اولین سکس آرمان

1393/08/23

سلام این خاطره بر میگرده به سال 89 اون موقع من 18 سالم بود.یه دوستی داشتم به اسم میلا د که کلی دوست دختر داشت.یه بار به من گفت یه شماره داره هر چی زنگ میزنه محلش نمیذاره . به من گفت حوصله داری رو مخش کار کن. منم ازش گرفتم. بهش اس دادم اونم جواب میداد.خلاصه از شانس خوبم(به گفته میلاد)دختره خیلی راحت جواب اس منو میداد .فردا عصر یادمه بهش اس دادم که میخوام ببینمت. اولش گفت داداشش خونس و نمیتونه بعد بهش گفتم من فقط الان وقت دارم فردا میرم دانشگاه.خلاصه قبول کرد و یه قرار گذاشتیم .رفتم سر قرار . اون زودتر رسیده بود .جلوی یه لوازم آرایشی وایساده بود .رفتم جلو سلام کردم .فکر کنم صورتم قرمز شده بود .اسمشم سارا بود یادم رفت بگم.بعد رفتیم آبمیوه خوردیم و چند قدم راه رفتیم آخرشم با موتور رسوندمش .وای باورم نمیشد من با یه دختر خوشگل دوست شده بودم .سارا یه دختر یکم توپول بود( چشمای قهوه ای و یکم سبزه ) میگفت متولد 68 هستش.3 سال ازم بزرگتر بود.از اینای بود که دنبال شوهر میگشت.

خلاصه فرداش دوباره قرار گذاشتیم رفتیم بیرون آخر سر گفت منو فلکه… پیاده کن میخوام برم خونه فامیلامون .منم داشتم میبردمش نزدیک فلکه از پشت موتور گفت تو نمیخوای چیزی به من بگی ؟گفتم چرا لب میدی.اونم گفت دل به دل راه داره . وای داشتم میمردم .بعد با موتور رفتیم تو یه کوچه خلوت .اومد پایین و لب گرفتیم.اونجا فهمیدم خیلی حشریه من رو موتور نشسته بودم اونم اومد جلو پام افتاد وسط پاهاش اونم کوسشو میمالید به پام خلاصه لبم رژی شد. اون شب تا صبح خوابم نبرد.شب اس سکسی دادم.اونم جواب میداد با اس دادن بحث و سمت سکس بردم اونم انگار از خداش بود.میگفت من کیرتو میخورم تو هم باید کسمو بخوری منم گفتم چشم.خلاصه پر حرفی نکنم بردمش خونه مادربززرگم.از در که رفتیم تو از پشت بهش چسبیدم گفت وای چقد عجولی خوابیدیم رو تشک فک کنم 10 دقیقه ای لب میگرفتیم .بعد پیرهنشو در آورد .وای سینه های بزرگی داشت. سوتینشم صورتی بود اونم در آورد.نوک سینه هاش قهوه ای پر رنگ بود.اینقد سینه هاشو خوردم و محکم مکیدم که میگفت تا چند روز در میکرد.بعد شلوارشو در آورد شرت قرمزشم در آورد. وای چه کس ناز و تپلی داشت .گفت بخورش منم میخواستم تجربه کنم راستش اول به بهونه اینکه میخوام بوس آروم کنم صورتمو آوردم جلو کسشو بو کردم.(من خیلی حساسم)ولی بوی کسشو دوس داشتم منم هی میلیسدمش.سارا گفت زبونتو بکن توش وای وقتی کردم موهامو میکشید و آه آه میکرد .بعد کیرمو از شرت در آوردم خوابیدم و گفتم حالا تو بخور.اونم سنگ تموم گذاشت.بعدهم یه لاپایی مشت زدمو آبمو ریختم. نظر بدید.واقعی واقعی بود.

نوشته: آرمان


👍 0
👎 0
18036 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

444013
2014-11-14 15:56:03 +0330 +0330
NA

رفتیم آبمیوه خوردیم و چند قدم راه رفتیم آخرشم با موتور رسوندمش
موتور هم با شما قدم زد؟ یا موند ابمیوشو تموم کنه؟

0 ❤️