اولین سکس من با خانم مهندس

1393/09/14

سلام قبل از هر چیزی می خوام از دوستان بخوام فقط با دوتا کلمه راست یا دروغ نظر بدین چون کلا آدم ها زیاد جوگیر میشن فوش می نویسن که یه جور ابراز وجود کنن پس اگه دوست نداری نخوان و نظر نده من ۲۸ سال سن دارم خیلی سکس دوست دارم ولی اصلا اهل ادعا واسه سکس نیستم وقتی ۱۹ سالم بود برای اولین بار با یه دختر معمولی تقربیا خوش اندام دوست شدم کم کم فهمیدم زن خوشگل کلا اشتباه است به دردسرش نمی ارزه با هم ادامه دادیم خیلی خوش اخلاق و بی ادعا بود تا اینکه کم کم دوستی به عشق برای زندگی تبدیل شد بعد از سربازی نامردی نکردم با هم ازدواج کردیم و … الان یه کوچولوی پسر دارم کل زندگیم فقط آرامشه با اخلاقی که طرف من داره خیلی راحتم این چندتا خط واسه دوستان نوشتم که بدونن کلا تو کف نیستم و…

اما بعد سربازی و ازدواج و کار تو یه شرکت کوچیک من مسؤل کار اداری و کامپیوتر هستم خلاصه با همه بخاطر کامپیوتر سرو کله میزنم خیلی وقت ها هم بیکارم و جلوی کامپیوتر کار میکنم و اگر همکارها مشگلی داشته باشن بهشون کمک می کنم . من تو این شرکت با کسی کاری ندارم اصلا خوش تیپ نیستم یه آدم معمولی چندتا خانم و دختر هم تو شرکت هستن که گه گاه کارشون به من میفته خلاصه … اینا اکثر با هم فامیل دور هستن از این شرکت های خانوادگیه یه خانم مهندس خیلی ماه داریم خوش اخلاق و سر براه شوهرشم یه دیپلمه است اون پسر خوبیه چندتا آدم مزخرف هم داریم متخصص خودشرینی واسه ریس بعد از دو سال بالاخره جماعت خودشیرین ریدن تو کار و اعصاب شوهر خانم مهندس بعد از شش ماه زد بیرون از شرکت و دنبال کار بود و همچنان بی کار حالا ما که از هفتاد دولت آزادیم کم کم میشیم آدم خوبه رابطه من با خانم مهندس خیلی خوب شده چون خانم می خواد که من از گزارشات اینترنت همکاران و مانیتورینگ سیستم ها که فقط من میبینم و ریس جون با خبر بشه و انتقام بگیره هر روز چندبار به من سر میزد تا اینکه بالاخره هدفش رو مطرح کرد من خیلی زود گرفتم بدون ابراز هیچ گونه رفتاری زدم تو ذوقش خیلی ناراحت شد تا چند هفته پدیدار نبود تا اینکه یه روز بسیار عجیب ناخودآگاه دچار عذاب وجدان شدم کم کم رفتم جلو ظرف مدت چند روز از دلش درآوردم خلاصه بعد از این کشمکش رفیق یا حق شدیم کارم شده بود فقط گزارش به سرکار خانم شوهر بیچاره ام بخاطر چرندو پرند فامیلا که آقا کار نداره و خانم مهندس بسرش زیادیه کلا اخلاقش عوض شده بود حتی با زنشم دچار مشکل شده بود پس دل به دریا داد و برای کار رفت تهران این وضعیت خانم مهندس رو به من نزدیکتر می کرد تا اونجا که برام دردل می کرد منم که کلا از مدار خارج بود متوجه کار و رفتارش نمی شدم

