اولین سکس با سجاد

1401/05/21

سلام .
این داستان برمیگرده به 3 سال پیش زمانی که من 21 ساله بودم
از خودم بگم اسمم نیما 24 سالمه وزنم حدودا 65 قد 177
شب عاشورا بود و دسته عزاداری شام غریبان بود و من و دوستم داشتیم تو دسته میرفتیم که دیدم یه پسری به اسم سجاد اومد با دوستم احوال پرسی کرد و بعد احوال پرسی دوستم رو بغل کرد.منم با تعجب کردم این چرا بغل کرد دوستم گفت این اخلاق ش همینه بعد احوال پرسی بغل میکنه.ته دلم گفتم این معلومه یه شیشه خورده ای داره .
از سجاد بگم یه پسر هیئتی لاغر اندام
بعد اون قضیه دنبال یه راهی بودم که با اقا سجاد رفیق بشم و از اصل داستان با خبر بشم که این بغل کردن ش چه معنی میده
یه شب که جلو محل کارم وایساده بودم سجاد اومد رد بشه بعد سلام دادم اونم سلام کرد و بعد حال و احوال پرسی دیدم بغلم نکرد گفتم نکنه ما خار داریم مارو بغل نمیکنی گفتش نه باوا این حرفا چیه سریع اومد جلو و محکم همو بغل کردیم
بعد اون قضییه هرموقع همو میدیم سریع میپریدیم تو بغل هم
این جریان گذشت تا اینکه خانواده من برای مسافرت رفتن مشهد و خونه ما برای یک هفته خالی میشد.دقیق همون روزی که خانوادم رفتن شب ش من سجاد و دیدم و بعد از بغل کردن گفتم سجاد بدنت خیلی خشک شده نظرت چیه یه ماساژ بدمت
اونم گفت پایه م ولی اخه کجا
گفتم خانواده من رفتن مسافرت مشهد خونه ما کسی نیست و اگه پایه ای فردا همین ساعت بیا جلو مغازه که بریم
اونم گفت باشه قبوله
فردا شب بود و من تو مغازه بودم تقریبا همه داشتن مغازه هارو می بستن با خودم گفتم باوا این بیا نیست برم.کم کم داشتم مغازه رو میبستم که دیدم رسید برگشت گفت پس کجا گفتم فکر کردم نمیای داشتم میرفتم خونه
گفت نه من به کسی قول بدم پای قولم هستم .همین شد و راهی شدیم به سمت خونه ما .رسیدیم و رفتیم داخل سجاد یکم موذب بود و بعد اینکه دید داخل خونه کسی نیس یخ ش آب شد
یه بالشت اوردم و گفتم لباس هارو دربیار اونم لباس های بالا تنه ش رو در اورد و گفت اگه میخوای شلوارمم دربیارم گفتم نه نیاز نیس
دراز کشیدم و اونم خابوندم تو بغلم بعد کم کم داشتم ماساژ میدادم دیدم پاهاشو قفل کرده نتونم بچسبم به کیرش
گفتم سجاد پاهاو وا کن چرا اینجوری میکنی اونم وا کرد بعدش دیدم کم کم داره صورت ش رو نزدیک صورتم میکنه
منم کم کم صورتم و نزدیک کردم تا جایی که لبامون چفت شد و شروع به لب گرفتن کردیم باورم نمیشد سجاد هم اهل سکس با همجنس خودش باشه
بعد از لب گرفتن گفتم سجاد پایه ای ؟

  • اره پایه م
  • پایه چی؟
    +هرچی که بگی
  • یعنی اجازه میدی بکنمت؟
  • اره پایه م
    منم سریع رفتم پشت ش و شروع کردم به انگشت کردن ش.بار اولم بود میخواستم کیرمو بکنم تو کون یکی اصلا بلد نبودم چیکار کنم (لاپایی زیاد کرده بودم ولیس اینکه بکنم تو کون نه)
    بعد انگشت کردن سجاد گفت من خیلی وقته ندادم حواست باشه اروم بکن بعد گفت روان کننده داری گفتم نه گفت پس چی
    کرم دارین گفتم اره گفت برو بیارش سریع رفتم اوردم یکم زد به سوراخ ش و یکمم زد به کیرم بعد بهم گفت دراز بکش بشینم رو کیرت تا جا باز کنه.منم دراز کشیدم اومد بشینه رو کیرم سر کیرم رفت تو کونش که یه اه بلند گفت سریع اومد بالا با تعجب گفتم چیشد گفت کیرت خیلی کلفته من نمیتونم بدم
    با هزار زور و زحمت و التماس راضیش کردم دوباره انجامش بده این دفعه کرم بیشتر زد اومد بشینه منم از کمرش گرفتم و اروم اروم کل کیرم رو تو کونش کردم
    هنوز باورم نمیشد این منم که برای اولین بار کون یه پسر میذارم
    اومدم تلمبه بزنم سجاد گفت وایسا بذار یکم جا باز کنه چقدر هولی
    بعد 5 دقیقه گفتم سجاد دراز بکش پاهاتو بده بالا تلمبه بزنم میگفت نمیتونم با هزار زحمت بدون اینکه کیرم رو در بیارم از کونش حالت هفتی کردمش و شروع کردم به تلمبه زدن
    سجاد نفس ش بند اومده بود همش میگفت بسه دیگه نمیتونم تحمل کنم منم هیچ توجحی نمیکردم و مدام داشتم تلمبه میزدم تا اینکه ابم اومد و همشو خالی کردم تو کونش اونم همش میگفت بسه دارم میمیرم توروخدا درش بیار
    منم کیرمو دراوردم و یکم باهم حرف زدیم که خواهرش زنگ زد کجایی سجاد اونم گفت الان میام بعدش از من خداحافظی کرد و رفت بعد اون قضییه یکبارم تولد همون رفیقم که رفیق من و سجاد بود اخر تولد کردمش بعدش دیگه هرکاری کردم نداد و گفتش دیگه توبه کرده…
    امیدوارم از داستان خوشتون اومده باشه

نوشته: نیما (مستعار)


👍 3
👎 7
15701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

889658
2022-08-12 01:22:28 +0430 +0430

تو بجز کونی بودن
متوَهم هم هستی،

از بس جق زدی و گل و بنگ کشیدی
مغز برات نمونده…

1 ❤️