بخاطر یه لب تاپ جنده شدم

1397/04/29

اسمم شیماست والان 25 سال سن دارم. خاطره ای که میخوام براتون بگم برمیگرده به حدود ده سال پیش یعنی پونزده سالم بود. شاید دردناک باشه اما تا الان بجز یکی دوبار هیچ وقت سکس از روی علاقه نداشتم و همش بخاطر رفع نیازهام یا یه جوری رفع عقده هام تو بغل این و اون خوابیدم. اگه بگم لذت نمیبردم خب دروغ گفتم اما اینکه آدم برا پول تن فروشی کنه درد زیادی داره…
با اینکه تو یه خانواده فقیر بدنیا اومدم و نمیتونستم خرج بر و روم کنم اما همیشه از هم کلاسی هام جذاب تر بودم. نمیخوام از خودم تعریف کنم اما خب خیلیا دنبالم بودن. لاغر بودم اما از خوشکلی چیزی کم نداشتم.
سرتونو درد نمیارم، اینایی که گفتم به کنار ،همیشه از همه عقب بودم کلا هیچی نداشتم بابام نمیتونست خرج مارو بده و من کم کم به سرم زد دنبال کار بگردم. اما همه تون میدونید برا یه دختر پونزده ساله کار نیست هرجا میرفتم اصلا منو جدی نمیگرفتن. توی همون گیر ودار بود که ندا دوستم لب تاپ خرید. چقدرم باهاش کلاس میزاشت و مدام به رخم میکشید تصمیم گرفتم به هرقیمتی شده پول جور کنم و یه بهترشو بخرم تا روشو کم کنم. اما چطور ممکن بود؟
من بزور از مادرم یه پولی میگرفتم برا تو جیبم … لب تاپو کجای دلم بزاشتم…
فردای اون روز که ندا حسابی حالمو گرفته بود زودتر از مدرسه اومدم بیرون و رفتم سمت پاساژ پل… جاییکه فقط مغازه موبایل فروشی و لب تاپ فروشی داشت.
توی اولین مغازه که رفتم فروشنده یه مرد تقریبا سی و هشت ساله تا چهل ساله بود. در مورد قیمتا پرسیدم. مغزم سوت کشید. قیمتا خیلی بالا بود. چندتا مغازه دیگه هم رفتم اما قیمتا همون بود. ناامیدانه داشتم تو پاساژ میچرخیدم و لب تاپا رو با حسرت نگاه میکردم که یه نوشته نظرمو جلب کرد (به یک فروشنده خانم نیازمندیم)
مغازه موبایل فروشی بود چرا حالا فروشنده خانوم. !!!
رفتم داخل یه مرد مسن پشت میز نشسته بود در مورد شرایط کار پرسیدم. نگاهی به فرم مدرسه م انداخت و گفت به شما نیاز ندارم. بغض کردم و با حالتی التماس گونه گفتم تورو خدا… قبول کنید پیشتون کار کنم بعدهم عین احمقا همه چیو براش تعریف کردم که باید حتما لب تاپ بخرم پول نیاز دارم(یه جوری التماس میکردم انگار قضیه مرگ و زندگی بود). مرده هیچی نمیگفت وقتی حرف زدنم تمام کرد گفت برو بیرون پشت پاساژ یه پژو نوک مدادی هست اونجا وایسا تا بیام. حس خوبی داشتم فک کردم قراره یه راهی جلو پام بزاره فرقی نمیکرد چی باشه شاید برام کاری در نظر داره. از در پشتی رفتم و کنار ماشینی که گ
فت ایستادم طولی نکشید که اومد. از پشت میز مشخص نبود چقدر ورزیده و خوش هیکله با اون سن و سال اصلا شکم نداشت. سوار ماشین شد و اشاره کرد منم بشینم. نشستم عقب و ماشین به حرکت در اومد اصلا حرف نمیزد و انگار یکم هم عصبی بود .
ذهنم درگیر بود گفتم ببخشید کجا میریم؟ گفت مگه دنبال کار و پول نبودی. گفتم خب کجا میریم چجور کاری هست؟ گفت خانومم دست تنهاست ببرمت خونه کارا رو کمکش انجام بده پول خوبی هم بت میدم. دلم به درد اومد. با پول کلفتی چطور میشد لب تاپ خرید؟
گفتم ممنون منو پیاده کن باید زود برگردم خونه. وقت این کارا رو ندارم
لبخندی زد و گفت سرو تهش یک ساعته عوضش پول خوبی میدم
ساکت شدم حالا پولش ب لب تاپ نرسه به یه زخم دیگه میزنم.
به خونه که رسیدیم سوت و کور بود . یه آپارتمان تو طبقه ی سوم یه مجتمع بزرگ.
لامپا همه خاموش بود. پس خانومش کجاست؟ تا به خودم اومدم بغلم کرده بود و در گوشم میگفت فقط آروم باش یه لبتاپ در حد نو همین الان بهت میدم.
دست و پام شروع کرد به لرزیدن. تو بغلش گم شده بودم . با ترس گفتم نمیخوام ولم کن. اما گریه نکردم با خودم گفتم اگه ببینه ترسیدم بیشتر جری میشه. اما با وعده لب تاپ خامم کرد. تو دلم گفتم فوقش از کون میکنه. از سکس چیزی نمیدونستم اما بخاطر لب تاپ خطرشو به جون میخریدم

