خب از همین اول بگم که شاید خیلیاتون از خوندن این داستان خوشتون نیاد و خسته بشین.چون ماجرای دوتا دختر دبیرستانیه که یکیشون منم و الان 17 سالمه!خیلی وقت بود می خواستم بیام و داستانمونو بنویسم ولی تا امروز نشده بود.
من تا سال سوم راهنمایی یه دختر خیلی احساساتی و ساده بودم.البته چشم و گوشم از همون بچگی حسابی باز بود اما هیشوقت دنبال دردسر نبودم.سال سوم یه ماجراهایی برام پیش اومد که کاملا به یه آدم متفاوت تبدیلم کرد.یه آدم سرد و بی احساس بی اعصاب که خیلی زود از خیلی چیزا خسته می شد.
سال اول دبیرستان معمولا تموم وقتمو با دوتا دوست صمیمیم که از ابتدایی باهم دوست بودیم میگذروندم.کاری هم به کار بقیه نداشتم.توی کلاسای تابستونی یه دختری تو کلاسمون اومده بود.تقریبا اکثر کلاسمون چندسالی با هم هم کلاسی بودیم.
فقط چندتا هم کلاسی جدید داشتیم که یکیشم شقایق بود.از همون اول اصن ازش خوشم نمیومد.همش میگفتم این دختره کیه عین روح میاد و میره نه باکسی حرف میزنه نه یذره میخنده…خلاصه چند وقت از مدرسه ها گذشته بود که یه نامه بم رسید نوشته بود کیانا جون می تونم زنگ تفریح تنها باهات صحبت کنم؟
کلی تعجب کرده بودم.با دوستام خیال کردیم لابد چون تنهاست می خواد باما باشه.زنگ تفریح نشد حرف بزنیم.وقتی میخواستیم بریم خونه یهو اومد بغلم کرد و …منم همینجور خشکم زده بود.
خلاصش کنم خیلی زود رابطمون با هم خوب شد.خیلی با چیزی که فک میکردم فرق داشت.خیلی خوب با همه جور شده بود.از همه تو کلاسمون شلوغ تر بود.منم ازش خوشم اومده بود.بعد یه مدت قرار شد بهم بگه چی شد که یهو اومد سراغ من.بعد کلی من من کردن یه داستان عجیب غریب باور نکردنی برام تعریف کرد.که من شبیه یکی از عزیزترین دوستاشم که سال پیش تو تصادف کشته شده بوده و سر همین ماجرا شقایق یه مدت نرفته مدرسه و…
اصلا برام قابل قبول نبود.هنوزم نیست.ولی خب دیگه مهم نیست.من هنوزم جرءت ندارم اسم اون دخترو جلوش بیارم.اولش ناراحت شدم.فهمیدم به خاطر خودم نیمده سراغم.همون موقع به خودش گفتم ولی قانعم کرد که الان دیگه موضوع اون دختر نیست.کم کم تموم وقتمو با اون میگذروندم.از اون دو تا دوستمم کم کم دور میشدم.خودم اینو نمیخواستم.ولی نمیتونستم قید شقایقم بزنم.
آخر سال رفتیم اردو.یه اردوی 3روزه.من اصلا یادم نیست چرا و چجوری اما رفته بودم تو فکر اینکه لبشو ببوسم.تا قبل اردو هم رابطمون نسبتا با بقیه فرق داشت.همش تو بغل هم بودیم کلی همدیگه رو ماچ میکردیم اما لب…
شب اول اردو تو اتوبوس فقط یادمه کلافش کرده بودم.تا اینکه جلو همه فقط برا یه لحظه لبامون رفت رو هم.البته کسی ندید.هیشکی حواسش به ما بود.جز یکی از دوستام.که اونم دردسری شد.شب شقایقو چندتا بچه ها همشون رو هم روهم رو دو تا صندلی خوابیده بودن.منم کنار همون دوستم بودم که دیده بودمون.همه خواب بودن. ما دوتا بیدار.بم گف:" کیانا خاک تو سرت لبشو بوس کردی؟"خندیدم گفتم نه اتفاقی بود.اونم گف :“آره…”
دقیق یادم نیست اما اون شب حسابی بدجنس شده بود.همینجور که سرمون رو سر هم بود هی دستشو میمالید رو لبام.منم میدونستم دردش چیه اما به رو خودم نمیوردم.تا اینکه خودش شروع کرد.البته کار خاصی نکرد و منم حوصلم حسابی سر رفته بود.بالاخره دعاهام گرفت و شقایق بیدار شد اومد کنارم.فک کنم 3 نصف شب بود.وقتی سرمو گذاشتم تو بغلش فوری خوابم برد.
