اولین کیری که تو کونم رفت

1396/08/15

نه زیاد خوشکل اما به قول دوستان یه پسرتودل برو بودم وقابل تحمل .از دوران راهنمایی احساس میکردم بعضی از دوستام یه جور خاصی بهم حس دارن وبه هر بهانه ای میخواستن بهم نزدیکتر بشن و بعضی اوقات کار به سایش و مالش میکشید.البته نه اینکه منم مخالف باشم بلکه بعضی اوقات از عمد کرم می ریختم و دوستانم هم فرصت را مناسب دیده وکلی بدنم را مالش وماساژ میدادند.واقعا هم لذت داشت تا اینجای کار هیچکدام از دوستانم پارا از گلیم درازتر نمی کردند وبه همان مقدار اکتفا میکردند ومنهم راضی بودم اصل قضیه از سال اول دانشگاه آغاز شد من که دوران نوجوانی همش مورد عنایت دوستانم بودم وبا انواع واقسام ترفندباهم حال وهول میکردیم البته سرپایی وازروی لباس ومالامال از لذت .
سال اول دانشگاه با یکی از همین دوستان قدیمی بر حسب اتفاق به یک دانشگاه در یک شهر غریب افتادیم که باعث شادی و سرور هر دوتا شدو از این حسن اتفاق کاملا راضی بودیم وهمان اوایل تصمیم گرفتیم منزلی اجاره نماییم تاهم کمتر احساس غربت کنیم و هم در درسها هوای هم را داشته باشیم هرچند هم رشته نبودیم .
بر حسب دوستی وصمیمیت قدیمی که باهم داشتیم وهم اینکه دردوران مدرسه همین دوستم یکی از کسانی بودکه بیشترین احساس را به من داشت ودر دستمالی وسایش ومالشم از دیگر دوستان پیشی می گرفت .
همین روال ومنوال قبلی بدون کمترین تغییری ادامه یافت ودوستم گاه وناگاه وبه هربهانه ای نزدیکم می شد با آه واحساس وبا قربان صدقه رفتن وکلی حرف سکسی ودوستانه وفحش رکیک از هر طرف خودش را به اندامم میمالید و منهم محض خالی نبودن عریضه چندتا فحش آبدار نثارش میکردم و با کلی ناز و ادا تمنا میکردم که ادامه ندهد ولی عملا خودم را دراختیارش گذاشه وبا زبان بی زبان بهش می فهماندم که کارخودش را بکندو البته اون هم نامردی نمیکرد وهربار تا مرض ارضا پیش میرفت و من بعینه بزرگ شدن وشق شدن آلتش را احساس میکردم وعمدا کون وکپلم را بازی میدادم و باسنم را عقب میدادم تا شاید بیشتر آلتش را روی بدنم احساس کنم واز لذتش بی نصیب نمانم.
بیشتراوقات چنان ازخود بی خود میشد که یکریز حرف سکسی میزد وبا آب وتاب از کردن کونم میگفت و من هم به خاطر اینکه حریص ترش کنم میگفتم که نمیتوانی و کار تو نیست وبا چه کیری کون میکنی واز این قبیل حرفهای آزار دهنده .که البته او هم کم نمیاورد و در حالی که من مشغول حرف زدن و ضعیف جلوه دادن او بودم به انتهای حشر و وحشی شدن میرسید وبا تمام قدرت کیر شق وبلندش را از روی شلوار راحتی وشورت به درکونم میزد ومیگفت بااین کیر میکنمت.
