باور کنید راست میگم(طنز)

1391/07/28

متن خاطره: سلام اسم من بهزاد است 20 سالمه قدم 180 سفید و فوق العاده خوش تیپ هستم خیلیم پولدارم ماشینم بنز cls 63 دوازده سال بدنسازی کار کردم 4 سال تکواندو 2 سال شنا 5 سال کشتی و بذارید خلاصش کنم تمامی ورزش های المپیکی رو کردم میخوام یکی از خاطره های خودمو که کاملا واقعی هستو بگم باور کنید به خداوند بزرگ راست میگویم خب داستان از اونجا شروع میشه که داشتم از زور شهوت میترکیدم تازه با دوست دختر قبلیم به هم زده بودم و دو روز بود که کس نکرده بودم. لباسامو پوشیدم از خونه زدم بیرون بین راه یه دختر خوشگلو دیدم که خیلی سکسی بود کیر تمامی مردهای که داشتن رد میشدن بلند شده بود حتی بچه دو ساله و پیرمرد 90 ساله دخترها هم سینه هاشون شق و آب کسشون راه افتاده بود سینه هاش سایز 85 بود دکمه مانتو هاش داشت جر میخورد لب های پروتز کونش که دیگه نگو انقد گنده بود که انگار دو تا کون داشت ازش خوشم اومد با خودم گفتم من باید اینو بکنم. به خاطرش بدجوری ترافیک شده بود با ماشین بعد سه ساعت بهش رسیدم بهش سلام کردم گفتم میخوام باهات دوس بشم اونم گفت باشه و سوار شد رفتم یکم جلوتر پارک کردم بهش گفتم عزیزم اسمت چیه؟(اینجا از اسم مستعار استفاده میکنم چون نمی خوام تو جمعیت 75000000 نفری ایزان شناخته بشیم اسم خودمم از این به بعد اکبر هست)گفت الناز.تا اینو گفت لبامو به لباش نزیک کردم و حسابی لبای شیرینشو خوردم نیم ساعت داشتیم لبهای همو میخوردیم تا رومو برگردوندم دیدم هزار نفر دارن نگامون میکنن بعضی ها هم کشیدن پایین دارن جق میزنن سریع ماشینو روشن کردم و از اونجا دور شدیم.رسوندمش خونه و دوباره ازش لب گرفتم.از دو دقیقه بعدش اس ام اسا و تلفن ها شروع شد.نباید فرصتو از دست میدادم باید زودتر میکردمش. رفتم خونه دیدم همه خونن بابام بهم گفت پسرم من و مامانت می خوایم دو هفته بریم مسافرت. من تو کونم عروسی شد و تو دلم گفتم آخ جون من چقد خوش شانسم تو همین فکرا بودم که بابام دستشو گذاشت رو شونم و گفت پسرم من میدونم تو میخوای کس بکنی و داستانشو برا بچه های شهوانی تعریف کنی میخوام داستانت تو شهوانی اول بشه تا میتونی کس شعر بنویس واسه راحتی بیشترت کلید ویلا تو شمال آپارتمانهای مختلفمونو بهت میدم تا هرجا که بکر باشه بکنیش.اینارو گفت و لبخندی از روی رضایت زد و 5 دقیقه بعدش رفتن مسافرت.منم سریع به الناز زنگ زدم و گفتم بیا خونمون خالی شد.سریع یه ماشین گرفت و دو دقیقه بعد رسید. زنگ زد رفتم درو وا کردم وای خدای من چی میدیدم یه کس تمام عیار جلوم بود رژ صورتی شال صورتی مانتوی تنگ صورتی شلوار استرچ تنگ صورتی عین پلنگ صورتی شده بود انقد مانتوش تنگ بودو سینه هاش گنده که دکمه هاش جر خوردن پریدم تو صورتم یه دفعه صدای جر خوردن یه چیزی اومد دیدم شلوارشم جر خورد بس که کونش گنده بود همین جوری ماتم برده بود که گفت سلام اجازه هس بیام تو؟گفتم بله عزیزم بیا رفت رو مبل نشست منم طبق داستان های افسانه ای رفتم تو آشپزخونه دو تا لیوان چای آوردم و بغلش نشستم.گفت اکبر جون من لباسام پاره شده اینجا لباس نداری تنم کنم؟گفتم چرا هست برو تو اتاق بغلی لباسای مادرمو تنت کن.بلند شد رفت تو اتاق شروع کرد به درآوردن لباس هاش از لای در نگاش کردم وای چی میدیدم هیچی نمیدیدم چون خیلی تاریک بود اومد بیرون.خارکسده چی تنش کرده بود یه تاپ صورتی چسبون با یه شلوارک صورتی چسبون اومد دوباره پیشم نشست بهم نزدیک شد منم بهش نزدیک شدم دستشو گذاشت رو پام بعد رو کیرم و شروع کرد به خوردن لبم منم شروع کردم با سینه هاش بازی کردن ده دقیقه اینکارو کردیم زیپ شلوارمو باز کردم و کیر کلفتمو در آوردم یه دفعه جیغ کشید رفت پشت مبل قایم شد گفتم کجا رفتی سرشو یه خورده آورد بالا و به کیرم که نگاه کرد دوباره ترسید رفت پایین خب حقم داشت اینجوری بترسه اگه شما یه کیره 30 سانتی با قطره 10 میدید چیکار میکردید. رفتم پیشش جیغ زد جلو چشاشو گرفت گفتنم بخورش گفت نه بدم میاد گفتم بخورش گفت باشه چون تو هستی قبوله یه دفعه کیرمو گرفت و مثه وحشیا شروع کرد به خورده انگار با کیرم خو گرفته بود خیلی حرفه ای ساک میزد مثه Lisa Ann -Nikki Benz بعد نیم ساعت از دهنش کشیدم بیرون گفتم میخوام از کون بکنمت گفت نه اینو بی خیال شو گفتم میخوام از کون بکنمت گفت باشه چون تویی قبول شورتشو از پاش درآوردم و کون گنده و سفیدشو دو دستام گرفتم باورم نمیشد دارم این کونو میکنم به کیرم تف زدم وا با یه فشار تمامی ابعاد کیرمو چپوندم تو کونش. گفت آخ دردم اومد ولی من توجهی نکردم سریع توش تلمبه زدم یه دقیقه بعد واسش عادی شد بهش حال میداد گفت بکن منو کونمو جر بده اصغر نه اکبر کونم ماله تو جرش بده ناصر جون. آبم داشت میومد بنابراین همشو با فشار خالی کردم تو کونش.کیرمو که انی شده بود درآوردم و بهش دادم تا ساک بزنه گفت خفه شو اینو دیگه انجام نمیدم خودتم بکشی قبول نمیکنم گفتم ساک بزن گفت باشه چون تویی قبوله و همون کیر انیو ساک زد حالا نوبت کسش بود گفتم بسه میخوام کستو بگام گفت دیگه خیلی روتو زیاد کردی پا شد لباساشو تنش کرد رفت سمت در گفتم می خوام کستو بکنم برگشت گفت باشه چون تویی قبوله لباساشو در آورد و رو تخت دراز کشید پاهاشو داد بالا. افتادم روش و بی کاندم با یه فشار کیر کلفتمو کردم تو کس تنگش گفت آخ منو بکن من ماله توام جرم بده منو بگا سه ساعت تو کسش تلمبه زدم وقتی داشت آبم میومد گفت خالیش کن تو کسم منم تا آخرین قطره خالی کردم اون تو بعدش هر دوتامون بی حال افتادیم رو تخت و شروع کردیم به خندیدن.تا فردا صبحشم 17 بار دیگه کردمش.و این پایان ماجرا نبود چون مامان بابام دو هفته مسافرت بود و من طی این مدت 352 دیگم کردمش. امیدوارم از داستانم خوشتون اومده باشه باور کنید همش عین حقیقت بود.کفتار پیر تکاور جون تورو خدا بهم فحش ندید وگرنه گریه میکنم.

