اولین و آخرین سکس با دخترعمه

1391/12/07

این خاطره که براتون مینویسم مربوط به خیلی وقت پیشه.من هنوز دانشگاه نرفته بودم یادمه زمان موشک پرونی های صدام بود .ماخونمون تو یکی از شهرستانهای اطراف تهران بود . بخاطر اینکه اونجا موشک اصابت نمیکرد خیلی از اقوام اومده بودن خونه ما حتی انقدر خونمون شبا شلوغ میشد که رخت خواب پیدا نمیکردیم بخوابیم.منم مشغول درس خوندن بودم تا خودمو برای کنکور آماده کنم. خونه ما یه حیاط بزرگ داشت که پر از درختای زردالو بود وخیلی باصفا بود همین باعث شده بود تمام فک وفامیل حمله کنن به خونه ما.بگذریم…من یه دختر عمه داشتم که اون موقع حدود سی پنج سالش بود ومن میدونستم که کسش میخواره.چون بعضی وقتا از صحبتای خانومای فامیل شنیده بودم که یواشکی میگفتن پریسا بعضی وقتا یواشکی گمو گور میشه میگه میرم سر کار ولی از ظاهرش معلومه با این بزک کردناش سرکار نمیره…حتی سر این مسائل یه مدت باشوهرش دعواش شده بود وقهر کرده بودن.بعدها فهمیدم که شوهرش یه روز تعقیبش کرده و سر بزنگاه گرفته بودش ولی بخاطر اینکه ابروریزی نشه بی سروصدا از هم جداشدن.پریسا دوتا دختر داشت…بزرگه همسن وسال من ولی من ازش خوشم نمییومد.خیلی پررو بود.ما یه انباری دنج داشتیم که من میرفتم اونجا درس میخوندم.و بیشتر ساعات روز حتی تا دیر وقت همونجا میموندم.مریم دختر بزرگ دختر عمه ام همش میومد سر به سرمن میذاشت که ا …چکار میکنی ؟داری چی میخونی ؟کتاباتو ببینم؟زیست شناسی تاصفحه چند خوندی؟بذار عکسای کتاباتو ببینم واین حرفا …بعدم انقدر گیر میداد تا از من حرفای سکسی بشنوه…یبار اومد نشست کنارم گفت چی میخونی ؟گفت درسهای سال آخره زیست میخونم یهو کتابو از دستم گرفت دید دارم درس مربوط به تولید مثل رو میخونم بعد مثل اینکه جای خوبی منو گیر انداخته باشه گفت : به به …کتابت چه چیزای جالبی داره میشه به منم توضیح بدی چطوری بچه ساخته میشه؟منم یکم خجالتی بودم وروم نمیشد باهاش حرف بزنم.گفتم نمیشه بذار یکی دوسال دیگه خودت میخونی…اونم گفت حالا چی میشه الان بخونم.گفتم اخه این درسارو باید معلمتون بهت بگه نه من.اونم گیر داد حالا اگه یکم بهم بگی که طوری نمیشه .منم گفتم آخه خودمم فقط توکتاب خوندم حتی عکسش رو هم ندیدم.مریم گفت دوست داری باهم از نزدیک ببینیم؟یه دفعه احساس کردم کیرم داره بلند میشه.تقصیر نداشت تابحال تجربه نداشت وبرام خیلی جالب اومد اونم که مثل اینکه حسابی کرم ریختنش گرفته بود .توچشام زول زد و با لبخند شیطنت آمیزش گفت مثل اینکه بدت نیومد ؟گفتم از کجا فهمیدی ؟گفت از شلوارت معلومه یه نگاه به کیرت بنداز .همین که گفت کیرت…مثل اینکه برق منو گرفته باشه احساس کردم کیرم مثل سنگ سفت شده…نذاشت تکون بخورم دست انداخت کیرم رو از رو شلوار گرمکن گرفت و گفت اووووی چه کیر کلفتی داری خدارحم کنه به دخترا…من دیگه خودمو باخته بودم .