اولین سکس من و شوهرم

1394/04/10

سلام.خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم یک واقعیته محضه و هیچ دروغی توش نیست.

چند روزی بود که زمزمه های خواستگاریم بود و من داشتم خودم رو برای ازدواج آماده میکردم همه چیز به خوبی پیشرفت و من به صورت کاملا سنتی ازدواج کردم.قبل از ازدواجم هیچ رابطه ای نداشتم و همیشه دوست داشتم این تجربه شیرین واسم تو یه موقعیت خوب اتفاق بیفته.دو روز از نامزدیم گذشته بود و من با همسرم که عاشقش شده بودم رفتیم بیرون.من در دوران عقد بودم و قرار بود بعد از چند ماه عروسی بگیریم و زیر یه سقف زندگی کنیم. امیر علی خیلی آروم بود همه چیزش خاص بود و من هر روز که میگذشت بیشتر شیفتش میشدم.

اونروز با هم بیرون بودیم و بعد از کمی گشت و گذار تو خیابونا رفتیم خونه امیرعلی. مادر شوهر و پدر شوهرم خونه بودن و از من پذیرایی کردن و کلی با هم صحبت کردیم. ساعت نزدیک 8 بود و من از امیرعلی خواستم که من و ببره خونه و اون هم قبول کرد. از پله ها پایین رفتیم و امیرعلی کلید زیرزمین و داد به من و گفت برو پایین منم الان میام. زیر زمین خونشون یه اتاق داشت که امیرعلی اونجا آهنگ سازی میکرد.کلید و تو قفل چرخوندم و وارد شدم اون اولین باری بود که وارد اون اتاق میشدم.همه چیزش برام جذاب بود تابلوهای قشنگ دکوراسیون عالی یه اتاق سرشار از آرامش.گوشه اتاقش یه تخت یه نفره بود و من روی اون نشستم و منتظر اومدنش شدم.بعد از چند دقیقه شوهرم با یه کیسه که توش پر از خوراکی و پاستیل و نوشیدنی بود وارد اتاق شد و در و قفل کرد.گفتم امیر علی چرا اومدیم اینجا؟گفت میخوام واسه عشقم آهنگ بسازم.گیتارش و برداشت شروع به نواختن کرد.بگذریم عاشقانه های جالبی بود.من و خوشحال میکرد و من از دیدن اونهمه عشق لذت میبردم. گیتارش و گذاشت کنار و بهم گفت میدونی تو با این چشمات چند وقته من و اسیر خودت کردی دختر؟من خندیدم…مگه میشد؟چند وقــــــــــــــت؟گفتم چند وقت؟گفت دقیقا چهارسال.درست از همون روزی که پامو گذاشتم تو محل کار تو و تو کارمو انجام دادی.خندم گرفت.باورم نمیشد.گفت ولی اون موقع بچه بودم موقعیت ازدواج نداشتم.من به اون روزا فکر میکردم غرق بودم که دیدم امیرعلی میگه یاسمین میخوام مال خود خودم بشی.گفتم من که هستم گفت نه اینجوری نه میخوام بغلت کنم ببوسمت دستم بیاد رو اندام قشنگ و ظریفت.و من باز خندیدم.گفتم تو دیوونه شدی و از رو تخت بلند شدم.ولی امیرعلی چنان من و تو بغلش گرفت و کوبید رو تخت که باورم نمیشد این همون پسر آرومه همیشگیه.گفتم امیرعلی نه الان موقعش نیست نمیشه.دست چپم و گرفت تو دستش و گفت نگاه کن این چیه تو دستت؟گفتم حلقه.گفت ماله کیه ؟گفتم خب معلومه مال تو.گفت پس اما و اگه نداریم و لباش و گذاشت رو لبام…چیزی از تمام وجودم کنده شد و یخ کردم.هرچی شدت مکیدن لبام بیشتر میشد من سست تر میشدم.دست امیر علی رو اعضای بدنم کشیده میشد و دکمه های مانتوم یکی یکی باز شد…سکوت همه جارو گرفته بود و فقط صدای نفسامون و میشنیدیم.امیر علی لباسامو آروم درآورد بلوزم سوتینم شلوارم شورتم و من لخت و برهنه روبروی همسرم وایساده بودم.داغیه صورت و گوشام و حس میکردم و منتظر بودم هر آن از شدت خون صورتم بترکه.امیرعلی آروم منو رو تخت دراز کرد و لباساشو درآورد و صورتش و چسبوند به گردنم.شروع کرد به لیسیدن گردنم، سینه هام شکمم نافم و من فقط آه میکشیدم یهو پاهامو باز کرد و زبونش و مالید رو کسم.گفت یاسمین چه کس سفیدی داری مثل برفه دوست دارم زبونم و تا ته بکنم تو لایه های کست.و شروع کردن به لیسیدن کسم و صدای آه و ناله من هر لحظه بلند و بلندتر میشد.فکرش رو هم نمیکردم که شوهرم تا این حد تبحر داشته باشه.زبونش تو کس من میچرخید و من هر لحظه از لحظه قبل بیشتر میلرزیدم.آه آه آه و فقط جواب میداد جونم عشقم جونم داد بزن واسم جیغ بکش داد بزن خوشگلم.ارضا شدن برام تو اون لحظه به شیرینیه خوردن یه کیک خوشمزه بود.بعد از اینکه من و ارضا کرد افتاد روم و من از ترس خودمو جمع کردم.از پاره شدن پرده بکارت وحشت داشتم ولی نمیتونستم این لذت و ازش بگیرم گفت میدونم درد داره ولی قول میدم اذیتت نکنم و من بهش لبخند زدم.گفت یاسمین پاهای سفیدتو حلقه کن دور کمرم و من پاهامو انداختم دورشو و با دست نوک کیرشو گرفتم چون از رفتن کیر به اون کلفتی تو کسم وحشت داشتم.گفت دستت و بردار آروم آروم آرومتر و با هر کلمه فشارش واسه وارد کردن کیرش تو کسم بیشتر مشد و من فقط درد میکشیدم.گفت وای چه کس تنگ و داغی داری تو دختر این کس مال منه فقط مال خودمه میخوام اون خون شفاف و براقشو ببینم.و هر لحظه بیشتر فشار میداد و من با ناخونام فقط پشتشو چنگ مینداختم.گفتم امیرعلی مردم بسههههه نمیتونم واااای ولی اون فقط میگفت تموم شد عشقم تموم شد نفسم آروم باش عشق من.پاره شدن پردمو احساس میکردم اون سوزش شدیدی که داشت و داغیه خونی که ازش سرازیر شد و هیچوقت فراموش نمیکنم.تلمه زدنای امیرعلی بیشتر میشد و جیغای من بلندتر و بلندتر داد میزد فریاد میکشید وااای چه کس تنگی خانومم تنگ ترین خانوم دنیاس و من و بالا و پایین میکرد و من به اوج لذت رسیده بودم.کسم داشت از شدت درد میترکید کیر امیر علی کلفت تر از اون چیزی بود که انتظارشو داشتم کلفت و بلند پاهامو تو هوا گرفته بود و به شدت تلمبه میزد کیرش میرفت تو و میومد بیرون و دوباره میرفت تو.داد زد آبم داره میاد وااای یاسمین دارم ارضا میشم دوست ندارم از تو این بهشت کوچولوت بیارمش بیرون یاسمین داره میاد وااای اومد اومد اومد و تمام آبشو ریخت تو کسم و باز هم تلمبه زد که کامل خالی بشه و مثل یه جنازه کنارم افتاد.من و امیر علی دیگه به یه زن و شوهر واقعی تبدیل شده بودیم و هر بار عاشقانه تر از بار اول با هم سکس میکردیم ولی هیچ کدوم اونا مزه اولین سکسی که باهاش داشتم و نداشت.

