اولین لز زندگیم

1393/09/10

سلام این اولین خاطره نوسیه منه اسم من فرنوشه الان 23 سال دارم این داستان بر میگرده به زمانیکه من 17 سال داشتم یعنی سوم دبیرستان.قبل از این ماجرا رابطه ای با هیچ کس نداشتم اما بعد این ماجرا سکس های متعدد من شروع شد ماه اذر بودو سه ماه از مدرسه ها گذشته بود ی دختر جدید اونسال تازه اومده بود کلاس ما و اسمش ریحانه بود منو ریحانه تو ی نیمکت اخر کلاس مینشتیم چون قدامون بلند تر از بقیه بود تا اذر همه چی عادی بود و من و ریحانه با هم دوستای صمیمی شده بودیم هر دومون از دخترای خشکل مدرسه بودیم اون دو سه تا دوس پسر داشت ولی من تا اون زمان هیچی نداشتم و همش از لب دادنا و دستمالی شدن توسط دوس پسراش میگفت.

ی روز سر کلاس دیدم ریحانه خودکارشو میماله به کسش منم زیر چششمی داشتمش از قیافش معلوم بود که حشریه ولی من ازین کارا تا اون روز خبری نداشتم بهش گفتم ریحانه چته؟قیافت امروز ی جوریه؟گفت هیچی عزیزم یکم خسته هستم.چند دقیقه که گذشت دیدم دستشو گذاشت رو رونم .چند دقیقه دستش ثابت بود ولی بعد از چند دقیقه امروم دستشو تکون میداد من میخواستم بهش بگم که چکار میکنی ولی کنجکاو بودم که بزارم ببینم چه کار میکنه .دستشو اروم اور بالا طوری که انگشت شستش رو کسم بود انگشت شستشو اروم رو کسم تکون میداد کمککم داشت خوشم میومد ی نگاه به صورتم کرد و ی لبخند بهم زد . زنگ خورد و ما سوار سرویس شدیم برای رفتن به خونه .

عصر ساعت 5 یا 6 بود که مامانم گفت بیا ریحانه کارت داره پشت تلفنه منم رفتم و بعد از سلامو احوال پرسی گفت که برا امتحان ریاضی برمو کمکش کنم منم گفتم باشه .من رفتم در خونشون زنگشونو زدم اومد درو واکردو من رفتم داخل درضمن این بار دومم بود رفتم خونشون . کسی خونشون نبود بهم گفت بیا داخل مامان بابام نیستن رفتن خونه مامان بزرگم.داخل اتاقش شدیم و اونم کتابو دفترشو اورد بعد بیست دقیقه گفت بابا خسته شدم بیا یکم تفریح کنیم بعدش باز بریم سراغ درس منم گفتن باشه.بهم گفت بیا بریم پای تلویزیون .تلویزیونو روشن کرد اون زمان ماهواره ها شبکه های سکسیش بسته نبود و سریع ی شبکه سکسی اورد من خجالت کشیدم چون تا حالا ندیده بودم از ی طرفم دوس داشتم ببینم اومد نزدیکم نشست و باز دستشو گذاشت روی رونم دستشو اروم میمالوند خوشم اومده بود بهم گفت اگه میخوای شبکه رو عوض کنم گفتم نه خوبه وقتی فهمید منم خوشم اومده دستشو کامل گذاشت رو کسمو شرو کرد به مالوندن دستشو برداشتم گفتم نکن تا اینو گفتم لباشو گذاشت رو لبام خوابوندم رو مبل و زبونشو کرد تو دهنم دستشو از زیر پیرهنم برد داخلو گذاشت رو سینه هام کم کم خوشم اومده بود از روم بلند شد و گفت کسمو بمال شلوارکشو دراورد منم از رو شرت با دست کسشو میمالوندم چشماشو بسته بودو اه اه میکرد کسش کامل خیس شده بود گفت حالا تو بخواب من خوابیدمو شلوارمو دراورد و شرتمو پایین کشید زبونشو گزاشت رو کسم داشتم از حال میرفتم با نوک زبونش با کسم بازی میکرد اه اه من هم بلند شد باز سرشو از لای پام اورد بالا و شروع کردیم به خوردن زبون هم بلند شد و چهار دستا پا خوابید و کون سفیدشو طرف من کرد گفت بخور منم زبونمو گذاشتم رو سوراخش صدای اه اه بلند شد گفت انگشتتو خیس کن و بکن داخل منم خیس کردمو گذاشتم رو سوراخش اروم کردم تو که یهو داد زد منم سریع کشیدم بیرون .گفت بکن تو عیب نداره باز فشار دادم که دوباره شروع کرد به اه اه کردن تا نصفه که رفت داخل گفت بکش بیرون تا من برم تو اشپز خونه بیام ریحانه رفت و با ی خیار اومد گفتم این چیه دیوونه گفت بکن تو .خیارو کرد تو دهنش و خیسش کرد و داد به من منم اروم سرشو دادم داخل که ریحانه خودشو جمع کردو قالیو چنگ زد گفتم بیارم بیرون گفت نه اروم بکن داخل تر. اروم فشار دادم با هر فشار صدای اه ریحانه بلند تر میشد خودشم داشت کسشو با دست میمالوند .دیگه جا برا خیار باز شده بود و راحت جلو عقب میشد تند ترش کردمو عقب جلو میکردم از صداهای اه گفتن ریحانه منم حشری شدمو با دست دیگم کسمو میمالوندم و گاهی با سینه هام ور میرفتم که یهو ریحانه شل شد و خوابید رو زمین منم خیارو دراوردم از سوراخش .بعد از چند دقیقه بلند شدو شرع کرد به خوردن سوراخ کونم داشتم بی هوش میشدم حال عجیب و خوبی داشتم انگشتشو کرد تو دهنمو گفت بمکش منک انگشتشو حسابی خیس کردم انگشتشو گذاشت رو سوراخک فشار داد داخل ی درد عجیب و بد داشتم داد زدمو فحشش دادم که نکن اون گوش ندادو تا ته کرد داخل اوموم پاشم ولی نمیزاشتو انگشتشو تند تند تکون میداد دیگه درد اولیه شده بود لذت بهش گفتم خیارو بکن گفت بار اولته و پاره میشی .انگشتشو دراوردو با زبون افتاد به جون کسم چند دقیقه خوردش تا یهو بدن مشل شد و بیحال شدم بعد از چند دقیقه پاشدمو لباسامو پوشیدمو ازش خداحافظی کردمو رفتم خونه .یادمه اون امتحان ریاضیم 8 شدم بعد از اون ماجرا چند بار دیگه رفتم ریاضی یاد هم دادیم خخخخخخخخ دوستان اگه خوشتون اومده بگید تا داستانای بعدیم که هیجانی تر و بهتررو بگم.