دستش رو که روی کیرم بود محکم گرفتم و شروع کردم روی کیرم بالا پایین کردن. تابحال با هیچ دختری اینجوری تنها نشده بودم از طرفی نمیخواستم فرصت رو از دست بدم.فوری کشیدمش جلو وچسبوندمش به خودم.از برخورد شکمم با شکم اون یه لذت عجیبی بهم دست داد دیگه نمیتونستم خودمو کنترل کنم.بهش گفتم میشه یکم باهم بازی کنیم؟اونم که نفساش به شماره افتاده بود ولرزش صدا ونفسهاش نشون میداد تحریک شده گفت چرا که نه.بهش گفتم مریم میخوام لباساتو در بیارم میشه؟گفت اول تو دربیار.منم با کمی ترس و من ومن پیرهنم رو در اوردم با رکابی نشستم جلوش.اونم گفت باشه منم در میارم.یه تیشرت صورتی تنش بود وقتی درش اورد چشمم به سینه های کوچیکش افتاد .اندازه لیمو شیرین بود .نوک سینه هاش صورتی رنگ بود وتو مشت جا میشد.احساس کردم الان میخواد اب کیرم بپاشه بیرون.ناخوداگاه دستم رفت سمت سینه هاش ویکی از سینه هاشو گرفتم.توچشام نگاه کرد و گفت میخوایش؟امونش ندادم مثل ادمای قحطی زده شروع کردم به خوردن سینه هاش .طعم خوبی داشت من تابحال بوی بدن زنارو حس نکرده بودم.هم شیرین بود وهم عطر صابون معطر شیرینترش کرده بود. یه دفعه مریم دستشو کرد تو شرت من وگفت وای چقدر داغه .شلوارم رو دراوردم گفتم بیا همه لباسامونو دربیاریم.وقتی لخت شد اولین جایی که چشمم افتاد لای پاش بود یه خط باریک که تا وسط پاهاش ادامه داشت.گفتم مریم من میخوام از نزدیک کستو ببینم .مریم درحالی که دستش رو گذاشته بود وسط پاش گفت باشه بیا هر چقدر میخوای زیست شناسی عملی کار کن…با یه حرکت خوابوندمش رو تشکچه و رفتم وسط پاهاش و شروع کردم به بوسیدن شکم خوش ترکیبش .صورتم رو میمالیدم به شکمش و میرفتم پایین .دیگه انقدر تحریک شده بود که با دستاش سرم رو هل میداد روی کسش.چه بوی خوبی داشت …یه دونه مو هم نداشت.داشتم دیوونه میشدم.بالبام شروع کردم به بوسیدن لبای کسش.چقدر گرم بود احساس میکردم قلبم میخواد از سینم بیرون بیاد.چند دقیقه همینجوری بوسش میکردم که دیدم داره نفس نفس میزنه …یواش صدام میزد فرشید …فرشید مردم …مردم …کشتی منو کسم رو بخور…دستم رو بردم روی کسش دیدم خیس خیس شده دست ادم روش لیز میخورد…گفتم مریم من میترسم یه کاری دستت بدم…گفت نترس وفوری برگشت و پشتشو بهم کرد وکونشو یکم داد بالا از دیدن صحنه سوراخ کونش و کسش باهم داشتم دیووونه میشدم.گفتم مریم میشه از کون بکنمت .گفت نیکی و پرسش.من امروز میخوام هر چی سر کلاس یاد نگرفتی بهت یاد بدم.گفتم مگه قبلا از این کارا کردی؟گفت ایناش دیگه به تو مربوط نیست.سر کیرم رو یواش گرفت و گفت چرا معطلی حتما باید یکی بیاد ابروریزی بشه بکن دیگه …منم دیگه پررو شدم.کیرم رو گذاشتم روی سوراخ کونش ویکم فشار دادم.گفت اوخخخخ.