تا به خودم اومد لختم کرده بود از خجالت پاهامو جفت کرده بودم اخه موهای کوسمو شیو نکرده بودم .اونایی که بخاطر پول تن دادن میدونن آدم تو این وضعیت یه بی خیالی و بی تفاوتی عجیبی داره میگه هرچه باداباد.
اما بدنم از هیجان لرزش خفیفی گرفته بود. لباسای خودشم در آورد و کنارم خوابید. بدن ورزیده ای داشت انگار سالها بدنسازی کار میکرد . لباشو چسبوند رو لبام یه چند دقیقه ای لبامو خورد. صورتشو پس زدم و گفتم فقط زود باید برگردم خونه.
انگار خورد تو ذوقش اما باز هیچی نگفت . در گوشم گفت نمیخواد خجالت بکشی من موهای کوستم دوست دارم. ته دلم خالی شد چه بی پرده حرف میزد.
ادامه داد و در حالیکه یه دستشو گذاشته بود زیر سرم و با یه دستش کوسمو میمالید گفت:
سه ساله زندانم و کوس ندیدم تو غنیمتی. شروع کرد گردنمو خوردن. بهم گفت برام میخوریش و کیرشو گرفت تو دست. تازه چشمم به کیرش افتاد چقد بزرگ بود چشامو بستم و گفتم نههههه بدم میاد. افتاد روم نفسم داشت بند میومد. فهمید یکم خودش کشید بالا و درحالیکه لبامو میخورد کوسمم میمالید یکم خوشم اومد اما وقتی یادم افتاد بخاطر پوله باز ذوقم کور شد. داشت کیرشو به کوسم میمالید که یه ترس بزرگی به دلم چنگ انداخت نکنه بزارش تو کوسم . گفتم بزار برگردم هیچی نگفت تاب خوردم. شروع کرد به گاز گرفتن باسنم… درد داشت اما درد شیرینی بود . تحمل کردم
کمرمو زبون زد تا رسید پشت گردنم یه دفعه وحشی شد کیرشو گذاشت لای پام و گردنمو میخورد. بد میخورد. دردم گرفت. داغونم کرد. بعد از, چنددقیقه مث دیوونه ها باز منو برگردوند. صورتمون مقابل هم بود لبامو میخورد
چه ابهت مردونه ای داشت. اما مرد من نبود فقط بخاطر پول بود.
پاهامو باز کرد و سر کیرشو گذاشت در کوسم. ترسیدم. خودمو جمع کردم اما تن ضعیف من حریف قدرت مردونه ش نشد. گفتم نکن من دخترم
لبخند تلخی زدو گفت بس کن جان مادرت. برا یه کون که قرار نیست بهت لب تاپ بدم . کوستو میخوام. شوکه شدم
گفتم چی میگی؟ نکن توروخدا . ولم کن اصلا لب تاپ نمیخوام. گوه خوردم. اما شروع کرد به بوسیدنم
انگار هیچی نمی شنید. فقط داشت حال میکرد. کیر کلفتشو بزور کرد تو کوسم. انگار بین زمین و هوا بودم. نفهمیدم چی شد. فقط درد بود که حس میکردم. خیلی جیغ کشیدم اما اون بی خیال بود حتی ترس اینو نداشت که صدامو کسی بشنوه. چقد عجیب بود تو کمتر از یک ساعت زن شدم و به چه راحتی کوسمو پاره کرد. خیلی طول کشید برای من که انگار ده سال گذشت تا اینکه یهو کیرشو در آورد و آبشو ریخت رو سینه م
داشتم از درد به خودم می پیچیدم درد بدبختی و فقر و بیچارگی. چقد زود از هرچی لب تاپ تو دنیاست متنفر شدم. چیزی که بیشتر از همه عذابم میداد خونسردی اون بود انگار نه انگار یه دخترو بیچاره کرده بود. بوی منی اون و خونی که ازم راه افتاده بود حالمو بد کرد همونجا روی تخت بالا آوردم. تکونی ب خودش داد منو بلند کرد و کمکم کرد برم سمت دستشویی. جرات نداشتم به خودم آب بریزم فقط با دستمال کوسمو پاک کردم. آبی ب سروصورتم زدم و اومدم بیرون اما باز یه باریکه ی خون روی رونم راه افتاده بود جلوم ایستاد. خدایا با این سن و سال چقد جذاب بود بهش نمیومد اینقد پلیدو پست باشه رفتم تو
