اولین لزم با بهترین دوستام

1397/06/23

سلام ببخشید اولین باره میخوام خاطراتمو براتون تعریف کنم اولش اینو بگم که من ماهورم ۲۰ سالمه خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم مال ۱۷ سالگیم بود گه با دوستام برای جشنواره کشوری رفتیم باغرود خراسان . بگم که خودم سینه های تقریبا درشتی دارم و رو فرمم اخه از ۱۴ سالگی بدنسازی میکنم و یوگا . خب بریم سر اصل مطلب من و ساره و نگار و عاطفه چهار تا دوستیم از بچگی باهم بودیم و هستیم و خواهیم بود توی یزد با هم همکلاس بودیم اخر کلاس که کسابقه باهم شرکت کردیم به طور گروهی و هر چهار تامون قبول شدیم رفتیم باغرود و اونجا اسکانمون دادن یه اتاق بود پنج نفره ما چهار تا کیف میکردیک اتاق مال خودمونه که ظهر اون روز دیدیم مسئول و سرپرست گروه یزد تو اتاق ما میاد حالمون گرفته شد از طرفی منو دوستام تا حالا با هم درباره لز حتی حرف نزده بودیم و فقط میخواستیم با خودمون باشیم کلا یه هفته اونجا بودیم که روز دوم سرپرستمون رفت جلسه و شب بود ساعت هشت ساره داشت کتاب میخوند و عاطفه گیتارشو اورده بود داشت گیتار میزد منم هدست گذاشته بودم تو گوشم و نگار هم رفته بود حموم . بعد یمدت فهمیدم ساره داره با عاطفه دعوا میکنه که گیتار نزنه چون داره کتاب میخونه عاطفه هم میگه ناراحتی برو بیرون من از تختم بلند شدم که پام گیر کردو افتادم رو ساره . اخ اخ ساره بهم نگاه کرد گفت چیکار میکنی گفتم ببخشید هواسم نبود که عاطفه بلند گفت داره لز میکنه بت خنده منم خندم گرفت . ساره پوز خند زد گفت لز دوس داری عاطفه گف من فقط تورودوس دارم و از این کل کلای دخترونه که ساره شد رفت بیرون ناراحت و عاطفه هم ناراحت رفت رو تختش و منم که این وسط مونده بودم چیکار کنم . پنج دقیقه بعد نگار اومد با لباس حموم صورتیش و اومد سرشو خشک کنه رفت جلو اینه و موهاشو داشت خشک میکرد که منو صدا زد گفت بیا برام سشوار رو بگیر منم رفتم و نگار موهاشو خشک کرد که عاطفه باز تیکه انداخت بهم منم عصبانی شدم گفتم اگه اینقد دوس داری بیا من امادم یهو خشکم زد نفهمیدم چی گفتم نگار و عاطفه بهت زده نگام میکردن یهو عاطفه بلند شد اومد بغلم کرد در گوشم گفت منتظر همین لحظه بودم من اومدم بگم ولم کنه که یهو لبشو چسبوند به لبم منم تلاش میکردم از دستش در برم نگار میگفت زشته الان همه میفهمن که عاطفه گفت نترس توام بیا نگار که انگار منتظر همین جمله بود رفت درو از تو قفل کرد تکیه داد به دیوار مارو نگاه میکرد عاطفه منو هل داد رو تخت تی شرتمو در اودو چون گشاد بود فقط اونو خالی پوشیده بودم خجالت میکشیدم ولی انگار داشت واقعا حال میداد دفعه اولش بود زبون کسی به سینه هام میخورد عاطفه با زبونش بدنو لیس میزد بوس میکرد میرف پایین تا رسید شلوارکو در بیاره دستاشو گرفتم ولی محل نداد شلوارکمو کشید پایید شروع کرد به خوردن کصم از رو شرتم واقعا تو خال دیگه ای بودم چشامو بستم یهو احساس کردم یه چیزی رو سرمه دیدم نگار با لباس حمومش بالا سرم زانو زده و کسش روی سرمه اولین بار بود کص دیگه ای غیر کصم رو میدیدم ولی نگار فشار داد کصشو رو سرم و مجبود شدم با اینکه بلد نبودم ولی بخورمش تو خال بودیم و منم کیف میکردم که یهو در زدن ترسیدیم لباس پوشیدیم که دیدیم بابا ساره هس اومد تو نشست و دیدیم عاطفه رفت پیشش و ازش معذرت خواست و باهاش یکم حرف زد که ساره برگشت به ما نگاه کرد گفت ای کثافتای همجنس باز سرمو انداختم پایین که عاطفه گفت نترسین منو ساره از قبل باهم لز داشتیم یهو سرد شدم موندم چی بگم که نگار خندید گفت خب حالا میشیم چهار نفر‌ نگار که فقط لباس حموم تنش بود بندشو باز کرد لخت لخت بود عاطفه کرست داشت درش اورد و شرتشم انداخت کنار ساره هم شلوار تنگشو که کصش معلوم بود زیپشو باز کرد از پاش؟در اورد و پیرعنشو در اورد منم که خشکم زده بود بهم گفتن زود باش دیگه که منم لباسامو در اوردم و شروع کردن به حمله ور شدن به هم همو دستمالی میکردیم و کیف میکردیم کصم داغ داغ بود خیلی میخواستم چیزی بره توش ولی حیف که بسته بود الان سه سال از اون ماجرا میگذره و من کصم باز شده و هنوز با بچه ها پیش همیم ولی یکم رفت و امدمون کم شده چون هر چهار تا نامزد کردیم و باز هم با هم لز داریم ولی کمتر شده ببخشید اگه زیاد بود صحنه خاصی توش نداشت.