تا اینکه یه روز اومد کنار میزم نگاه عجیبی داشت بعد رفت تو پارتیش اداری خودش خیلی عجیب بود کنجکاو شدم به بهانه رفع ایراد پرینترش رفتم پیشش یه کم با سیستم و پرینتر سرو کله زدم داشتم براش توضیح می دادم دستم رو موس بود و الکی سیستم رو تنظیم می کردم که یه دفعه دستش رو گذاشت رو دستم که با موس کار می کرد خشکم زد اونم اصلا دستشو بر نمی داشت یه هو متوجه شدم یکی صدام زد بطرف صدا رفتم طوری که انگار دارم فرار می کنم رفتم بعد چند دقیقه برگشتم پیشش ناراحت تر بنظر می رسید دوبار موس و ازش گرفتم یه فایل ورد رو باز کردم کیبرد رو کشیدم جلوی دست خودم تو صفحه ورد نوشتم بعد از ظهر با این شماره تماس بگیر.
یه آه کوچیک کشید فهمیدم که آروم شده چون اون کسی که دردلش رو گوش میداد بالاخره وارد مدار شد بعد ازظهر رفتم مغازه دوستم که خدمات کامپیوتری داره اونجا سرگرم بودم و منتظر تماس زنگ نزد رفتم خونه فردا صبح دیدم خانم نیست هیچ کس خبر نداشت من نپرسیدم یکی از خانم ها اومد و آروم به من اشاره کرد که خبر ازش نداری من گفتم نه بعد از دو روز پدیدار شد واقعا ناراحت بود رفت تو اتاق ریس و ناراحت برگشت بعد از ظهر رفتم مغازه دوستم گفتم اگه زنگ بزنه ناامیدش نکنم نرسیده به مغازه زنگ زد گفت وقت داری و از این حرفها شروع کرد به درد دل کردن من فقط گوش میدادم مثل برق سه فاز افتاد بود جونم منم بی خبر از همه چی فقط بلد بودم بگم بله حق با شماست کم کم درد دلها طولانی شد تا دو ماه چند روز یه دفعه دو ساعت گوش من فقط داستان گوش میداد دلم نمی اومد چیزی بهش بگم اما اون خیلی راحت شده بود شوهرش تو تهران کار پیدا کرده بود دو روز آخر هفته رو بر می گشت خونه خودشون خونه اینا دو طبقه بود بالا بابا پایین پسر خلاصه فعلا کار و بار بی مشگل بود منم خسته شده بود اصلا خوش نداشتم آرامشم بهم بخور واسه همین اصلا نمی رفتم تو کارش بالاخره ثمره این همه صمیمیت بی هدف نموند از طرف خانم شوهر دار به من پیشنهاد حضوری داده شد قرار ما حضور در یک خانه باغ تقریبا دور از شهر با تمام امکانات خونه مجردی تا دو هفته جوابش رو ندادم تا یه روز با روی خندان اومد تو اتاقم کلی تحویلش گرفتن من زیاد. تحویل نگرفتم به خاطر غرورش جلوی همکاران اصلا بروز نمی دادم به بهانه مشگل ورد همون حرکت من رو انجام داد و موس رو از دستم گرفت و یه صفحه ورد باز کرد و کیبرد رو طرف خودش برد بعد روی صفحه نوشت که تمام مکالمات با تلفنش رو با من ضبط کرده و اگر وضعیت رو سفید اعلام نکنی حتما همسرت در جریان قرار خواهد گرفت برای اولین بار کما رو احساس کردم از یه زن رو دست خوردم نیت من کجا و نیت این کجا ساعت دو برگشتم خونه قلب زندگی من خونه کوچک و ساده بود فقط من بودم و دستام وحشت تمام وجودم رو گرفته بود هیچ کس خونه نبود نکنه به زنم گفته بدون اختیار دویدم بیرون بعد یه هو صدای همسرم رو شندیم که تو گوش صدا می زد برگشتم اطرافم رو نگاه کردم خدایا شکرت این همسرمه رفته بقالی سر کوچه پسرم رو بغل کردم و رفتیم تو خونه خدایا این آدم تا حاله از من هیچی ندیده چرا پس اینطوری … ساعت چهار از ترس زدم بیرون طبق همیشه بطرف مغازه دوستم همین که رسیدم سر خیابون زنگ زد اعصابم ریخته بود بهم کنترل و تمرکز نداشتم هراسان جوابش رو دادم موتور دوستم رو ازش گرفتم و رفتم خونه باغ دیدم بله خانم تنها نیستن دوست محترم نیز تشریف دارن اون روز خیلی ساده برگزار شد و از من بطور رسمی تقدیر و تشکر شد چند روز بعد دوباره دعوت شدم دوباره با دلشوره جلو رفتم خبری نبود … منطقه