اولین سکس با مریم نامزدم

1390/07/15

سلام من سعید هستم 25 سالمه تو کار خرید و فروش موبایل هستم تو خیابان جمهوری
حدود یک سال پیش با یه دختری اشنا شدم بعد از شیش ماه با هم قرار ازدواج گذاشتیم وقتی به مادر و پدر گفتم اول مخالفت کردن ولی بعد از پا فشاری من رفتن تحقیق دیدن خانواده خوبی هستن رفتیم خواستگاری خدا نسیبتون کنه شب خیلی خوبی بود خانواده اونا هم که از خدا خواسته یه هفته بعد زنگ زدن و جواب بله را دادن اسم زن مریم هستش
این مریم خانوم من قدش 168 وزنشم 65 کیلو هستش چادری از خوشگلیشم هر چی بگم کم گفتم
داشتم میگفتم بعد از جواب دادن عروس خانم قرار عقد گذاشتیم برای نوروز همین امسال 1/1/90 بهترین عید عمرم بود بعد از عقد رفتیم مسافرت کلی خوشگذروندیم
راستش هم من اون اولیل خجالتی بودم هم مریم جونم اون موقع ها فقط بعضی وقت ها با هم خوشی میکردیم ولی بعد از یه ماه به هم عادت کردیم
تو ماه دوم یه روز رفته بودیم بیرون برای گردش ساعت 7شب برگشتیم خونه ما که دیدم مامانم خونه نیست زنگ زدم دیدم رفته ورامین پیش مامان مریم گفت شما هم زود بیاید مریم رو بزار خونشون بعد با هم برگردیم منم گفتم یه زره استراحت کنم یه یساعت دیگه میاییم گفت باشه گوشی که قطع کردم نشستم روی مبل مریم هم خودشو انداخت تو بغلم و نشست روی پام اولین بار بود که این کارو میکرد بعد با هم خندیدیم
یواش یواش کیرم بلند شد حشری شدم بی هوا دستمو برم لای پاش گذاشتم روی کسش اولین بار بود که به کسش دست میزدم گرم بود پاهاشو بست دسته منم لاش بود به هم فشار میداد به صورتش نگاه کردم دیدم سرخ شده روم نشد تو چشماش نگاه کنم یه پنج دقیقه ای داشتم کسشو میمالیدم از روی شلوار دیگه پر رو شده بودم راحت توی چشماش نگاه میکردم و ازش لب میگرفتم ولی نمیدونم چرا هم قلبم تند تند میزد هم احساس ترس میکردم کلا بگم تو اون لحظه دیونه شده بودم یواش یواش شروع کردم به در اوردن شلوارش دیدم بدش نمیاد منم از خدا خواسته کار خودمو میکردم بعد مانتو و تیشرتشم در اوردم اون موقع یه شرت و کرست ست سفید تنش بود دیگه واقعا روم نمیشد تو صورتش نگاه کنم چشمامو بستم و شروع کردم به لب گرفتن ازش یه سه چهار دقیقه ای گذشت حسابی مالوندمش و ازش لب گرفتم با صدای لرزون بهش گفتم میشه کوستو ببینم اولش خندمون گرفت بعد گفت اول باید من ماله تورو ببینم من گفتم پس چرا واستادی که شروع کرد به در اوردن لباس های من وقتی شرتمو در اورد مثل یه فنر جمع شده پرید بیرون مریم جونم فقط میخندید بعد از چند دقیقه که کیرمو گرفته بود تو دستش و میمالید منم تو فزا بودم بوردمش تو اتاقم و شرتشو در اوردم خوابوندمش روی تختم اونم دستاشو گذاشته بود روی صورتش مثلا خجالت میکشه منم برای اولین بار تو عمرم یه کس زنده دیدم یه زره معاینه کردمشو از اونجایی که همیشه تو کف خوردن کس بودم با تردید سرمو بردم طرف کسش بو کردم دیدم بوی خواستی نمیده یه زره زبون زدم به بالای کسش دیدم فقط یه خورده مززه شوری میده ولی میشه لیسید کمکم شروع کردم به لیسیدن و مکیدن کسش که