نوشته: Mahour.sdg


👍 3
👎 15
41907 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

717296
2018-09-14 21:05:05 +0430 +0430

عالی بود این بهترین سکسه

1 ❤️

717298
2018-09-14 21:09:27 +0430 +0430

باغرود نیشابور منظورته؟اردوگاه رجایی؟

0 ❤️

717359
2018-09-15 01:19:42 +0430 +0430

خیلی کیری

0 ❤️

717434
2018-09-15 11:57:11 +0430 +0430

کیرت تو نویسنده داستانای برازرز.

1 ❤️

717447
2018-09-15 13:10:35 +0430 +0430

تو که فقط خشکت زده بود
کسشررررررررر

0 ❤️

717449
2018-09-15 13:16:58 +0430 +0430

ببارون خدایا بارون رحمتت بر سر جونها تا به کی افسردگی.

خدایا ببارون باران نشاط وشادابی همیشگی برای جونها نه لذتهای مخفی وآنی.

0 ❤️

717557
2018-09-15 22:55:58 +0430 +0430
NA

یه سؤال
الآن این لز بود آیا؟
کیرم تا دسته تو لز کردنتون
حد اقل یه صهنه سکسی توش میزاشتی کس مغز

0 ❤️

717605
2018-09-16 06:32:45 +0430 +0430

این چی بود الان نوشتی خار مادر هرچی نویسنده رو باهم پیوند دادی که لاشی

0 ❤️

717869
2018-09-17 21:39:47 +0430 +0430
NA

قربونت برم الهی، عزیز دل برادر. قبل اینکه متنتو پست کنی ی دو سه بار چک کن ببین غلطی چیزی توش نباشه بعد اون دکمه لعنتی ارسال رو بزن. تو ی سطرت تا دلت بخواد غلط املایی داشتی.
اما در مورد داستان خاطره یا هر چیز دیگه‌ای که براش وقت گذاشتی. ببین موقع نوشتن یه متن شهوانی همینطوری هر چیزی که به ذهنت میرسه رو ننویس و بیکباره داستان رو نصفه نیمه ول نکن. یه ذره متن مثلا اروتیک کردی بعد در جا ولش کردی. در کل داستان جالبی از آب در نیومد.

0 ❤️

718155
2018-09-19 00:46:58 +0430 +0430

منم موخامممم

0 ❤️