردم و میمالیدم. کیرم شده بود عین برج میلاد. داشت منفجر میشد. شلوارم رو در آووردم که یهو کیرمو دید چشمهاش 4تا شد. گفت ای وای سامان کوچولو چی شده. خندیدم گفتم ولش کن اون خره حالیش نیست. مشغول لب گرفتن شدیم که خودش دستش رو برد سمت کیرم و گرفت توی دستش اون لحظه بود که تو دلم گفتم کیرم دهنت گاییدی منو!
سوتینشو در آوردم و شروع کردم به مالوندم و خوردن سینه های کوچولو و خوش فرمش. شدیدا لذت میبرد…از نفس زدن های تند و آه و اوهش معلوم بود.آروم دستم رو بردم روی شکمش و میخواستم برم روی کسش که پاهاشو چسبوند به هم و گفت نه اونجا نمیشه. گفتم حواسم هست.چند دفعه مخالفت کرد اما بالاخره دستم رو به چوچولش رسوندم. به محض برقراری تماس دستم با چوچولش پاهاش شل شد و از هم بازشون کرد.
سینه هاش رو میخوردم و با کسش بازی میکردم.
بعد گفتم من کار دارم اون پایین. با زبون از گردن تا کسش یه خط کشیدم و رفتم روی شرتش.یه شورت صورتی با عکس گوسفند کارتونی روش بود.
بوسش کردم و از روی شورت کسش رو یه گاز کوچولو گرفتم.آه و ناله آرومش بهم فهمون که باید سریعا دست به کار بشم. شورتش رو دادم کنار و زبونم رو گذاشتم روی چوچوله صورتی و کوچولوش. کسش حتی 1دونه مو هم نداشت. کاملا تمیز و خوشکل و خوردنی!
از رنگ صورتی روشنش هرچی براتون بگم کم گفتم.
شروع کردم چوچولش رو خوردن و دستامون هم توی همدیگه قفل شده بود.
شرتش اومد توی صورتم نمیتونستم بزنمش کنار و دستهام رو هم ول نمیکرد.
به زور یکی از دستهام رو ازاد کردم و شورتش رو زدم کنار. با ولع خاصی ماهرانه کسش رو میخوردم و اون هم شدیدا تحریک شده بود و داشت لذت میبرد. چرخیدم برعکسش و حالت 69 رو درست کردم بلکه اون هم دست به کار شه و یه حالی به کیرم بده.
مشغول خوردن کسش بودم که کیرم رو گرفت توی دستش و شروع کرد بالا پایین کردن و برام جق میزد.اما خشک خشک. گفتم دوست نداری بخوریش؟ من من کرد و گفت نمیدونم. گفتم اگرم نمیخوری حداقل خیسش کن خشک خشک اذیت میشم. تف کرد توی دستش و مشغول جق زدن شد. منم که شدیدا تحریک شده بود وحشیانه اون کس نازش رو میخوردم. دیدم کیرمو نمیخوره گفتم بسه برگرد قمبل کن! فکر میخوام کونش بذارم. گفت نه! کفتم نترس بابا میخوام بخورم.
با ترس و لرز قمبل کرد و چشمتون روز بد نبینه! سوراخ کون بسیار تمیز همرنگ کسش برقی زد که برقش جشمام رو کور کرد. همش عقب رو نگاه میکرد که ببینه من چکار میخوام بکنم. گفتم حیفه این کون خوردن داره. اصلا کردنش حرومه! فقط باید خوردش.
زبونم رو بردم سمت سوراخ کونش و با دستم با چوچولش بازی میکردم. کسش اونقدر خیس شده بود که دستام خیس شدن. همممم مزه کونش آدم رو دیوونه میکرد.
تمیز و بدون مو با بوی خاص بدنش. . . که خوردنش آرزوی هر مردیه.
به خوردن و لیسیدن سوراخ کونش مشعول بودم و مالش کسش که دیدم داره آه و ناله میکنه در حد تیم ملی و شروع کرد به مالوندن کونش توی صورتم و خودش رو فشار میداد رو صورتم. سعی کردم زبونم رو بکنم توی کونش اما نشد. در حین مالش و خوردن بودم که کفت سامان تند تر تند تر.
فهمیدم داره ارضا میشه با مهارت خاصی سرعت مالش چوچولش رو بردم بالا زبونم رو هم از سوراخ کونش دور نمیکردم. که کاملا از نبض زدن های مکرر کسش فهمیدم ارضا شده.
خوابیدم بغلش اومد غش کرد تو بغلم و آآآآآهِ رضایت بخشی کشید و گفت عالی بود.حالا نوبت توعه بعد شروع کرد برام جق زدن و تند تند هم تف میکرد روی کیرم و صدای شلپ شلپ دستاش روی کیرم بود که به گوش میرسید.
گفتم نمیخوریش؟ گفت نه دوست ندارم منم گفتم کس خارت نخور(تو دلم ها)
همونطوری که مشغول جق زدن بود برام منم تمرکز کرده بودم دیدم آبم داره میاد گفتم آبم داره میاد ادامه بده و آه و نامه میکردم که یهو آبم پاشید تو هوا ریخت روی بازو و دستهاش و بقیش هم سرازیر شد رو کیر و خایه خودم.
دستمال رو از روی میز برداشت دستاش رو تمیز کرد بعد هم منو که رو همون حالت دراز کشیده بودم رو تمیز کرد.
ساعت شده بود 2و30
خودمون رو تر تمیز کردیم و یه چیزی خوردیم بعد رسوندمش نزدیک خونشون.
این اولین سکس من و بهاره کوچولو بود.
الان 4ساله با هم هستیم. البته الان کلی بهتر شده. دماغش رو هم عمل کرده.
منم موفق به فتح کونش شدم(اما هنوز دختره و منم کاری به کسش ندارم)

