تا ساعتي پيش هنوز از يك سكس جانانه با فؤاد بيحال بودم و حالا كه مشغول رسيدگي به بعضي كارهايم و نيز چك كردن ايميلهايم هستم بد نديدم از چگونگي روابطم با فؤاد بگويم. 4 سال پيش به پيشنهاد و اصرار وكيل و مشاور ماليام خودم شخصاً مديريت شركت بازرگاني به ارث مانده از پدرم را به عهده گرفتم و بديهي بود كه بيشتر روابط تجاري ما در صادرات كشورهاي حوزه خليج فارس و در رآس آنها كويت و امارات بود. در اولين سفر تجاريام به دبي در 3 سال پيش كه به همراهي وكيلم صورت ميگرفت با فؤاد آشنا شدم كه تاجري هندي و بسيار موفق در سطح آسيا است. ناگفته نماند كه قبلاً سفرهاي تفريحي زيادي به كشورهاي اروپايي و آسيايي داشتم ولي اولين بار بود كه به عنوان تاجر و براي يك قرارداد صادرات وارد دبي ميشدم. وقتي در لابي هتل كريمي(وكيلم) مرا به فؤاد معرفي كرد قبل از هر چيز هيكل رشيد و چهارشانه و چهره جذاب اين بازرگان 42 ساله هندي توجهم را به خود جلب كرد و كريمي كه متوجه نگاههاي حريصانه من به فؤاد شد آرام زير گوشم زمزمه كرد: مواظب باش تو براي تجارت اومدي نه براي سكس. اگرچه بارها جلوي كريمي لخت مادرزاد ايستادهام ولي هيچگاه با او سكس نداشته و ندارم چرا كه او عضو خانواده ما محسوب ميشود و پس از مرگ والدينم خود را در برابر من مسئول ميداند ولي در سبكسريهاي سكسيام حريفم نميشود. به هرحال كريمي ما را تنها گذاشت و فؤاد مرا به شام دعوت كرد. شب لباس شب بسيار بدننما و نيمهبرهنهاي پوشيدم جوري كه در رستوران هتل نه تنها فؤاد را مبهوت كردم بلكه نگاههاي حريصانه زيادي را روي تن و بدنم احساس ميكردم و لذت ميبردم. وقتي با فؤاد مشغول رقص شدم مرا تنگ در آغوش خود فشرد و با مخلوطي از هندي و انگليسي و فارسي گفت: مواظب باش من تو سكس خيلي درنده و وحشيام، حاضري به جاي هتل به ويلاي من برويم؟
من از خدا خواسته با او رفتم و كمتر از نيمساعت بعد در ويلاي شخصياش لباسم را كه زير آن حتي شورت هم نداشتم در آوردم. فؤاد با ديدن من سوتي كشيد و خودش هم لخت شد كه من با ديدن كير بزرگ و كلفت و شقشدهاش جيغي از خوشحالي كشيدم و به طرف كيرش هجوم بردم و تا به خودش بيايد كيرش توي دهنم بود و من حريصانه آن را ساك ميزدم، ميليسيدم و به صورت و پستانهايم ميكشيدم. او فقط مرا نگاه ميكرد و از شهوت و لذت آه و اووه ميكرد. چند دقيقه بعد مرا پس زد و لبانش را روي لبانم گذاشت و مشغول خوردن و مكيدن لبهايم شد. از شدت شهوت داشتم ميمردم كه مرا روي زمين نشاند و خود روبرويم نشست و خيلي آرام گفت: اول چند مسئله را بين خودمان حل كنيم، 1ـ روابط سكسيمان از روابط تجاريمان كاملاً جدا خواهد بود 2ـ من خيلي وحشيانه سكس ميكنم و بيشتر دوست دارم تجاوز كنم 3ـ در كنار من بخصوص موقع سكس از هيچ مرد ديگري حرف نميزني اگرچه اوج لذتم در سكس موقعي است كه در حضور چند مرد وحشيانه به تو تجاوز كنم و يا از نگاه حريصانه و شهوتبار مردان روي بدن برهنهات لذت ببرم 4ـ كسليسي و كونليسي اصلاً در كار من نيست اما كونتو بارها و بارها پاره ميكنم