نوشته: یاسمین


👍 0
👎 0
80614 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

465221
2015-07-01 17:42:01 +0430 +0430

cray2 unknw sad

0 ❤️

465223
2015-07-02 06:22:26 +0430 +0430
NA

داستان های سکسی ک از زبان زنها باشه رو خیلی دوس دارم .مرسی از نوشتنت.

0 ❤️

465224
2015-07-02 06:46:27 +0430 +0430
NA

کیری بود چی بود این

0 ❤️

465225
2015-07-02 15:33:25 +0430 +0430
NA

رابطه جنسی نداشتی ولی شوهرت خیلی تبحر داشت توخوردن کست dash1
من دیگه حرفی نمیزنم بقیه سوتیاتو نمیگم
ادا تنگارو درمیاری
داستانت خوب بود .قلمت قشنگ بود ولی کاش اولش ادا تنگارو درنمیاوردی

0 ❤️

465226
2015-07-03 04:28:58 +0430 +0430
NA

حسش خوب بود.از اینجور دخترا خوشم میاد که بکر میمونن واسه شوهرشون.خوشبخت باشن همشون

0 ❤️

465227
2015-07-03 06:41:09 +0430 +0430
NA

ﺍﻓﺮﻳﻦ. ﻗﺸﻨﻚ ﺑﻮﺩ. ﻧﻮﺵ ﺟﻮﻧﺶ ﺍﻭﻥ ﻛﺲ ﺗﻨﻚ و ﺳﻔﻴﺪﺕ. ﻣﻨﻜﻪ ﺷﺎﻧﺲ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ. ﺯﻧﻢ ﺟﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺩﻩ و ﻣﻴﻞ ﺑﺮﺩﻩ و ﻫﻴﺠﻲ ﻧﺪﺍﺷﺖ.

1 ❤️

465228
2015-07-03 06:43:18 +0430 +0430
NA

ﻛﻴﺎﻧﺎ ﺟﻮﻥ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻓﺎﺕ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺟﺮﺕ ﻭﺑﺮﺗﻪ. ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭ ﺑﻮﺩﻡ ﺷﻌﻮﺭﺕ ﺑﺮﺳﻪ و ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻧﻨﻮﻳﺴﻲ. ﻭﻟﻲ ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ ﺍﺩﻡ ﻧﻴﺴﺘﻲ و ﺍﻳﻦ ﻳﻚ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ كامبيوتريه

0 ❤️

465229
2015-07-04 01:07:22 +0430 +0430
NA

بیا خصوصی عزیزم .

0 ❤️

465230
2015-07-04 07:40:32 +0430 +0430
NA

داستانت بد نبود اما خوب نیست یه پسر خودشو دختر جا بزنه گلم بروخاک بازیتو کن اینجا نوشته +18

1 ❤️

465231
2015-07-11 01:20:13 +0430 +0430
NA

نمیدونم والا … برای من اولین بار اینجوری بود که چند روز تلاش مستمر داشتیم تا بالاخره تونستیم بکنیم … البته شنیدم بعضیا راحت تر شروع میکنن … نمیدونم

0 ❤️

465232
2015-07-13 00:38:39 +0430 +0430
NA

اخه کدوم شوهر احمقی همزمان با پاره شدن بکارت و ریختن خون آبشا میریزه تو کس، بچتون میشه منبع مریضی اسمشم بذارین خونابه biggrin

0 ❤️

465234
2015-08-07 19:18:52 +0430 +0430
NA

فکر نکن نفهمیدم پسری اتیغه

0 ❤️