نوشته: خاله جون


👍 0
👎 0
58953 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

445777
2014-12-01 18:40:09 +0330 +0330
NA

خخخ کاشکی من توی کمد قایم میشدم وقتی لز میکردین می اومدم سراقتون

0 ❤️

445780
2014-12-02 02:03:36 +0330 +0330
NA

خوشگله تو بیا من هم بکنمت

0 ❤️

445781
2014-12-02 02:05:08 +0330 +0330
NA

بیا من و تو سکس کنیم داستان همدیگه هم بنویسیم

0 ❤️

445782
2014-12-02 03:46:35 +0330 +0330
NA

salam biya man bokonamet dastanesho ham minvisam khudam barat rasti khyar ham daram kolofto deraZ

0 ❤️

445784
2014-12-02 04:53:57 +0330 +0330
NA

منم یه هم کلاسی دارم که خیلی باهم صمیمی هستیم میخوام باهاش باشم اما نمیدونم چجوری میشه کمکم کنی

0 ❤️

445787
2014-12-02 07:29:32 +0330 +0330

شاید توی خیلی از کشورهای دنیا رابطه ی با همجنس ازاد باشه اما من میتونم با استناد به بزرگتریین روانپزشکان و روانشناسان دنیا اثبات کنم همجنس بازی یه اختلال روانی هست و افرادی که در این دسته قرار میگیرن نیاز به درمان دارن … برای خودم هم حقیقتا عجیبه چطور عده ای به همجنس خودشون به این شکل تمایل دارن …یه مدته برای خودم خیلی پیش میاد توی مترو ، پارک و جاهای دیگه یکی میاد میشینه کنارم کم کم سر صحبتو باز میکنه خیلی راحت میگه منو بکن !!!
کار به جایی رسیده هرکی کنارم میشینه میگه ورزش کاری میگم نه داداش …

0 ❤️

445789
2014-12-02 16:29:02 +0330 +0330
NA

میسی جالب بید

0 ❤️

445791
2014-12-06 05:19:30 +0330 +0330
NA

خیلی خوب بود
یکی از بهترین داستانهایی که خوندم بازم بزار ممنون

0 ❤️

445792
2014-12-06 10:55:46 +0330 +0330
NA

دست های گلت درد نکنه خیلی قشنگ بود کیرمو راست کرد داستانت کیر کلفتم تو کون تنگو نازت

0 ❤️

445793
2014-12-12 14:12:55 +0330 +0330
NA

ادامه بده تا به جایی برسی

0 ❤️

445794
2014-12-26 03:10:29 +0330 +0330
NA

قشنگ بود بازم بنویس کیرم تو کونت خیار نخور بیا کیرم بخور

0 ❤️

641594
2017-07-24 16:32:52 +0430 +0430

واسم قابل درک نیست همه این ها که داستان لزشون گذاشتن و توش میگن تا قبل او ماجرا هیچ تجربه ای نداشتن، چطور یدفعه تو موقعیت که قرار میگیرن شروع میکنن به خوردن سوراخ کون و کس! یعنی یذره هم چندش آور نبوده و بو نداشته که تو زبونت تا نیم متر میکنی داخل؟
من فکر میکنم فقط دو پاراگراف اول واقعیت داشته و مابقی تخیلات نویسنده ست. مثل خیار تو کون دوستش که به زور یه بند انگشت جا میگرفته :))

0 ❤️