نوشته: milad kos kon


👍 0
👎 0
29262 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

339058
2012-10-19 23:31:26 +0330 +0330

نمیگم نخندیدم ولی داستانی که نوشتی کاملا مجلوقانه بود. طنز که اینجوری نیست. این لودگیه! مثل خنده بازار. آدم میخنده ولی خنده اش بخاطر دیدن مسخره بازی چند تا آدم گنده است!
کلا میخوام بگم از مسخره بودنش خندیدم و تو هم میخواستی این سبک نوشتن رو نقد کنی که الان میبینیم زیاد شده.
“(اینجا از اسم مستعار استفاده میکنم چون نمی خوام تو جمعیت 75000000 نفری ایزان شناخته بشیم اسم خودمم از این به بعد اکبر هست)”
این تیکه رو خوب اومدی!
و همچنین اینکه گفتی یه عده تو خیابون کشیده بودن پایین داشتن جق میزدن!
. . .
ممنون!

0 ❤️

339059
2012-10-20 02:09:56 +0330 +0330

یه بعضی جاهاش اینجوری میشدم :)
یه بعضی جاهاش اینجوری :-D
ولی از شانس بد یهو ضد حال میزدی و اینجوری میشدم :-(
تیکه های بدی ننداخته بودی.
البته طنز نوشتن کار جالبیه…و همینطور سخت.
طنزی که تو نوشتی یه جورایی آب دو خیاری بود و خودتم اینو خوب میدونی
در کل در حد 50 بود و به قول دوستان فیفتی فیفتی بود.
روی نگارش باید دقت بیشتری کنی.
برای طنز نوشتن باید تیکه های خاص خودت رو داشته باشی…
فکر کنم بهترین طنز هایی که خوندم مال محسن یا همون درک میرزا باشه.
البته یه طنز دیگه هم بود که یه ماه بعد عید آپلود شد که نویسنده اش دکتر ارنست بود.
ببین یه اثر خوب توی ذهن آدم موندگار میشه پس تو هم سعی کن بهتر بنویسی تا نوشته هات اینجوری توی ذهن بقیه جا خوش کنه.
راستی از یه تیکه خیلی خوشم اومد.
اونجا که گفتی با کیرم خو گرفته بود :-D
سعی کن بهتر بنویسی.