دیدم داره موهامو میکشه پا هاشم به هم فشار میده سرمو اوردم بالا که یه دفعه برگشت سرشو گذاشت روی بالش منم دوباره کاره خودمو انجام دادم یه چند دقیقه ای گذشت خسته شدم بلند شدم رفتم کنارش دراز کشیدم چندتا لب گرفتم ازش و بهش گفتم حالا نوبت تو هستش گفت باشه چیکار کنم من در اختیارتم منم گفتم برام میخوریش گفت نه بدم میاد دوست ندارم گفتم مگه تا حالا امتحان کردی گفت معلومه نه گفتم یه زره بخور اگه بدت اومد دیگه نخور سرشو تکون داد اومد پایین تخت گفت تو دراز بکش دیدم داره با اکراه سرشو میبره به طرف کیرم اولش زبونشو زد به سر کیرم که برق از سرم پرید بعد یواش یواش سر کیرمو کرد تو دهنش دو دقیقه نگذشته بود که دیدم داره ابم میاد بهش گفتم میزاری از پشت بکنمت گفت نه گناه داره گفتم بی خیال بزار یه بار دوست دارم تجربه کنم تو زنمی بجز تو میخوام به کی بگم و از این حرفا که دیدم راضی شد منم قبلا از این کرم های بیحس کننده خریده بودم البته قبل از عقدمون از اینترنت خرید کرده بودم اوردم توی بستش کاندم هم چهارتا کاندم داشت
کاندمو کشیدم روی کیرم بعد از اون کرم برداشتم مالیدم به سوراخ کون مریم خانم اول انگشته اشارمو کردم تو که دیدم دردش اومد گفت سعید اروم گفتم ببخشید بعد ادامه دادم یک دقیقه ادامه دادم تا راحت میرفت تو دیدم عادت کرده انگشتمو در اوردم به دوتا از انگشتام کرم زدم یواش یواش کردم تو که دیدم کرمه کار خودشو کرده و سوراخ کونش بی حس هستش منم از خدا خواسته سه انگشی یه دو دقیقه ای میکردم تو کونش که دیدم حسابی جا باز کرده بلند شدم به کیرم که که کاندم کشیده بودم از اون کرم زدم و به مریم گفتم که به حالت سجده در بیاد رفتم پشتش کیرمو گذاشتم دم سوراخ کونش و فشار دادم خیلی تنگ بود و به کیرم فشار میاورد ولی به خاطر کرم خیلی لیز شده بود با فشار تو رفت خیلی حال میداد گفتم چطوره خندید بعد از یه دقیقه تلمبه زدم کله وجودم خالی شد و افتادم روش ساعتو نگاه کردم یه ساعتو روب ما مشغول بودیم بعد بلند شدم ازش لب گرفتم خواستم بلند بشم که صدام کرد گفتم بله که یه دفعه بغلم کرد و گفت دوست دارم منم که واقعا دیونشم کحکم بغلش کردم گفتم من بیشتر بعد بلند شدیم لباس پوشیدیم رفتم از تو یخچال یه لیوان اب پرتقال براش اوردم خورد خواستیم حرکت کنیم که دیدم بابام اومد خونه منم از خدا خواسته ماشینو ازش گرفتم و رفتیم وقتی رسیدیم مادر زنم کلی قربون صدقم میرفت منم به یاد خونه افتادم خندم گرفت بعد از شام وقتی میخواستیم راه بیوفتیم مریم امد صدام کرد گفت چند لحظه بیا تو اتاقم منم رفتم تا رسیدم درو بست چند تا لب ازم گرفت منم دیونه همین کاراشم بعد خدا حافظی کردیم و امدیم خونه از فرداش مریم تا یه هفته میگفت سوراخ کونش میسوزه منم میخندیدم از دفعه بعد هم نزاشت از کون بکنمش میگفت اگه خیلی دوست داری پردمو بزن منم تا حالا دلم نیومده از اکبندی درش بیارم
اگه غلط املایی دارم به بزرگی خودتون ببخشید توی مدرسه هم همیشه دیکتم نمرش کم میشد
راستی یادم رفت بگم قراره عید قربان عروسی کنیم


