اولین سکس رویا

1391/02/05

بيشتر داستان هاي اينجا رو خوندم … بعضي داشتان ها واقعا خوب بودن و واقعي اما دركمال تعجب ديدم كه پايينشون هزار تا فحش خوردن . اگه ميخوايين فحش بدين لطفا همين جا نگه دارين و ادامشو نرين . ممنون
من رويام . بچه تهران . 20 سالمه … يه دختري كه در نظر خانواده و دوستان كاملا اروم و مودب ولي در باطن خيلي شيطون و هات . قد و وزنم متوسطه … خوبه و تا حالا كسي ازم انتقاد نكرده . سينه هاي 75 اي و رنگ پوست سبزه . جريان مال يك سال پيش ِ كلاس كامپوتر ميرفتم و كلاس زبان و دنبال كتاب هاي كنكور و كلا خيلي سرم شلوغ بود . يه شب داشتم برميگشتم خونه كه يه ماشيني افتاد دنبالم بهم گير داد . محلش نذاشتم چون خيلي خسته بودم و فقط ميخواستم زودتر برسم خونه . رسيدم يه جاي نسبتا خلوت … با ماشين پيچيد جلوم شيشه رو داد پايين گفت اين شماره ي منه يه بار زنگ بزنين اگه خوشتون نيومد ديگه نزنين … خواهش . شمارشو گرفتم و گفتم هرجور راحتي ( تكيه كلام منه ) يكي دو روز بعدش بهش اس دادم… شيطنم گل كرد . اسمش شهاب بود . 30 ساله … مهندش عمران . هيكل خيلي توپي داشت . چند باري با هم قرار گذاشتيم و رفتيم بيرون . همش گپ ميزديم و خيابونا رو متر مي كرديم . 3 ماه از دوستيمون ميگذشت … يه بار دير وقت بود بعد از كلاس زبانم اومد دنبالم . من بايد ساعت 9 خونه بودم و ساعت 7/30 بود كه منو از جلوي آموزشگاهم برداشت و گفت وقت خوبي داريم كه بگرديم منم گفتم آره تا ساعت 9 وقت دارم . يكم كه گشتيم گفت رويا ساختموني كه با داداشم شاهين روش كار مي كنيم رو ديدي ؟ گفتم آره چند بار كه از اون طرفا رد شديم خودت نشونم دادي ولي خب از دور . ( گفت ميخواي بريم يه نگا بندازي ؟ دوست داشتم ببينم گفتم باشه بريم . وقتي وارد ساختمون شديم كاراش تقرريبا تموم شده بود . رفتيم طبقه سوم . همه جارو بهم نشون داد . خيلي ساختمون شكي بود و خوشم اومد به شوخي گفتم شهاب اين واحد رو بفروش به من . بعد از يكم شوخي و مسخره بازي بهم نزديك تر شد مقابلم وايساد … تاريك بود چون هنوز هيچ چراغي نبود تو ساختمون … هنوز بعضي كاراش مونده بود آخه . وايساد و دستاشو قلاب كرد دور گردنم … چشاش برق ميزد تو تاريكي … هردمون ساكت بوديم . آروم آروم صورتشو نزديك تر آورد و منم كه عاشق لب … چشامونو بستيم و رفتيم تو حال … به قدري كافي فيلم ديده بودم كه خيلي چيزا رو بلد باشم . شالمو از سرم باز كرد و مانتومو درآورد و گذاشت يه گوشه دستاش روي سينه هام … دستم روي كيرش … زيپ شلوارشو باز كردم … كيرش ناز و خواستني بود … گرم ِ گرم . انقدر با همديگه ور رفتيم كه شهوت از چشامون مي باريد . گفت رويا بيا تو اتاق خواب . يه فرش كوچيكي هست اونو باز كنيم دراز بكشيم كه راحت باشيم . رفتيم فرشو باز كرديم . شهاب لخت شد و لباساي منم دراورد … سردم شده بود آخه هواي پاييزي بود و ساختموني كه خالي بود و سردددددددد . منو خوابوند روي فرش و پاهامو داد بالا … كيرش روي كوشم سر ميخورد … لب تو لب شديم … مي ترسيدم كيرش بي هوا بره تو كوسم و بيچاره بشم ولي شهاب خودش حواسش بود … گفت رويا ميخوام ارضات كنم … ارضا كردن من سخت خداييش . انقدر با كيرش روي كوشم بازي كرد كه خسته شد … سرشو برد پايين و ليسش زد … حس پرواز داشتم . تمام تلاششو كرد تا ارضا شدم … گفت برگرد بذارم كونت … مي ترسيدم ميدونستم درد داره … از دوستام شنيده بودم … ولي حتي اگه مخالفت هم ميكردم بازم شهاب كار خودشو ميكرد … با اينكه ارضا شده بودم ولي شهاب باز تحريكم كرد … گردنمو مي بوسيد و گوشمو ميخورد با سينه هام بازي ميكرد … كوسمو مي ماليد … خودم رضايت دادم و برگشتم … كونمو داد بالا و كيرشو كه خيس شده بود گذاشت دم كونم … گفت رويا يه ذره تحمل كني تموم ميشه . آروم آروم فشار داد … وااااااااااااااااااااااااااي انقدر وحشتناك درد گرفت كه فقط جيغ زدم . شهاب وايساد و تكون نخورد … چند لحظه بعد يه فشار ديگه … خيلي برام سخت بود . گفت شهاب بي خيال شو تورو خدا من نميتونم تحمل كنم . انگار كه منتظر همين التماس من بود تا وحشي بشه … دستشو گرفت جلو دهنم و يه فشار محكم … داغووووووووون شدم . اشكم دراومد . بيصدا گريه ميكردم خيلي درد داشت . اشكام خورد به دستش تازه به خودش اومد . كلي قربون صدقه ام رفت و عذرخواهي ولي چه فايده باز كار خودشو ميكرد . كم كم ديگه آروم شدم . شهاب تلمبه ميزد و نفساش كاملا نامنظم شده بود . منم آه و ناله م دراومده بود … اسمشو صدا ميزدم … با شنيدن اسمش حشري تر ميشد . خودش بعدا گفت كه خيلي خوشش اومده بود وقتي با اون حالت خماري ميگفتم شهاااااااااااااااااااااااب . كونم باز شده بود و راحت تلمبه ميزد . 20 دقيقه گذشت … خسته ي خسته بودم . گفت دراز مي كشم بيا رو من . دراز كشد رفتم رو كيرش … واي دردش بتر شد . اين حالت انگار سخت تر از همه ي حالت هاست . ميگفت بالا پايين شو اما درد مي پيچيد تو وجودم نمي تونستم . باسن منو نگه داشت با دستاش و خودش تلمبه زد . ديگه هرچي بود آه و ناله ي من و صداي شهاب بود … خيلي حال ميداد ديگه عادت كرده بودم انگار . وحشي و خفن شد تلمبه هاش … و با يه حركت سريع و محكم كيرشو تا دسته جا داد تو كونم و نگه داشت و آبشو ريخت تو كونم و بيحال افتاد … يكم كه به خودمون اومديم يه لب اساسي از هم گرفتيم و ازم تشكر كرد و گفت ببخش اذيتت كردم . گفتم شهاب پا شو كه ديرم شده . سريع آماده شديم و منو رسوند دم خونمون . ديگه ادامه ي جريانات خودمو با شهاب تعريف نمي كنم و همين شروعش فكر كنم كافي باشه . بدرود