اتاق باز خودمو با دستمال تمیز کردم سرم گیج میرفت اما باید سر پا می ایستادم و زود بر میگشتم خونه لباسامو پوشیدم. چندتا دستمال گذاشتم توی شرتم. خدا میدونه نای راه رفتن نداشتم.
یکم نشستم لبه ی تخت. باید چیکار میکردم دیگه زن شده بودم به همین راحتی و بخاطر یه لب تاپ.
نشست کنارم و یه کیف لب تاپ تو دستش بود گفت مال خودمه چیز خاصی توش ندارم باشه برا تو. شارژرش هم تو کیفه. نگاهی به لب تاپ انداختم حالم ازش بهم میخورد گفتم ببرش اونور تا خوردش نکردم. گذاشتش گوشه ی تخت و خودش بلند شد. خیلی تشنه م بود گلوم خشک شده بود و بخاطر جیغایی که زده بودم میسوخت.
بلند شدم کوله م و کیف لب تاپ رو برداشتم و خواستم از خونه بیام بیرون که دیدم هنوز در قفله. صدامو بردم بالا و گفتم بیا این درو باز کن. اومد و در حالیکه یه نخ سیگار گوشه لبش داشت قبل از اینکه درو باز کنه دستی به صورتم کشید من فقط نگاهش میکردم موهامو مقنعه مو مرتب کرد و گفت کاش فرصت داشتم همه نیازاتو برطرف کنم. دلم میخواست فحشش بدم توف بندازم تو صورتش اما حالشو نداشتم بزور سر پا ایستاده بودم. آروم و بریده بریده گفتم درو باز کن. گفت راحت میتونی جمعش کنی یه عقد سوری که فقط اسم یکی بیاد تو شناسنامه ت حله. باز داشتم بالا میآوردم. چقد در عین ابهت و جذابیت چندش و
کثیف بود. دروباز کرد و من پا به یه دنیای جدید گذاشتم. دنیایی که توش با تن دادن به همه چی میرسیدم. فقط دیگه باید آرزوی ازدواج و مادر شدن رو به گور ببرم.
یک هفته گذشت تب و لرز شدیدی داشتم نتونستم برم مدرسه حتی برای یکبارم نتونستم لب تاپ رو روشن کنم. خوشبختانه بخاطر بی پولی منو بیمارستان نبردن چون همش میترسیدم منو ببرن بیمارستان و خلاصه بفهمن چه مرگمه
بعد از یه هفته تصمیم گرفتم برم سراغش . و هرچی رو که اونروز نتونستم بش بگم رو بگم و دلمو خالی کنم مگه میشه به من تجاوز کنه و بره پی زندگیش . اما وقتی رفتم یه دختر تو مغازه بود گفتم حتما فروشنده گرفته… مسخره نیست؟ من تسلیم مردی شده بودم که اسمشم نمیدونستم فقط گفتم با صاحب مغازه کار دارم . گفت خودمم بفرمایید. گفتم نه ا ون آقاهه که اون روز اینجا بود وقتی مشخصاتش رو گفتم گفت برادرمه. گفتم کجاست؟ کارش دارم اما همش میگفت اینجا نیست خارج از شهره و از این حرفا. وقتی یکم صدامو بالا بردم با حالتی خواهش گونه گفت تورو خدا آروم باش.من آبرو دارم با بدبختی خودمو بین ا
ین همه مرد حفظ میکنم . اون برادرمه الان زندانه اومده بود مرخصی …
دیگه هیچی نگفتم. اصلا چی باید میگفتم. مقصر خودمم. حماقت کردم. باید خفه میشدم و تنهایی با دردام سر میکردم.
اصلا چی میتونستم بگم؟ به کی باید میگفتم؟ خانواده م اینقدر غرق در مشکلات و بدبختی بودن که هیچ وقت نپرسیدن این لب تاپ از کجا اومده. فقط یه بار خواهر کوچیکم پرسید منم بلند جوری که همه بشنون گفتم از دوستم قرض گرفتم اما حتی نگفتن کدوم دوستت؟ حتی بعد چند ماه نپرسیدن چرا دوستت لب تاپ رو پس نگرفت .
وقتی با لب تاپ رفتم مدرسه چشم ندا در اومد. اما این راضیم نمیکرد و تازه شروع تن فروشی برای بدست آوردن چیزای دیگه بود. من چیزی برای از دست دادن نداشتم و تو سن پونزده سالگی از این دست به اون دست داده میشدم و پول میگرفتم به مادرم گفتم به بچه ها درس میدم و پول میگیرم و مادرم چه خوشحال بود که میتونستم خرج خودمو در بیارم.

ادامه…

نوشته: شیما


👍 76
👎 13
122108 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

703889
2018-07-20 21:07:23 +0430 +0430

تف تو این جامعه کثیفی که یه آدم برای رفع نیازاش باید بره تن فروشی کنه…
این اولین داستانی بود که واقعا ناراحتم کرد


703895
2018-07-20 21:11:37 +0430 +0430

برای تمام دختران و زنان کشورم متاسفم که خوی عربی مردها جای انسانیت پر کرده لازم ذکر کنم من قصد توهین به عرب زبانان کشورم ندارم این خوی عربی فقط مال عربهای وحشی حجاز و کشورهای عربی هست


703906
2018-07-20 21:27:53 +0430 +0430

فقر
دنبال توجیه یا ایجاد همدردی نباش
اگر یکبار اشتباه کردی باید از اشتباهت درس میگرفتی
اما وقتی خودت خواستی دست ب دست بشی …
من کمی اون مرد رو مقصر میدونم
چون بعدش خودت خواستی
امید ندارم سالم زندگی کنی چون پر از عقده ای

2 ❤️

703920
2018-07-20 22:10:07 +0430 +0430

لعنت به این آخوندا که هر روز ما رو بدبخت تر کردن و لبنان و فلسطین و سوریه رو غنی تر.
تف به ذاتشون بیاد که همه ی جوونای این مملکت رو به فلاکت و فقرو نداری انداختن اگه خدایی وجود داره پس کجاست خدایی کردنش!!!؟؟؟


703930
2018-07-20 22:38:11 +0430 +0430
NA

الان رسیدی به چیزایی که میخاستی:یا هنوز داری پاسکاری میشی؟

0 ❤️

703934
2018-07-20 22:45:50 +0430 +0430

واقعا متاسفم …
آدم کثافتی بوده

0 ❤️

703940
2018-07-20 23:01:47 +0430 +0430

حالم از خودمو جامعه و سکس و …از همه چی بهم خورد کاش سکس فقط از روی لذت بود

1 ❤️

703941
2018-07-20 23:02:30 +0430 +0430

نان را از هر کجا می آید باید بوسید

0 ❤️

703942
2018-07-20 23:03:41 +0430 +0430

اون تیکه که گفتی بخاطر رسیدن ب نیازم باید قید مادر شدنو بزنم…لعنتی مگه میشه از این حس ناب گذشت؟؟!یکم فکر کن،اگه قصد ازدواجم داشتی شاید یه روز یه مرد اومد تو زندگیت که کاری به این داستان نداشته باشه و خوشبختت کنه…واست لپ تاپم بگیره خخخخخ…ولی جدا ناراحت شدم،چون مثل این اتفاق زیاد میفته و کسیم جلو این جاکشا رو نمیگیره

1 ❤️

703948
2018-07-20 23:38:37 +0430 +0430

کیریا این همه تعریف کردید الان این داشتانو یه پسر میگفت همتون فحش میدادید
کیرم تو دهنتون حولای کس

3 ❤️

703953
2018-07-21 00:03:06 +0430 +0430

چی بگم؟
با قصه زندگیت بغض کردم…

1 ❤️

703954
2018-07-21 00:04:41 +0430 +0430

نمیدونم واقعی بود یا ن
فقط اینو میدونم وقتی یه رفتارایی از یه سری مردا میبینم از مرد بودن خودم شرمنده میشم
ولی واژه مرد واژه سنگینیه برای اینجور ادما
نر بودن خیلی با مرد بودن فرق داره

6 ❤️

703967
2018-07-21 00:40:56 +0430 +0430

بنظرمن اون مرده مقصر نبوده چون با کسی سکس نکرده بود؛ اگه یه جنده خونه بود دیگه هیچوقت سراغ تو نمیومد!

و
تو هم مقصر نبودی…
مقصر جامعه اس… که مردمش تو فقرن! وگرنه چرا باید بخاطر نیازا عادی تن فروشی کرد!

3 ❤️

703971
2018-07-21 01:17:11 +0430 +0430
NA

چی بنویسم واقعا متاسفم برا این مملکتی ک توش گیر افتادیم منبع همه چیز هستیم و مردمون با بدبختی زندگی میکنن لعنت به اون همه وعده ک دادن و خانه نخرید همه را صاحب خانه میکنیم اینجوری صاحب خونه شدیم دختر ۱۵ساله…خدا از باعث و بانیش نگذره…قلبم درد گرفت از داستان زندگیت به قول این دوستمون به خودت نگو جنده اونا جنده هستن ن تو وامثال تو

2 ❤️

703977
2018-07-21 03:01:22 +0430 +0430

بيخيال رفيق! جنده اونيه كه از روى هوس خودفروشى ميكنه نه كسى كه گرفتاره و فقط يك راه پيش روش مونده.

1 ❤️

703983
2018-07-21 04:13:54 +0430 +0430
NA

واقعا چنین حیوونایی اسمدخودشونو گذاشتم مرد تف تو مردی که بخواد اینطوری باشه توسن کم زن شدن خیلی حس بدیه وبخاطر پول تن فروشی کردن ازون بدتر لعنت به ایران که مردمش از فقر به چه جاهایی کشیده میشن

1 ❤️

704005
2018-07-21 05:36:41 +0430 +0430

اعصابم خورد شد چون میدونم تو جامعه ما موارد این شکلی خیلی زیاده شهری که خانه ای که توالت نداشته باشه همه جاش به گند کشیده میشه

1 ❤️

704006
2018-07-21 05:57:47 +0430 +0430
NA

بودند و هستند دخترانی با عفت و پاکدامنی و با کار درست به همه چیز رسیدند شما خودت میخواستی خودتو بدبخت کنی

