اولین سکس و اولین دوست پسر من

1393/03/16

سلام دوستان. اسم من نداست و من اهل تبریز هستم. الان 22 سالمه و این خاطره که میخوام براتون تعریف کنم برمیگرده به وقتی که مم 15 ساله بودم. خوب بریم سر اصل مطلب. تابستون داغی بود و من با دختر همسایه تصمیم گرفتیم واسه تنوع بریم باشگاه ایروبیک نزدیک به خونه ثبت نام کنیم. اگه بخوام از ظاهرم بگم دختر تو پری هستم که از بچگی سنم چند سال بیشتر از حد معمول نشون میداد. قدم 169 و وزنم67 کیلوست الان ولی اون موقع یعنی 15 سالگیمو یادم نمیاد. بدن سفید, لبای کوچیک و قرمز و چشمای بادومی دارم. خیلی زیبا و فریبنده نیستم اما از همون اول سن بلوغم تقریبا همه رو مجذوب خودم میکردم. یه مدتی از باشگاه رفتنمون میگذشت که متوجه شدم پسری هر روز این مسافت رو پشت ما طی میکنه. راستش من دختر داغی بودم و از 13 سالگی خود ارضایی میکردم اما اهل پسر و دوستی نبودم . کلا تو دنیا و توهم خودم خوش بودم. این تعقیب و گریز ادامه داشت تا یک ماه و کم کم تا دم در خونمون ادامه داشت. به طوری که وقتی غروبا با دخترا دم در بدمینتون بازی میکردیم باز متوجه اون پسر میشدم که دست به سینه از دور نگاهم میکرد. من اولش زیاد توجه نکردم اما بعد دخترا حساسم کردن و شروع کردن به تیکه انداختن که اره الکی به ما میگی من به پسر رو نمیدمو این یارو 1 ماهه دنبالته. یه روز که پسر مرموز به خودش جرات داد و اومد از کنار محل بازیمون رد بشه تونستم کامل ببینمش. پسر جذابی بود و تو نگاه اول سریعا چشای عسلیش جلب توجه میکرد. به خودم جرات دادمو رفتم جلو و گفتم خجالت نمیکشی تو? ناموس نداری یه ماهه مثل سایه دنبالمی?? اگه یه بار دیگه پاتو بزاری اینجا میشکنمش… اون روز مات و مبحوت نگاهم کرد و من خوشحال بودم که روشو کم کردم غافل از اینکه این دل و جراتم باعث شد بیشتر به دلش بنشینم. تابستون رو به اتمام بود و مهر و مدرسه نزدیک بود. تا روز اخر شهریور شد و دختر همسایمون با دوست این پسر مرموز دوست شد و از این طریق بهم پیغام میرسوند که بابا یه دوستی سادست. یه امتحان ضرر که نداره. فکرش مثل خوره به جونم افتاده بود. اون پسر 19 ساله با چشمای عسلی که حالا میدونستم همسایه کوچه بن بست پشتیه. خلاصه من قبول کردم یه مدن اشناشیم و شماره رو قبول کردم. اون وقتا موبایل مد نبود و حرف و دیدار ما تنها 15 دقیقه قبل رفتن به جای مقرر برای اومدن سرویس مدرسه بود. تو کوچشون جلوی در همو میدیدیم و حرف میزدیم اما دریغ از حتی دست دادن. یه روز ازم خواست وقتی تو خونه تنها شدم از تلفن خونه به گوشیش زنگ بزنم و یکم حرف بزنیم. اخه تازه موبایل خریده بود. منم یه روز بعد رفتن مامانم به بازار بهش زنگ زدم. یه ساعت حرف زدیم. اوایل قربون صدقم رفت و بعد بحث به جایی کشیده شد که گفت دوست داره گازم بگیره و این حرفا. من که بار اولم بود حسابی داغ کرده بودم اما کم نیاوردمو گفتم زشته. اونم گفت جرا زشته مگه مامان و بابات با هم این کارارو نمیکنن?? تو هم زن منی. اون شب من دچار یه حس متفاوت از امیر شده بودم و حتی تا صبح 2 بار ابم اومد و خودمو مالوندم. چند باری به این منوال گذشت و حرفا سکسی تر شد تا اینکه یه روز گفتم مامان تا 2 ساعت نمیاد و میتونیم راحت حرف بزنیم اونم گفت خونه خالیه خونتونم نزدیکه چرا نیای پیشم به جای تل?? منم اول ناز کردمو بعد قبول کردم. یکی از بهترین بلوزامو با یه شلوار تنگ پوشیدم و مانتو تن کردم و رفتم. وارد خونه که شدم گفت بریم اتاق من که اگه یه وقت سرزده کسی اومد از اتاق من به پشت بوم راه داره. رفتیم اتاقش و رو تختش نشستیم. آلبوم عکسای بچگیش رو اورد و شروع به توضیح دادن کرد که وسطا یهو دستشو گذاشت رو رون پام. سریع برگشتم نگاش کردم دیدم چشماش خماره. خواستم چیزی بگم که لباشو رو لبام حس کردم. اول متعجب بودم چون اولین بوسم بود اما بعد همراهیش کردم. تنم داغ شد و یه مایع گرمی از لای پام سرازیر شد. با ولعلبامو میخورد و چشاش نیمه باز بود و به طرز