اینو میگن سکس

1397/09/05

درو با یه ضربه، خیلی آروم باز کرد. آروم آروم وارد اتاق شدم. یه نور آبی ملایم اتاق رو روشن نگه داشته بود. جلوی در اتاق وایسادم و به صحنه روبه روم خیره شدم… مهتاب با چشم بند، طاق باز خوابیده بود و سارا داشت کوسش رو میخورد… جفتشون فقط یه شورت و جوراب مچی سفید پاشون بود… از جام نمیتونستم حرکت کنم. سارا سرش رو برگردوند و به من اشاره کرد که بشینم روی صندلی. خماری چشاش داشت دیوونه ام میکرد. خیلی آروم رو صندلی که دقیقا روبه روی تخت بود نشستم و داشتم از صحنه لذت میبردم. صدای نفس نفس زدنای مهتاب، آدم رو یجوری میکرد. با یه دستش داشت سینه اش رو میمالید و دست دیگه اش روی سر سارا بود. سارا منو نگاه کرد و با شیطنت زبونش رو روی کوس مهتاب کشید و حین این کار به من گفت:( لباست رو دربیار). لباسام رو آروم درآوردم. سارا از بالا تا پایین، من رو نگاه کرد و یه چشمک بهم زد. دوبار بالای کوس مهتاب رو بوسید و آروم آروم شروع کرد به بالا رفتن. شکم مهتاب مرتب بالا پایین میرفت. رسید به نافش…بین سینه هاش… گردن…و لباش. سارا خیلی آروم داشت لبای مهتاب رو میخورد ولی مهتاب جوری داشت لبای سارا رو میخورد که انگار آخرین باره… من با شورت نشسته بودم و از روی شورت کیرم رو میمالیدم. بعد از یه لبگیری حسابی، سارا، مهتاب رو نشوند لبه تخت، روبه من و خودش نشست پشتش و چسبید به مهتاب. شروع کرد به خوردن گردنش و دستاش رو از روی پهلوهای مهتاب آروم کشید بالا و برد رو سینه هاش. میخواستم منم دست به کار شم ولی اصلا دوست نداشتم این صحنه رو خراب کنم. سارا یکی از دستاش رو از روی شورت به کوس مهتاب رسوند. مهتاب دیگه داشت دیوونه میشد. تو یه حرکت سریع شورت خودش رو درآورد. سارا دوباره شروع کرد به خوردن گردن مهتاب و مستقیم داشت با اون چشای وحشیش منو نگاه میکرد و با دستاش داشت سینه و کوس مهتاب رو میمالید و حسابی مهتاب رو دیوونه کرده بود. مهتاب دیگه دستش رو گذاشته بود روی دست سارا و معلوم بود نزدیکای ارضا شدنشه… ولی سارا دستش رو از روی کوس مهتاب برداشت و شروع کرد به مالیدن رون مهتاب …
مهتاب: اذیتم نکن لعنتی…
سارا( در گوشش زمزمه کرد): ششششش… تازه میخوام کلی بهت حال بدم
دستش رو از روی پاش برد روی سینه مهتاب و در حالی که یه لبخند شیطون رو لبش داشت، آروم چشم بند رو از روی چشم مهتاب برداشت…
مهتاب اول فکر کرد درست نمیبینه ولی بعد سریع از جاش بلند شد …
مهتاب: سارای آشغال، این اینجا چیکا…
من دیگه طاقت نیاوردم. پاشدم دستای مهتاب رو محکم گرفتم و شروع کردم به خوردن لباش. سارا هم سریع پاشد و شروع کرد به خوردن گردنش و یه دستش رو گذاشت رو سینه مهتاب و با یه دستش هم از پشت محکم کشید لای پای مهتاب. مهتاب یه نفس عمیق کشید و کم کم با کارای سارا، نرم شد و داشت لبای من رو میخورد. رفتم سراغ گردنش و با سارا داشتیم دو طرف گردنش رو میخوردیم. دیگه صداهای شهوت انگیز مهتاب بلند شده بود… با بوسه های ریز روی بدن مثه برفش رسیدم به کوسش. با اولین بوسه از کوسش دستش رو گذاشت روی سرم. شروع کردم به خوردن کوسش. سارا دست مهتاب رو از روی سر من برداشت و پشت کمرش قفل کرد و همین کار رو با اون یکی دستش هم کرد. مهتاب حالا کوسش رو به سمت من فشار میداد و بعد یه پاش رو گذاشت روی کمرم و به شدت شروع کرد به لرزیدن. چند لحظه صبر کردم که حالش جا بیاد و بعد تو همون حالت که پاش روی کمرم بود، آروم آروم بلند شدم. حالا کامل سرپا بودم و پاشنه پاش روی شونه ام بود و مشکل انعطاف نداشت. سارا با دستش که از آب کوس مهتاب خیس شده بود داشت کیرم رو میمالید. خودش کیرم رو به کوس مهتاب مالید و من با یه فشار سر کیرم رو کردم تو کوسش. کیرم و درآوردم و دوباره سرش رو کردم تو و این بار آروم آروم کل کیرم رو کردم تو. کیرمو کامل درآوردم و دوباره کردم تو. واسه ارضاشدنم، فقط ناله هاش کافی بود. شروع کردم تلمبه زدن. سارا اومد نزدیکم و شروع به لب گرفتن از لبام کرد…
بعد دست من رو گذاشت رو کوس خودش و شروع به لب گرفتن از مهتاب کرد. مهتاب صدای ناله هاش بیشتر شد و یه بار دیگه ارضا شد و دیگه نایی براش نمونده بود و همونجا خوابید زمین. سارا رفت پشتم وایساد و شروع کرد به مالیدن کیرم و داشت از پشتم گازای ریز میگرفت و با اون یکی دستش بدنم رو میمالید. بعد چند لحظه پاهام رو سفت کردم و با قدرت ارضا شدم. سارا میخواست آبم رو مهتاب بریزه که اینجور هم شد .
سارارو از جا بلند کردم و پرت کردم رو تخت و مشغول لب گرفتن ازش شدم و کم کم اومدم پایین روی سینه هاش. عاشق سینه هاش بودم… اومدم پایین تر رفتم سراغ کوسش شروع کردم به خوردنش. سارا دو تا دستاش رو گذاشته بود روی سرم و داشت محکم فشار میداد. دوتا از انگشتام رو کردم تو کوسش و همزمان هم داشتم کوسش رو میخوردم. همین طور داشت آه و ناله میکرد و بالاخره جوری که داشت از تخت کنده میشد ارضا شد. بدون معطلی کیرم رو یکجا کردم تو کوسش که حسابی شوکه اش کرد. دوتا پاش رو گذاشتم یه طرف شونه ام و شروع کردم با سرعت تلمبه زدن… یکم بعد برش گردوندم و از پشت داشتم میکردمش… موهاش رو هم از پشت میکشیدم و صدای نفس نفس زدنای من و جیغ و دادای سارا فضا رو پر کرده بود… با چند ضربه محکم ارضا شدم و آبم رو ریختم رو کمرش… با یه دستم دور شکمش رو گرفتم. دوتا از انگتشام رو فرو کردم تو کوسش و با سرعت تکون میدادم که با چندتا لرزش شدید سارا هم ارضا شد و ما هم مثه مهتاب ، پهن شدیم رو زمین…

نوشته: SexyMind


👍 8
👎 2
44981 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

732391
2018-11-26 21:29:56 +0330 +0330

انگار وسط یه داستانو برداشته بردن گزاشته بودن اینجا سرو ته نداشت.

3 ❤️

732403
2018-11-26 22:10:20 +0330 +0330

كس شعري بيش نبود

1 ❤️

732448
2018-11-27 06:03:32 +0330 +0330
NA

اَنگله اجتما

0 ❤️

732504
2018-11-27 16:25:15 +0330 +0330

عمو کاندومی دونه دونه بخورشون

0 ❤️

732911
2018-11-30 01:34:25 +0330 +0330

والا من زبونم قاسمه
نمیدونم چی بگم
ولی به رسم یادبود میگم:کوس کَش

0 ❤️