اولین و آخرین شب زندگی مشترک من (۱)

1400/05/07

لب ساحل زانوهامو بغل کرده بودم شالم دور گردنم افتاده بود و موهای بلند و لختم همراه با نسیم خنک میرقصید همه جا تاریک بود و فقط چراغ های ویلا کمی روشنایی به اطرافش منتشر میکرد چشمامو بستم و به صدای امواج‌ گوش کردم موج ها به کف پام میخوردن و برمیگشتن با صدای علی که از دور اسممو صدا میزد ضربان قلبم اوج گرفت لبمو به دندون گرفتم خیلی طولش دادم اما بلاخره که چی باید میرفتم و تحمل میکردم از بچگی از این اتفاق میترسیدم خصوصا با آدمی که تا چند ماه پیش داداش صداش میکردم و الان شده بود شوهرم.علی پسر عموم بود ده سال ازم بزرگتر بود قد بلند و هیکلی بود ازدواجمون کاملا سنتی بود البته منم بدم نمیومد با حلقه شدن دستاش دور کمرم از افکارم خارج شدم از پشت خودشو بهم چسبوند و پاهاشو دو طرفم گذاشت
"ترگل خانوم…الان یه ساعته که اینجا نشستی
با صدایی که سعی داشتم لرزششو پنهون کنم جوابشو دادم
"خیلی وقت بود دریا نیومده بودم
لاله گوشمو به دندون گرفت
"فردا کلی وقت داری…امشب کارای دیگه ای داریم…ناسلامتی اولین شب ماه عسلمونه
لرزش بدنمو نمیتونستم کنترل کنم زبونشو از زیر گوشم تا پایین گردنم کشید و گاز کوچیکی از بالای کتفم گرفت توی همون حالت صورتمو به سمت خودش چرخوند و لبای داغشو روی لبای لرزونم گذاشت نفسام تند شده بود منم همراهیش کردم کم کم لب گرفتنش خشن تر شد و تبدیل به مکیدن و گاز گرفتن شد لباشو روی صورتم میکشید و میبوسید چشمامو بسته بودم و استرسم کمتر شده بود شالمو از دور گردنم باز کرد و دستشو داخل موهام کشید و یه نفس عمیق کشید
توی یه حرکت مانتومو توی تنم پاره کرد یکم ترسیدم و خواستم عقب برم انگار فهمید یه دستشو پشت کمرم گذاشت
"نترس عزیزدلم
با دست دیگه ش سینه هامو از روی سوتین میمالید
"سایزشون چنده
لبمو به دندون گرفتم
"۷۵
جووون کشیده ای گفت چشماش خمار شده بود و صورتش کمی عرق کرده بود بند سوتینمو باز کرد و یه گوشه پرتش کرد پیراهن خودشو در آورد و شروع کرد به زبون زدن به نوک سینه هام کم کم نوکشون راست شد و نوبتی مکشون میزد سرمو عقب برده بودم و آه میکشیدم خود به خود دستمو روی شلوارم گذاشتم و کسمو میمالیدم سینه هامو میخورد. اومم اومم میکرد و این صداش باعث میشد بیشتر تحریک بشم سینه هامو ول کرد و دوباره به لبام حمله ور شد خودش دراز کشید و منم با خودش پایین کشید پاهامو با پاش قفل کرده بود کیر بزرگ شده ش رو از زیر شلوار جینش حس میکردم بدنشو تاب میداد که کیرش به بدنم بچسبه بعد از چند دقیقه از جا بلند شد و دستمو کشید به سمت ویلا رفتیم دستمو روی سینه هام گذاشتم وارد اتاق خواب که شدیم چشمم به تخت دو نفره افتاد و ضربان قلبم دوباره اوج گرفت ترس ناشناخته دوباره برگشت اما علی زیاد وقت فکر کردن بهم نداد و منو تقریبا هل داد روی تخت و خودش پایین تخت نشست و شلوارمو در آورد یه شورت سفید با پاپیون صورتی پام بود که کاملا خیس شده بود
"قربون کس تپلت…چه خیس کرده…معلومه منو میخواد
دستام روی سینه هام بود و خجالت میکشیدم انگشتشو از روی شورت گذاشت رو چوچولم و دورانی انگشتشو روش میکشید داشتم دیوونه میشدم پاهامو به هم چسبوندم پاهامو از هم باز کرد و شورتمو از پام درآورد و سرشو برد نزدیک زبونشو که روی چوچولم کشید دستامو از روی سینه م برداشتم و به ملحفه چنگ زدم تند تند و با مهارت زبونشو روی چوچولم میکشید قبلا خودارضایی کرده بودم ولی اون کجا و این کجا داشتم ارضا میشدم ناله ای کردم و همزمان بدنم منقبض شد و لرزید با اینکه بدنم میلرزید مدتی لیس زدنشو ادامه داد انگار از لرزش بدنم خوشش میومد که دستمو پایین بردم و سرشو به سمت عقب هل دادم
" بسه توروخدا
