اولین سکس بیتا و مانی

1393/06/14

سلام این داستان واقعیه و اسما مستعارن. من بیتا هستم،از یکی از شهرای گیلان،خیلی وقته که با سایت آشنام ولی چون فک میکردم باید اسم و ایمیلم روبذارم چیزی نمینوشتم،دختر سبزه و خیلی لاغر و مانکنی هستم که همه حسرت لاغریمو میخورن البته ازنظر چهره هم ایرادی ندارم چشم و ابروی قهوه ای و بینی قلمی و لبای کوچیک تقریبا گوشتی،قدم165و وزنم 40هستش،شاید بگین خیلی لاغرم ولی اندامم خیلی خوبه چون سینه و کون دارم ولی اصلا شکم ندارم.از بچگی سروگوشم میجنبید تا اینکه به راهنمایی رسیدم،چیزی از پرده و اینا نمیدونستم و همیشه با خودم ور میرفتم تا اینکه یه روز که خیلی شهوتی شده بودم با یه چیز که الان یادم نیست کردم تو کسم و کسم خون اومد خیلی ترسیدم و اون روز گذشت ومن بعدها فهمیدم چه خاکی توسرم کردم. دوم راهنمایی بودم که دوستام خیلی شیطون بودن کلی دوس پسر داشتم ولی با همشون درحد تلفنی رابطه داشتم و همدیگرو نمیدیدیم،تا اینکه مادرم فهمید و گوشیمو ازم گرفت ولی من همچنان به کارام ادامه میدادم،گذشت و من به سوم دبیرستان رسیدم هوش خیلی خوبی داشتم ولی همیشه درجهت منفی ازش استفاده میکردم،مدرسه ام نزدیک بودو از خونه دور نمیشدم تا اینکه پسر همسایمون بهم شماره داد ولی چون انداخت رو زمین برنداشتم،گذشت و من دیگه ندیدمش و تومدت 2هفته همش به خودم فحش میدادم که خاک توسر مغرورت کنن میمردی بر میداشتی تا اینکه عروسی یکی از اقوام بود و بعد از شام میخواستیم بریم خونه که باهاش رو به رو شدم موها همون بود چشما همون بود ولی دماغش عوض شده بود گفتم خدایا مگه میشه زرتی تو دوهفته بره دماغشو عمل کنه؟؟ همینطور که من بهش زل زده بودم سرشو برام تکون داد به نشونه ی سلام چشمامو در آوردیاا خودم خندم گرفته بود از نگاهی که بهش کرده بودم،فرداش منو تو کوچه دوباره دید و اینبار شماره رو داد دستم و گفت اگه زنگ نزنی ناراحت میشم،چهارشنبه بود که بهش زنگ زدم باهم آشنا شدیم تا فرداش که پنجشنبه شب بود داشتیم حرف میزدیم که مانی گفت انقد حالم گرفته اس،گفتم چرا گفت خوب دوست داشتم پیشم باشی،گفتم خوشبحال متاهلها پنجشنبه شبم که هست گفت خوب در جریانیااا!! گفتم خوب منم آدمم دیگه گفت دوس داری گفتم بدمم نمیاد،گفت باشه پس شنبه که کلاس داری همدیگرو میبینیم،گفتم باشه.شنبه شد و رفتم کلاس قبل کلاسم رفتیم تو یه باغ که نزدیکش بود

حول و حوش آخرای آذر بود هواهم داشت سرد میشد تاریک هم بود نه ماشین داشت نه مکان،رفتیم تو باغ یه کم لبامو خوردو باسینه هام بازی کرد گفت سینه هات خیلی خوشگل و کوچولو عشقم فشارشون میدادو میخورد داشت هوش از سرم میبرد خیلی خوب مک میزد،اومد گردن و گوش و لاله ی گوشمو خورد از شهوت چشمام بسته میشدهرلحظه میترسیدم که بفهمه دختر نیستم و این باعث میشد از میزان شهوتم کم شه،گفتم کیرمو ساک بزن زیاد بلد نبودم ناشیانه عمل میکردم فک کنم دندونم به کیرش میخورد و اذیتش میکرد که گفت بسه،میخوام برات کستو بخورم،نشست روی زمین و سرشو برد لای پاهام و کسمو باز کرد زبونشو میکشید به کسم خیلی لذت میبردم و هرلحظه بیشتر میترسیدم،چون داشت نزدیک میشد ،گفت دوس داری پردتو بزنم ؟میترسیدم بهش بگم. چیزی هم نگفتم گفت اره یا نه؟ گفتم باشه،کیرشو گذاشت لای کسم و یکم باهاش ور رفت،یهو کل کیرشو فرستاد تو کسم شب بود و همش منتظر خیسی خون از کسم بود هی دست میکشید که ببینه خون اومده یانه که آخر بیخیال شد چون شب بود و فک میکرد اون نمیبینه ولی حتما اومده،نزدیک بود که آبش بیاد که کیرشو سریع در اوردو روش کاندوم کشید چون کاندومش تاخیری بودتقریبا سه دقیقه دیگه هم تلمبه زد و منو کرد و آبش تو همون کاندوم اومدخیلی براش لذتبخش بود چون اولین سکسش بود برای منم خیلی لذتبخش بود چون تاحالا کیرواقعی رو تو کسم حس نکرده بودم.ببخشید طولانی بود اگه خوب بود ادامه ی سکسهامون رو هم مینویسم چون ما دوساله که باهم دوستیم و قصد ازدواج داریم و منم مشکلمو باهاش حل کردم و حقیقتو بهش گفتم.مرسی از وقتی که گذاشتین،لطفا فحش ندین،اگر نظرواقعیتون رو بگین خوشحال میشم.

