اولین سکس اشکان با مهسا

1394/01/19

سلام این خاطره من از اولین سکسم هست:من یه زید به اسم مهسا داشتم که یه شب خونه یکی از رفیقامون شب نشینی دعوت بودیم و قرار بود شب رو اونجا وایمیسیم.موقع خواب همه تو پذیرایی خوابیدن و منو مهسا رفتیم تو اتاق خواب و اولین شبی بود که تو بغل هم میخوابیدیم،حس فوق العاده ای بود.خوابیدم تو بغلش و دستش رو انداخت دور کمرم و منو سفت به خودش فشار و لباشو چسبوند رو لبام،طعم لباش عالی بود.همه جا تاریک بود و تنها نوری وجود نور ماه بود که از پنجره دیده میشد.پتو رو کشیدم رومون…لبای همدیگه رو میخوردیم و من دستمو از پشت بردم زیر تیشرتش و کمرشو میمالیدم.داغی نفساش میخورد به گوشم…لبامو از لباش جدا کردم و به صورتش نگاه کردم دیدم از شدت شهوت چشاشو بسته و نفسای عمیق میکشه از شدت گرما پوستش خیس عرق بود و موهاش از شدت خیسی چسبیده بود به پیشونیش…موهاشو از رو پیشونیش زدم کنار و شروع کردم به خوردن و گردنش و هم چنان کمرشو میمالیدم و اونم از رو لباسم کمرمو چنگ مینداخت…به خاطر عرقاش گردنش مزه شوری میداد واسه همین دوباره لبامو چسبوندم به لباش اینبار اون ابتکار عمل رو دستش گرفت و هر کاری میخواست با لبام میکرد…فک کنم حدود ۲۰ دیقه ای تو همین وضعیت بودیم که از شدت گرما پتو رو زد کنار و خودشو بیشتر بهم چسبوند…سینه های کوچیکی داشت که چسبیده بود به بدنم…پامو گذاشتم بین پاهاش و با زانوم کسشو میمالیدم…همچنان چشاش بسته بود…فهمیدم که تو اوج لذته پس به کارم ادامه دادم و دستمو از زیر تیشرتش دراوردم و کردم زیر شلوارش…یه شلوار و شرت تنگ و چسب استرج پاش بود که دستم به سختی میرفت زیرش…کونشو میمالیدم و اونم هی پاهاشو به هم میمالید…کونش از شدت عرق کردناش خیسه خیس بود…به سختی شلوارشو کشیدم پایین تر و خودم انداختم روش و دوباره لبامو چسبوندم رو لباش…کیرمو از رو شلوار میمالیدم بهش…کیرم سیخه سیخ شده بود…سفت و سنگ و از رو شلوار تابلو و قابل لمس بود…لبامو از لباش جدا کردم و تیشرتمو دراوردم و تیشترت اونم دراوردم و سوتینشو دادم بالای سینه هاش و سینه هاشو گرفتم تو دستم…سینه های نرم و ژله ای و کوچیکی داشت که تو دستام غیب میشد اما بازی کردن باهاش خیلی لذت بخش بود…شروع کردم به خوردنشون و نوک ریزشو گاز میگرفتم…پوست حساس و برنزه ای داشت از شدت گاز زدنام یه کوچولو زخم شد…بعد از سینه هاش شروع کردم به لیس زدن شکمش اما بازم مزه شوری میداد واسه همیم بیخیالش شدم و رفتم سراغ کسش…شورتش خیس شده بود اما نه اونقد زیاد…شورتشو تا زانوش کشیدم پایین و پاهاشو یه کم باز کردم و شروع کردم به خوردن کس و روناش…کسشم مثل سینه هاش کوچیک بود و لای پاش گم بود…روناشم به خاطره عرقاش شور بود…کسش خیس و لیز بود…یکم براش خوردم که یه آبی ازش سرازیر شد فک کنم ارضا شد آخه از اولشم اه و ناله نمیکرد که متوجه شم چند چنده…حیف که دختر بود وگرن میخواستم بکنم تو کسش…اصن از اولم قصدم کردن نبود چون نه میشد از کس کرد نه از کون چون بالاخره تو اون خونه کلی ادم بودن و صدای جیغ و دادش تابلو میکرد همه چیزو…منم شلوارمو دراوردم و کیرمو گذاشتم لاپاش به خاطر خیسه آب کسش لیز بود و خودم انداختم روشو لبامو چسبوندم رو لباش و اروم خودمو بالا پایین میکردم که صدا نپیچه…دیگه نزدیکای این بود که ابم میاد اما چون نمیخواستم کثیف کاری شه پاشدم لباسمو پوشیدم و رفتم دسشویی و اونجا یه جغ زدم تا ابم بیاد…وقتی برگشتم تو اتاق مهسام لباساشو پوشیده بود و رفتم بغلشو یه لب گرفتم ازشو تشکرکردیم از هم و خوابیدیم.

نوشته: اشکان


👍 0
👎 0
55197 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

458224
2015-04-08 16:30:26 +0430 +0430
NA

پیف شور بود

0 ❤️

458226
2015-04-08 16:32:56 +0430 +0430
NA

یعنی بابا ننه دختره بهش گیر ندادن ک شب کجاست اونم دختر مجرد؟؟؟؟؟دیگ با بقیه کسشرایی ک تفت دادی کاری ندارم
کم جغ بزن همیشه بزن کور میشی بد بخت

0 ❤️

458227
2015-04-08 16:35:54 +0430 +0430
NA

بی شعور با داستان بی شعوریت

0 ❤️

458228
2015-04-08 16:36:05 +0430 +0430
NA

ریدی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی

0 ❤️

458229
2015-04-08 21:08:39 +0430 +0430
NA

جقتو بزن

0 ❤️

458230
2015-04-09 00:27:26 +0430 +0430

با چوب شور سکس نکردی احیانا؟ همه چیش که شور بود! کاش چراغا رو روشن کرده بودی فکر کنم سرت کلا رفته

0 ❤️

458231
2015-04-09 01:00:00 +0430 +0430
NA

آفرین…خوب چرتو پرت میگی…داستان نویسیو ببوس بزار کنار

0 ❤️

458232
2015-04-09 06:14:48 +0430 +0430
NA

خواب خوبی بود اخرشو اشتباه گفتی بعد از خواب رفتی جق زدی امدی خوابیدی

0 ❤️

458233
2015-04-09 12:46:32 +0430 +0430
NA

سلام به همه دوستان دختراوخانمهای عزیز
روززن روبه همتون تبریک میگم
نیماهستم سی ساله مشهدپیروزی
دخترخانمهای گل وخانمهای باحال مشهدی واسه یک سکس مشتی پیام بزارین

0 ❤️

458235
2015-04-09 13:09:59 +0430 +0430
NA

عوووووق

0 ❤️

458236
2015-04-09 15:01:10 +0430 +0430

‏‎ ‎باز یه بچه مدرسه ای و یه داستان جقولانه
ننویس جقو ننویس

0 ❤️

458238
2015-04-09 17:55:42 +0430 +0430
NA

کامنارو ک خوندم تصمیم گرفتم نخونم داستانتو، یه نصیحت، صابونت رو عوض کن داری ب گا میری برادر

0 ❤️