چکار میکنی مگه تابحال کون نکردی ؟باید قبلش حسابی خیسش کنی.فهمیدم چکار کنم کیرم رو مالیدم به کوسش چقدر خیس ولزج بود ولی خیلی میترسیدم بهمین خاطر فوری بالا اوردممش و گذاشتم رو سوراخ کونش یواش فشار دادم.یکم که رفت تو دیدم داره ناله میکنه معلوم بود دردش گرفته .فقط گفت فرشید یواششششش.منم یکم صبرکردم وبقیه اش رو یواش یواش فشار دادم تا سرش کامل رفت تو…مثل کوره داغ بود …طاقتم تموم شد شروع کردم عقب جلو کردن…5 یا 6 بار که جلو عقب کردم تموم کیرم رفته بود تو کونش .با ناله میگفت فرشید یواش پاره شدم…گفتم مگه نمیخواستی درس زیست بخونی…پس چرا ناله میکنه؟گفت به خدا کیرت خیلی کلفته دردم میاد …منم که دیگه نمیتونستم جلوی خودم رو بگیرم سرعتم رو زیاد کردم.وخوابیدم روش.زیاد طول نکشید که دیدم بدنم داغ شد ومثل اینکه تموم اب بدنم میخاد از کیرم خارج بشه…بهش گفتم مریم ابم داره میاد نمیتونم نگهش دارم گفت بریز تو کونم بریز بریز جون جون اب کیر میخوام…بده بده…همش رو بکن تو…حرفاش باعث شد کیرم فوران کنه همه اب کیرم رو خالی کردم تو کونش …فقط با صدای حاکی از رضایت گفت اخخخخخخ سوختم چه ابت گرم بود …جوننننن…بازم بهم اب بده…حالم خراب شده بود چشمام جایی رو نمیدید از جام نمیتونستم بلند بشم ولی هنوز از تو کونش در نیاورده بودم بیرون دلم میخواست همونجا بذارم بمونه…سرش رو برگردوند بهم گفت خیلی خوب بود بیا یبار دیگه اینکار رو بکنیم…من که تازه داشت حالم بهتر میشد بخودم گفتم این فرصت دیگه بدست نمیاد پس حداکثر استفاده رو بکن…دوباره شروع کردم به تلمبه زدن دیگه مثل وحشی ها تلمبه میزدم.مریم هم مثل اینکه دیگه زیاد درد نداشت خودش هم همراهی میکرد…4 یا5 دقیقه همینجوری کردمش تا اینکه دوباره احساس کردم ابم داره میاد…بهش گفتم مریم ابم میخواد بیاد چکارش کنم .گفت بیار بیرون میخام ببینم ابت چطور میاد…خیلی دوست دارم بیار جلوم جق بزن…حسابی تحریک شده بودم بعد از چند بار جلو عقب کردن در اوردم واومدم روبروش شروع کردم جق زدن…دستشو اورد جلو کیرم رو گرفت شروع کرد برام جق زدن…تو چشاش که حسابی خمار شده بود نگاه کردم نتونستم خودمو نگه دارم…ابم یه دفه پاشیده شد روی صورت وسینه هاش…خندش گرفته بود …گفت چقدر ابت زیاده .سرش رو که بالا اورده بود دیدم تمام لب و چونش از اب کیرم خیس شده با انگشتش یکم اب کیرم رو برداشت گذاشت دهنش مزه کرد …خندید وگفت یکم شیرینه …عاشق اب کیر شدم بازم باید باهم کتاب بخونیم تو معلم خوبی میشی …منم بهش گفتم ممنون خانم معلم…خیلی خوش گذشت…بازیر پوشم صورتش رو پاک کردم بهش گفتم بهتره زودتر بری چون یه وقت یکی میاد ابرو ریزی میشه…لباساشو پوشید ولی من هنوز شلوار تنم نبود که از صدای در انباری برگشتیم و دیدم پریسا جلومون با صورت هاج وواج زده وایساده…ادامه دارد…

