من الان 29 سالم هست من تا 24 سالگی با هیچ دختری صحبت نکرده بودم و اولین بار با یک دختر تو چت آشنا شدم اونوقت سال 89 بود اولش عاشق دختره شدم اهل شمال بود من اهل اصفهان خیلی از هم دور بودیم ولی وقتی عکسشو دیدم از فکرم پشیمون شدم و دنبال بهانه میگشتم که باهاش هر چه زودتر بهم بزنم اما نمیشد اون دوست داشت ادامه بدیم و فکر کنم قصد ازدواج داشت اما خوب امری بود محال منم همش بخاطر سکس تل و سکس چتی که باهاش داشتم عذاب وجدان داشتم. خلاصه گفتم که بدونید چطور ادمی هستم به هر حال این رابطه تموم شد.
یک روز بعد ظهر پارسال که داشتم طبق معمول کس چرخ میزدم یکی از دوستای دبیرستانم را دیدم همیشه باهاش گرم بودم اما چون خیلی بد دهن بود ازش فاصله میگرفتم اون روز بعد سلام علیک و رو بوسی صحبتمون گل انداخت منم الاف و بیکار بودم راه افتادم باهاش تو خیابون همش کس شعر میگفتیم و این حرفا دیدم مدام تلفن مشکوک جواب میده گوشم خبر دار شد که خبری هست و بعد نیم ساعت با هم رفتیم ساندویچی گفت من با یکی از بچه ها قرار دارم . گفتم واسه چی گفت میخوایم بریم کس بکنیم. گفتم کثافت از کجا گیر اوردی اونم گفت تو که خودت کارته حالا میخوای بگی من تو باغ نیستم من برای اینکه کم نیارم ی لبخند زدم ابروهام را بالا اوردم و گفتم نداشتم . اونم خندید.
خلاصه اونشب خیلی از زن جنده ها گفت و منم خمار خماررررررر اساسی قرار شد من جا جور کنم اون جور کنه و بکنیم . دو سه روز با هم قرار گذاشتیم و به یک جنده زنگ میزدیم اونم همش سرش شلوغ بود قرار بود بکنیمش من سه شب خوابم نبرد من اصلا به هیچ دختری دست نزده بودم نه اینکه زشت بودم اتفاقا خیلی خوشکل و خوشتیپم هستم.
ی حسی داشتم اضطراب و دلهره با حس قوی شهوت باهم جمع شده بودند . دو بار تلاش کردم اما جور نمیشد مثلا باهاش قرار داشتیم میگفت من راست پریودم الان نمیتونم .یا میگفت شوهرم خونست و بعدشم گفت من جا ندارم که من مجبور شدم کلیدای طبقه بالای خونمونا کش برم (طبقه بالا راهش از تو کوچس و جدا هست). یک روز ساعت سه بعد از ظهر بود من شاید چند کیلو وزن کم کرده بودم که دوستم زنگ زد و گفت ماشینا بیار منم سوار شدم و رفتم دوستم گفت تو میری خونتون من با ماشینت میرم میارمش من که اصلا ماشین به هیچ کس نمیدم به خاطر شهوت قبول کردم و رفت و نیم ساعت بعد گفت میگه اول باید ببینتت که اشنا نباشی منم رفتم سر خیابون واستادم و دوستم با ماشینم که ی پیکانها مد با ی زنه نسبتا خوشکل باور کنید فشارم کلی افت کرده بود از استرس.
اونم کلی استرس داشت گفت مطمئنید کسی نمیاد . نکنه دردسر بشه مدامم گوشیش زنگ میخورد. منم که داشتم به مرادم میرسیدم اصلا نمیفهمیدم .
بلاخره بردیمش خونه . طبقه بالا هم مبلمانش کامل هست . نشست روی مبل و منم حشر .
گفت من پولا پیش میگیرم پنجاه هزار تومان هر کدومتون.
دوستم گفت زیاده . گفت نمیخوای میرم . من گفتم قبوله دوستم گفت من نمیخوام . ی چهارتا ده تومنی بهش دادم و دوتا پنج تومانی که ی دهیشا داد گفت گوشه نداره منم که دیگه پول نداشتم دوستم هم نداشت مجبور شدم رفتم از عابر بانک سر کوچه ی دهی گرفتم بدو بدو امدم خونه.
بهش پولا دادم اونم گرفت رفت تو اتاق گفت بیا رفتم تو اتاق ی بدن خیلی چاق داشت دوستم بهش گفت جنده تو باید ممنون باشی با همچین هیکلی میخوابی باید بهش پولم بدی .
من که اصلا حال خودم نبودم فشارم هم افتاده بود خودش کاندم را برام زد . منم سینه هاشو میمالیدم از رو سوتین . خوابید گفت بیابکن . زود باش باید برم
میگفت اروم منم که انگار به معشوقم رسیدم بغلش کردم و خودش تنظیم کرد که کیرما بکنم تو کسش بعد شروع کردم به تلمبه زدن ی دو دقیقه که زدم گفت قرص خوردی گفتم نه گفت واسه چی ابت نمیاد .گفتم صبر کن
بعد بهش گفتم قمبل کن ایستاده بود و خم شده بود از پشت میکردم تو کسش شروع کردم به تلمبه زدن باز شاکی شد گفت زود باش دیگه باید برم.
منم سعیما کردم کونشا گرفتم و تند تند تلمبه زدم بعدش با صدای افففففففففففف خودم ابم ریخت تو کاندم. بعد یکم باهام شوخی کرد.بدنش ی بویی میداد اخه تازه حمام رفته بودش.
من بالاخره کس کردم .
بعد لباساشو پوشید دوستم هم نکردش .
بعدش هم رفت خودش .