وحشتناکی فقط سفیدی چشاش معلوم بود. دستشو برد سمت سینه هام و محکم چنگش زد که لبمو از لبش جدا کردم و بلند گفتم اه ه ه… که با این حرکت انگار مجوز صادر شده باشه گفت: جان دلم… و منو نرم خوابوند رو تخت. بدون اینکه لباشو از لبم برداره دکمه هامو باز کرد و روم نیم خیز بود و من یه چیز سفتی رو روی پهلوم حس میکردم. بولیزمو از تنم کند و چند لحظه به سوتینم نگاه کرد و بعدش با یه حرکت اول بنداشو کشید پایین تا رو بازوم و بعد از پشت بندشو باز کرد. من انگار نایی واسه مقاومت نداشتم و با تمام وجود سکس با این چشمای عسلی رو میطلبیدم. بعد اینکه نیمه برهنم کرد لخت شد و تنها با شورت اومد روم خوابید. پوست گندمیش کنار پوست سفیدم تضاد قشنگی داشت. لب شش و نزدیک سینم کردو دیوانه وار میخورد. با دست دیگش میمالوند ومدام حرکت بین دستاش و سینه هامو عوض میکرد. دیگه اشک از چشمم میومد. اونقدر حریصانه میخورد که نفسم بند اومده بود و مدام میگفت این هلوهارو کجا قایم کرده بودی ها? دیوونم کردی ندا اونقد میخورمشون که کبود بشن. حدود نیم ساعت اون میخورد و من هی با صدای نیمه جون میگفتم امییییییییر بسته مردممممممممم اییییییییییییییی. تا اینکه دستش رفت سمت شلوارم و تا بگم نه سه سوت با شورت از پام کشیدش بیرون.سرشو برد لای پام و شروع کرد به خوردن کوسم. زبونشو روی چوچولم میچرخوندو من از شدت لذت به گریه افتاده بودم. اولین سکس با این همه هیجان واسم سنگین بود. مدام میگفتم امیر جون ندات بس کن دارم میمیرمو گریه میکردم اما اون فقط میگفت جوووووووون داد بزن ناله کن مال خودمه این کوس و با شدت بیشتری میخورد. تا اینکه یه لحظه زبونشو چنان فشاری رو چوچولم داد که درجا ارضا شدم و چنگ زد به موهاشو یه جیغ بلند زدم. بعد اون سرشو بلند کردو با حالت خمار گفت حالا نوبت منه. بسه از وقتی اومدین محله هر شب به فکر کونت دارم جلغ میزنم. راست هم میگفت باسن من به عمه هام رفته بود و خیلی نسبت به بدنم بزرگ و برجسته بود. شورتشو در اورد و من از چیزی که دیدم ماتم برد. یه کیر بزرگ که سرش به بالا کج شده بود. اومد روم خوابیدو کیرشو به کوس سفید و تپلم میمالید که حالا غرق اب بود. دستاشو حایل دوطرف سرم کرده بود و لبامو گاز میگرفت. کیرش که به کوسم میخورد دیوونه میشدمو پاهامو بازتر میکردم تا جایی که کیرشم کامل لای کوسم بود و بالا پایین میرفتو منم ناله میکردمو بازوشو چنگ میزدم. یه لحظه از حرکت ایستاد و گفت ندا دیگه طاقت ندارم دارم روانی میشم میزاری بزارم توش? بخدا تو زن خودمی. کوست دیوانه کنندست. اما مرغ من یه پا داشت و تو اون همه شهوت میدونستم نباید حماقت کنم. ده دقیقه اصرار کردو وقتی دید پابده نیستم با اخم گفت برگردو هم زمان لا این حرف منو برگردوند. تو کمتر از 20 ثانیه لای کونمو باز کرد و همه کیرشو یه جا جا داد تو کونم. دردشو نمیتونم توصیف کنم اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که یه گوشت کوب اهنی رفته تو کونم. من داد میزدمو اشک میریختم و اونم بدون توجه به من عقب جلو میکردو فقط میگفت الان عادت میکنی عشقم. بعد 20 ثانیه احساس کردم به جز درد کشیدن دارم لذت هم میبرم. فریاد زدنو بیخیال شدم و مدام از ته دل میگفتم اییییییییییی اههههههههههههههههه.اونم میگت اها اینه عشق من کمرتو بگیر بالا افرین بزار کون نازت قلمبه بزنه بیرون. ببین چه ناز داذم میکنمت عشقم. کونت مال خودمه. دیگه منم عقب جلو میکردمو کم کم پاشدم4 دست و پا شدم. سینه هامو از زیر گرفته بود و دیوانه وار میکوبید به کونم. تا اینکه گفت لباتو بیار لباتو بیار داره میااااااااااااد. سرمو تا حد امکان برگردوندم و بعد خوردن لبام و گاز گرفتن لب پایینم با صدایی مردونه گفت آه ه ه ه ه ه و به مایع داغ وارد باسنم شد. اون روز من با اون اولین سکسم رو تجربه کردم و اون بعدها بهم گفت با دخترای زیادی بوده اما هیشکی کونش و کوسش مثل من نبوده واسش. ممنون که خاطرمو گوش دادین ببخشید اگه بلند و با جزئیات بود.

نوشته:‌ ندا


👍 1
👎 0
38896 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

421188
2014-06-06 15:08:34 +0430 +0430

همه هرزه شدن

0 ❤️

421189
2014-06-06 15:31:21 +0430 +0430
NA

manam tabrizi hastam mikham bahat doost besham azizammmmmmm

0 ❤️

421190
2014-06-06 15:42:21 +0430 +0430
NA

مرسی عالی بود منکه 22سالمه تا الان با کسی <س> نکردم

0 ❤️

421191
2014-06-06 16:55:23 +0430 +0430
NA

خیلی عالی بود به واقعیت نزدیک بود ونویسنده خوبی هم هستی بهترین داستانی بودکه تاحالاخونده بودم

0 ❤️

421193
2014-06-06 18:41:34 +0430 +0430
NA

اینقد از کونت تعریف کردی من هوس کردم بکنم کونتو تهران اومدی بیا ند

0 ❤️

421195
2014-06-06 20:20:14 +0430 +0430
NA

15 سالگی!

0 ❤️

421196
2014-06-06 22:32:58 +0430 +0430
NA

قشنگ بود عزیز. مرسی.

0 ❤️

421197
2014-06-07 00:24:28 +0430 +0430

خيلی عالی بود !!! هم از نظر داستان نويسی و داستان پردازی کامل بود و هم باورش راحت بود. توصيف و تصوير پردازيش خوب بود. يکی از بهترين داستانهای سکسی است که تا حالا خوندم.

0 ❤️

421198
2014-06-07 03:20:34 +0430 +0430

دمت گرم . قشنگ بود . good

0 ❤️

421199
2014-06-07 04:21:46 +0430 +0430
NA

عالی بود عزیزم،قشنگ نوشته بودی.
فقط یجای کار،ایراد داشت!!!

0 ❤️

421200
2014-06-07 05:21:41 +0430 +0430
NA

ﺧﯿﻠﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﻓﺮﯾﺒﻨﺪﻩ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻥ
ﺍﻭﻝ ﺳﻦ ﺑﻠﻮﻏﻢ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻫﻤﻪ ﺭﻭ ﻣﺠﺬﻭﺏ
ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ
باتشکر از تواضع و فروتنیه شما!!

0 ❤️

421201
2014-06-07 06:40:11 +0430 +0430

بچه کرجبسیار زیبا کاش کسم میدادی بهش

0 ❤️

421202
2014-06-07 07:39:34 +0430 +0430
NA

عزیزم چقدر نق میزنی :-D

0 ❤️

421206
2014-06-07 08:01:27 +0430 +0430
NA

تا قد و وزنت خوندم

0 ❤️

421207
2014-06-07 08:19:06 +0430 +0430
NA

به صورت قطره اي ريدم رو سايز بدنت نويسنده مجلوق

0 ❤️

421208
2014-06-07 12:52:20 +0430 +0430
NA

من که تا حالا سکس نداشتم اما خوشبحال شما که داشتین … نوش جونتون

0 ❤️

421209
2014-06-07 21:37:43 +0430 +0430
NA

سلام من تا حالا دخترای زیادی بهم نخ دادن حتی چند روزپیش یه دختر تو اتوبوس زوم کرده بود رو من و وقتی پیاده شدم اونم پیاده شد افتاد دنبالم من تو پیاده رو خلوت میرفتم اونم دنبالم میومد به خودم گفتم وایسم باهاش صحبت کنم و شمارش را بگیرم ولی جرات نکردم
هر وقت هم خیلی به خودم جرات میدم که برم با یه دختر صحبت کنم نزدیک که میشم اپی نفرین خونم چنان میزنه بالا که قلبم از 70 بار در دقیقه در عرض 2ثانیه ضربانش به 120 میرسه و میترسم اتفاقی برام بیفته
دوستان ممکنه کمکم کنید من خیلی تنهام

0 ❤️

421210
2014-07-25 06:38:53 +0430 +0430
NA

من عاشق لذت بردن با دخترهایی مثل خودت هستم اگر خواستی بیا بکنمت جواب بده منتظرم

0 ❤️

897127
2022-09-27 17:28:33 +0330 +0330

منم اهل تبریزم اگ دوس داشتی ایدی تل تو بده

0 ❤️