اولین سکس با دوستم

1399/12/06

دوران سربازی به خانه دوستم حسن در تهران رفتم ابتدا با هم با سینما رفتیم بعداز سینما به رستوران رفتیم وشام خوردیم بعد به خونه رفتیم کمی ورق بازی کردیم یک فیلم سینمایی دیدیم وسط فیلم بود که حسن به من نزدیک شد ومرا بوسید من عکس العملی نشان ندادم ولی حسن آرام آرام دستش را به طرف شلوارکم آورد وآن را بطرف پایین کشید واز پاهایم درآورد پیراهنم روی کیرم بود دگمه های پیراهنم را هم بازکردوآنرا هم ازتنم درآورد فهمیدم که مسئله جدی هست ولی نمیدانستم که میخواهد مرا بکند یا به بمن کون بدهد ولی کیرم بلندشده بود وبه همه کار رضایت داشتم که او سرش را پایین آورد وکیرم را در دهانش کرد کاملا احساساتی شدم منهم دورزدم وکیرش را دردهانم کردم لذتی را که هرگز فراموش نمیکنم حسن بلند شد شیشه روغن زیتون را آورد ابتدا به کیرش مالید بعد مقداری ریخت روی کونم وکاملا کون ومقعدم را چرب کردبعد مرا برگرداند کونم را بالاکشید پاهایم را روی زانوانم برد وکمی یازکرد کیرش را دم مقعدم گذاشت وفشاردادچون مقعدم تنگ بود کیرش فرونمیرفت دوباره روغن زیتون ریخت وانگشتش را آهسته در مقعدم فروبرد تا کمی چین مقعدم بازشدانگشت را درآورد کیرش را گذاشت واین بار کیرش به آهستگی ولی بادرد برای من فرو رفت تا آخر فرو رفت کمی پشتم خوابید ومرابوسید وبلندشد وشروع به تلمبه زدن کرد وای که چه لذتی میبردم کیرم بلندشده بود وخودم را محکم ازپشت به حسن میچسباندم وحسن هم دورکمرم را گرفته بود و با آرامش مرا میکرد که بعد از ۵ دقیقه احساس کردم آبم میخواهد بیاید تعدادی دستمال کاغذی برداشتم وکیرم را گرفتم وآبم توی دستمال ریخت ولی حسن همچنان تلمبه میزد کمرش قرص بود یک ربع طول کشید تا آبش آمدولی قبل از آمدن شهوتش کیرش را بیرون کشید وآبش را لای کونم ریخت بعداز چنددقیقه باهم به حمام رفتیم ودوش گرفتیم آنجا بود که من عاشق کیرحسن شدم به زانو نشستم وکیرش را در دهانم کردم وچند دقیقه لذت بردم بعد از دوش گرفتن برای خوابیدن رفتیم ومن بدون تعارف وبدون لباس پوشیدن زیر لحاف حسن رفتم اورا هم لخت کردم ونیم ساعتی همدیگر را بوسیدیم تا من خوابم برد نیمه های شب احساس کردم که حسن باز هم روغن به مقعدم میمالد برگشتم واین بار اورا روی خودم کشیدم و پاهایم را دور کمرش گرفتم ودر حالی که عاشقانه همدیگر را میبوسیدیم اوبار دیگر کیرش را فرو کرد وچند دقیقه ای تلمبه زد تا آرام گرفت وبه همان ترتیب بغل هم خوابیدیم ۱۰صبح از خواب بیدار شدیم به حمام رفتیم دوش گرفتیم صبحانه خوردیم وتاپایان روز در مورد لذت شب گذشته صحبت کردیم
حالا سالها از آن شب میگذرد هر وقت که یادش می آورم بسیار برایم لذت بخش وخاطره انگیز است

نوشته: بهرام


👍 1
👎 8
8401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

793406
2021-02-24 00:50:07 +0330 +0330

دیگر سربازان در راه میهن جان میدهند و شما کان داده اید! به راستی کدامین جافشانی بزرگتر است؟ تاریخ در شگفت است از این حماسه!!

4 ❤️

793415
2021-02-24 01:05:42 +0330 +0330

آن مرد با اسب آمد،و با خودش روغن زیتون آورد،و کیر اسبش را به آن روغن زیتون آغشته کرد،زود باش منتظر توست خودت را زود برسان…

2 ❤️

793420
2021-02-24 01:20:57 +0330 +0330

نه جان من یادش نیوفتی😅😅😅😅

1 ❤️

793430
2021-02-24 01:50:33 +0330 +0330

چه نگارش کصشعری
کیر تو سرباز و سربازی

0 ❤️

793706
2021-02-25 16:13:09 +0330 +0330

به نقل از کلیله و دمنه!

0 ❤️