سلام دوستان من نهال هستم 21 سالمه میخوام یکی از خاطرات خیلی باحال زندگیم و واستون تعریف کنم…
اواخر فروردین ماه بود که من از تهران میخواستم برم شیراز واسه کارا و برنامه امتحانیم…
اخه من اون ترم ترم اخر کاردانیم بود و به خاطر یه سری مسائل همه واحرام و معرفی به استاد گرفته بودم. خلاصه زنگ زدم به دوستم که اونجا زندگی میکرد گفتم دارم میام الناز نری جایی.گفت ااااا من نیستم و فلان …خلاصه موندم چیکار کنم به خونواده ام گفته بودم میرم خوابگاه دوستم!! راه برگشت بنود .یهو یاد مسعود افتادم.یکی از دوستای قدیمیم بود که 3سال پیش باش دوست معمولی بودم زنگ زدم گفت اوکی هست…از هم خونش یه چیزایی بهم گفته یود…اما من اصلا ندیده بودمش
زد و روز موعود رسید… رسیدم فورودگاه اومد دنبالم بعد سر راه یه چی واسه شام گرفتیم و رفتیم خونشون من به مسعود اعتمتد کامل داشتم…دم در دیدم وااییی یه پسر بدنساز با یه رکابی و شلوارک اومد در و باز کرد زودم دویید رفت تو …
رفتم تو دیدم تیشرت پوشیده و سلام کرد… قیافش معمولی بود اما بدنش و قدش عااالللییی بود بعد یکم صحبت مسعود شام و حاضر کرد موقع خواب من تو اتاق مسعود خوابیدم علی تو اتاق خودش مسعودم تو حال…صب که شد دیدم مسعود نیس…پاشدم دیدم یه برگه گذاشته که من رفتم شرکت.
اماده شدم رفتم دانشگاه تا 2 3 اونجا کیرم کردن تا برگشتم 5 شد
دکیلید مسعود دستم بود اما دیدم در قفل نیست فهمیدم یا علی اومده یا مسعود. در اتاق علی نیمه باز بود داشت با تلفن حرف میزد منم مستقیم رفتم اتاق مسعود تازه نشسته بودم رو تخت که دیدم علی با شرت اومده تو حال!! نگا نکردم یعنی که ندیدمت بعد یهو من و دید هنگ کرد همونجوری واساده بود که من ببینمش منم اصلا نگا نکردم
بد رفت تو اتاق گفت وای ببخشیییدد فک کردم مسعود بود اومد منم تو دلم گفتم مییرررهه
شب باز مسعود اومد شام خوردیم به همون منوال قبل سپری شد فرداش دیدم مسود خونس تعجب کردم چرا؟/ گفت شب کارم 9 شب میرم تا فردا 8 صب
گفتم ینی من اینجا با دوستت تنها هستم؟ گفت علی بچه خوبیه منم با اینکه ازش اون حرکت و دیده بودم ولی باز به حرف مسعود اعتماد کردم
خودم و مشغول درس کردم تا اینکه شب شد ساعت 7 مسود رفت منم اون که رفت رفتم دوش گرفتم اینم بگم که من بین دوستام به خوشگلی و خوش هیکلی معروف هستم چون ورزشکارم بدن کشیده ای دارم خلاصه پوشیدم اومدم بیرون 2 مین نشد علیه اومد منم سلام کردم و موهام و داشتم خشک میکردم… 1ساعتی گذشت من تو اشپز خونه بودم داشتم واسه شام یه فکری میکردم که از اتاقش اومد بیرون رو سنگ اوپن نشست… یکم عادی حرف زدیم و اینا… تا کار رسید به حرفای معنی دار میفهمیدم میخواد ازم مطمئن شه که به مسعود چیزی نمیگم گفت تا حالا تو یه خونه با یه غریبه تنها شده بودی گفتم نه کلی کس گفتیم بعد شام من لپ مسعود و روشن کردم و تو حال نشستم فیلم دیدن بعد از نیم ساعت اونم اوم گفت منم ببینم گفتم اره بیا بشین فیلمش راجع به یه جراح پلاستیک بود که یه زن و زندانی کرده بود و خلاصه پر صحنه سکس اونم کاامملل نیم ساعت اول با هم گذشت دید پا نمیدم پا شد یه نسکافه اورد ایندفه نشست رو مبل پشت سرم منم پایین مبله بهش تکه داده بودم تو مزی لپ تاپه میدیدمش :)) همش داشت به من نگاه میکرد از پشت سرم یهو دیدم یه دست اومد دهنم و گرفت با لباش چسبید به گوشم منم ترسیدم دستو پا میزدم اما صدام به جایی نمیرسید فقط تو گوشم میگفت بس کن بچه بازی در نیار منم جیغ میزدم من و خوابوند زمین تهدید کرد که ندی میزنمت منم که هیکلم نصف اونم نبود از ترس گریه کردمموهام و که یکم خیس بود باز کرد اروم از گردن و لبام شرو کرد به خوردن با اینکه هنوز اروم میگفتم نه اما کم کم بدنم شل شد مادر قحبه لباش رو گردنم سر میخورد اما دیدم نفساش تند شده و دستاش میلرزید فهمیدم بد جور حشری شده گفت فقط نترس منم دیگه داشتم حال میکردم
اینقد گردنم و لیس زد که داغ کردم ناخوداگاه هلش دادم نشستم رو شکمش تاپم و با یه لوندی خاص خودم در اوردم یه سوتین فیروزهای خوشکلم تنم بود که از جلو سینه باز میشد اروم همونجور که دستشو گذاشتم رو شکمم و کمرم با کونم رو کیرش بازی بازی تکون میخوردم وای معلوم بود خیلی بزرگه داشتم دیوونه میشدم گردنش و سینشو با لبام ااروم میخوردم اونم موهام و تو دستش گرفته بود میگفت کیرم و بخوذ منم رفتم پایین اروم با دندونم شلوارکشو کشیدم پایین از رو شرت اروم هم با دستم میمالیدمش هم گاز میگرفتم اونم واقعا داشت حال میکرد درش اوردم و تا ته کردم تو دهنم نفسش بند اومد میگفت بخور جنده کوچولویه من بخور تا اونشب همچین کیری ندیده بودم اصلا تو دهنم جا نمیشد به زور میخوردم اما عجب رگایی داشت کلی تخماشو لیس زدم تا اینکه خوابوندم رو زمین سوتیینم و کند و شروع کرد خوردن زیر سینم و نوکش میگفت لعنتی چقد سفته من که بیهوش شده بودم سرشو هل دادم پایین اونم انگار از خداش بود شلوار و شورتم و باهم در اورد گفت آخییی چه کس کوچولویی داری .راست میگه کس من جمع و جور و کوچولو هست مهلت نداد پام و باز کرد و زبونشو انداخت رو کسم اوون لحظه داغی زبونش دیوونم کرد اونم میخورد تند تند لیس میزد و میگفت چه کردنی من از تو بکنم… منم فقط میگفتم بوخور روانی بخور واسم انگشتتو بکن تو سوراخ تنگم یهو واساد گفت نهال اوپنی؟
گفتم نه!! گفت پس زر نزن منم خندیدم و باز کسم و هل دادم دهنش با زبونش اونقد باش بازی کرد که فقط جیغ میزدم حس میکردم میخوام ارضا شم که کثافت فهمید و ولش کرد…سوراج کونمو واسم با انگشت مالید و دیدم کیرشو داره میماله با دست گفتم عقب؟ گفت په فک کردی لا پات میزارم ؟؟ منم که تا اون موقع از عقب نداده بودم گفتم واسا واسا :)) اوپنم! اونم گفت احمق عصبانی شد و خوابوندم رو کمر یه تف زد و سرشو گذاشت جلو سوراخم گفت مطمئنی؟ گفتم نترس هل داد تو اما نمیرفت گفت کی زذن پردتو؟ گفتم 2ماهه! مگه تو میرفت با کلی فشار فرستاد توش واییی اول کلی دردم اومد بد جا باز کردو اروم عقب جلو کرد صدام در اومد میگفتم بزن تند تر میخوام بزن…اونم با صدای من هم تند تر میزد هم بیشتر هل میداد توش همش میگفت اووففف چه تنگی تو دختر کیرش دیواره کسم و میخاروند اب کسم ریخته بود رو زمین همونجوری بلندم کرد نشوند رو خودش کمرم و گرفته بود و خودش مثل دیوونه ها با یه سرعت زیاد میزد منم با دست چوچولم و میمالیدم 2 مین نشد که من حس کردم دارم ارضا میشم وای وایییی اون لحظه یه جیغ بلند کشیدم و تمام تنم لرزید قش کردم اما علی تند تر تلمبه میزد اصلا وا نساد… منم داشت دردم میومد گفتم یکم واسا که اونم فهمید و یه اوانس داد گفتم بیا لب مبل مدل سگی بکن کونم و کردم بش که بزاره تو کسم که دیدم انگشت کرد تو کونم و یکم چرخوند تا اومدم بگم نه سر کیرشو کرد به زور تو کونم من از شدت درد اشکم در اومد التماس کردم توروخدا نه اما تا دسته تو کونم کرد گفت وااییی بهشته آکبند اکبنده منم جیغ میزدم یکم که گذشت شل شدم و حرکت کیرش روون شد. میزد وثل سگگ منم دیگه دردی حس نمیکردم تا اینکه خودم از جلو 2 شنگشتی کردم تو کسم آخ که اون لحظه چه حالی میداد اونم دستشو گذاشته بود رو کمرم و فشار میداد که بیاد پایین که بسشتر بره تو … من واسه بار دوم بود که داشتم میگفتم علی بزن دارم میام بزن تا ته بزن که گفت منم دارم میام بریزم کجا؟ که همون لحظه با حرفش من اومدم و بیحال شدم اما اون کمرم و محکم گرفته بود و واقعا عمیق داشت میکرد که دیدم هیگه اااه شل نشو داره میاد منم یکم سفت کردم و یهو یه چنگ به کمرم انداخت و ابشو با فشار ریخت رو کمرم من که اون لحظه هیچی حالیم نبود…خودم و انداختم رو مبل و اونم ولو شد رو زمین نیم ساعت گذشت که دستمال اورد کمرم و پاک کرد …اما من انگار تازه فهمیده بودم که چه غلطی کردم اصلا باش حرف نمیزدم که کلی بد منت کشی کرد .واسه خواب هم گفت بیا اتاق من با من بخواب گفتم نه شاید مسعود صب زودتتر بیاد خلاصه سفر 3 روزم شد 5 روز و شبای بعدی هم برنامه داشتیم اما شب4 مسعود دیگه شب کار نبود و اومد زد تو کار ما منم که برگشت رزرو نکرده بودم روز 5 برگشتم تهران :))
نوشته: نهال
موندنم چرا اسم داستانتو گذاشتی حرومزاده؟؟؟
میذاشتی تجاوز متوالی یا تجاوز چند شبه
جنده تو اگه کونت نمیخارید 5 شب شیراز چه گهی میخوردی که برنگشتی
:)) :)) :))
ebrahim eeee ای جانم چه با حال گفتی.باهات موافقم.
یه حس خیلی قوی میگه این حرومزاده تو راهه حالا مسعود بابا شد یا علی هنوز معلوم نیست نویسنده قول داده بعد ها به ادمین اطلاع بده .
« موسسه قوای حس »
باید سر در اون دانشگاهی که تو توش درس میخونی گل گرفت با این سواد بالات!!!
جانم كه اسم داستانت برايم كافي بود تا ديگر دوسطر اول نخانم تا سوتي بگيرم.احمق تو كي هستي برام حروم حلال كني؟ كي داده كي كرده گورپدرت.بيا حالاكه ميخام بشاشم!باهاش حرومت ،حلال سازم.حيفه من كه ميخام لطف كنم قطراتي به كودك بخورد كافيست.فانتريت راستش نكرد هيچ فراموش كردم براي كف دستي اومدم تف تف حلط سبز خلط خاكستري(خيلي حال كردم هركس خوند حالش بهم بخوره فحش نديد فقط خلط تجسم كنيد)
بالاخره کی داد و کی کرد؟ علی؟ ارش؟ مسعود( یا بقول خود بیسوادت:مسود؟)
یعنی فک کردی اینجا کسی هم از جلو در دانشگاه رد نشده؟ تو فیلم هم ندیده؟ همه ی واحداتو معرفی به استاد گرفتی؟ گه خوردی با اون که بهت معرفی به استاد داده واسه همه واحدات
داستانت رو خوندم
من موندم آخه شما دخترا ، خودتونم نمیدونین چه غلطی میکنین
میدین ، میخواین بدین ، ممکنه بدین ، بعدا میدین ، نمیدونی بدی یا نه ، هر چی پیش بیاد ، آخرشم میدین
کونی تو یه پسری که امدی تراوشات مغز علیلتو اینجا بالا اوردی…هیچ دختری نمیگه به کیرم…تعریفت ازصحنه های سکس کاملا مثل یه پسره…
اخه من اون ترم ترم اخر کاردانیم بود و به خاطر یه سری مسائل همه واحرام و معرفی به استاد گرفته بودم:خودت میتونی بگی اینارو که گفتی یعنی چی؟…
حرمزاده توئی بیخود به دیگران برچسب نزن…دیگه ننویس…وگرنه تو دخترنما رو میدم پسرای شهوانی خشک خشک ترتیبتو بدن…
اگه جنده ای چرا هم تهران ندادی
برو پسری کمر شل جلقتو بزن
خودت می خاریده وگرنه الکی خودتو نمیدادی با این داستان مسخرت بعدش تایم رفت و برگشت هم میده حالا کی پردتو زدن جنده
به اصرار بچه ها من دیگه نمیام اینجا
مثل اینکه از من خوشتون نیومده بود
مهم نیست امیدوارم هر جا هستین موفق باشین
هر کامنتی که زیر این داستانا گذاشتم قصدم تمسخر و توهین به کسی نبوده و فقط محض شوخی و خنده این کامنت ها رو گذاشتم از الان به بعد هم مطمعن باشین کامنتای منو نمی بینین من وقتی میومدم اینجا صرفا به خاطر خوندن داستانها نبوده بلکه فقط به خاطر فضای دوستانه ای که اینجا ایجاد شده بود میومدم حالا من جز این فضای دوستانه نیستم در حدی خودمو وابسطه به این سایت میدونستم که داستان زندگی خودمو نوشتم ولی …
مهم نیست مهم اینه که دوستانی رو اینجا از خودم رنجوندم که واقعا دوسشون داشتم
از مهندس گل پسر عزیز شدیدا عذر میخوام
از اریزونا دوست عزیزم
از اقای عبدل و …
امیدوارم از دستم دلخور نباشین شب همگی بخیر بای واسه همیشه
(((سامی شهوتی)))
لهنت پسرونه بود
اما اگر واقعا دختری که خاک تو سرت که به همه میدی
دادن هم یه مراحلی داره جنده خانوم
داشتي جيغ ميزدي, گريه ميكردي, زورت بهش نميرسيد, بعد يه دفعه با دو تا ليس كلا حالت عوض شد, اره??! يه دفعه ناخوداگاه هلش دادي نشستي رو شکمشو تاپتو با یه لوندی خاص خودت در اوردي و كلي لذت بردي…
ننويس عزيزم, ننويس.افكار و فانتزياتو برا خودت نگه دار.
راستي اون دانشگاه خراب شده ي شما سايت نداره??! چيزي به نامه پرتال دانشجويي ندارين? اينهمه راه بايد برا يه برنامه امتحاني ميرفتي? اينم شد دليل برا رفتن…
راستي اون لونديه خاص خودت تو حلق همون حروم زاده…
ادبیاتت خیابونی بود.یه ادبیات محاوره ایه به روز(قابل توجه اون ابلهی که بهت گفت بی سواد مسود نه مسعود-هر کی که خوندن نوشتن بلد باشه میدونه مسعود ع داره اما توئه امل جقیه عقب مونده فقط تو اتاقت موندیو جق زدی و با کسی معاشرت نکردی که بتونی ساده ترین مسائل نظیر ادبیات محاوره ای و به روزه این داستانو درک کنی-سیگار دونفره-)
داستانو دوس داشتم…منطقی بود و به واقعیت نزدیک.ولی اونجایی که بهت گفت جنده کوچولو توقع داشتم واکنش نشون بودی هر چقدر هم کوچیک…مرسی.
دوستان سلام؛ من می خوام اینجا اون قانون نانوشته ای را که همیشه ازش دفاع می کردم و می کنم را بشکونم(یعنی دخالت نکردن در کامنت های دیگران) چون موضوع در خور ِ توجهی پیش اومده دوست گرامی جناب "insolitude " در کامنتشون خطاب به دوست عزیز جناب “سیگار دو نفره” فرموده اند :
«…قابل توجه اون بی سوادی که بهت گفت بی سواد مسود نه مسعود…
…که بتونی ساده ترین مسائل نظیر ادبیات محاوره ای و به روزه این داستانو درک کنی…»
دوست گرامی ، من وکیل مدافع جناب “سیگار دو نفره” نیستم ولی ایرادی که شما مطرح فرمودید از خطای سهوی ایشون بسیار بزرگتر و اشتباه تره. من از شما یک سوال دارم : شما به استناد کدوم مدرک مستدل و معتبر و حتّا اظهار نظر شفاهی کدام ادیب و استاد ادبیات ِصاحبنظر به این نتیجه ی شایان توجّه رسیده اید که در ادبیات “کوچه” یا به قول شما “ادبیات محاوره ای” و
"به روز"ه!!! واژه یِ «مسعود» به صورت «مسود» خوانده و بدتر از اون نوشته می شه؟؟؟؟
دوست ِ محترم ، زبان کوچه یا ادبیات محاوره ای هم اصول و قواعد خودش را داره و اینطوری هم نیست که همینطور “کتره ای” و “حسین قلی خانی” هر جور که عشقمون بکِشه هر واژه ای را بخوانیم و بنویسیم فقط اصول و قواعد خشک و کم کاربرد ادبیات کلاسیک اینجا حذف می شود و حاصل برای خواننده صمیمی تر و دلنشین تر خواهد شد. «مسعود» اسم خاص است و در هیچ زبان و ادبیاتی نه "مسود " نوشته می شه و نه "مسود "خوانده . من به درستی نظریه ی خودم ایمان دارم و آن را در معرض قضاوت عموم قرار میدم…
هر کسی که به قول خودتون “سواد داشته باشه” می فهمه که اون کلمه «مسعود» بوده واین فقط اشتباه تایپی نویسنده است که “مسود” تایپ کرده و اشتباه تایپی با غلط املائی فرق داره ،اشتباه جناب “سیگار دو نفره” اینجا است که غلط تایپی را به حساب بی سوادی نویسنده گذاشته؛ نه اینکه واژه یِ “مسعود” در ادبیات محاوره، "مسود"نوشته و خوانده شود؟!
باقی بقایت…
نازنينم باشه!برو من تنهابمونم تو تنهاكسي بودي كه ازقرصام بهش دادم،قرص دادم چيزكه ندادم قهركردي .تاچندوقت پيش فقط به عشق بچه ها وصداقت وصميميت ميومدم،نشد.فكر كردم نيمو طرف اختلاف،اما من و اون بازيگربوديم چون كارگردان بودم،از ركب خوردنم،سوزش عجيبي مرا فراگرفته.من كه باشما حال كردم،برگردي بيشتر حال ميكنم،اگر نياي دليل بر بي معرفتي نيست شايد سوختي مثل من،افتخار ميكنم در نارو خوردن و بازي دادن،كونده پررو و لاشي هستم فعلأهستم چون مال خودمه با رفقا.سهمت ميخرم نخاستي قيمت بده،هرچند پول ندارم،فضل و بخشش نكن،چون صدقه خور نيستم،سهمت باشرايط من چند؟
نازنين مارو كيركردي؟هرجا ميرم آخرين كامنتت هست.عزيزم بازم من پريودم؟شايد ،ولي دكتر گفت باردارم،داداش تو بگي چندتا سوراخ دارم،تا بفهمم بايدبرم دكتر مغر اعصاب يا زنان زايمان.
کیر خر تو اون کون آکبندت. تو که ورزشکار بودی فقط گریه کردی ورزشکار نبودی چی میکردی؟
دلم به حال مسودت میسوزه چرا نذاشتی اونم یه فیضی ببره نامرد؟؟
برای roodi2
تعریفی که شما از ادبیات محاوره ای دارید یعنی اون محاوره قاعده مند که در کتب درسیتون بهتون تدریس شده یک ادبیات محاوره ای منسوخه.اگه دقت کرده باشین من گفتم ““مسود”” سبک نوشتاری این داستان یک ادبیات محاوره ای روزه…ادبیات محاوره ای که در کتب درسی به شما تدریس شد یعنی اون ادبیات محاوره ای قاعده مند(که بنابر قدمتش و دوره طولانی استفادش مورد تحقیق قرار گرفته و در کتب درسی با مثال ارائه شده) مربوط به جامعه دهه شصت و تقریبا هفتاد در ایرانه.ادبیات محاوره ای در دهه هشتاد خصوصا اواخر دهه وسالهای جاری تغییر کرده که طبیعیه هنوز به میزان ادبیات محاوره ای منسوخ شما همه گیر نشده."“مسود”" بخش کوچکی از مجموعه ادبیات محاوره ای به روز این داستانه که متاسفانه شما به اندازه درک این نسبت و شناخت این مجموعه باهوش نبودید و فقط وقت گرانبهای مارا گرفتید.
مثال:یعنی–ینی
اصلا–اصن
عیب —عب
مثلا—مثن
مسعود–مسود
و …
اگه مجموع ادبیات این داستان رو درک میکردین نه ““مسود”” رو غلط املایی تلقی میکردین نه اشتباه تایپی.جقی های بدبخت.بی ریختای احمق.
خدایا خدایا تا انقلاب میتی کمان حرام زاده را نگه دار! <):)
Esmesh roshe dastan, shomaha inja adat darin fosh khahar madar bekeshin be nevisande?? Khob ye dastan neveshte goh khor kardin tarafo raft, nahal dastanet khob bod hala che vaghei bod ya nabod.
یه توضیح کوچیک اینکه حرومزاده اون دختریه که میره خونه دو تا لندهور مجرد وگرنه اون پسر بیچاره که یه جنده نشسته جلوش و داره فیلم سوپر نیگا میکنه چه تقصیری داره نکنه انتظار داشتی بشینه دعای ندبه بخونه برات