👍 0
👎 0
58627 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

301752
2011-10-07 02:09:31 +0330 +0330
NA

bazam ab porteghal in che bod neveshti yek mosht harf ke sakhteye zehne jaghite

0 ❤️

301753
2011-10-07 02:18:16 +0330 +0330
NA

بده من هم بنمش

0 ❤️

301754
2011-10-07 02:26:20 +0330 +0330
NA

چه شروع سكسه مسخره اي
يني اين روزاشروع سكسم با تازه عروساس؟
خواهشا اعصاب مرابرهم نريزيد

0 ❤️

301755
2011-10-07 02:28:07 +0330 +0330

عجب !!!
حالا باید چی بگیم؟تبریک بگیم بخاطر عقد کردنت یا فحش بدیم به این املا و انشات؟

0 ❤️

301757
2011-10-07 04:28:20 +0330 +0330

بعد خیلی دلم میخواد بدونم نظر دوم از کجا نتیجه گرفته که این داستان ساخته ذهن جقیه نویسنده س؟!!! یعنی شما اعتقاد دارین همه میان اینجا کس میگن و همه جقین به جز شما که اینا رو میخونید؟!! یعنی این همه کس که تو روز داره کرده میشه رو فقط شما چند نفر نظردهنده خاص دارید میکنید؟!!! یه کامنت ثابت پیدا کردید، پای همه داستانا میخواید بنویسید! بابا، کُس کنای حرفه ای، بابا، اینکاره ها، بابا، کون کُنا، خب شما که تو دست و بالتون پر کس و کونه، نیاید این خزعبلات رو به زعم خودتون بخونید و جق بزنید. بابا، حرفه ایها، برید بشینید کستون رو بکنید…

0 ❤️

301758
2011-10-07 05:05:21 +0330 +0330
NA

همیشه اولین سکس (مجاز ) لذت بخش بوده…خوش بحال اشخاصی که این تجربه رو در آرامش بدست آوردند…همیشه در ذهن باقی میماند…

0 ❤️

301759
2011-10-07 06:54:26 +0330 +0330
NA

اه اه اه این چی بود دیگه؟؟؟

0 ❤️

301760
2011-10-07 08:19:40 +0330 +0330
NA

عاشقه سکس اول زندگیم من.مخصوصا اگه عاشق باشین.خوب بود.
ایشالا که خوشبخت بشین

0 ❤️

301761
2011-10-07 09:09:43 +0330 +0330
NA

داستان زيبايي بود
كاش داستان منو
هم چاپ كنند

0 ❤️

301762
2011-10-07 11:30:34 +0330 +0330
NA

(|: (|: (|: kکیری بود

0 ❤️

301763
2011-10-07 11:36:13 +0330 +0330
NA

کیر تو داستانت ریدی حتی به داستانت نگاهم نکردم ننویسی سنگین تره

داستان فقط آرش و مادر زن

0 ❤️

301765
2011-10-07 23:39:47 +0330 +0330
NA

باریکلا پسر خجالتی یارو هر هفته 3تا کس میکنه و خجالتم حالیش نیس!

0 ❤️

301766
2011-10-08 09:46:44 +0330 +0330

چی بگم میشه کوستو ببینم =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) خوبه زنت بود

0 ❤️

301767
2011-10-08 11:55:32 +0330 +0330
NA

azizam dasTanet bad nabo0d ama kamelan sadeqane bo0d.inu az halati ke neveshti mishe dark kard.
moafaq bashi azizam:*

0 ❤️

301768
2011-10-08 17:06:14 +0330 +0330

خوب بود.دمت گرم

0 ❤️

301769
2011-10-08 18:19:00 +0330 +0330
NA

چقدر کوس شعر بود #:S

0 ❤️

301770
2011-10-09 04:24:43 +0330 +0330
NA

با این که نخوندم خوب بود . چون نظر بچه ها رو خوندم . دمت گرم . من هم عاشق همسرم هستم . البته نگین تو که زن داری اینجا چی کار میکنم . من و همسرم با هم این داستانارو میخونیم

0 ❤️

301771
2011-10-09 05:25:32 +0330 +0330
NA

nosh janet aziz

0 ❤️

301772
2011-10-09 08:20:34 +0330 +0330
NA

حال بده نیست

0 ❤️

301773
2011-10-11 03:32:52 +0330 +0330
NA

خیلی خوبه که تا حالا کسه دیگرو تجربه نکردی و واست آرزویه خوشبختی میکنمو امیدوارم که تا آخر عمرت فقط از مریم خانم لذت ببری

0 ❤️

301774
2011-11-18 04:10:38 +0330 +0330

دلم نيومده از آكبندي درش بيارم !
امل - عقب افتاده - كيري …
با اين نگارش مسخره ! -
ضمنا بعضي از كاربران هم نصيحت هاي مامان بزرگيشون گاهي زياد رو اعصابه !
ايندفه كنترل كردم خودمو !!!

0 ❤️