نوشته:‌ بیتا


👍 0
👎 0
38074 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

434847
2014-09-05 16:10:25 +0430 +0430
NA

به پای هم پیرشین! air_kiss

0 ❤️

434848
2014-09-05 16:29:21 +0430 +0430
NA

یکی مثل تو نصیبم بشه چه خوب میشه

0 ❤️

434849
2014-09-05 16:38:55 +0430 +0430

in k tablo bood doRoogh bood,vali dar kol RiD!!!

0 ❤️

434850
2014-09-05 20:05:28 +0430 +0430
NA

بچه ها فحش ندید این مجلوقا تباشن کس سعر بنویسن چی بکنیم؟؟؟

0 ❤️

434851
2014-09-05 23:45:44 +0430 +0430
NA

اینا همش حرفه دم کونت برفه دروغ کثیفی بود

0 ❤️

434852
2014-09-06 01:12:34 +0430 +0430
NA

داستان باحال نبود شب پنجشنبه؟؟؟؟؟؟
برای وسط کشیدن سکس طرفند جالبی بود

0 ❤️

434854
2014-09-06 05:43:33 +0430 +0430
NA

چي بگم … خسته نباشي

0 ❤️

434855
2014-09-06 05:44:56 +0430 +0430
NA

کس کش ملجوق جقی کیرییییییییی … مجبوری کس بنویسی …دهنتو گاییدم ریدی به سایت و همه داستانا … ملجوج خر… گمشو کیر همه بچه ها تو دهنت کونده

0 ❤️

434856
2014-09-06 07:09:00 +0430 +0430

azkoja fahmidi?

0 ❤️

434857
2014-09-06 09:00:06 +0430 +0430
NA

dastane khoubi bood.

0 ❤️

434858
2014-09-06 09:25:20 +0430 +0430
NA

مرسی بیتاجون. جالب بود

0 ❤️

434859
2014-09-06 18:06:20 +0430 +0430
NA

جلل خالق دوجنسه ای ک گفتی
«ﮔﻔﺘﻢ ﮐﯿﺮﻣﻮ ﺳﺎﮎ ﺑﺰﻥ »
ریدی پسر جووووون

0 ❤️

434860
2014-09-07 03:39:17 +0430 +0430
NA

دختر سبزه و خیلی لاغر و مانکنی هستم که همه حسرت لاغریمو میخورن!!! گوز الان اعتماد به سقف تو رو داشت امپراتور بادها بود!! از بچگی سرو گوشت میجنبیده اما از پرده و کیر خبر نداشتی !! الان به نظرت این دو تا جمله با هم تناقض ندارن !؟؟ واقعا قراره بگیردت سرت شیره مالیده بدبخت آخه کی میاد یه جنده رو بگیره !! اگر بگیره خاک بر سرش بی غیرتو

0 ❤️

434861
2014-09-07 04:15:22 +0430 +0430
NA

"“گفتم کیرمو ساک بزن “””
ساخته ذهن ملجوقت اینجا خودشو نشون داد…
ریدم به داستانت…

0 ❤️

434862
2014-09-07 14:06:08 +0430 +0430
NA

خوب جنده که شاخ دم نداره بتو میگن دیگه

0 ❤️

434863
2014-09-07 15:02:02 +0430 +0430
NA

لایک :)

0 ❤️

434864
2014-09-07 15:03:09 +0430 +0430
NA

دروووووووووووووووووووغ :)

0 ❤️

434865
2015-05-22 09:09:08 +0430 +0430
Ley

گفتم کیرمو ساک بزن زیاد بلد نبودم ناشیانه عمل میکردم

madar kunie dojense :))))))))

0 ❤️

434866
2015-05-22 09:09:41 +0430 +0430
Ley

obi to bita nisti to morteza kuniyi :)))))))

0 ❤️