1 ❤️

704042
2018-07-21 09:01:11 +0430 +0430

اصلااا و ابدااا از داستان زندگیت ناراحت نشدم!!!مقصر تمام این خفت و خواری فقط و فقط خود تویی.تو برای رسیدن ب خواسته هات آسون ترین و ساده ترین راهو انتخاب کردی!و الان ک 25سالت شده بعد ده سال ک برای پول و لذت اینکارو کردی تازه ب خودت اومدی و میبینی سنت داره میگذره و همه ب چشم یه هرزه نگات میکنن و شرایط ازدواج خوبو نداری برای همین از زمین و زمان طلبکاری همه رو مقصر بدبختیت میدونی جز خودتو ک مقصر اولو اخرم فقط خودتی میلیونها زن هستن(نه فقط تو ایران تو همه جای دنیا هستن)ک حتی نون شب هم ندارن ولی زندگی سالمیو دارن و رو پاهای خودشون ایستادن ما خودمون تو محلمون داریم همچین زنیو ک بعد فوت شوهرش تو اوووج جوونی و زیبایی داره با سبزی خورد کردن امورات خودشو بچشو میگذرونه و احدی تخم نمیکنه بهش نگاه بدی کنه بس ک محکم ایستاده تو محله هم معروفه ب شیرزن.یه چیز دیگم هست ک تو خیلی خیلی زیاده طلبی میگی تو 15سالگیت این اتفاق برای لپ تاپ بدات افتاد و الان 25سالته!یعنی حدودا ده سال قبل!از همین بچه های شهوانی آمار بگیر ببین حتی اونایی ک دستشونم ب دهنشون میرسه کدومشون ده سال پیش لپ تاپ داشتن!اون موقع لپ تاپ تازه داشت تو ایران بورس میشد و هرکسی لپ تاپ نداشت دیگه چه برسه ب کسیکه وضع مالیشون بدم بوده و 15ساله بوده!این یعنی یه بچه لوسی بودی ک برای بدست آوردن چیزیو ک میخوایی و البته کم کردن روی دوستات و پز دادن ب دیگران حاضر بودی حتی از خیر یکی از مهمترین چیزایی ک داشتیو بگذری ولی فقط ب اون چیزی ک میخواستی برسی.جای طلبکار بودن از زمین و زمان ازین ب بعد درست و سالم زندگی کن ازین ب بعد واقعاااا زن باش الان هستن پسرایی ک گذشته طرف و نداشتن بکارت طرف براشون مهم نیست و فقط اخلاق و وفاداری و صداقت طرفشون براشون مهمه…اگرم اینکارو ادامه دادی ک مطمئن شو مشکل تماما از خودته و دیگه ب این کار اعتیاد پیدا کردی و ترکشم نمیتونی کنی اونوقت بچسب ب همین شغل شریفت و فقط خواهشا فکر ازدواجو از سرت بیرون کن چون من خیلی دیدم کسایی ک اینکارو کردن خیلیم خوش شانسن و با تمام اینکاراشون یهو یه پسر خیلی ایده آل میره خاستگاریشون بدون اینکه از گذشتش خبر داشته باشه طرفم یه مدت نقش مریم مقدس رو واسه پسره بازی میکنه تا ازدواج کنن.تو اینجوری نباش لطفا.ببخشید خیلی حرف زدم اعصابم خورد شد

1 ❤️

704060
2018-07-21 10:16:27 +0430 +0430

چطوری تونس با گریه و جیغ و نخاستن تو ادامه بده به کارش و ارضا هم بشه حیوونن مگه!

0 ❤️

704069
2018-07-21 10:58:20 +0430 +0430

جناب ایول یعنی ب نظر شما دخترایی ک از نظر مالی ضعیفن یا برن بمیرن یا برن جنده شن؟!!!یعنی تا حالا اتفاق نیوفتاده دختری ک وضع متلی خانوادش بد بوده باشه یه ازدواج خوبو موفقو داشته باشه؟!این طرز فکر شما یعنی حدود 80درصد ایرانیا قید پدرمادر شدن رو بزنن…خو خانواده فقیر بوده حالا به هر علتی این ک دلیل نمیشه ادم دست از تلاش برداره قید تشکیل خانواده و بچه دار شدنو بزنه بره یه گوشه مثل افسرده ها بشینه!!!
حس مادر یا پدر شدن زییییبااااااااااااترین حسیه ک خداوند میتونسته برای انسان و حیوان خلق کنه قشنگ تر و بالاتر از حس مادریاپدر شدن هییییچ حسی وجود نداره خیلیا هم بودن ک وضع مالیه خانواده جفتشونم داغون بوده ولی باهم ازدواج کردنو دست تو دست هم زندگیشونو ساختن چند سال کار کردن بعدم بچه دار شدنو یه زندگی اصولی و خیلی خیلی زیبا دارن.طرز تفکرت کاملا اشتباس رفیق

