سلام دوستان اسمم آرش.الان متاهلم این داستان برمیگرده به وقتی که من 16 سالم بود یه منیره خانم بودش که زن پسرعموم بودش این خانم بچه دار نمیشد و بخاطر این ازبچه خیلی خوشش میومد منم بخاطربهتر شدن درسام بعضی وقتا میرفتم پیشش تا اینکه رابطمون خیلی نزدیک شددرددل میگردیم از این جورحرفا با پسرعموم مشگل داشت بیشتر بخاطر بچه بود اونم بیشتر وقتا بیرون خونه بودش بخاطر کارش.
یه روز کنارم درازکشیده بود و داشت بهم درس میداد احساس کردم خودشو خیلی بهم میچسبونه طوری که لبامون نزدیک به هم شده یهو لبشوگذاشت رولبم بوسید. شوکه شدم رنگم پرید. انتظارشو نداشم اولین بارم بوددختر یا زنی لبمو میبوسه.درسته تو کفش بودم ولی اینکه اون شروع کنه بدون مقدمه رو نه. خلاصه تو این فکربودم که چی شد دوباره لبشو گذاشت شروع کرد خوردن لبام نفسم در نمیومد نمیدونم چیکار میکنی هم خوشحال بودم هم ترسیده بودم بهم گفت پسرعموت کاری باهم نمیکنم منم خیلی حشریم باید تو جبرانش کنی منم از خدا خواسته دیگه کاری ازم برنمیومدجز قبول کردن. شروع کردم لباشو خوردن زیر گلوشو لاله گوشش اونم نالش دراومده بودهمش میگفت بکن منو خیلی حشری بود رفتم سراغ سینه لباساشوخودش درآورد نوک سینهاشو خوردم مثل مار میپیچیدبه خودش رفتم سراغ کوسش خیلی سفیدی بی موبودش کوسشو لیسیدم که دیدم اشاره میکنه لباساتو دربیار منم درآوردم نشست رومم شروع کردبه لبام خوردن بعدش رفت سراغ کیرم حسابی ساک میدم کم مونده بودازجادربیارش گفت بزارخوف خیسش کنم تادردم نیادقربون صدقه میرفت خودش بادستش کیرموتنظیم کردکردتوکوسش یه آهی کنی شروع کرده تلمبه زدن بعدیه کمی که بالاپایین رفت آبم داشت میومدکه بهش گفتم پاشو داره میادگفت بریزروصورتم منم پاشدم اون خوابیدریختم روصورتش این بود اولین سکس بعدچندبارهم باهم سکس کردیم

نوشته: Ghisar13600