بدنم درد گرفت ازم فاصله گرفت روم نمیشد نگاش کنم پایینو نگاه میکردم که دست برد و دکمه و زیپ شلوارشو باز کرد و شلوار و شورتشو در آورد کیرش خیلی بلند و کلفت بود برعکس بدن سفیدش کیرش تیره بود آب دهنمو قورت دادم
"میتونی برام ساک بزنی؟
همیشه از ساک زدن متنفر بودم حتی فیلمای پورن که حین خودارضایی نگاه میکردم اون قسمت ساک زدنو رد میکردم جوابی ندادم اما انگار از نگاهم فهمید جلو اومد و زیر بغلمو گرفت و منو کشید وسط تخت خودشم روم خیمه زد فقط نگاش میکردم و تند تند آب دهنمو قورت میدادم دستشو روی گونه م کشید
"از من میترسی؟
فقط نگاش میکردم تپش قلبمو توی دهنم حس میکردم دستشو پایین برد و روی شکمم خطوط مبهم میکشید
"نگران هیچی نباش خودم مواظبم…خیالت راحت اذیتت نمیکنم عزیزم
پیشونیمو بوسید بعد بینی و آخر سر لبمو یه بوسه طولانی زد و یه نگاه پر از خواستن به چشمام انداخت لبامشو روی لبام گذاشت و با ولع شروع به خوردن کرد یه دستش توی موهام بود و با دست دیگه ش کمرمو فشار میداد بعد از چند دقیقه کاملا بدنشو روی بدنم کشید و پاهامو از زانو خم کرد و خودش بین پام قرار گرفت کیرشو روی کسم میکشید انگار هم میخواست کیرش لغزنده بشه‌ و هم من تحریک بشم با کشیده شدن کیرش روی کسم دوباره تحریک شدم کف پامو محکم روی تخت فشار میدادم دستاش دو طرف شونه هام بود کیرشو روی سوراخ کسم گذاشته بود. آروم عقب جلو میکرد نفس عمیقی کشیدم توی یه لحظه محکم خودشو کوبید به بدنم کیرش تا ته توی کسم بود سوزشش شدیدی داشتم
"آیییی
چند لحظه همونطور موند پیشونیمو بوسید
"به زندگیم خوش اومدی خانومم
اشک از چشمام سرازیر شد
"عزیزم میخوای درش بیارم و بقیه ش باشه واسه فردا؟
با اینکه درد داشتم اما دلم نمیخواست شوهرم شب اول زندگیش ارضا نشده بخوابه
"نه…من خوبم
لبخندی از سر رضایت زد و شروع کرد به تلمبه زدن کیرش یکم کوچیک شده بود انگار حرف زدن باعث شده بود کیرش بخوابه کم کم کیرش دوباره بزرگ و سفت شد و کل حجم کسم رو اشغال کرد من فقط سوزش احساس میکردم اما اون معلوم بود لذت میبره تند تند کیرشو عقب جلو میکرد بعد از مدتی کیرشو درآورد فک کردم ارضا شده اما دراز کشید و منو روی کیرش نشوند و دوباره با دست کیرشو داخل کسم کرد با صدای خمار و شهوتی گفت
"کونتو تکون بده عشقم
با وجود دردی که داشتم ناشیانه کونمو تکون میدادم بعد از چند اینکه فهمید بلد نیستم خودش دو طرف کمرمو گرفت و منو محکم و با سرعت بالا پایین میکرد و به کمر خودشم تاب میداد ناگهان آه بلندی کشید و منو محکم به خودش فشار داد با برخورد آبی که داخل کسم ریخت فهمیدم ارضا شده توی همون حالت دستشو دور گردنم انداخت و سرمو روی سینه ش گذاشت و روی موهامو بوسید
"ممنونم عزیزم
لبخندی زدم خیلی حس خوبی داشتم از اینکه شوهرمو ارضا کرده بودم بعد از چند دقیقه علی رفت حموم که خودشو بشوره و منم ملحفه خونی رو جمع کردم و گوشه ی اتاق گذاشتم علی که اومد بیرون منم رفتم و پایین تنه مو شستم حوصله حموم نداشتم زیر دلم درد میکرد یکم خمیده راه میرفتم علی موهاشو خشک کرده بود و یه شلوارک آبی پاش بود روی تخت طاق باز دراز کشیده بود و آرنج دستش رو روی چشماش گذاشته بود یه پیراهن بلند گشاد از کمد درآوردم و پوشیدم و رفتم کنارش دراز کشیدم دستشو به سمتم دراز کرد سرمو روی بازوش گذاشتم
"ترگل
احساس کردم صداش بغض داره
"جانم
"ازت معذرت میخوام
خواستم حرفی بزنم که نذاشت
"بذار حرفامو بزنم…ما باید از هم جدا شیم…من فقط به اجبار پدرم با تو ازدواج کردم
یه لحظه دنیا دور سرم چرخید
"چ…چی داری میگی علیییی؟
سر جام نشستم دستشو از روی صورتش برداشتم چشماش خیس بود پس شوخی نمیکرد
"پس پس چرا باهام ازدواج کردی…چرا چرا پرده مو زدی؟
"چون شرط بابا واسه اینکه منو از ارث محروم نکنه این بود که با تو ازدواج کنم اما من یه نفر دیگه رو دوس دارم…نمیتونم با کسی که دوسش ندارم بمونم
ادامه دارد…

نوشته: zahra


👍 8
👎 8
27701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

823168
2021-07-30 00:32:04 +0430 +0430

ببین اولش خوب بودا دلم واس این دخترا تنگ شده بود آخرش خیلی تارانتینو طور بود 😐😐

0 ❤️

823196
2021-07-30 02:55:14 +0430 +0430

خوبه دیگه یشب دادی مهریه رو گرفتی ردیف چهارصو پونصد میلیوم واسه یشب ردیف شده بدوزش از نو والا

0 ❤️

823232
2021-07-30 08:27:40 +0430 +0430

واقعی بودن یا نبودنش برام فرقی نداره، از خودخواهی آدما متنفرم و حالمو گرفت
بر فرض حقیقی بودن👇🏻
تا کردت یادش افتاد؟ کیر تو مغز و حافظه اش خب! لال بود قبلش یا فکر کص قدرت تکلمشو مختل کرده بود؟!
طلاقُ که به راحتی بگیر، مهریه هم تو این مورد خاص نوش جونت!
اما برو جریانُ کامل واسه اون عموی قرمساقت تعریف کن به جای اینکه پسرشو با زن گرفتن بخواد کنترل کنه یه قلاده بندازه دور گردنش و دختر دیگه ای رو برای پسر کونیش قربانی نکنه
و تمام زورتو( دقت کن تمام زورتو) بزن از ارث محروم بشه یارو که به جای اشک بعد ارضا با خیال راحت مدت مدیدی بشینه خون گریه کنه!
توصیه غزال نویسانه: جوری بباز که طرف فکر نکنه برنده شده 😎🤚🏻🖕🏻

1 ❤️

823244
2021-07-30 12:54:00 +0430 +0430

بسیار تحریک کننده بدون هیچ الفاظ صریحی

0 ❤️

823272
2021-07-30 22:23:21 +0430 +0430

دارک ولی زیبا

به غلط کردن بندازش😉

1 ❤️

823462
2021-07-31 15:49:25 +0430 +0430

عجب

0 ❤️

823469
2021-07-31 16:23:54 +0430 +0430

آخرش ریدی بدجور حالا دیگه مهریتو کامل میگیری بعدشم یه کوچولو معلومات داشته باشید برای اینکه گوه خوری تون رنگ واقعی بگیره هر خری گفته بابام از ارث محرومت میکنم کاملا به عرض برسونم گوه خوری محضه میت وقتی وجود حیات نداره نمیتونه تصمیم بگیره در زمان حیات هم هیچوقت نمیتونه کسی رو ار ارث محروم کنه چون ارث زمانی مصداق پیدا میکنه و بهش میگن ارث یا ماترک که شخص مالک مرده باشه و وقتی مرد دیگه اختیار نداره حالا کسانی شاید بپرسن خب تا زنده هست ممکنه اموال رو به نام سایرین بزنه یا ببخشه اون دیگه فرق میکنه بهش ارث نمیگن میشه انتقال مالکیت یا حالا بوسیله فروختن یا صلح یا… از قاعده ارث خارج میشه اینم درس حقوق ودرسی که به تو باید بدم اینه که دیگه پاره شدی از نصف مهریه فراتر رفتی یعنی اون بکنت اینقدر مادیاتی و کونیه که بخاطر ارث بالاجبار تو رو گرفته پس رغبتی بهش نداشتی و حالا چرا اینقدر عاشقانه ماه عسل اومدی چقدر عاشقانه از لب دریا اوردت این همه رمانتیک آخرش ریدن کردی؟ حالا مهریه ات هرچقدر ه خب باید هرچی از باباش ارث بگیره تقدیم تو کنه آدمو خسته میکنید با این کس شراتون

0 ❤️

823507
2021-08-01 00:15:32 +0430 +0430

kirtup
آخه جقی بدبخت این فقط یه داستانه اینقد به خودت فشار نیار کونت پاره میشه

0 ❤️