اگر دوست داشتین بازم بعدا مینویسم براتون.
اگر هم خوشتون نیومده و میخواهید فحش بدین لطفا از برج میلاد استفاده نکنید! مرسی


👍 0
👎 0
28636 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

317581
2012-04-24 02:11:01 +0430 +0430

بدک نبود بازم بنویس . . . . . . . . . .
نسبتا خوب نوشتی فقط بعضی جاها از کلمات تخمی استفاده کرده بودی که کیر میزد به داستان به عنوان نمونه:
1-کیرم و گرفت توی دستش اون لحظه بود که تو دلم گفتم کیرم دهنت گاییدی منو!
2-گفت نه دوست ندارم منم گفتم کس خارت نخور(تو دلم ها)

یعنی خواستی سکسی بنویسی ولی با کلمات کیری که تو دلت میزدی یک جورایی ریدی تو احساسات خواننده. بهتره بهتر بنویسی. در کل یک جورایی نمره قبولی گرفتی.

0 ❤️

317582
2012-04-24 02:14:22 +0430 +0430

بهت تبریک میگم
بهترین کس شعر امروز متعلق به شخص شخیص جنابعالیه
آی خدا
وقتی شیر نباشه میدونی تکلیف جنگل چی میشه؟
اونوقته که روباه و شغال ادعای سلطان بودن میکنن
الان تو این سایت همین اتفاق افتاده
مجبوریم از بین بد و بدتر یکی رو انتخاب کنیم

0 ❤️

317583
2012-04-24 02:51:21 +0430 +0430

با نظر کفتار پیر موافقم .
چون ادعا کردی خاطرست .
در ضمن بچه کونی مجوز طرح ترافیک داشتی رفتی چهار راه ولی عصر کافی شاپش چه رنگی بود؟ تو کافی شاپ چی سفارش دادی؟سیب زمینی و ساندویچ ؟ بعد از اونجا رفتی انقلاب و … .
ضمنا تو که انقدر خوشتیپ و خوشگلی برای افزایش زیبایی معنوی و روحانی جنابعالی
گه محمدرضا گلزار و برد پیت و تام کروز تو روحت از الان روحت هم خوشتیپ وخوشگل شد برو حالشو ببر .

0 ❤️

317584
2012-04-24 04:08:41 +0430 +0430
NA

بد نبود.تا یه جایی کاملا واقعی به نظر میرسید.تا اونجایی که بوسیدیش و اون گفت دیگه بسه و منو برسون خونه.ولی از اون به بعد یه خرده اغراق کردی!
در کل باحال بود.کلمات ظنز هم توش به کار بردی بودی که جالبش کرده بود .
دوستان به اصطلاح منتقد:اگه اشکال داره داستانش اشکالش رو بگید لازم نیست عمش رو بیارید جلوی چشاش!

0 ❤️

317585
2012-04-24 04:25:15 +0430 +0430
NA

********اولین چیزی که توی ذوق میزنه…اینه که دائما میگی کیر شدم یا همچین چیزائی
که اصلا جالب نیست

******توی کل داستان فقط یه چی منو کشته :::::::: اون شورت صورتی با عکس گوسفند کارتونی

***خوبه که جزئیات رو مینویسی …مثلا رنگ لاکش …طرز نگاهها و غیرهه

0 ❤️

317586
2012-04-26 02:09:08 +0430 +0430
NA

یکی هم که لا به لای این همه جفنگیات داستانش حکم لنگه کفش تو بیابونو پیدا میکنه انقدر کیر خوردم و کیر شدم و کیر کردی و کیر زدی و کیر دادی و کیر گرفتم می گه که آدم بالا میاره…
جان همون بهاره جانت ننویس دیگه

0 ❤️