نوشته: kosbaz2


👍 0
👎 0
79474 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

364478
2013-02-25 23:11:35 +0330 +0330
NA

موفق باشی وادامه بده داستانت جالب وخواندنی بود

0 ❤️

364479
2013-02-26 00:00:23 +0330 +0330
NA

ایول داداش میخوام تمام خاندانت روبکنیا.نوش جونت.هرکی دادبایدکرد.منتظرادامه داستانت هسنم.

0 ❤️

364480
2013-02-26 00:41:06 +0330 +0330

آره مامانش هم تو صف بوده. اون زمانها واسه شیر تو صف می ایستادن ملت واسه شیر موز یادم نیس!

0 ❤️

364481
2013-02-26 02:36:07 +0330 +0330
NA

خوب بود؛چ عجب اين بار ساناز كس حواله نکرد

0 ❤️

364482
2013-02-26 03:30:57 +0330 +0330

خوب بود. بنویس. 4 قلب تقدیم شد

0 ❤️

364483
2013-02-26 06:19:04 +0330 +0330
NA

good
دمت گرم گرچه تخیلات بود ولی خوب بود جقی

0 ❤️

364485
2013-02-26 07:10:24 +0330 +0330

الان چند سال از موشک زدن های صدام میگذره؟! یعنی تو الان چند سالته؟؟؟بعد این همه سال هنوز یادته دختر عمت تیشرت چه رنگی تنش بوده یا چند بار تلمبه زدی!!؟؟؟ همون درخت های زرد الوتون تو کونت!!!خوشم نیومد ولی اگه خواستی بنویس ببینیم چی میشه؟؟شاید از قسمت بعدی خوشم بیاد!!! موفق و سربلند باشید.

0 ❤️

364486
2013-02-26 07:13:47 +0330 +0330
NA

کارت خوب بود خوشمان امد

0 ❤️

364487
2013-02-26 08:30:30 +0330 +0330

کپی بودکون گلابی <):)

0 ❤️

364488
2013-02-26 09:58:04 +0330 +0330
NA

به بادها مي سپارم و به نسيم…
به اين هواي خوش و به اين بهار!
كه عطر كسم و برات بيارن! دلم واست سوخت ؛ از بي كوسي چه شعرايي مي سرايند!
ولي در كل خوب بود!

0 ❤️

364489
2013-02-26 10:36:25 +0330 +0330
NA

آفرین تو که بلد نبودی ولی چقدر قشنگ کس لیسی کردی توشاهکاره خدای تو خلق نشیدی تو رو ریدن و احتمالا خدا عالب تو رو شکونده که دیگه انی مثل تو رو درست نکنه اخه میخوای کس بگی بگو ولی نه اینجور برا بار اول کرده ابش اومده بعد از چند دقیقه باز کیرش تو کونه دختر راست شده بازم کرده تازه ابشم از سری اول زیاد تر بوده احتمالا قسمت بعدم دختره رفته مامانش اومده تو هم کردی و بعد از اون پشت در تمام زنای فامیلتون صف کشیدن که ان آقا بکنتشون و تا امروز ادامه داره

0 ❤️

364490
2013-02-26 11:54:01 +0330 +0330
NA

خالى بندى
ولى خوب

0 ❤️

364491
2013-02-26 15:12:29 +0330 +0330
NA

وای مردم چ شانسی دارن

0 ❤️

364492
2013-02-26 16:21:38 +0330 +0330
NA

ادامه بده.فداي كس ساناز

0 ❤️

364493
2013-02-26 16:41:17 +0330 +0330
NA

=D> راست و دروغش مهم نی داستان قشنگی بود من که راست کردم!

0 ❤️

364494
2013-02-26 16:42:14 +0330 +0330
NA

خاطره !?!
زمان جنگ دیپلم داشتی 16 یا 17 ساله. بگیم سال 67 نه 68 بوده الان باید 42 سالت باشه تواین نیم قرن فقط دختر عمت روگاییدی خاک تو سرت.
دیگه باید بچه هات بیان اینجا .
اخه چرا. مگه مجبوری??
کس مغز جقول زیر 18 سال بیشترهم بهت نمیخوره … برو از کون دادنای مامانت داستان بنویس خودت که ریدی.
ادامه داستان:
باصدای باز شدن دربرگشتم. چهره عصبانی وبرافروخته شوهرعمه جدیدم رو که شاهد کس دادن دخترخواندش بوده رو هیچ وقت فراموش نمیکنم که بعد از دعوا کردن سوری با جنده کوچک اونو فرستاد بیرون ومن موندمو شوهر عمه و کون لخت و زیرپوش خیس و انباری کوچیک وشوهرعمه کون لخت و کیرکلفت و عصبانیت و حس انتقام و من همینطور که دمر خوابیدم دوباره مشغول کتاب خوندن شدم فقط اونقدر تو درس زیست شناسی پیشرفت داشتم که باچشمان بسته بلند بلند وازحفظ درسم رو مرور میکردم و شوهر عمه بزور کیر درسو به کون من فشار میداد
البته من مثل جوونای الان نبودم که, درسی که بزور کیر به ادم تحمیل بشه رو بزور گوز پرتش میکردم بیرون.
دیگه ادامه ندارد چون بعدش رو دقیق خاطرم نیست کدوم یکی از معلمای بداخلاق بود که اومد تو انباری و کلاس فشرررده برگزار کرد .
;-)

0 ❤️

364495
2013-02-26 16:43:12 +0330 +0330
NA

خاطره !?!
زمان جنگ دیپلم داشتی 16 یا 17 ساله. بگیم سال 67 نه 68 بوده الان باید 42 سالت باشه تواین نیم قرن فقط دختر عمت روگاییدی خاک تو سرت.
دیگه باید بچه هات بیان اینجا .
اخه چرا. مگه مجبوری??
کس مغز جقول زیر 18 سال بیشترهم بهت نمیخوره … برو از کون دادنای مامانت داستان بنویس خودت که ریدی.
ادامه داستان:
باصدای باز شدن دربرگشتم. چهره عصبانی وبرافروخته شوهرعمه جدیدم رو که شاهد کس دادن دخترخواندش بوده رو هیچ وقت فراموش نمیکنم که بعد از دعوا کردن سوری با جنده کوچک اونو فرستاد بیرون ومن موندمو شوهر عمه و کون لخت و زیرپوش خیس و انباری کوچیک وشوهرعمه کون لخت و کیرکلفت و عصبانیت و حس انتقام و من همینطور که دمر خوابیدم دوباره مشغول کتاب خوندن شدم فقط اونقدر تو درس زیست شناسی پیشرفت داشتم که باچشمان بسته بلند بلند وازحفظ درسم رو مرور میکردم و شوهر عمه بزور کیر درسو به کون من فشار میداد
البته من مثل جوونای الان نبودم که, درسی که بزور کیر به ادم تحمیل بشه رو بزور گوز پرتش میکردم بیرون.
دیگه ادامه ندارد چون بعدش رو دقیق خاطرم نیست کدوم یکی از معلمای بداخلاق بود که اومد تو انباری و کلاس فشرررده برگزار کرد .
;-)

0 ❤️

364496
2013-02-26 18:16:21 +0330 +0330

در سطح داستان سکسی بود

0 ❤️

364497
2013-02-26 19:44:27 +0330 +0330

سلام
اماباهمه این حرف وصحبتهامن ازطرزنوشتن شماخوشم اومدوامتیازکامل روهم بهت دادم،از
پیشکسوتهای سایت یاآدمین عزیزخواهشمندم یه توضیحی درباره امتیازدادن وتاثیرش برای
نویسنده وهرنکته مربوط به اون که لازمه بدونیم رابرای حقیربگه،متشکرم ،یاحق.

0 ❤️

364498
2013-02-27 08:02:30 +0330 +0330
NA

یادش بخیر ، چه روزهایی بود

0 ❤️

364499
2013-02-27 16:36:10 +0330 +0330
NA

ببین بچه بایه حساب سر انگشتی تقریبا سی سال از اون موقع میگذره بعد تو دقیقا همه ی چیز ها رو یادته کس نگو مرد مومن میخوام بهت فحش بدم ولی حیف که خوابم میاد راستی سلام منو به مادرت برسون

0 ❤️