امن است فقط هدف کپ دوستانه و صمیمی با من بود این مسئله تا زمستان ادامه پیدا کرد اونقدر که دیگه فکر هیچ گونه خطری به ذهنم خطور نمی کرد دعوت یه زن از یه مرد واقعها احمقانه است اما پایان شب سیه سفیده بالاخره یه روز سرد زمستانی که نمی شد با موتور اونجا برم ماشین یکی از دوستان رو گرفتم و رفتم اوکی ترشی زمستون رسیده بود خانم تنها منتظر من بودن رفتم تو دیدم تنهاست نشستم و مشغول حرف زدن شدیم منتظر دوستش بود اما خبری نبود یه هو اومد کنارم گفت من خیلی بهت دقت کردم تو این چند وقته حسابی هواسم به چشات بوده اصلا توجهی به اندام زن ها نداری تو شرکت بهت میگن کور اعصابم ریخته بود بهم گفت خاله مهندس خیلی اوضاع روحیت خرابه من همه رقمه هستم اما خیانت نه نه نه دلش پر شد از اون کلکهای زنانه آروم پا شد یه هو مانتوشو درآورد ای دل غافل عجب هلویه اصلا به روم نیاوردم اومد جلوم نشت از روز اولی که شوهرش رفت و من تو شرکت هواشو داشتن تا اونجا که از من ببو اونقدر مطمئن بود که به بهانه رفتن خونه باباش از خونه خودشون میاد به خونه باغ دوست فامیل گرفته تا اینجا که با لباس خونه جلوم نشسته برام قصه تعریف کرد دست آخر گفت از آرامشت خوشم میاد از رفتارت نسبت به همه مخصوصا بی تفاوتی به زن از مهر و محبت دوستانت. و …‌ الا آخر دل تو دلم نبود خانم مهندس یه زن میان قد جیگیلی بود در مقابل من مثل یه دختر ۱۵ ساله بود هر چند که هم سن بودیم آروم دستم رو گرفت گفت مثل آرامش درونیت با تن برخورد کن چشماش پر شده بود بخودم اومدم دیدم یه دختر ۱۵ ساله جلومه داره میگه بیا بکن همه دنیا رو فراموش کردم حتی خودم رو با ترس زیاد دست بهش زدم … دست به سینهاش زدم دیدم آتیش خالصه بی هیچ حرکتی … نه لبی نه بوسی دست بردم برای شلوارش پاشد خودش درش آورد دراز کشید روی زمین چشماش هنوز پر اشک بود وااااااااااااااااای تن سفید ولی کس سبزه مطمئنم چیزی به اسم سوراخ نداری گفت من جسمم هنوز خوب رشد نکرده هنوز یه دختر ۱۵ سالم لباس ها رو در اوردیم کیر جوری سفت شده بود که دست بهش میزدی درد میکرد نمی دونستم چیکار کنم کیر بیست سانتی و با این کلفتی کجا این کس خوشگل بزارم وقتی نوک کیرم رو مالیدم در کسش اونقدر اب داشت که انگار چشمه اب گرم چقدر اب داشت سوراخ وحشت ناک کوچیک بود ترسیدم با خودم گفتم جرش میدم از هوش میره زیاد وقت نداریم دردسر میشه آروم آروم کردم تو لامصب تنگ بود بجای اینکه کس اون جر بخور کیر من جر خورد کورس کردن از جلو شروع شد نمی تونستم تا ته ببرم خیلی تنگ بود وحشت از دردسر تمام فکرم رو برده بود اصلا حال نمی داد اما جای همون خالی خانم خانما مانتوشو اینقدر محکم گاز گرفتهبود که آدم احساس میمرد داره میزاد کیر کلفت تو کس تنک دختر کوچولو آروم آروم داشت تمام بدنش حرکت میکرد داشت ارضا می شد یه هو احساس کردم بدنش شل شده بله کس تنگ ما ارضا شد کیرم رو کشیدم بیرون انگار از جهنم کشیدیش بیرون حالا که آروم شده بود دستشو گرفتم اومد بغلم لب ها کوچولوی نازش رو خوردم سینه های پرتقالیش رو مکیدم عین یه بره تو دستام بود هنوز تشنه شهوت گفت کاندم دارم نمی خوای گفتم کس خانم ۱۵ سانت از کیرم تو رو اینجوری کرد کاندم بدی کیرم تا جیگرت میره کلی خندیدم یه کم باهاش ور رفتم اما دیگه نکردم خوش برخورد بود خواست ادای فیلم سکسی ها رو در بیاره گفتم من از این جورچیزا خوشم نمیاد فقط کس کس کس اونم گفت فقط کیر تو مال شوهرم نصف مال تو ولی موقعه کردن نازم رو نمی کشه فقط دنبال کون منم چون زیاد بهم حال نمی دیده تا حالانزاشتم.