باورکنید اغلب اوقات همراه با ضربه های کیرش به کون وباسنم آنقدر محو لذت کیرش میشدم که خودبخود آبم سرازیر میشد وبا لذتی غیرقابل توصیف ارضا میشدم که البته او هم دست کمی از من نداشت وبه دنبال ضربات وحملات جانانانه به کون وباسن وبدنم آب کیرش داخل شورت یا شلوارش می ریخت وهمانجا بود که هردو سست وبی حال همزمان به حمام میرفتیم یک دوش فوری میگرفتیم وبدون اینکه رمقی داشته باشیم یا حواسمان به بدن واندام همدیگر باشد کاملا عادی وخودمانی برای خواب آماده میشدیم واین شده بود کار و سرگرمیمان به استثنای اوقاتی که مهمان داشتیم یا به شهرمان مراجعه میکردیم.
دراین مدت نشد که هیچکدام ازما ازوضع موجود اظهار نارضایتی داشته باشدیا حتی یک سرسوزن از حال وهوس فیمابین به بیرون درز پیدا کند و کاملا از پیشامد جاری خرسند بودیم فقط بعضی اوقات من احساس میکردم که یک چیزی کم دارم وآنگونه که شاید وباید خالی نمیشدم .
احساس میکردم یک جای کار می لنگد وباید کار به جاهای باریکتر بکشدتا گردونه لذت سکسمان کامل بشود ولی از ته دل خجالت میکشیدم قضیه را مطرح بنمایم.
تقریبا شش ماه بود به همین منوال وروز ازنو روزی از نو (شایددرستتر باشه بگم شب ازنو شبی ازنو چون فقط شبها حال می کردیم).
تا اینکه شبی دل به دریا زدم وگفتم بهتر نیست این دوتکه لباس را هم بیرون بیاوریم تا لذت کارمان کامل شوو ومثل اینکه دوستم منتظر پیشنهاد من بود چون فی الفور شورت ورکابی خودش را بیرون آورد ولخت مادرزاد جلوی من ایستاد منهم به تبع او شورت ورکابی خودم را بیرون آوردم واولین بار بود که کل اندام همدیگر با عشق وهوس ورانداز میکردیم وکاملا برای همدیگر تازگی داشتیم چون حدود ده دقیقه محو جمال اندام یکدیگر شدیم وگویی اولین بار است همدیگر را میبینیم .
مرا میگویی وقتی چشمم به کیر شق ولخت وخوش فرمش افتاد آب از لب ولوچه ام سرازیر شد ومثل فیلمها از ته دل آرزو کردم کاش بهم میگفت که کیرش رابخورم ولی آنقدر تو کف بودم واحساس نیاز میکردم که منتظر دستور او نشدم وبا ولع و اشتهای کافی ووافی شروع بعه لیسیدن ومکیدن کیرش کردم که البته نه تنها مخالفتی نکرد بلکه با کمال میل وبا تلمبه های گاه وبیگاهش در دهانم همراهیم میکرد.
آنقدر محو لذت وغرق هوس بودیم که هیچکداممان نفهمیدیم گذر زمان را وارضا شدن دوستم را .که انصافا نامردی نکرد وقبل از اینکه بیاید کیرش را از دهنم بیرون کشید وآبش را با تمام لذت وشهوت به بروپاچه وسینه من پاشید.
طوری برای هردوتایمان لذت بخش بود که چنددقیقه فقط مات ومبهوت به هم نگاه میکردیم وگویی بازبان بی زبانی از هم گله مند بودیم که اگر چنین لذتی هم وجود داشت چرا هیچکدام قبلا به فکرمان خطور نکرده وپیش قدم نشده بودیم.البته بازهم جای شکرش باقی بود.
ولی مثل اینکه دوستم حالا حالاها دست بردار نبود وخیالی دیگر درسر داشت وقتی لخت اندامم را دیده بود وچشمش به سوراخم افتاده بودعزمش را جزم کرده که حتما این سوراخ خوش خوراکم رافتح کند وچه زمانی مناسب تر از حالا که خودم بدون مقدمه کیرش را ساک زده بودم .البته من از آرزوم بود وهرحرکتی که میکردم درراستای به گادادن سوراخم بود وواقعا دلم میخواست.
انتظارم دیری نپایید چون دوستم بدون مقدمه بازهم درخواست کرد که کیرش را بخورم ومن هم بدون معطلی قبول کردم با این تفاوت که این بار دستش را کاملا با احساس روی کون وباسنم میکشیدوهرازگاهی سر انگشتی به سوراخم فرو میکرد تا ببیند که پایه داذدن هستم یا نه ومن هم با کمال میل همراهیش میکردم وهروقت انگشتش به سوراخم میرسید کاملا قنبل میکردم وبهش میفهماندم که از ته دل میخواهم کونم را فتح کند.چون آبش یک بار آمده بود کیرش حالا حالاها قصدارضا نداشت واین برای هردوی ما نقطه قوت ونور امیدی بود وکاملا انتظار میرفت که دراولین نزدیکی کونم مال خودش بشود ومن به ارزوی دیرینه ام برسم.
باهمان خیسی آب دهانم روی کیرش وبا تف بزرگی که روی سوراخم انداخت به جان سوراخم افتاد وبه قول معروف حالا نکن کب بکن .
درد ولذت اشتیاق وسوزش سوز وعطش خواستن ونخواستن ولی دیگرکارازکار گذشته بود یک لحظه افکارعجیبی از ذهنم خطور کرد وغرق در خیالاتم شدم بشود نشود بکند نکند خوب است بداست اما دیگر کاری بود که شده بود سعی میکردم خودم رادلداری بدهم وبه خودم بقبولانم که یک لحظه سوزش شدیدی حس کردم واز تمام افکارواوهامم بیرون آمدم .آری دوستم بالاخره موفق شده بود سر کیرش را داخل کند ومن چون غرق درافکارم بودم تا داخل نکرنفهمیدم وبا فریادی نه چندان کوچک از کیرش استقبال کردم وبا این حرکتش به تمام خیالات ودغدغه هایم پایان دادبه طوری که خودم را کاملا درآغوشش رها کردم تا بالذت وجدیت کارش رابکند که البته همین طور هم شد ودرمیان فشارهای گاه ناگاهش وآخ واوخ های بریده بریده من کیرش را باهر زحمتی بود تادسته درکونم فرستادومن رسما کونی دوستم شدم ودوستم شد اولین نفری که کون خوش خوراک واکبندم را فتح کرد .وانصافا پس از چنددقیقه تمام درد وسوزش وعذاب وجدانی که داشتم تبدیل به لذتی وافرووصف ناشدنی شدطوری که همراه با تلمبه های جانانه اش که درکونم میزد خودم راقربان صدقه اش میکردم وبا آب وتاب لذت کیرش را یادآور میشدم تا بیشتروبهترتلمبه بزند.
تا اینکه درنهایت تمام آبش رابافشار داخلم خالی کرد وبی حال وناتوان رویم افتاد منهم سرمست از آرزویی که بهش رسیده بودم در حال خودم بودم وسعی میکردم در سکوت کامل لذت دادنم را چند برابر کنم .
واین بود مقدمه پنج سال دوستی همراه باسکس وساک وآب کیر من ودوستم واز وقتی که دوستم به خاطر کارش از شهرمان رفته من باهیچ کس دیگری نبودم