و بعد وحشيانه به جانم افتاد آن چنان نوك پستانهايم را گاز ميگرفت كه من جيغ ميكشيدم و دست و پا ميزدم و از جاي دندانهايش خون ميامد كه از كنار لبانش روي پستانم ميچكيد . با دستش كسم را چنان چنگي زد كه فرو رفتن ناخنهايش را در كسم و خراش خوردنش را احساس كردم و وقتي مرا زير هيكل رشيد و سنگين خود انداخت در حالي كه مرتب با يك دست كسم را چنگ ميزد با دست ديگر كيرش را روي بدنم ميماليد و از لاي دندوناش ميگفت: التماس كن جنده تا اين كيرو تو كست فرو كنم… التماس كن جنده… جنده…كير ميخواي؟… بيا اما مثل سگ بايد له له بزني و التماس بكني…
و چند لحظه بعد من كه هم از نوك پستانهايم خون مياوومد و هم كسم زخمي و خوني شده بود از شدت شهوت داشتم ديوانه ميشدم و طبق خواسته او نالان و بيرمق سعي ميكردم كيرش را بگيرم و واقعاً التماس ميكردم كه كيرش را فرو كند توي كسم… هرچه بيشتر التماس ميكردم حريصتر و حشريتر ميشد و بالاخره موهايم را چنگ زد و سرم را بالا آورد و گفت: كيرمو ميخواي جنده؟
با نالهاي شبيه زوزه ناليدم: بكن ديگه… كسمو پاره كن… كونمو پاره كن… بده… كيرتو بكن تو كس و كونم… مردم… بكن ديگه…
اون قدري با كونم بازي كرد و با آب كس خودم اونو خيس كرد و يكي يكي انگشتاشو تو كونم فرو ميكرد تا كونم باز بشه وقتي سوراخ كونم كمي باز شد همون جور كه طاقباز روي زمين خوابيده بودم لنگهايم را بالا برد و روي شونههاش گذاشت و ناگهان چيزي را تا ته توي كونم فرو كرد كه از شدت درد جيغ كشيدم و بيحال شدم وقتي كمي به خودم اومدم فكر كردم كيرشو توي كونم فرو كرده كه متوجه شدم يك كير مصنوعي حتي بزرگتر از كير خودشو تو كونم فرو كرده و بعد هم گفت: حالا نوبت كسته كه مثل كونت پاره بشه جنده… آخ نميدوني ديدن پاره شدن كونت كه الانم داره از كنارههاش خون مياد چه كيفي داره… خب جنده خانوم حالا كستو آماده كن…
تا اومدم چيزي بگم كيرشو با يك ضربه فرستاد تا ته كسم كه احساس كردم واقعاً جر خوردم از شدت درد داشتم ميمردم. اونهايي كه همزمان از كس و كون دادن ميدونن چقدر درد وحشتناكي داره كه دوتا كير كلفت همزمان تا ته توي كس و كون بمونند. فؤاد كير مصنوعي را تا ته فرو داده بود توي كونم جوري كه احساس ميكردم رودههام داره از دهنم بيرون ميزنه و كير خودشم تا ته توي كسم كرده بود و چند لحظه صبر كرد و همونطور كه كير مصنوعي را توي كونم نگه داشته بود با كير خودش مشغول گاييدن كسم شد و تلمبه ميزد… وقتي تلمبه ميزد آن چنون اين كار را با شدت و وحشيانه انجام ميداد كه واقعاً داشتم ميمردم بخصوص كه اون كير مصنوعيام همچنان تا تهِ كونم اون تو بود. قدري كه تلمبه زد بالاخره آبش داشت مياومد كه كيرشو به سرعت از تو كسم بيرون كشيد و اونو چپوند تو دهنم و همه آبشو خالي كرد توي دهنم و بعد هم با دستش دهنمو محكم بست و مجبورم كرد كه همه اون آبو قورت بدم و سپس كنارم دراز كشيد. وقتي با تن و بدن درب و داغون خواستم كير مصنوعي را از تو كونم بيرون بكشم با دست محكم روي دستم كوبيد و گفت: هر وقت من گفتم… فهميدي جنده؟ هر وقت من خواستم…
بيحال روي شكم دراز كشيدم نوك زخمي پستانها و كس جرخوردهم بشدت ميسوخت اما نميدانم چرا خيلي لذت ميبردم. فؤاد دست برد و سر كير مصنوعي را گرفت فكر كردم ميخواهد آن را بيرون بكشد كه متوجه شدم مشغول تلمبه زدن با اون توي كونم شد درد و لذتي دوباره در تمام تنم دويد اول آروم تلمبه ميزد بعد سرعتش را وحشيانه زياد كرد تا بالاخره من هم در اوج درد و لذت ارضا شدم.
جوري بيحال شده بودم كه بيرون كشيدن اون كيرو از توي كونم نفهميدم و وقتي بيدار شدم متوجه شدم 6 ساعتي از شدت خستگي و درد خواب بودم.