0 ❤️

704070
2018-07-21 10:58:39 +0430 +0430
NA

خوب بود
مث مانیا نوشتی

0 ❤️

704072
2018-07-21 11:10:03 +0430 +0430
NA

چقدر غصه داره این داستان …

0 ❤️

704077
2018-07-21 11:39:06 +0430 +0430
NA

عزیزی که میگه دو نفر آدم فقیر باهم ازدواج کنند و دست در دست هم زندگیشون رو بسازند باید به آمار جامعه نگاهی بندازه. بله این موردها که زندگیشون رو ساختند کم نبودند ولی دقت کنید با گذشت زمان جامعه عوض میشه و این مدل زندگی هم دیگه کمتر طرفدار داره. نمیشه انسانها رو بخاطر عوض شدن نسلها سرزنش کرد. من خودم شبیه مدلی زندگی کردم که شما گفتی ولی یادمون باشه قرار نیست در دنیایی که همه چیز داره با پول سنجیده میشه انتظار داشته باشیم مردم فقط قناعت کنند. دوستی می گفت این روزها حکومتها فیلم زندگی مردم رو روی دور تند گذاشته اند و از مردم می خوان آروم راه برن. میشه؟ من خیلی با این داستان غصه خوردم خیلی … منم بچگی ام برای چیبس و پفک حسرت داشتم و میدونم نداشتنها چه دردیه. از بچه های محل ما 80 درصدشون خلافکار شدند و بدبخت. کمتر کسی زندگیش رو نجات داد. من میگم از مردم انتظار قهرمان بودن نداشته باشیم.

1 ❤️

704078
2018-07-21 11:39:50 +0430 +0430
NA

چی بگم؟
باید گریه کرد

0 ❤️

704083
2018-07-21 12:03:18 +0430 +0430

خیلی سخته خدا برا هیچکس نیاره

0 ❤️

704098
2018-07-21 12:42:55 +0430 +0430

من اصلا منکر فقر و نداری تو این حکومت کثیف نیستم فقط میگم انتظار دارم طرف چون پدرش نداره نباید بره بده تا فلان چیزو بخره.من اصلا نمیگم طرف اگه بخاطر مریضی بکارتشو میداد اونوقت خوب بود من خودم اصلا جزو کساییم ک بکارت اصلاااا برام مهم نیست و اگر روزیم نیمه خودمو پیدا کنم همونی باشه ک همیشه میخواستم صادق و راستگو باشه و ب من خیانت نکنه بکارت داشتن یا نداشتنش و گذشتش اصلاااا برام مهم نیس.من اصلا انتظار قهرمان بودنو ندارم اینکه آدم،آدم باشه و بخاطر مشکلات فورا نکشه پایین ب اینو اون نده حداقل انتظاریه ک فکر کنم میشه داشت.مثال این خانوم با نمونه چیپس و پفک خیلی فرق داشت!ده سال پیش هیچ پولداراشم لپ تاپ نداشتن هرکسی لپ تاپ نمیخرید ولی واقعا منطقیه ک یه دختر15ساله بخاطر لپ تاپ بکارتشو بده؟!اصن تو 15سالگیش بودن یا نبودن لپ تاپ اینقدر مهم بود؟!ولی من واقعا حرف شمارو درک نکردم الان راه حلتون چیه؟!اینه ک 80درصد ملت ایران قید زندگی و ازدواجو بزنن؟!حکومت کثیفمونم ک باقدرت داره ادامه میده عین خیالشم نیست ملت دارن پاره میشن.حالا با این وضع باید دست رو دست گذاشت چون پدرم فقیر بوده سرنوشت منم همینه نباید ادامه بدم…رونالدو یکی از ورزشکارا و یکی از پولدارترین ادمای زمینه ولی مادرش وقتی حاملش بوده از بی پولی و نداری قرار بوده این بچه رو سقطش کنه!ولی رونالدو دنیا اومدو همتونم میدونید ک چقدر جنگید و تلاش کرد تا رسید ب اینجا و شد رونالدو …منم میگم فقر دلیل منطقیی برای جنده شدن یا افسرده نشستن یه گوشه نیست.باید برنامه ریزی کرد یه زن خوب گرفت درکنار هم دست تو دست هم کار کنیم زحمت بکشیم شرایطو فراهم کنیم بعد چند سالم با برنامه اصولی واسه آینده بچمون نینی دار شیم با تلاش و دوری از گشاد بازی بخدا همه چیز امکانپذیره یارو یه پا نداشت اورستو فتح کرد!چون امید داشت و بی نهایت تلاش کرد…ماهاهم میتونیم جای انتخاب ساده ترین روش و 4بار دادن و خریدن دو روزه لپ تاپ میتونیم جلوی خودمونو بگیریم دوماه کار کنیم زحمت بکشیم بعد لپ تاپو بخریم.خیلیم شیرین تره.این خانومم ک این داستانو نوشته هم از نوع نوشتنش و هم از عنوان داستانش کاملا معلومه ک از روش زندگیی ک انتخاب کرده خیلی پشیمونه و ارزوشه برگرده ب 15سالگیش و یه جور دیگه زندگیشو بسازه
دراخرم میگم نظر شما کاملا محترمه و تا صبح هم بحث کنیم فکر نمیکنم نه من طرز فکرم عوض شه نه شما.کلا ادما(کاملا منظور خودمم شاید واقعا طرز فکر من اشتباه و امل گونس)خیلی سخت و ب ندرت از طرز فکرشون برمیگردن خیلی عوامل ک مهمترینش غروره باعث میشه ادما طرز فکرشونو تغییر ندن