نوشته: فرزاد


👍 19
👎 22
10838 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

661182
2017-11-06 22:24:37 +0330 +0330

و قین خوش خوراک شما را کانهم قمبل بیموی فریدون بیک را افتتاح نمود،
مگه کون جنابعالی گووشت کوبیده است یا کباب لقمه که خوش خوراک باشه ؟
حیوونی حشری بوده ، کوس هم که نبوده سوراخ تو هم از یچس که بهتره تپونده و کیرش که خوابیده تازه فهمیده کار بهتری هم میتونسته بکنه ولی کیرشو گوهی نکنه ،
رآیین نگارشت به بچه های مزار شریف میخوره

0 ❤️

661188
2017-11-06 22:32:46 +0330 +0330

اوههههه عالی بود. داستانهای گی منو حشری میکنن. افرین بر تو. لایک دوم رو میدم.

2 ❤️

661195
2017-11-06 22:45:24 +0330 +0330

اری ریدی با داستان تخمیت ای بزرگوار

0 ❤️

661201
2017-11-07 01:37:49 +0330 +0330

اولینها هیچوقت فراموش نمیشن …:))
نخوندم

0 ❤️

661202
2017-11-07 02:15:26 +0330 +0330

داستان خوب بود ولی نگارشش مثل شاهنامه بود یکم خودمونی تر بنویس کتاب کودک که نمینویسی

1 ❤️

661206
2017-11-07 03:06:34 +0330 +0330

با این ادبیات و طرز نوشتن خود خایه مالی محور،حرف زیادی ندارم جز این که…

کسمغز کی بودی تو؟

2 ❤️

661210
2017-11-07 04:04:19 +0330 +0330

یه کونی گوزوی دیگه…

0 ❤️

661224
2017-11-07 07:46:53 +0330 +0330
NA

خیلی احساسی تعریف کردی خوشم اومد

0 ❤️

661232
2017-11-07 08:34:27 +0330 +0330

کس کش انگار رمان ادبی نوشته دیوز

1 ❤️

661234
2017-11-07 09:17:11 +0330 +0330

شما کمتر مقاومت بنما در خصوص نثر نوشتن!
تیپ نوشتنت نه اونوری بود نه اینوری، موضوعت بد نبود ، نگارشت بد بود.
موفق باشی

1 ❤️

661271
2017-11-07 16:46:30 +0330 +0330

حامد همایون نو مصاحبه هاش گفته که سبک جدیدی رو در خوانندگی انجام می دهم به نام شاهنامه خوانی
حالا شما چه سبکی رو در نگارش دنبال می کنید ؟

0 ❤️

661286
2017-11-07 19:37:33 +0330 +0330

کشور اما زمان شون شده کشور کونی ها!

0 ❤️

661290
2017-11-07 20:13:25 +0330 +0330

درود بر تو مرد قهوه‌ای
خواستم بگویم که قضای حاجت کرده ای و قحطی آب است با این خزعبلات و جفنگیات
و در پایان
باقی بقات
نافم تو چشات

0 ❤️

661291
2017-11-07 20:54:56 +0330 +0330

وااااااااااااای
عالی بوووووود
ای جونم گی دو تا دانشجو

0 ❤️

661347
2017-11-08 07:36:36 +0330 +0330

نثرت تو کون سعدی نگارشت تو حلق شاهنامه

0 ❤️

661352
2017-11-08 09:14:24 +0330 +0330

عزیزم پیش بابا بزرگم بیایی ضرر نمیکنی مطمن باش

0 ❤️

661390
2017-11-08 21:06:53 +0330 +0330

داستان ها همه داره میشه گی
بهتر نیست درصد داستان های گی که قرار میگیره کمتر بشه؟
لزبین
انال
ارباب و برده
فتیش
و…
تقریبا هیچ شدن

0 ❤️

661430
2017-11-09 00:47:50 +0330 +0330

نمیدونم چرا داستانا گی دیس لایک میخورن ولی لزا فقط لایک گی هم نیستم ولی یچیزیه ک واضحه:/

0 ❤️

661439
2017-11-09 07:51:40 +0330 +0330

جای صدای انخماهو کاهن اعظم کم بود

0 ❤️

661460
2017-11-09 11:05:26 +0330 +0330

به منم میدی؟

0 ❤️

661587
2017-11-10 15:23:19 +0330 +0330

جان من بگو ادبیات کنکورو چند درصد زدی؟ :))))

0 ❤️

664990
2017-12-10 11:01:27 +0330 +0330

کل شاهنامه فردوسی به همراه گرز. رستم دستان ، هفت خوان رستم ، نوش دارو و… درون ماتحت پاره ات با این نثر نوشتنت ای ابن ال اوب و اوبینا!!!

0 ❤️

697110
2018-06-25 13:07:44 +0430 +0430

ف لذا با زبان بی ربانی الت خویش را در امتداد کون شما خواهم رهانید ک ای بزرگوار با همچو نگارش کیری وقت ما را هدر دادی .کونی انگار استاد ادبیاته با این لحن کفتنش

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها