اولین کوسی که دادم به پسر خاله ام بود

1392/08/30

یادمه دو یا یازده سال پیش بود دلم لک می زد برای یه کیر کلفت اخه تاحالا جز چندر پسر بچه ها هیچ کیری ندیده بودم یه پسر عمو داشتم چهار سالش بود چندرش کوچیک بود وقتی تنها میشدم هی می مالیدم به کوسم بلکی بند شه اما نمیشدخلاصه که برای یه کیر دیدن له له می کردم … اینقدر که حاضر بودم پرده امو بدم ویه کیر بره تو کوسم
خلاصه یه روز رفتم خونه خاله پسر خاله تنهایی نشسته بود پشت سیستم وعکسای فوتبالیست ها را می دید یواشکی شورتمو در اوردم گذاشتم تو کیفم
رفتم روی کاناپه روبروشو ویعنی یادم نیست شورت پام نیست به صورت سرپا نشستم
چشم پسر خاله ام افتاد به کوس من چون که همون وقت صورتش شد تشت خون وخجالت کشید
من پاهامو بازتر کردم اونم زیر چشمی به کوس مودار من نگاه میکرد وروی خودش نمی اورد یه دفعه دیدم لای پاش زیر شلوارش بالا اومد
یه دفعه نفهمیدم چم شد بی اختیار پریدم روی شلوارشو یه گاز محکم گرفتم به کیرش وای چه حالی داشتم اون موقع یه چیزی سفت اومد تو دستام همیشه فک می کردم کیر در همه حال نرمه… اما ازین سفتی خوشم اومد قبل از اینکه پسر خاله از هاج وواجی از رفتار من به خودش بیاد شلوارشو کشیدم پایین ودبمک وبمک اینقدر که نوک کیرش زخمی شد اونم محکم موهامو فشار می داد به طرف کیرش از روی صندلی بلند شد ومنو کشوند طرف تخت
با هم غلط خوردیم روی تخت
بی اختیار کیرشو گذاشتم دم کوسمو محکم فرستادم تو کوسم خیلی دردم اومد اما دردی همراه با یه دنیا حال اومدن…
جیغی کشیدم… خون از کوسم چند قطره ای ریخت بیرون
می سوخت کوسم
اما اینقدر حشری بودم که اهمیت نمی دادم فقط کیر می خواستم
بعد سر وته شدیم کیر اون دم دهن من کوس من دم دهن اون می سوختم اما زبون پسر خاله تو کوسم چرخ می خورد کیر اون تو دهنم
الان که دارم می نویسم کوسم حسابی خیس شده از اون خاطره
یه ساعتی کیرش تو کوسم چرخ می خورد یاد شبایی افتادم که تو اتاق بابام کیرش تو کوس مامانم بود وصدای ملچ ملوچ اب کوس مامانم نمی گذاشت بخوابم وهی میگفت مرد بسه کوسم ترکید بچه ها بیدار میشن وهی بابام بالا می رفت وپایین می اومد حالا کیر توی کوس خودم بود وهی پسر خاله روی کوسم بالا وپایین میرفت وتند تند تلمبه میزد روی تشک پر اب خون واب کوسم مخلوط شده بود یه دفعه کوسم داغ شد واب پسر خالم ریخته شد تو کوسم هنوز من ارضا نشده بودم پسر خالم فهمید وقتی کاملا ابش اومد سرشو دم کوسم گذاشت اینقدر میک زد تا ابم اومد دوتایی ولو شدیم کف اتاق
حالا اون زن داره اما ماهی یه بار به یاد اون روز کیرش باید تو کوس من بره تا خاطره اون روزمون فراموش نشه

نوشته: سوزان


👍 1
👎 0
210509 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

404997
2013-11-21 13:12:34 +0330 +0330

اول شدم ایول از جیرفتم درضمن کیرم تو داستانت بین دو تا یازده سال … کونی معلومه که پسری

0 ❤️

404998
2013-11-21 13:29:12 +0330 +0330
NA

‏‎ ‎این جقیا مثل زامبی می مونن و لحظه به لحظه دارن زیاد میشن ! من مطمئنم تا یه هفته دیگه همه مون جقی شدیم رفته پی کارش :|

2 ❤️

404999
2013-11-21 14:11:10 +0330 +0330

بچه کونی برو ببین کس رو چطوری مینویسند. اونوخت حامله نشدی؟؟خیلی داستانت افتضاح بود. لااقل بنویس تخیلات من موقع کون دادن. از اون اول که نوشتی دو یا یازده فهمیدم پسری و هنوز دوست دختر هم نداری.

1 ❤️

405000
2013-11-21 14:40:09 +0330 +0330

فاصله بین هرزگی ذهنی با هرزگی جسمی خیلی کمه
خیلیها نمیدونن هرزگی ذهنی خیلی خطرناک تره
خدایا شفای عاجل عنایت بفرما !!!

1 ❤️

405001
2013-11-21 14:43:03 +0330 +0330

تخمی تخیلی، ننویس . . . . . . . . . . . . .
پسر هستی از نوع جلقو، دیگه ننویس. اصلا میدونی پرده چیه؟ میدونی خون چیه؟ میدونی خون‌آشام چیه؟ پسرخاله‌ات کُس تو رو با خون خورد؟ شاشیدم تو پرده دیافراگم قفسه سینه‌ات، دیگه ننویس. تو هم مثل بقیه جلقوها کف دستت رو بیار جلو… آفرین من دارم میشاشم کف دستت، لطفا بقیه اعضای شهوانی همراهی کنید و بشاشید کف دست این جلقو. برو و دیگه نیا و ننویس.
در ضمن دنبلان طلایی گاومیش به خاطر کسانی که فکر می‌کنن اگه اولین نفر باشن که نظر پای داستان بذارن، بهشون جایزه میدن و ذوق می‌کنن.

0 ❤️

405002
2013-11-21 14:51:05 +0330 +0330
NA

:O
دو یا یازده سال؟
تفاوت این نه سال رو درک نمیکنی؟ این نه سال توی کما بودی؟
چی میگی تو بابا :O بیچاره پورن استار :|
تخیل موج میزد
ننویس اقا ننویس

/ اول شدم از فلان جا I Love You PMC
سر جدتون دوباره اول و دوم و سوم راه نندازین
اینجا هم تحصن نکنین که تا داستان اپ شد بپرین روش و مدال کسب کنین

0 ❤️

405003
2013-11-21 14:52:48 +0330 +0330
NA

د آخه کیرم تو نسل پدر سوختت ،جلق زیادی روت تاثیر گذاشته عایا حتی.
اووووف حالم یه جوری شد.
عاغا ول کنید این داستانارو.
بیاید بندر عباس حالشو ببرید.
هوا توووووپ.
چند روزه پشت هم بارون میاد و هوا ملسه.
جووووووون :-D

0 ❤️

405004
2013-11-21 16:31:04 +0330 +0330
NA

پسر جون دیگه ننویس باشه؟
افرین برو از رو غلط املاییات بنویس تا هم دستت روان شه هم فحش کمتر بخوری

0 ❤️

405005
2013-11-21 18:12:03 +0330 +0330
NA

شمشیر زورو تو کونت دیگه ننویس تابلو بود پسری جلقو

0 ❤️

405006
2013-11-21 19:20:49 +0330 +0330
NA

shamshire hazrate ali to konet

0 ❤️

405007
2013-11-21 21:21:17 +0330 +0330
NA

بالاخره دو يا يازده سال ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سر پا نشستن چه مدليه ديگه مرتيكه متوهم

0 ❤️

405009
2013-11-22 02:48:40 +0330 +0330
NA

irxse1 جان و شما خسته نشدی و از بس که نوشتی “و” ؟ خوب یه نفس بکش وسطش و

0 ❤️

405010
2013-11-22 03:13:30 +0330 +0330

چرا خجالت كشيدي راستشو بگو
وقتي پسرخالت تو كون گذاشت حال ميكري ديگه…فش طلبت باشه براي دفعه بعد

0 ❤️

405011
2013-11-22 05:07:11 +0330 +0330

خوشد مياد از داستان هاى تخمى تخيوليت فش بشنوى

0 ❤️

405012
2013-11-22 12:30:31 +0330 +0330
NA

و آخرینشم یه خیار بود رفت توم چون من رنگ کیر تا الان ندیم !!

0 ❤️

405013
2013-11-22 15:39:45 +0330 +0330
NA

اه اه دو خط اولشو خوندم انم گرفت.

نظرارو خوندم حال کردم دمت گرم نازلی باحال گفتی.

0 ❤️

405014
2013-11-22 16:00:34 +0330 +0330
NA

کوچولوی دودول هسته خرمایی جلقو به جای نوشتن و جلق زدن پای سیستم برو چشماتو با آب همون هویج که ننت دیشب کرده بود تو کوسش بشور که فرق دو سال با یازده سالو متوجه بشی.

0 ❤️

405015
2013-11-22 17:03:38 +0330 +0330
NA

:‘’( :’’( :-C :-C :D :)) :)) :)) :T :T :T

0 ❤️

405016
2013-11-22 17:55:08 +0330 +0330
NA

مك كوئين
اونجا رحم زن نيست بلكه واژن زن هست.

0 ❤️

405017
2013-11-23 03:35:02 +0330 +0330

هر کوسی قابل خوردن نیست چه برسه به اینکه خونی باشه،،،
میخوام بدونم تو این سایت کسی سکس واقعی نداره بنویسه؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

405018
2013-11-23 04:49:57 +0330 +0330
NA

یه جوری گفت خون زد از پرده بیرون فکر کرده فرق سر شکافته بابا اون خون اونقدی نیست که فواره بزنه پسره مجلوق سر کارمون گذاشتی با این داستان خون اشامیت

0 ❤️

405019
2013-11-23 05:25:09 +0330 +0330

تکاور چه جایزه ارزنده ای نثار اولی ها کردی =)) =))
خدایی خیلی باحال بود =))
هی مشنگ خوشحال نشو داستان تو رو نگفتم ها کامنت تکاور عزیز رو گفتم :D
داستانت بیشتر شبیه آرزوهای یه بچه جلقو بود :))
راستی بچه ها من آخر متوجه نشدم جق درسته یا جلق؟ :))
هر کی یه چی میگه :D

0 ❤️

405020
2013-12-22 17:36:43 +0330 +0330
NA

هههههههه… عجب توهمي:-)

0 ❤️

405021
2013-12-22 19:09:37 +0330 +0330
NA

دمت گرم تكاورجون

0 ❤️

405022
2014-06-28 01:27:36 +0430 +0430
NA

کاش نظرا لایک داشدن یکی یه دونه لایک میذاشتم پای کامنتاتون رفقا :*
باسه استیو استیفلر و نازلی و خانوم معلم ام بیییگ لایک

0 ❤️