0 ❤️

339060
2012-10-20 03:11:41 +0330 +0330
NA

کلا من با طنز خیلی حال می کنم

0 ❤️

339061
2012-10-20 05:29:00 +0330 +0330
NA

خیلی باحال نبود.بود.نبود.نه. همون بود.خیلی باحال بود.

0 ❤️

339062
2012-10-20 06:37:15 +0330 +0330
NA

:)) چه بامزه.

0 ❤️

339063
2012-10-20 07:39:00 +0330 +0330
NA

دمت گرم خوب بود
خیلی خوب مواردی را مطرح کردی که بقیه ماها اوس فرض میکنن
کیر وقتی از کون که تمیز نشده باشه بیاد بیرون انی هم که نباشه بوی ان میده لامصبا یه خط در میان در میارن میکنن تو دهن دختری که بار اولشه داره سکس میکنه اخه چرت پرت هم حدی داره
نکته دوم ماشالله همه کیرا خفن و و بزرگ بابا میانگین الت مردم اسیا 13 سانته حالا بعضیها یه کم بزرگتر و بعضیا یه کم کوچیکتر
نکته سوم اینکه تو داستانها ادم حس میکنه که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو یه کس بکنی
خوب به تمام این موارد اشاره کردی ممنون

0 ❤️

339064
2012-10-20 08:06:23 +0330 +0330
NA

در ضمن یادم رفت بگم
همه پولدار ورزشکار کمر سفت همه هم تو کف طرف انگار از اسمون اومده پایین

0 ❤️

339065
2012-10-20 08:11:49 +0330 +0330
NA

چرا خاموشي¿¿¿¿¿¿

0 ❤️

339066
2012-10-20 09:43:52 +0330 +0330

از لای در نگاش کردم وای چی میدیدم هیچی نمیدیدم چون خیلی تاریک بود.پسر کلی خندیدم…توام ترشی نخوری یه چیزی میشی…باور کن استعداد طنز نویسی داری ولی بقول دوستان با لودگی قاطیش نکن…یادت باشه که طنز خیلی زود تکراری میشه؛پس اگر خواستی دوباره بنویسی باید بهتر وابتکار داشته باشی…در کل خوب بود…بازم بنویس…

0 ❤️

339067
2012-10-20 10:11:31 +0330 +0330

راستش اولش رو خیلی تکراری نوشته بودی. یه چندتا طنز اینچنینی خونده بودم. ولی هرچی جلوتر رفتی بهتر شد. یه جاهایی خنده م گرفت و یه جاهایی هم نه… (؛ فکر کنم از بین برو بچه ها اگه مهندس گل پسر بخواد داستان طنز بنویسه خیلی موفق میشه…
ولی در کل بد نبود. حس میکنم این داستان رو موقعی نوشتی و ارسال کردی که هنوز تکاورجون اینجا کامنت میذاشت. یاد شعرا و تکاورنامه ش بخیر…

0 ❤️

339068
2012-10-20 16:00:41 +0330 +0330
NA

قشنگ بود…ادامه بده…بهت نمره خوبی دادم…

0 ❤️

339069
2012-10-21 04:02:07 +0330 +0330
NA

داداش مارو چيز كردي؟
مردونه چي مصرف كردي؟به ماهم بگو تا درجه رشدمون بره بالا.

0 ❤️

339070
2012-10-21 09:13:08 +0330 +0330
NA

نمیشه گفت داستان بود ولی خنده دار بود !
<ستاد دستش بند بود گفتم من به جاش …!>

0 ❤️

339071
2012-10-22 17:45:41 +0330 +0330
NA

Jaleb bud,bazi jahash khandidam,ama khob tamaskhore dastanhaye dg bud ta tanz,bazam benevis mituni behtaraz in benevisi malume estedad dari,movafaq bashi duste aziz

0 ❤️

339072
2012-10-22 22:40:12 +0330 +0330

اگه طنز بود!
پس اينجا 95% نويسندها طنزپردازن!
فقط قضيه يكم حادتر شده
نكته مثبتش به ديدن طنز ديدن اينگونه داستانهاست
بنظرم طنز حتما نبايد با هدف گرفتن داستانهاى ضعيف باشه بيشمار موضوع جالب وجود داره
اينگونه محدود عمل نكنيد.

0 ❤️