اولین سکس پیمان

1397/09/25

با سلام خدمت همه دوستان جقی عزیز تر از جان اولین دوست دختر و اولین سکس من تو بیست سالگی اتفاق افتاد تا قبلش ما بودیم فیلم سوپر و تفی و دو سه تا پسر که تو محل بودن کون کونکی می کردیم هر از گاهی .اینقدر ما را ترسانده بودن و اینقدر در گوشمان روضه خونده بودن که اصلا ما می ترسیدیم با دختر حرف بزنیم ولی خب بحث شرم و حیا هم بود یکمی اون موقع خیلی کمتر بود تا الان .زد و ما دانشگاه قبول شدیم و از شانسمون رشته مهندسی تو یه نرکده بد تر از دبیرستان و??ولی تو فامیل خیلی ترکید که ما دانشگاه رفتیم یه زن عمو داشتیم که غریب بود و چند تا دختر خاله داشت که همیشه خونه عموم تلپ بودن ما هم به بهانه دیدن پدر بزرگ گاهی می رفتیم اونجا .عموم پیش پدر بزرگم زندگی می کرد.از وقتی که دانشگاه قبول شدیم این دختر خاله های زن عموم خودشون جر می دادن برای ما .از قیافشونم براتون بگم دختر بزرگه فوق العاده کیری و زشت و ترشیده و خواهر کوچکش عجب چیزی بود خلاصه زد و مامان بزرگ ما فوت کرد که واقعا خدایش بیامرزد در گیر مراسم بودیم که یه روز دختر خاله زن عموم زنگ زد و گفت میخواد برای مراسم بیاد خونه ما ما هم از خدا خواسته رفتیم دنبالش از سر خیابون تا رسیدم در خونه خودم جر دادم تا بهش بگم ازش خوشم میاد آخرش با بدبختی گفتم مگه روم میشد .خیلی بدبخت بودیم اونم انگار منتظر بود فوری قبول کرد یعنی اگه یکم ناز میکرد ولش میکردم .نمی تونستم.بدون موبایل شماره خونه دادیم با بدبختی دو سه بار دو سه تا پنج دقیقه با هم حرف زدیم گفتم بیا بریم؟ بیرون .وقتی فرداش اومد گفتم ببرمش خونه عموم هیشکی نیست وسایل ظرف و ظروف مراسم اونجاست با بدبختی بردمش خونه نمی اومد ذهنم سرویس شد تا راضی شد بیاد .آقا ما بردیمش خونه گفتم حالا چه جوری بکنمش منم ناشی و ندیده.به هر بدبختی بود روسریش در آوردم و مانتوش .یعنی از رفقا شنیده بودم که باید کم کم شروع کنی .بعدش واقعا نمی دونستم چکار کنم تا اینکه خدا یه حالی داد خودش دستش گذاشت رو قلبم گفت چقدر تند تند میزنه
منم برگشتم دستم گذاشتم رو سینه هاش به بهانه دنبال قلبش گشتن یکم دستمالیش کردم دیدم چیزی نگفت برگشتم روش شروع کردم به خوردن لباش به طور کاملا ناشیانه که صداش در اومد پاشو دیگه ما هم راست کرده بودیم و التماس میکردیم و گردن میخوردیم و دست تو سینه بود تا دیدم کم کم آروم شد دستم کردم از زیر لباسش سینه هاش گرفتم چیزی نگفت منم لباسش دادم بالا و شروع کردم به خوردنش همینجوری تو هم می لولیدیم که یک دفعه ما را حس گرفت و آبمون اومد گفتم عیب نداره حالا که اومده تو خط یه رانده دیگه میکنم یهو زنگ در خونه زدن از شانس کیری نگاه کردم پسر خاله بابام اومده بود وسایل ببره من هم در باز نکردم دختر هم ترسیده شده بود دیگه سریع لباس پوشید ما هم از ترس سریع دختر بردیم رساندیم و برگشتیم .اولین بار خیلی حال میده ادم از یادش نمی ره جاتون سبز .تاشب خدا را هم بنده نبودم هیشکی تحول نمی گرفتم ???ولی سال بعد خواهرش درست و حسابی کردم اگه خواستین خاطره اون هم مینویسم.

نوشته: پیمان


👍 3
👎 3
9555 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

735913
2018-12-17 07:43:40 +0330 +0330

داستانت به نظرم کاملا واقعی بود من تجربه اون سالها رو دارم واقعا یادمه بار اول که دوست دخترمو‌اوردم‌خونه تا یه هفته کسیو ادم حساب نمی کردم‌فک میکردم قله اورست رو فتح کردم

1 ❤️

736198
2018-12-18 20:44:05 +0330 +0330

خیلی خوب بود ، رفتم به همون دوران
تو داستان بعدیت مراقب عمو کاندومی باش، خیلی دوسداره بره تو کون ادمای بدون کاندوم. پس حتی وسط اب دریا هم فراموشش نکن :))

1 ❤️