این ساده ترین و اولین تجربه من با مهندس بود بسته به نظر اعضا شهوانی داره که شش مرحله سکس از زمستان ۹۲ تا تابستان ۹۳ رو بنویسم در پایان چندتا نکته در مورد داستان بگم چون واقعی بود هیچ شباهتی به داستان های سکسی شما نداره و اگر وضعیت رو کامل تشریح کردم بخاطر این بود که در واقعیت ارتباط سکسی ساده و بی دردسر نیست مخصوصا اگر مرد از زن بخواهد که زیاد راحت نیست در کل داستان های بعدی جزئیات کمتری دارند مخصوصا که خانم مهندس هم در داستان نویسی شرکت می کند الته با رعایت ادب خواندگان تمام

نوشته:‌ ؟


👍 1
👎 0
127891 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

446319
2014-12-06 08:20:42 +0330 +0330
NA

سبه

0 ❤️

446320
2014-12-06 13:19:35 +0330 +0330

جون زن و بچه ات دیگه ننویس خیلی بد بود نتونستم بخونم

0 ❤️

446321
2014-12-06 16:06:46 +0330 +0330

یعنی واقعا ریدم تو نگارش و انشات
گوه نوشته بودی

0 ❤️

446322
2014-12-06 17:13:28 +0330 +0330
NA

Cakhe koskesh lashy heta to dansigay oropa va amrika ham aval khanoma nemian pishnehad beden ke bia mano bokon onvagh in joje majloghay ma che noshabei bara khodeshon baz mikonen

0 ❤️

446323
2014-12-06 18:55:26 +0330 +0330

الان این داستان رو با چه لهجه ای نوشته بودی کیر کلفت :))))
اسم داستان رو میذاشتی " هشدار برای کبرا 11 " (تو word نوشت یا بیا بکن یا به زنت میگم)
کس مغز گیر اوردی ریقوووو؟!!!
شاشیدم به تو و اون خانوم مهندستون کونده.با این نگارشت یه بار دیگه بنویس تا واسه پسرت هم بازی درست کنم زن جنده.

0 ❤️

446325
2014-12-07 10:56:59 +0330 +0330
NA

چخان بود ولی اگه هم واقعیت باشه منتظر عواقب خیانتت باش تنها تو نمیتونی بکنی زنت هم میتونه خیانت بکنه کس کش

0 ❤️

446328
2014-12-15 07:28:42 +0330 +0330

سلام دوست عزیز من نمیدونم چرا به همسرت که این همه ازش تعریف کردی خیانت کردی از حرفم برداشت غلط نکن ولی خداییش اگه خانمت این کارو باهات میکرد چکار میکردی؟ اگه خانمی که ازش به عنوان خانم مهندس اسم میبریش یک کم به همسرت یا حتی به خودت فکر میکرد به این که اگه خانمت بفهمه چه بلایی سر زنگیت و گل پسرت میاد یا حتی همسر خودش حالا کاری ندارم که انقدر مغرور هستی که طوری بنده خدا رو معرفی کردی که اصلا انگار آدم نیست در صورتی که همون دیپلمه شرفش خیلی بیشتر از تو و خانم به اصطلاح تحصیل کردشه آره در کل جفت تون روزی رو خواهید دید که همون دیپلمه از خونت میاد بیرون و با همسرت کلی درد و دل کرده.فحش ندادم تا دفعه بعد که داستان مینویسی خودت بگی فحشم بدین ولی واقعیت رو به روم نیارید. mail1

0 ❤️

446329
2014-12-31 04:38:35 +0330 +0330
NA

dirol بقیشو هم بنویس ییسنیم چیکارا کردی

0 ❤️

446330
2015-01-02 17:11:54 +0330 +0330
NA

کس نوشتی…من ک نفهمیدم

0 ❤️

939461
2023-07-26 07:56:53 +0330 +0330

ریدم تو این نوشتنت بی سواد

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها