اولین و آخرین سکس رها

1393/09/10

این داستان ک مینویسم واس چند ماه پیشهِ.یکمیم طولانیه چون کله اتفاقات اون روزو تعریف میکنم اسمم رهاس 20 سالمه 2سال پیش با یکی اشنا شدم به اسم سهیل خوشکل نبود اما قیافه بانمک و دل نشینی داشت پوست سبزه چش ابرو مشکی هیکلشم درست بر عکس من که سفیدو ریز میزه و بورم رابطمون یجوره خاص بود مثه بقیه دوس پسر دوس دخترا نبود بقوله دوستام بچه بازی بود تا قبل ازین جریان اصلا به سکس فکر نکرده بودم سهیلم حرفی نمیزد شایدم بخاطر این بود که من تمایلی نشون نمیدادم

خلاصه یه روز قرار شد بریم بیرون مثه همیشه حاضر شدم و کلی به خودم رسیدم سهیل اومد دنبالمو رفتیم کل راه دسامو تو دستش داشتو از خوشکلیم تعریف میکرد تا این که گفت امروز میخوام ببرمت یه تیکه از بهشتو ببینی وارد جاده فرعی شدیم ک دیدم جلو یه در چوبی که به سبک قدیمی ساخته شده نگه داشت پیاده شدیم واقعا قشنگ بو یه سفره خونه بود ک الاچیقای چوبیش با فاصله زیاد کنار هم ساخته شده بود چنتا هم بالاتر بود یکی از اون بالایی هارو نشون داد گف بریم اونجا بعد به پسری ک اونجا کار میکرد گفت واسمون یه سرویس قلیون بیاره کفشام پاشنه بلند بودو بالا رفتنو واسم سخت میکرد به بهونه کمک یه دسمو تودسش گرففتو دسته دیگشو دورم حلقه کرد. توی راه مدام احساس میکردم دستش روی پهلوهام درحال حرکته اما اهمیت ندادم خلاصه نشستیمو یکم ک قلیون کشیداشاره کرد برم کنارش بشینم با چشو ابرو و یکم ناز گفتم نوچ نمیام گف توروخدا اذیت نکن رهام بیا دیگه یه لحظه جا خوردم چون همیشه اینجور مواقع از سرو کولم بالا میرفتو کلی اذیتم میکرد اما حالا اونم با این لحن …رفتم کنارش دسشو گذاشت دوره کمرمو منو چسبوند به خودش گف بفرما قل گفتم نه سر گیجه میگیرم خلاصه انقد اصرار کرد ک کشیدم یهو بدونه مقدمه گف امروز لبات چه خوردنی شده. شوکه شدم متعجب نگاش کردم ناخود اگاه دس کشیدم به لبام که رژمو کمرنگ کنم دیدم زل زده به لبامو اروم اروم میاد جلو حرکتی نکردم ک اومد جلوترو یه لحظه دیدم لبام تو لباش قفل شده یجوری شدم ن خیلی شهوتیو داغ شدم نه بدم اومد یهو ازم جدا شد گف میای بریم خونمون اینم از شوکه دوم خونشون میرفتم همیشه باهام فیزیک کار میکرد اما امروز مثله همیشه نبود واسه اینکه نشون بدم همه چیز عادیه گفتم اوکی اما من که کتابام همرام نی گف امروزو بیخیال درس خلاصه رفتیم خونشون همیشه واسه اینکه معذب نباشم مانتومو در میاوردمو یکی از تیشرتای سهیل ک واسم گشاد بودو میپوشیم تا اندامم مشخ نباشه .ازش لباس خواستم که گف رها بیخیال دیگه چیه اون لباسای گله گشادو میپوشی مثه دهاتیا میشی منم که بهم برخورده بود مانتومو در اوردمو شالمو ورداشتمو به حالته قهر یه گوشه نشستم که سهیل چشاش برقی زدو اومد کنارم گف رها موهات چه ناز شده موهامو کوتا کرده بودم تا سر شونم چنتا مش فانتزی رنگی هم انداخته بودم توش کنارم نشستو بغلم کرد بعد انگار تازه متوجه لباسم شد یه تاپ سرمه ای تنم بود که 2تا بنده نازک داشتو یقشم تقریبا باز بود با شلوار چسبون مشکی. پوسته سفیدم بینه رنگای تیره خیلی جذاب شده بود هیکله ریزمو بیشتر به خودش چسبوندو سرشو برد لای موها و گردنمو بو میکشید همش میگف چه خوشبویی رها چه لطیفه پوستت راسش حرفاش واسم شیرین بود حرفی نمیزدم اما مقاومتیم نمیکردم. نشست رو مبل اشاره به پاهاش کردو گفت بیا اینجا جوجو کوچولو راستش هیکلم جمو جوره سینه هام اندازش متوسطه اما گردو سربالا کونم زیاد بزرگ نیست معمولیه اما رونم یکم توپره رفتم نشستم رو پاهاش مدام سرشو رو صورتم میچرخوندو میبوسیو یجورایی هول بود لباشو گذاش رو لبامو میخورد یه دسشو گذاش پشته کمرمو منو کشید سمته خودش دسته دیگشم اروم از رو لباس میکشید رو سینهام پیش خودم اعتراف کردم ک از کاراش لذت میبرم اروم بنده تاپمو از یه طرف کشید پایینو دسته دیگشم از پشت برد تو شلوارم لبامون هنوز تو هم قفل بود اون لحظه خداروشکر کردم ک امروز حموم رفته بودم بنده سوتینمم اورد پایین یکی از سینهام بیرون بود همونو میمالوندو میخورد اون دسشو از شلوارم کشید بیرون منو نشوند گف الان میام وقتی برگشت دیدم یه چیز مثه سیگار دستشه خودش یه پک بهش زد بوش ک مثه سیگار نبو گف یه کام بگیر ماری جواناس اولش گفتم نه اما خودم دوس داشتم امتحان کنم 2تایی همشو کشیدیم گف رها ذهنتو خالی کن فقط به خودمون فک کن یکم ترسیدم انگار فهمید چون گف بهم اعتماد کن یکم که گذشت حالم عوض شد همه چیزای اطراف واسم جالب بود همش میخندیدموداغ بودم. سهیلم که مثه ادمای گشنه افتاده بود به جون سینهام الان جفتشون بیرون بود اما تاپو سوتینم فقط تا روی شکمم پایین اومده بودو هنوز تنم بود انقد سینهامو چلوندو خورد ک نوکه صورتیش به قرمزی میزدو رده انگشتاش روی پوسته سفیدممشخص بود اروم منو خوابوند رو کاناپه تنم خیسه عرق بود احساس میکردم موهام چسبیده به صورتم یه لبخنده مهربون بهم زدو دستشو برد سمته شلوارم اوردش پایین فقط یه شرت پام بود خواست لباساشو دراره رفتم سمتش اروم دکمه های پیرهنشو باز کردم. سره هر دکمه انقد لفتش میدادم که کم کم صدای نفساش به اخخخو اووووف تبدیل شد سنشو بوسیدمو اومدم پایین سینش پشمالو بود همش میگفتم از مردای پرمو بدم میاد اما پیشه خودم اعتراف کردم من عاشقه این مرده پشمالوام خودش زودی شلوارشو کشید پایین چون اگه بمن بود دقش میدادم دوباره جاهامون عوض شد من خوابیدم زیر اون اومد روم دساش 2طرف بدنم بود کیرشو از رو شرت میمالوند به کسم کم کم نفسام تند شد ارومو ریز اه میکشیدم چون کارشو همراه با ماساژه سینهام همراه کردو همش قربون صدقم میرفت این من بودم ک دسمو گذاشتم رو دستشو رو سینم فشار دادم انگار خوشش اومد چون دیگه معطل نکرد رفت سراغ شرتمو سریع کشیدش پایین یه لحظه شوکه شد چون کسم سفیدو کچولوء دسشو اروم کشید روش با صدای لرزون گفت خیلی لطیفی رهااا هیچوقت ازت سیر نمیششم دااد میزدو قربون صدقم میرف منم ک دیگه تو حاله خودم نبودم یکم با انگشت کسمو لمس کردو سرشو برد بینه پاهام پاهامو کامل تو شکمم جمع کردم سهیلم مشغول شد زبونش داغه داغ بود اونو همه جا میکشید تا توی سوراخ کونمم لیس زد همش به به چه چه میکردو میخوردو لبه های کسمو دندون میگرف منم که ابه کسم روون شده بودو جیغ میکشیدم یدفه مثه وحشیا منو برگردوندو رفت پشتم گف دیگه تحمل ندارم رها یه ژل اووردو بهم گف اگه دردم داشت بخاطر من تحمل کن تا اون لحظه شرتش پاش بود یکم مکث کرد که فک کنم شرتشو دراورد اروم کیرشو لای کسو کونم میمالوند یه لحظه ترسیدم از بزرگیش برگشتم دیدم بععععله طولش خیلی زیاد نبود اما خیلی کلفت بود اروم گف نترسو به کارش ادامه داد یه لحظه حس کردن کونم سرد شد دیدم نصفه ژلو خالی کرد رو سوراخم اروم انگشتشو کرد تو کونم دردم گرفتو خودمو جم کردم اروم اومد رومو دسشو برد رو سینهامو پشتمو میبوسید دوباره صدای اهو نالم بلند شد یه انگشت شد دوتا بعدش 3تا 3تا انگشتی که تند تند تو کونم. عقب جلو میشدو با نفسای گرمی ک به پشتم میخورد حاله خرابمو خرابتر میکرد انگشتاشو کشید بیرونو سره کیرشو مالوند به کونم اروم سرشو فرستاد تو یه لحظه احساس کردم مردم خودمو کشیدم جلو و خواستم فرار کنم که منو نکه داشتو دره گوشم گف هیییش اروم خواست دوباره فشار بده که ازش خواستم بزاره یکم عادت کنم بعد چند لحظه بیحرکت بود که کم کم خودمو دادم عقب سهیلم این کاره منو دید دو طرفه کونمو وا کردو هی میگفت جووووون چه کووونی کوووونه سفیده کچولوتو جرررررر مییدم منم اههه میکشیدمو تا جایی ک دیدم کله کیرش تو کونمه اروم شروع کرد به تلمبهزدن اهو ناله هام تبدیل شده بود به منو بکککن جرررررم بدهه سهیلم با تمامه قدرت داشت کونمو میکرد یه لحظه احساس کردم بدنم قفل کرده یه حسه فوق العاده داشتم با چنتا تکون ارضا شدم سهیلم با ارضا شدنه من ابش اومدو ازم خواست برگردم تا بریزه رو سینهام جفتمون تا چند دقیقه بیهوشبودیم تا اینکه سهیل رفت دسشوویی بعدش اومد منو تمیز کردو ازم تشکر کرد

نوشته: رها


👍 0
👎 0
28447 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

445866
2014-12-01 18:53:43 +0330 +0330
NA

منم میشه در آینده ازت تشکر کنم!؟

0 ❤️

445868
2014-12-02 07:02:14 +0330 +0330

یکمی خوندم …
میرفتی خونشون فیزیک بهت درس میداد و کاریت نداشت !! فکر نمیکردم هنوز پسرای کسخلی عین خودم پیدا بشن البته پسره ی مکان کش اخرش کار خودشو کرد …
میگم اولیش بوده ولی فکر نکنم اخریش باشه … :)

0 ❤️

445869
2014-12-03 03:51:44 +0330 +0330
NA

رها جون واقعا دستت درد نکنه خیلی خوب بود داشتم جق میکشیدم که داستانتو خوندم واقعا قشنگ نوشته بودی کیرم تو کونت جگر

0 ❤️

445870
2014-12-03 04:12:52 +0330 +0330
NA

کس گفتی
اما اگه واقعا کس باشی حاضرم بکنمت

0 ❤️

445871
2014-12-03 04:46:18 +0330 +0330

از یکی دیگه از کون ارضا شد lol lol lol lol

0 ❤️

445872
2014-12-03 06:03:09 +0330 +0330
NA

bomb
قلیون گیج زده بود به سرت ولی ماری نه؟ dash1

0 ❤️

445873
2014-12-03 13:37:08 +0330 +0330

biggrin رهــــــا خوب بود ولی تو حیفی که این اخریش باشه بیا داستانهای بعدیتو با منو بچه های دیگه شهوانی ادامه بده خخخخخخخخخ

0 ❤️