با همه وجود

1395/02/23

عاشقش بودم…
عاشق همین چشمای درشتو مشکی… ته ریش زبرو براقش،لبای گوشتی و همیشه آماده بوسیدنش. برآمدگی روی گلوش که آروم جابه جا میشد…
دوستش داشتم… دوستم نداشت ولی دیوونه م بود. خوب بلد بودم چشماشو خمار کنم. جوری با ناز روی شکمش بشینمو به بدن لاغرم پیچو تاپ بدم تا دیوونه شه و با یه حرکت بازوهامو بگیره و با یه چرخش سریع با اون هیکل مردونش بیاد روم.
به چشماش نگاه میکنم و زبونمو روی لبم میکشم. آب دهنشو قورت میده و لباشو میذاره رو لبام.
چشماش بسته اس… آروم زبونمو از بین لباش تو دهنش جلو میبرم. زبونمو میک میزنه و با یه دستش سینمو محکم تو مشتش فشار میده. دردم میگیره و لب پایینیشو گاز میگیرم… سرشو میبره عقب لبش ک هنوز بین دندونامه بیشتر کشیده میشه… از حرکت تند برجستگی گلوش میفهمم که خیلی بالاست… میاد دم گوشم و آروم گوشمو گلومو لیس میزنه. هنوز با خشونت داره سینه هامو میماله. زیر بدنش وول میخورم. موهاشو چنگ میزنم… ناخونامو رو تنش میکشم. لباسمو میزنه بالا و شروع میکنه به خوردن سینه هام… _آاااااای…
با عشوه براش ناله میکنم…
_آرومتر عشقم… آااااه…
یه دستشو میبره تو شلوارمو با چوچولم بازی میکنه…جوری محکم و تند میماله بیشتر دردم میاد تا لذت ببرم…
انگار که سینه هام از دهن بیفتن یهو سرشو بالا میاره و شروع میکنه به باز کردن کمربند شلوارش.
دست پاچگیشو دوست دارم… لبخند میزنم…
شلوارشو درمیاره و شلوار تنگ منم بزور میکشه پایین.
هی زانوهامو میبندم تا کارش سختتر شه… اینجوری دیوونه تر میشه.
+نکن پدر سگ بذار درش بیارم…
میاد کامل روم… حالا جفتمون لخت لختیم… گرمای بدنش… پوست داغش ک کشیده میشه روم…
پاهامو بازمیکنه و به کس خیسم نگا میکنه…
دستشو میکشه رو چوچول لیزم…
_آاااااه
+جووووون
کیرش سیخ سیخ شده… انگار کسم دهن باز کرده قورتش بده… دلم میخاد سریعتر حسش کنم… منم بی تاب میشم
کاندومو میکشه رو کیرش… آروم میاد روم و گلومو میگیره…
با چشمای خمارش خیره شده تو چشمام.
میخنده… فهمیده که چقدر تحریک شدم…
سرکیرشو میذاره رو کسم… چون لیزه با یه حرکت میره تو…
_آااااای… اوممممم
+مال کی هستی تخم سگ؟
آروم داره سُرش میده تو…از لذت چشمامو بستم و تختو چنگ میزنم…
_مال توام…
سینه هامو میگیره وشروع میکنه به عقب جلو کردن…
پاهامو تا حد ممکن از هم باز کردم و بالا گرفتم…
محکم تلمبه میزنه و شروع میکنه سینه هامو لیسیدن…
صدای برخورد تنامون بهم، آهو ناله و نفسای تند اون. سکوت اتاقو میشکنه…
یه لحظه لذتم به اوج میرسه و تمام عضلاتم منقبض میشه محکم تنشو چنگ میزنمو ارضا میشم…
دستمو میبرم سمت کسم آییی تا رو شکمم خیس شده…
سرشو گذاشته رو شونمو لباشو رو گردنم حس میکنم… دستاشو محکم دورم قفل میکنه و تند تند تر تلمبه میزنه…
…آهو ناله هام رنگ درد بخودش میگیره…
بی توجه همچنان به کارش ادامه میده… چند دیقه بعد صدای نفساش بلندتر میشه و داغیش گردنمو میسوزنه… زیر فشار دستشو بدنش دارم خورد میشم… محکمتر قفلم میکنه و بعد دوثانیه ارومتر عقب جلو میشه… انگار تموم شد…
یک دقیقه همونطور رو بدنم میمونه و بعد آروم خودشو کنار میکشه و کنارم دراز میکشه.
چشماش بستس…
سرمو میذارم رو سینش و بغلش میکنم
با همه وجود دوستش دارم…
نوشته: مهشید


👍 6
👎 1
10311 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

540713
2016-05-12 20:09:19 +0430 +0430

داستان بود یا گزارش ورزشی؟؟؟؟

0 ❤️

540747
2016-05-13 00:07:08 +0430 +0430

charlatan1375 : hahaha gozaresh :D

0 ❤️

540815
2016-05-13 16:07:23 +0430 +0430

فک کنم شرح یکی از سکانسایه جومونگ بود 🙄

0 ❤️

540829
2016-05-13 18:16:56 +0430 +0430
NA

اي جاااااااان :)

0 ❤️

540879
2016-05-13 22:01:58 +0430 +0430

سلام
تلگراف بود؟اس ام اس؟خب میزاشتی لااقل دوتا پاراگراف میشد بعد آپ میکردی،هرچند که توصیفاتت از سکس خوب بود و … مرسی

0 ❤️

540926
2016-05-14 09:21:27 +0430 +0430

you beatch

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها