اولین سکس و آخرین

1394/03/02

باسلام
این اولین سکس من تا امروز بود و اینم بگم تا الان فقط همین ی بار سکس داشتم پرهام هستم 27 ساله از کرج. تو دوران سربازی بودم دقیقا تابستون سال قبل و سربازیم امریه بود و تو محل خودمون بود و صبح ها تا ساعت 2 میرفتم و پنج شنبه و جمعه هاهم بیکار بودم ی روز بعدظهر باماشین داشتم از سمت ماهدشت میرفتم پیش دوستم ازادگان که دوتا زن چاق با ی بچه 6ساله را سوار کردم . زنا انقدر چاق بودن که شاسی پراید خوابیده شد وقتی حرکت کردم پشیمون شدم سوارشون کردم خلاصه یکی از زنا که جونتر بود جلو نشسته بود شروع کرد صحبت کردن و بحث باز کرد که اره من بیوه هستمو 25 سالمه اما بهش نمیخورد و زن پشتیه که خواهرم اونم شوهرش مرده و 40سالشه .ی جورای نخ میداد و منم که تابه حال مخ تو خیابون نزده بودم اگرم زدم از اینترنت یا شماره تلفن بوده اصلا باد نبودم چطور مخشو بزنم خلاصه بگذریم میخواستن برن شمال میدون کرج پیاده شدند و خواستن که برن دل و زدم به دریا بهش گفتم شمارمو بدم داشته باشی و اونم قبول کرد و گرفت منم رفتم پیش دوستم وقتی جریان تعریف کردم گفت می بایست شماره اونو میگرفتی و… زنگ نمیزنه
الکی داشتم با دوستم میگشتم که ساعت 10 شب بود ی دفعه دیدم ی شماره ناشناس تماس گرفت فهمیدم خودشه باهاش صحبت کردم گفت من خواهرشم یعنی همون 40ساله . اسمش ناهید بود چند روزی اس بازی کردیمو و بحث کشوندم به سکس . خودشم راضی بود ی جورایی بعد ی هفته که از شمال اومدن قرار گذاشتم برم خونش .ادرس برام اس کرد و من راه افتادم .وقتی رسیدم جلوی در خونشون ترس وجودمو گرفت اخه نمیشناختمش پیش خودم گفتم نکنه تله باشه و بلا سرم بیاره دل زدم به دریا و زنگ زدم رفتم داخل. ی خونه کوچک 50متری بود . ارایش کرده بود و خیلی بهتر از روز اولی که دیدمش بود برام چای اورد و میخواست پذیرایی کنه منم که ترس داشتم نکنه یکی بیاد خواستم زودتر کارمو بکنم برم بهش نزدیک شدم و یکم حرف زدیم کیرم سیخ شده بود کنارش بودم تحمل نداشتم هی دستاشو ناز میکردم موهاشو شونه یواش یواش صورتشو بوس کردم و اولین لب ازش گرفتم تحملم طاق شده بود همشم اصتراب داشتم میخواستم زود بکنمش. دستمو بردم سمت سینه هاش اون هی ناز میکرد و مانع میشد با این سنش مثل دخترهای جون ناز میکرد و اعصابمو کیری به زور سینشو دراوردم و شوروع کردم خوردن .قبلا تجربه سینه خوردن داشتم حتی مالیدن کس اما سکس نداشتم. خلاصه ی چنددیقه خوردم جفت سینه هاشو دست انداختم زیر دامنش هی مانع میشد و میگفت زشته چه پرویی تو منم داغ حالیم نمیشد همش التماس میکردم اذیت نکن بزار ببینم. دید که نمیتونه مقاومت کنه گفت بزار بریم تو اتاق رفتیم تو روی زمین تخت نداشت خوابید و منم دامن و لباسشو دراوردم دراز کشیدم روش چند دیقه لب و بازی کردم باش و بعد کرست و شرتشو به زور داوردم و خودمم لباسامو کندم خوابیدم روش کیرم داشت میترکید و منم زود ارضا داشت ابم میومد سریع کردم تو کس داغ و تپلش و با چندتا عقب جلو ابمو ریختم تو کسش انقدر حشری بودم کنترل نداشتم دیگه و ترس از اینکه یکی برسه اخه گفنه بود پسر هم سن من داره سریع ارضا شدم و ی دیقه روش خوابیدم و بعد رفتم دسشویی کیرمو شستمو زود لباسامو پوشیدم میخواست باز پذیرایی کنه من گفتم نه کاردارمو زود رفتم بیرون بعد از اون ی بار دیگه هم رفتم خونشون اما گفت پسرم الان میرسه فقط سینه هاشو خوردمو اومدم دیگه سریای بعد هرچی خواستم گفت باید کرایه خونه هامو بدی منم گفتم سربازم بابا پولم کجابود خلاصه قبول نکرد و این شد اخرین و اولین سکس من تا الان

نوشته: پرهام


👍 0
👎 0
37145 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

463149
2015-05-23 15:58:49 +0430 +0430

توصیفت مشکل داشت
میتونستی خیلی بهتر بنویسی

1 ❤️

463150
2015-05-23 16:15:13 +0430 +0430
NA

یه بیوه چاقو کردی همین؟ مزخرف

1 ❤️

463152
2015-05-23 16:19:51 +0430 +0430
NA

حداقلش راست بود
مرسی

0 ❤️

463154
2015-05-23 22:01:21 +0430 +0430

"تحملم طاق شده بود همشم اصتراب داشتم "
1-من که تا حالا شنیده بودم طاقت آدم طاق میشه نه تحملش
2-اصتراب؟ یعنی چی ؟ اصلاً این حداد عادل دیوس باس بیاد اینجا واسه زبون فارسی کلمه جدید اختراع کنه ، نویسندهای دهن سرویس سایت جدیداً به زبون پهلوی خاطره می نویسند drinks

1 ❤️

463155
2015-05-24 03:07:36 +0430 +0430

سلام در خدمتم؟

0 ❤️

463156
2015-05-24 05:58:32 +0430 +0430
NA

26سالگی رفتی خدمت جق زاده دروغگو؟

0 ❤️

463157
2015-05-24 10:02:22 +0430 +0430

من باد نبودم sorry2
همش اصتراب داشتم mosking
عمو جون چند کلاس سوات داری wacko
فکر کنم بد کونت گذاشتن سربازی ROFL

0 ❤️

463158
2015-05-24 10:10:22 +0430 +0430

خانم حنا جوونا رو نقد میکنی نمیان داستان بنویسنا…

0 ❤️

463159
2015-05-24 14:58:57 +0430 +0430
NA

احسان هات فرمود:

صداقت داشت

0 ❤️

463160
2015-05-24 16:15:07 +0430 +0430
NA

چاق و پیرزن بدم میاد کونی میزنم میکنمت اخرش شر میشه aggressive

0 ❤️

463161
2015-05-25 03:30:09 +0430 +0430
NA

جقی بدبخت همه مثل تو با سیکل نمیرن سربازی که
من فوق لیسانسمو گرفتم و امریه بود سربازیم
حالا حساب کن سن ادم چند میشه ؟؟؟/

0 ❤️

463162
2015-05-25 03:33:07 +0430 +0430
NA

Sexi man tak2
اولا من چون سریع تایپ کردم چندجا مشکل تایپی داشتم عذر میخوام
دوما سربازی من تو پادگان نبود من سرباز معلم بودم
سوما اونای که میرن پادگان یا کونی میشن یا سیگاری و دلیل نداره همه مثل تو اینجوری بشن پس ویژگی های خودتو برای خودت نگه دار

0 ❤️

463163
2015-05-25 03:35:17 +0430 +0430
NA

داداش من شما معنی تحمل و طاقت بگید ؟
در ضمن این خاطره و اینجا کلاس ادبیات نیس که با شیوه کنایه صحیح و ارایه های دقیق و موقوف المعانی خاص داستان نوشت که

0 ❤️

463164
2015-05-25 09:58:34 +0430 +0430

فکر کنم راست بگی

0 ❤️

463165
2015-05-25 18:09:42 +0430 +0430

کـــــــــــــــــــــیر تو اون مغز پوکت…
دیوث کوث مغز روانی…
ننویس…

0 ❤️