نوشته: رویا


👍 0
👎 0
29708 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

317566
2012-04-24 01:15:23 +0430 +0430

اولا که به جنابعالی هیچ ربطی نداره که اونایی که زحمت میکشن و کامنت میزارن چی میگن
اونوقت ببخشین شما از کجا مطمین هستی اون داستان های مسخره راست بودن؟
خواهشا به قدرت تشخیص ما توهین نکن میدونی چرا؟
چون اگه دقیق بخونی و فقط به کس و کون و کیرش فکر نکنی خیلی از جاها میتونی با توجه به قرینه های موجود تشخیص بدی داستان راسته یا دروغ.
کس شعره یا واقعیت.
بعضی جاها هم شاید داستان واقعی باشه اما نویسنده از بس کس مغزه و ادبیاتش مزخرفه لیاقت فحش خوردن رو داره
و اما داستان خودت
نگارشت خوب بود
داستانت اصلا جذابیت نداشت و راستشو بخوای خسته ام کرد
بعدشم شما رابطه تون چند دیقه طول کشید؟
فکر کنم از 20 دیقه بیشتر شد
به آقا شهاب یعنی پور رستم دستان و نوادی سوپرمن غرب سلام برسون
ولی اگه داستانت راست احتمالا قبلش اسپری زده بوده (حال کردی چطور توجیحش کردم؟)
بقیه اش با بچه ها

0 ❤️

317567
2012-04-24 01:22:40 +0430 +0430

جنده خانم دیگه ننویس . . . . . . . . .
آخرش نفهمیدم که چطوریه که همه دخترا اینجا داستان مینویسن و میگن از درد کون دادن نفسمون بالا نمیومد و گریه و التماس میکردیم ولی باز هم به کون دادنشون در اون لحظه ادامه میدهند و میگن درد و لذت و آه و آخ و اوخ و لذت و این چیزا؟ بابا ما رو گرفتی ها!!! ببین مشکوک به پسر بودن هستی واسه همین هرچی هست به کونت حواله میکنم که اگه پسر یا دختر باشی فرقی برات نداشته باشه و اما داستانت. کدوم ابلهی تو خونه نصف و نیمه که هنوز تکمیل نشده و کارگران روزها دارند توش کار میکنند یک فرش میبرن و تو اتاق خوابش میذارن؟ قبول داری که اینجاش خیلی تخمی بود؟ بعدش اینکه این کارها که کردید یعنی کوس چرخ زدن تو خیابون و عشقبازی و کون دادن بیشتر از یکساعت و نیم طول میکشه و بعدش که بری خونه بابا جونت جرت میده کم خالی ببند. زیاد فحشت نمیدم چون امشب حوصله ندارم ولی خوب دیگه کله کیری دیگه ننویس باشه؟ جالب نبود یعنی حال نکردم به من مربوط نیست که بقیه خوششون بیاد ولی ننویس…

0 ❤️

317568
2012-04-24 01:50:39 +0430 +0430
NA

سلام به همه دوستان،به عنوان شروع كار داستان نويسي بد نبود البته خوب هم نبود اول اينكه شخصيت پردازي بسيار ضعيف بود شهاب كي بود؟يهو از كجا اومد؟بايد مفصل تر توضيح ميدادي و ضمنا جوري بنويس كه داستان واسه خواننده كشش داشته باشه و از دنبال كردن داستان لذت ببره پيشنهاد ميكنم برو به قسمت آرشيو داستانها و اونجا بهترين داستانها كه بر حسب نمرات كاربران مرتب شده را بخون و ببين اون داستانها چي دارن كه نمرات بالا كسب كردند موفق باشي

0 ❤️

317569
2012-04-24 02:41:21 +0430 +0430

ببین آقا رویا .
ای بابا کی بود؟
چی شد؟
این آقاهه کی خانوم شد؟
کونم چرا درد میکنه ؟
شهاب از آسمون اومد ؟
آها موشک شهاب 3 به دست توانمند مهندسین غیور وطن بر کونتان فرو بادا .

0 ❤️

317570
2012-04-26 02:21:51 +0430 +0430
NA

هنوز چراغ نداشت؟
پس تا طبقه سوم با نور کون مبارک جنابعالی رفتین بالا؟
بالاخره تاریک بود یا روشن بود؟ همو میدیدن یا جای کون جنابعالی کرد تو سوراخ پریز؟!
ببین داستانت هیچ ایرادی نداشتا فقط با جزئیات تعریف کن درست متوجه بشیم شومبولش توی پریز رفت یا شصت پاش، باشه؟

0 ❤️