صب رسیدیم بردنمون چند جا گشتیم و شب رفتیم اردوگاه.یه سالن بزرگ بود با یه عالمه تخت دو طبقه.من به بهونه اینکه تخت بالایی لقه اومدم پایین پیش شقایق.ما از خودامون بود همه بخوابن.ساعت حدودای دو بود خیلی سرد بود زیر پتو بودیم.من یا اونو نمیدونم ولی شروع کردیم لب گرفتن.البته اون هیشکار نمیکرد و فقط من بودم که لبای اونو میمکیدم.حدود دو ساعتی طول کشید اما جفتمون از خستگی تو خواب و بیداری بودیم.فقط یادمه تا لبامو از رو لباش بر میداشتم فوری لباشو میذاشت بین لبام.انقد داغ شده بودیم که تو اون سرما و هوای بارونی خیس عرق بودیم.تا کلی وقت فک میکردم اون شب بهترین شب عمرم بوده…
الان دو سال از اون ماجرا میگذره.ما هنوزم با همیم.دوتا اردوی دیگه هم رفتیم.طبیعتا بعد اون ماجرا خیلی بیشتر به هم نزدیک شدیم.خیلی بیشتر هم به هم وابسته شدیم.
شاید تا اینجا هیچ چیز خاصی نبوده.اما رابطه ما به همین ختم نشد.طی این دوسال یه راه دراز پر شیب و نشیب و طی کردیم.خیلی چیزا رو برای اولین بار تجربه کردیم.خیلی با هم دیگه لذت بردیم.
جالبه که از تقریبا تابستون سال اول مامان من چندتا اس ام اسامونو خوند و فهمید دوستی ما دوتا یه بوهایی میده.واسه همین از همون اول همش نصیحتم میکرد رابطمو با دوستام متعادل نگه دارم.کلا زیاد با شقایق موافق بنود و نیست.شقایقم یه بار تاحالا بیشتر خونمون نیومده.واسه همین تموم رابطه ی ما توی مدرسه بوده وهمون دوتا اردوی دیگه که رفتیم.با همه ی این محدودیتا کارایی کردیم که به عقل جنم نمیرسه.
ولی اینم بگم هنوزم هیچ کدوممون قبول نداره که ما هم جنس بازیم.هم جنس گرا که اصلا نیستیم.چون جفتمون حسابی دلمون شوهر میخاد!!!اولش وقتی همو میبوسیدیم این بهونه رو داشتیم که از علاقه ی زیادیه.اما وقتی پیشرفته تر شد دیگه این دلیل قانع کننده نبود.شاید از رو کنجکاوی شایدم شهوت…نمیدونم.اما اینو میدونم جفتمون تو رابطه با جنس مخالف صد در صد لذت بیشتری میبریم.
اگه دوست داشتین ادامه ی ماجرای ما دوتا رو بدونین بم بگین تا بنویسم.
ببخشین اگه شرت خانوما خیس و کیر آقایون بلند نشد !!!
نوشته: کیانا
نامفهوم بود دیگه ننویس. . . . . . . . . .
