اولین سکس و اخرین

1394/03/25

من سربازم و سربازیم امیریه اموزش و پرورش سه روز از صبح تا ساعت دو میرم مدرسه و مابقی تعطیلم یک روز میخواستم برم دیدن دوستم بعدظهر بود ماشین برداشتم ورفتم قصد مسافرکشی نداشتم اما تورا دوتا زن چاق با ی بچه 5ساله دیدم سوارشون کردم زنا انقدر چاق بودن که پشیمون شدم ماشینم داغون شد یکی که سنش کمتر بود جلو و اون مسن تر با بچه عقب نشستن توراه چندتا اس اومد برای زن جلویه که اسمش مریم بود اونم هی بلند به پشتیه که خواهرش بود میگفت دست بردار نیست و خواهره که ناهید نام داشت میگفت ولش کن تو ج نده اونم ول میکنه لیست نمرات جلو ماشین بود و وقتی مریم دید گفت معلمی منم گفت بله خلاصه شروع کرد صحبت کردن با من گفت جونی بهت نمیاد چند سالته؟ گفتم 25 گفت منم 25ام اما بهش بیشتر میخورد .خودش گفت طلاق گرفته و این بچشه مشخص بود دنبال ی نفرن حالا برای دوستی یا به قول معروف کیس واسه زندگی صحبت از خواهرش شد اونم شوهر مرده بود ی پسر هم سن من داشت میگفتن میخواهیم بریم شمال منم تا میدون کرج رسوندمشون موقع پیاده شدن ی تعارف الکی اومدم نمیخواد بدی اونم نه گذاشت و نه برداشت گفت باشه ومرسی دیدم چه قلطی کردم اومدم حداقل ی نفعی ببرم گفتم میخوای شمارمو داشته باشی گفت باشه بده ومن خوشحال شماره دادم و رفتم پیش دوستم داستان براش تعریف کردم و اونم گفت که تو باید شمارشو میگرفتی و اونا پریدن دیگه نمیزنگن منم گفت به جهنم ولش باهم بودیم و تو پارک میچرخیدیم که نزدیکای ساعت 9 دیدم زنگ خورد گوشیمو جواب دادم بله خودش بود مریم خانم و یکم حرف زدیمو گفتش رسیدیم شمال و خونه دوستمون هستیم بگذریم از اون شب من شروع کردم اس بازی و بیشتر ناهید خواهرش جواب میداد تا اینکه هی ناهید میگفت مریم دنبال ی شوهر خوبه و … منم میگفتم من دنبال ی دوستم نه زن چون شرایط ازدواج ندارم هنوز و… تا اینکه ناهید قبول کرد بعد از شمال همو ببینیم 3 روز بعد که از شمال اومدن به ناهید اس دادم کجاست و اونم ادرس خونش داد گفت بیا اینجا منم اولین بارم بود وترس داشتم اونم خونه ی غریبه اما شهوتم داشتم تا شهوت غلبه کرد و رفتم تو دیدم ارایش کرده بود اما چاقیش هیچ جوره محو نمیشد ولی چهرش نسبتا خوب بود چای اورد و یکم پذیرایی کرد منم که ترس از این که یکی بیاد سریع تر میخواستم سکس کنم برم تا اونروز سکس نداشتم اما دوست دختر داشتمو باهاشون لب و سینه و بازی با کسشون حتی ساک زدن برام بود اما سکس نه خودمو نزدیکش کردم داشتم از شهوت میمردم و زود لبشو بوسیدم اونم با خنده گفت پرووو ناسلامتی معلمی منم گوشم بدهکار نبود دوباره بغلش کردمو لب شو خوردم خواستم لختش کنم نمیزاشت هی مانع میشد و ناز میکرد انقدر التماس کردم تا گذاشت سینشو بخورم دیدم نمیشه اینجوری به زور خوابوندمش کف زمینم رفتم روش لباساشو به زور دراوردم دید چاره نداره گفت بریم اتاق رفتیم تو اتاق اونجاهم تخت نبود و روزمین خوابیدیم سریع لخت شدمو خوابیدم روش اوووف سینه هاشو میلیسیدم سایزشون 90 بود تن سفید و گوشتی خیلی چاق بود اما من دیگه شهوتی بودم میخواستم سکس کنم برام مهم نبود بعد از خوردن لب و سینه ابم داشت میومد کیرو کردم تو کسشو خوابیدم روش لبامو ول نمیکرد کس تنگ نبود اما گشاد هم نبود ی 2 و 3 دقیقه ای عقب جلو کردم و ابمو با فشار ریختم تو کسش دوتا لب گرفتمو رفتم سمت دسشوی و شستم کیرمو سریع اماده شدم اون هنوز خوابیده بود گفتم من رفتم کاردارم گفت باشه بعد از اون دو باری رفتم پیشش اما نشد سکس کنم هر بار گفت پسرم توراه فقط در حد لب و خوردن سینه ی بار هم از رو لباس ارضا شدم و بعدش دیگه بهونه کرایه خونه میخوام … اورد که ولش کردم

نوشته: پرهام از کرج


👍 0
👎 0
12827 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

464381
2015-06-15 07:05:29 +0430 +0430

ریدی با این داستان نوشتنت.بی سر و ته بود.

0 ❤️

464382
2015-06-16 02:09:48 +0430 +0430

بیشتر دقت کن نپسندیدم

0 ❤️

464383
2015-06-16 13:50:16 +0430 +0430

تو روح معلمای املات وانشات عجب معلمی تحویل جامعه دادن مواظب باش ندزددنت خانومای چاق bad

0 ❤️