وقتي لنگان لنگان به كمك فؤاد به حمام رفتم از ديدن پستانهاي زخم و زيلي شدهم توي آيينه حمام جا خوردم. فؤاد كه در رختخواب آنقدر وحشي و وقيح بود اينجا با مهرباني و لطف كمكم كرد و با نوازشي نرم بدنم را شست و با ماساژي آرام و حسابي خستگي را از تنم در آورد و اين شروع روابط سكسي من و او بود و مجسم كنيد بعدها چه خشونتها و وقاحتهايي توي سكس با من داشت. او مردي بسيار مؤدب و مهربان ولي در سكس ببري وحشي و درنده است…
نوشته: صدف عشقی
اولين قرار كيرى
چهار سال پيش به اصرار و پيشنهاد وكيلم، خود شخصاً اداره شركت به ارث مانده از پدرم “استيو جابز” را بعهده گرفتم. در اولين سفر كاريَم به “مونت كارلو” با شخصى آنگولايى به نام " دكتر جكيل و آقاى هايد " كه از تجار موفق اروپا بود آشنا شدم. آل پاچينو(وكيل مدافعم!) به من گوشزد كرد كه تو ديگر در شهر نو كار نميكنى! حواست باشه ها! او مثل عضوى از خانواده ما هست و ما مثل هر آمازونى ديگر در خانه لخت مادر زاد ميگرديم. جكيل مرا به شام دعوت كرد. شب با لباسى شامل يك برگ چنار و دو برگ خيار سر ميز شام حاضر شدم. متوجه نگاهاى مردمى كه به سختى سعى ميكردند جلوى خنده شان را بگيرند شدم و لذت بردم! ميخواستم يك ليوان آب بخورم كه با زبانى كه مخلوطى از آنگولين! فارسى و انگليسى بود گفت: مواظب باش من مث خر ميكنمت عنتر كيرى! و ادامه داد: ميخواهى به مزرعه ى من برويم؟ من كه از خدا ميخواستم. سوار استون مارتين او شديم و راه افتاديم. وقتى رسيديم، جلوى طويله يك گاو لباس شب مرا يهو خورد. منم مث گربه پريدم روى جكيل. او مرا با لگد به گوشه اى پرت كرد و گفت جنده لاشى بذار از توالت بيام بيرون لااقل! سپس مرا روى زمين نشاند و يك انگشت در كونم فرو كرد و گفت الاحساس؟ گفتم نو! انگشت ديگر و ديگرى فرو كرد و من چيزى حس نكردم آخر سر تا آرنج كرد تو و باز هم هيچى. آقاى هايد كه شدت شهوت باعث شده بود به فارسى سليسى حرف بزند، گفت: راستى گفته باشم: ١- من بابت تو جنده دوزارى هيچ پولى نميدم ٢-همونطور كه لياقتته ميكنمت ٣-بدرد تجاوزم نميخورى ٤- موقع دادن، از كون داداشت حرف بزن، شايد محفلمون كمى سكسى بشه! معاهده تركمان چاى را امضاء كردم.
ناگهان رفت و با يه دسته كلنگ خشك برگشت و آنرا تا ته فرو كرد. به او گفتم اين آخرين زورته؟! خيلى حرصش گرفت و با مشت و لگد افتاد به جونم. من ميگفتم آخ جووووون چه حالى ميده؟!
اين دفعه از توى گاراژ يه تنه درخت آورد و از جلو كرد توم. اونايى كه دسته كلنگ و تنه درخت توشون رفته ميدونن چه حالى ميده…
خلاصه اينقدر كتك خوردم تا از حال رفتم. وقتى به هوش اومدم ديدم يه نفر داره با ملايمت تو حموم ميشوره منو و هى غُر ميزنه كه: " تو پسره ى كونى خودتو لت و پار كردى، ديشب باز به كى تو روياهاى مازوخيستيت كون خركى دادى؟! پدرم دراومد بس كه هر روز صبح بهت خون تزريق كردمو زخماتو شستم. يا خوب شو يا بمير. ريدم تو اين نونى كه ما از اين تيمارستان ميبريم خونه…"
اینی که تو نوشتی محشر بود!
بیشتر از داستان از نوشته ی تو خوشم اومد!
ایول داری والا…
خاک توسرت آبروی ما ایرانی ها رابردی فوائد هندی گاییدت
خاک تو سرت به خاظر شماهاست کشور ما همیشه اینه دیگه
شما جنده ها میرید قرارداد ببندید یا جر بخوریدچقدر م خوشحاله
خاک توسر
صدف جون روح عموت شاد.
بازم ازین داستانا بنویس اگه همینجوری سکس کنی میتونی علاوه بر دختر شایسته مترس شایسته هم بشی.
اومدی ایران بگو بیام بکنمت که امیر امارات هم همچین نکرده باشدت.
سورپرایز میشی :> :>
احسنت به shameless.
Shameless عزیز واقعآ خوش ذوق و با استعداد هستی .حقیقتآ لذت بردم
Aval
ajab