خانم کیانا نمیدونم منظورت از این داستان نوشتن چی بود ولی به درد نمیخورد و همینطور الابختکی یه چیزایی بلغور کرده بودی. به عبارتی میشه گفت که تخمی نوشتی و باید شاشید تو این داستانت دیگه ننویس. فحشت نمیدم و امیدوارم که هوس نکنی که بقیه ماجراهای تخمی خودت و شقایق رو بنویسی. باید کامل همه چی رو مینوشتی تا بفهمیم چه مرگته. دیگه ننویس.
اكه ميخواي با جنس مخالف رابطه داشته باشي و بيشتر حال كني به خودم رو بنداز
وای چقدر دیوانه افسار گسیخته زیاد شده. نمیدونم شاید هم من اشتباه اومدم تو تاپیک خاطرات دوران مدرسه!!!؟
تو این سن اقتضا میکنه که شر و ور بنویسی اشکال نداره :exmark:
bahat 100 darsad moafegham kosghole chizo ferzi dare fekr konam sito eshtebahi omade
هه هه هه هه!
من فقط یه سوال برام پیش اومده!
منظورت از “راه پر شیب و نشیب” چیه؟
الان اینجا کلمه ی “نشیب” چی معنی میده؟
اگه میخواستی بگی که زندگی سخت و پر از اتفاقیت مختلف داشتی، که باید بگی پر فراز و فرود!!
دخترم، عزیزم، منگلکم؛ لطفا در زبان شیوای فارسی نرین!
مرسی!
خوب بود ادامه بده…
راستی اگه مکان خواستی برا سکس با شقایق من حاضرم کمکت کنم
الان این مقاله بوددر مورد سن هم جنسگرائی تو ایران؟
داستان سکسی که نبود
چی بود کیانا جان؟ عمو نکن این کارارو بده
نویسندکی-نیاز شدیدی به شوهر داشتکی
دوستان سلام!
بابت غیبت چند روزم ازتون پوزش میطلبم
ممنون از محبتاتون!
بریم سراغ داستان:
“ماجرای دوتا دختر دبیرستانیه که یکیشون منم و الان 17 سالمه!”
الان این علامت تعجب چه معنایی داره؟
17 سالته به درک،چرا میای تو سایتی که مناسب سنت نیست؟
خب یه خصوصی میدادی بهم میگفتی کتابمو برات بخونم!
ولی اشکال نداره همین جا برات بازش میکنم
تخم دسته ی آفتابه مستراح
تخم سنگ مستراح
تخم بوگیر مستراح
تخم تهویه ی مستراح
تخم جا صابونی مستراح
تخم مایع دستشویی تو مستراح(مارکش باید DOVE باشه)
تخم بوی مستراح
خب دیگه از بحث مستراح بیایم بیرونو بریم ادامه ی داستانتو بخونیم!
“خلاصه چند وقت از مدرسه ها گذشته بود که یه نامه بم رسید”
از کدوم تخم خری نامه رسید؟
کیر جوکوویچ تو بند بند انگشتات این چه نگارشیه؟
“هیشکی حواسش به ما بود”
هیشکی حواسش به شما بود؟
ناموسا این یعنی چی؟؟؟
هیشکی کیه؟
هیچ کس؟
اون تو اون اردو با شما بچه ها چیکار میکرده؟
حتما یاس هم اون طرفتون بود؟امینم هم صندلی جلو؟ریهانا هم صندلی عقب؟
“من یا اونو نمیدونم ولی شروع کردیم لب گرفتن.”
کییییییییییییییر تو حلقت این یعنی چی؟
گه گیجه گرفتم داستانتو خوندم،الهی گه گیجو بشی!
امیدوارم شاشت بند بیاد،همین طور با شاش باد کنی،بری تو اتاقت،دره اتاقت قفل شه نتونی بازش کنی،بعد منفجر بشی،اتاقتو شاش برداره،شنا بلد نباشی،تو شاش خودت دستو پا بزنی و با شاش خفه شی،برق اتاقت اتصالی کنه،(شاشم رساناس دیگه)همزمان که داری تو شاشت دستو پا میزنیو خفه میشی برق بگیرتت،جزغاله بشی،پودر بشی،پودرت با شاشت مخلوط بشه،بریزنت تو مستراح…
ببین چه سرنوشت بدی در انتظارته :sad:
گورتو گم کن کون بلبلی…
مهندس گل پسر تو خودت خر کی هستی که داستان نقد میکنی؟تخمم تو دهن مامانت چرا تخم آفتابه؟الاغ این بدبختا بهت رو دادن کس کش چیکار به بچه مردم داری؟تو کی هستی که غلط مردم رو میگیری؟تو خودت اشتباهی به دنیا اومدی!خودت غلط محضی!عقده ای…کونی گم شو دیگه نبینمت.این دفعه لوله آفتابه رو میکنم تو کونت.خوشت اومد ؟یکی بیاد مادر خودتو به فاک فنا بده؟باش تا دفعه بد!!!
هوووووي amintala
آخه جاكش بي شرف چرا فحش ناموسي ميدي؟
ميخواي فحش بدي به خودم فحش بده حرومزاده
چيه؟فهميدي نويسنده دختره همچين كيري ميخوري؟
ببين چقد اوضات خرابه كه حتي با اسم دخترم خودتو خيس ميكني
اينجا كسي با كامنت كسي كاري نداره؛اگه از كامنتم بدت مياد به كيرم؛نخونش
كامنتاي من طنزه؛قصد بي احترامي به كسيو ندارم؛اينو قبلنم گفتم
با مادرت كاري ندارم
ولي بار ديگه كير بخوري ناموستو آبكش ميكنم؛فهميدي؟
اقای امین طلا این رو بدون که اینجا که میای باید سرت تو اخور خودت باشه و به کامنت دیگران کاری نداشته باشی وگرنه یهو برمیگردی میبینی پشت شلوارت خیس شده و کاریش هم نمیشه کرد , پس بار اخرت باشه که به کامنت دیگران سرک میکشی ,
اصلا هم شوخی نکردم و اگه ادامه بدی خیلی بد میبینی
در مورد داستان که واقعا مزخرف بود
بچه جون اینجا قانون داره
تو هنوز شعورت نمیرسه نباید بیای تو سایتی که به سنت نمیرسه
خاطرات مدرسه تو هیچ جذابیتی واسه ما نداره
و اما در جواب کاربر امین طلا
تو یا با نویسنده نسبتی داری یا مفتش محل
به تو چه کی چی میگه
کسایی که اینجاداستان میخونن میدونن که نباید به کامنت بقیه کاری داشته باشن
و هر کسی این حق و داره که داستان و به روش خودش نقد کنه
فقط نویسنده داستان مخاطب نقد نه کاربرای دیگه
پس فوضولی موقوف
در صورت توهین به یه کاربر
مورد لطف دوستان قرار میگیری و اون چیزی که لیاقت توست بهت گفته میشه
من بهت فحش نمیدم ولی هر چی به مهندس گفتی لیاقت خودته
به نفعته تکرار نشه و گرنه بد میبینی
اقای امین طلابارآخرت باشه راجع به نظرکسی نظرمیدیا!آقای مهندس پیشکسوته اینجاست هرنظریم بده محترمه اون آفتابرم کل بچهای سایت میان میکنن توکونت عوضی!اقامهندس تواعصابتوخوردنکن به نقدات ادامه بده داستانم کموپیش خوندم این خانوم خودش باخودش درگیره نمیدونه همجنس بازه شوهرمیخوادواقعاتکلیفتوباخودت ودیگران بروشن سپاس فراوان
جناب amintala. . . . . . . . . . . . . . . .
اگه نویسنده داستان هستی پس باید تحمل نقد داستانت رو داشته باشی.
اگه دوست نویسنده داستان هستی پس نظر خودت رو راجع به داستان بنویس و ازش تعریف کن.
اگه هیچ نسبتی با نویسنده نداری پس از نویسنده داستان تعریف کن و نظرت رو در مورد داستان بنویس و بگو دوستات هم بیان مثل خودت تعریف کنن.
در هر سه مورد سرت رو تو خورجین خودت نگه دار و کاری به نظر دیگر خواننده ها نداشته باش. قرار نیست که اگه از داستان خوشت میاد به دیگران که خوششون نمیاد فحش بدی. نویسنده خودش زبون داره و نیازی نیست با انگشت دیگران ماست بخوره. اینجا هم جای بچه های زیر 18 سال نیست که هر وقت کوس و کونشون میخواره بیان تو سایت کوس شعر بگن تا بقیه ماحتتشون رو بخارونن مگر اینکه از قبل سوراخشون رو چرب کرده باشن.
مهندس گل پسر نظراتش همیشه مورد احترام دیگرانه پس بطور کلی خودتو با دیگران چه کار داری؟
مردک چرا بی احترامی میکنی . اونم به آدم درجه یکی مثل مهندس عزیز.میخای خودتو مطرح کنی.
این راهش نیست.ازقدیم گفتن :فحشارو باد میبره کتکشو خر میخوره
حالا اگه کتک میخوای
میتونیم بزنیم بهت.
دیگه پرو بازی در نیار مردک
تو این سایت یه دونه گل هست
اونم همین مهندسه
با عرعرای تو ارزش مهندس کم نمیشه
پس دیگه درشو ببند که بوی گندش نیاد
امين طلا بچه كوني مگه تو كونت كرده كس كش.برو جقتو بزن بچه كوني.كس و كونتو يكي ميكنما
ننه امين طلا كه به فاك عظما رفت ولش كنيد باو
آدم كه با زنا زاده كير تو كون نميشه
رفتی طبقه پایین تخت پیشه هم خوابیدی؟بعد سرپرسته اونجا هیچی بهتون نگفت؟
عجبببببببب!!!
امیدوارم هر چه زودتر شوهر کنی تا ب راه کج نرفتی
عجب
چرا تو نظرات دیگران دخالت میکنی
شاید یکی بخاد فحش بده
شهوانی سایته ازادیه
اکثرا واسه بخش نظرات میان اینجا
نقدایه دوستان جالبه
داستانت رونخوندم چون اصولاچندوقته حال وحوصلهءداستان خوندن ندارم.
شایعه شده بودکه1کسکش بیشرفی به اسم امین کون طلابه مهندسمون بی احترامی کرده.
فکرکردم شوخی میکنن.آخه فکرنمیکردم کسی بخوادبادست خودش شرفشوبده دست بچه ها.
دوستان به اندازهءکافی قهوه ایت کردن.
بروکیرمهندس روبخورتاشایدازدلش دربیاد.
دیگه هم صفات خودتوبه کسی نسبت نده جاکش.
فکرکردی اینجاهم مثل کون گشادت بی صاحبه عوضی؟
شانس آوردی که سگ نمیکنم.
دیگه اینوراپیدات نشه بچه خوشگل.
ازحالاهرجای سایت ببینمت کاریت میکنم که بیوفتی به کیرخوردن
اینو خوب اومدی یاور: امین کون طلا
بچه ها دمتون گرم.
درباره داستان: جالب نبود و بی محتوا این کاری که شما میکنید (لب گرفتن) خیلی از کسانی که با هم دوستن و همجنس هم هستن انجام میدن ، نیاز به داستان سرایی نداشت ولی چون اینکارتون از روی شهوته پس گناهه.
ترک کن کوچولو دیگه هم پاتو توی اینجور سایتا نذار چون مناسب سنت نیستن.
تخم شناسي تاليف مهندس گل پسر
جلد1- مبحث لوازم و جهاز دستشويي:
تخم آفتابه
تخم دسته آفتابه
تخم لوله آفتابه
تخم تك تك مولكولهاي آفتابه
تخم شيلنگ دستشويي
تخم توالت فرنگي
تخم توالت داخلي
تخم فرچه مخصوص پاك كردن سنگ دستشويي
تخم شير آب گرم وسرد مبال
بي ناموس با اينكه فحش ناموسي حقت بود ولي فحش ناموس ندادم
بعضی هاهم مشکلات حاد روانی دارن هااااااا
به این داستان نویس تخمی میگه بازم بنویس خخخخخخخخ
کیرم پس کلت عمه کونی آخه اینم شد داستان؟؟؟
سلام مخصوص من رو به عمت برسون وبهمون بگو به روح هم اعتقاد داری؟؟
دوستان سلام
ازهمتون منونم؛اميدوارم لياقت اين همه محبت شمارو داشته باشم
مخلص تك تكتونم و ايشالا بتوتم واسه تك تكتون جبران كنم
داداش yeln72
چاكرتم،سروري
بچه ها لطف دارن؛خيلي با معرفتن
قول داده بودم هیچ نظری ندم دیگه ولی واسه مهندس که فهمیدم همشهریمه نظر میدم
جوجه که تیم به مولا
دوست دیرم
خاکتم ارای گل گه چ.
حدس میزنم میشناسمت خانم مثلأ نویسنده. اگه دلت میخواد بفهمی من کیم عضو شو و به من پیام خصوصی بده.من هم مثل توام . فکر کنم بشناسمت.
ماني جان شمام همشهريمي؟
داداش من مخلصتم؛عزيزي
چرا ديگه نظر ندي؟اگه كسي ناراحتت كرده بگو ها
خودم ازت بجاش عذر ميخوام
عضو جدید
من خیلی وقته میام داستان (کس شعر) اینجا میخونم اما تازه عضو شدم تا بتونم نظر بدم
بزار یه فحش بدم به نویسنده ببینم چه حلی میده…
کیرم تو داستان کیریت کیری
پسر جان هیچ دختری تو این سن به هم جنس فکر نمیکنه… همجنس بازی برا وقتیه ک دختر تجربه سکس با پسر رو داشته باشه و در صورت نیازش و عدم پاسخ برای ارضا به سمت همجنس میره … یکم تحقیق بد نیس …
همون نقد مهندس گل پسر بخون حال کن نقد فقط نقد مهندس گل پسر
Eeeeeeey khoooooda… chera engad hame kos khol shodan??! In chand vaght be joz 2 3 ta datan baghiye kose sher booodan! Delam vase parichehr tang shode!! :(((((
باسلام خدمت تمام بروبچه های شهوانی
من میخواستم بگم این نویسنده یا پسره یااگردختره واقعااطلاعاتی دراین موردنداره چون به نظرمن یک دخترحالاتوهرسنی
که میخواهدباشه،اول بایدتجربه یک سکسوباجنس مخالف داشته باشه تابعدکه بایک جنس موافق سکس داشت بتونه این
دوتاروباهم مقایسه کنه ویااینکه بفهمه خودش به کدوم طرف کشش داره واین هم ازشمابعیده چون اگه تجربه سکس باهر
دوجنسوداشتی حداقل تکلیف خودتوروشن میکردی که شوهرمیخواهی یاباشقایق خانم بیشترحال میکنی؟
اره عزیزم یه نسخه برای یکی که به بیماری شما مبتلا شده بود دادم اگر خواستین برین توی پستهای من نگاه کنین اصلا نگران نباش این جور بیماریهای روحی روانی اگه زود درمان بشه علاج داره فقط به شرطی که دیگه ننویسی عزیزم باشه چون اگه ادامه بدی مغزت به دارو عادت میکنه اونوقت اثرش در دراز مدت از بین میره اره قربونت بره مامان جونت دیگه دست به قلم نشو به جوونیت رحم کن اخه حیفه این همه خلاقیت ونبوغ بره توی مستراح البته ببخشیدها نگرانتون شدم فقط پ پپ پپ پپ پ پپبروبوق بزن اژآنا نگیرنت گولی گولی
باز خوب حداقل یک نفر تواین سایت متوجه شد فرق لزبین با همجنسگرا همجنسباز…چی هست…
خداشفات بده