اولین سکس بابهترین دوست

1396/08/06

سلام من پویا هستم 20سالمه از وقتی بچه بودم همیشه هرکجا که بودم یکی بود که بخواد واسم نقشه. بکشه ولی. من همیشه دستشونو میخوندم حدودا دوسال پیش با یکی از اقوام نزدیکم به اسم سجاد دوست شدم دوستیمون خیلی صمیمی بود. وهرروزم صمیمی تر میشدیم …داستانم از جایی شروع میشه که یه شب که سجاد تو کارگاهشون تنها بود تو یکی از شهرک صنعتیا شهرمون بهم زنگ زد که برم پیشش منم رفتم موقعی که رسیدم تا آخر شب مثل همیشه گذشت البته همراه الکل زیاد موقع خواب بلند شدم که لباسمو عوض کنم خواستم برم یه جای دیگه که لباس بپوشم سجاد بهم گفت چرا همینجا عوض نمیکنی راستش خجالت میکشیدم چون نمیخواستم کسی بفهمه که بدنم هیچی مو نداره خلاصه دیگه. دلمو زدم به دریا و کمربندمو باز کردم شلوارم وکه در آوردم دیدم سجاد خیره شده به پاهام و جوری گفت جوووووون که دلم ریخت بهم گفت خشکلیت دیوونم کرده فدا این بدن بشم …خشکم زده بود راستش سجاد و خیلی دوستداشتم کلا با همه فرق داره …شلوارمو گذاشت پیشش و گفت راحت باش گفتم اینجوری بشینم جلوت ؟؟!گفت آره مگه چیه منم الان شلوارمو در میارم دیگه مطمعن شدم که واسم خواب دیده …گفتم ما باهم دوستیم این حرفا چیه؟؟اومد سرشو گذاشت در گوشم و گفت من عاشقت شدم الانم یک ساله هرشب خوابتو میبینم بعدم لاله گوشمو با دهن گرفت یه
لحظه کل بدنم لرزید .لبشو گذاشت رو لبم و شروع کرد به خوردن. مونده بودم چیکار کنم چون خودمم نمیتونستم باور کنم یواش خوابوندم زمین و تیشرتم و درآورد همینجور میلرزید گفت صدتا دخترغلط بکنن بدن اینجور داشته باشن تو باید دختر میشدی عشقم سرشو گذاشت رو سینهام و شروع به خوردن کرد تموم بدنم میلرزید دیگه کنترلی رو بدنم نداشتم خوب میدونست چیکار کنه مثل یه دختر میخوردم گردن سینه لب …یه دفعه نشست رو سینمو کیرشو گذاشت رو لبم شروع کردم سرمو تکون دادن که نکن بدم میاد نمیخوام…گفت عشقم دارم دیوونه میشم بذار حست کنم اگه حتی مسخرمم کنی من عاشقتم یک ساله تو.کفتم تا تهش
کرد تو دهنم بدنش خیس عرق بود منم نمیتونستم کاری کنم چون میخواستم باهاش سکس کنم چون عاشقش بودم چند دقیقه گذشت دستشو گذاشت زیر شکممو چرخوندم وقتی چرخیدم یه جیغ زد وبی اختیار سرشو گذاشت رو کمرم و کیرشم لای کونم گرماش میسوزوندم بهم گفت بار اولته با صدا یواش و خجالت زده گفتم آره گفت قربونت بشم خشکل منی دیگه حق نداری با کس دیگه حتی حرف بزنی .بالشتو گذاشت زیر شکمم ازترس داشت خشکم.میزد انگشتشو کرمی کرد و شروع کرد انگشت زدن بعد همیجور که بادستاش چنگ میزد به سینم وبادهنش لبامو میخورد گرمی کیرشو حس کردم گفت آماده ای گفتم آره که از درد به خودم میپیچیدم محکم گرف
تم و جلو عقب میکرد تا نفساش تند شد و ریختن آبشو تو پشتم حس کردم دیگه درد تبدیل شده بود به لذت رو پشتم آروم.گرفت چندتا بوسم کرد و گفت من همینجا میخوابم تا صب حتی درشم نیوورد…از این که اونجور باهام حال کرد اصلا پشیمون نیستم دیشبم تو بغلش بودم تا صب …
نوشته: پویا


👍 4
👎 4
2830 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

659917
2017-10-28 20:25:41 +0330 +0330

(erection) (wanking)

0 ❤️