1 ❤️

704099
2018-07-21 12:50:42 +0430 +0430

دیگه خواهشا سفسطه و مغلطه رو ک ما ایرانیا خیلی خوب بلدیمو قاطی بحث نکن لطفا یه جوری میگی ک انگار من هر خانومیو میبینم بهش میگم جنده اتفاقا من همیشه تو تاپیکای ضد زن و داستانی این چنینی شدیدا مخالفت کردم با این موضوع ولی اینکه میای مثال کلیشه ایی اینکه با کفش طرف راه برو بعد حرفشو بزن یعنی بحثو منحرف کردی یه جای دیگه.طرف خودش تو عنوان داستانش داره میگه برای یه لپ تاپ جنده شدم شما میگی نههه تو بهش گفتی جنده.اصلا بحث من چیز دیگه بود من نه اینو میشناسم نه چیزی ک جنده بودن یا نبودنش برامم فرقی کنه

0 ❤️

704102
2018-07-21 12:52:56 +0430 +0430

خدا همینکه لذت مادر شدن و درد زایمان رو تو وجود زن گذاشته خودش یعنی اینکه خود خدا با تموم عظمتش زنو برتر و بالاتر میدونه ک جنسشم اینقد لطیف افریده ولی وجودشو مثل کوه.پس دیگه من یا امثال من کی باشیم ک بیاییم بخواییم بگیم زن فلانه.فلان زن جندس.فلان زن بزاره.صحبت و منظور من اصلاااا این نبود

0 ❤️

704106
2018-07-21 13:51:48 +0430 +0430

به نظرم داستانت راست بود. واقعا ناراحت شدم

0 ❤️

704124
2018-07-21 16:16:42 +0430 +0430

حالا بكارت اونقد هم مهم نيس!!!ميتوني ازدواج كني اگه تن فروشي رو دوس نداري!!!

بايد با يكي اشنا بشي
ولي فك كن يكي در حد و اندازه هاي خودت و از محل خودتون مياد تورو ميگيره!!واي اگه بچه بياري !!يكي عين خودت ك ارزوي همه چي و عقده همه چي رو داشته باشه!!

پس جاي اين ارزوهاي عوامانه مامان بشم و ازدواج كنم ،،يه كمي باهوش باش
ميتوني از تن فروشي خونه و ماشين و همه چي بخري
ولي ب ادم حسابيها بده!!
شماره طرف رو بگير
بگو بادي گارد دارم
لب تاپ رو بفروش ،لباساي خوب بپوش،،فقط با پسراي بي عرضه و بي دست و پا و خرپول بخواب نه با گرگها و لاتهاي بازار پولاتو جمع كن!!!

والا تو اين مملكت موفق ترين شغل جنده بودنه !!فك كنم هي خود جنده ها ميگن بد ه بده ك دست توش زياد نشه!!!

زرنگ باش ببينم چي كار ميكني!! !!

1 ❤️

704134
2018-07-21 17:12:12 +0430 +0430

متاسفم؛ تن نحیفی ک خیلی زود با تازیانه جبر زمانه آشنا شد
امیدوارم این یک داستان باشه نه یک خاطره

0 ❤️

704166
2018-07-21 19:52:13 +0430 +0430

اولین داستانیه ک واقعا ناراحت شدم.ریدم ب این مملکی ک ی دختر بچه بخاطر فقر به چنین وضعی بیافت!!!بیشتر از اتفاقاتی ک برات افتاد داستان بزار واقعا تاثیرگذار برای خیلی ها و ممکنه باعث بشه خیلی ها درست بشن و اشتباه تو رو تکرار نکنن!!

0 ❤️

704255
2018-07-21 21:34:45 +0430 +0430

آره ایول عزیز،کاملا درست میگی و باهات کاملا موافقم ک مملکتمون از بن و ریشه داغووونه از کوچیکترین مدیرش بگیر برو تا اون بالاترین ک سید علی خان شاه شاهان باشه همشون از دم غرررق تو کثافت و فسادن ولی همیشه تسبیح تو دستشونه و روی پیشونیشونو مثل جای ثم اسب داغ گذاشتن ک مثلا نماز میخونن.یعنی از دم همشوناااا؛مثلا همین احسان علیخانی ک نماد کمک ب مردم و اشک و گریه (البته از همون اولم خیلیا میگفتن اشک تمساحه باور نکنید ای ملت ساده)و خوبی و این چیزا تو ایران بود مثلا،الان گندش دراومده ک از بییت المال وام های کلان گرفته ولی یه قرونشم پس نداده،من اول ک خبرو شنیدم با خودم گفتم دروغه،شاید میخوان خرابش کنن ولی وقتی امروز تو برنامه حالا خورشید رشید پور،علیخانی اومدو با وقاحت تموم گفت بعله من این پولو تو برنامم گرفتم که ب جاش کلی براشون تبلیغ کنم و کردم!البته در کمال تعجب یهو دیدم آخرای برنامه ب کل منکر شد،گفت پول؟!کدوم پول؟!من پولی نگرفتم!!!چرا با آبروم بازی میکنید؟!چرا مردم ایران دنبال این کسشلک بازیان؟!(یعنی ولم کنید راحت هرغلطی خواستم کنم!)من بی گناهم و این چیزا.معلوم نبود با خودش چند چنده!!!دیگه آتیش گرفتم با خودم گفتم هیهااات ک چقدر ساده ایی این از همشون عوضی تره! ای بزنه تو کمرتون همون خدا ک با این اسلام مزخرفتون تیشه زدید ب ریشه این ملت بینوا…
شمام خب تو سوئدی.سوئد انقدررر کشور خوبو پیشرفته و روی اصولیه ک اصلا قابل مقایسه با این ویرانه ایران نیست.
امیدوارم یه روزی تک تکشون تقاص این کارایی ک کردن،تاوان این ظلمایی ک کردن،تاوان خون اینهمه جوانی ک کشتنو اعدام کردن و ملت ایرانو به این روز انواختن به فجیع ترین شکل ممکن پس بدن…
در آخرم واقعا ازت ممنونم بابت بحث محترمانه و به دور از حاشیه و بدون بی ادبی کردن بهم ک باهم کردیم…کلا بی نهایت زیاد با آدمای با ادب خوشم میاد،دمتگرم…
ایشاله تو زندگیت موفق باشی :)

2 ❤️

704290
2018-07-21 22:32:15 +0430 +0430

الان وقتش فاز روش عن فکری بگیری و برینیم به جامعه و دولت ولی به حال اون که به نون شبش محتاجه فرقی نمیکنه
واقعا سعی کنیم به مردم خودمون کمک کنیم ج.ا که کیرش هم نیست حداقل خودمون به خودمون کمک کنیم
به امید روزی که مردم کشورم هم مثل کشورم ثروتمند باشن …

0 ❤️

704316
2018-07-21 23:36:40 +0430 +0430

مث خر آرزو میکنم این داستان فقط اندوخته درونیت باشه برای رسوندن یه پیام

0 ❤️

704324
2018-07-22 00:47:56 +0430 +0430

بجاى اينكه اين همه قضاوت كنين و شخصيت همديگرو زير سوال ببريم به اين فكر كنين كه
چه مرد هاى واقعيى بودنو براتون جون ميدادن و شماها دلشونو ميشكنين
بجاى براى كيا جون دادينو خودتونو تو بغل چه لاشى هايى كردين كه براشون دستمال كاغذى بودنين

0 ❤️

704340
2018-07-22 03:39:04 +0430 +0430

واقعا از ته دلم متاسفم

0 ❤️

704426
2018-07-22 12:41:42 +0430 +0430

متاسفانه هر روز از این داستان ها پیش میاد.واقعا متاسف شدم.لعنت به همه ی آقا زاده هایی که حقتو خوردن

0 ❤️

704429
2018-07-22 12:59:56 +0430 +0430

لعنت به خامنه ای

0 ❤️

704440
2018-07-22 13:25:29 +0430 +0430

لعنت به هرچی فقر و بدبختی خدایا کاری کن پول از سقف خونه‌ی همه‌ی آدمای بدبخت بباره

0 ❤️

704488
2018-07-22 19:52:50 +0430 +0430

من هی میگم ازاین پیرمردها بدم میاد

0 ❤️

704495
2018-07-22 20:19:38 +0430 +0430

فقر و بی پولی دلیل نمیشه که آدم دست به هرکاری بزنه و زندگی خودشو تباه کنه،کاری که کردی از ریشه غلط بوده

0 ❤️

704638
2018-07-23 09:53:23 +0430 +0430

فقط مي تونم بگم متاسفم؛ لعنت به اين دنيا لعنت به زندگي لعنت به همه چي

0 ❤️

704934
2018-07-24 14:24:53 +0430 +0430

با حشریت اومدیم داستانو خوندیم حالا با بغص باید بریم سر کارمون ???

1 ❤️

704935
2018-07-24 14:25:14 +0430 +0430

لعنت به اون قرمصاق کس کش پدر ادرسشو بذار اینجا. بالاخره مرد هم تو این سایت کیری هست .خودمم پیداش کنم مادرشو …

0 ❤️

705174
2018-07-25 11:56:52 +0430 +0430

دیس 8

0 ❤️

705216
2018-07-25 16:32:47 +0430 +0430

خدمت خوانندگان داستان عرض کنم که.:
همدردی ، متأکیرم ومتأکوسم و متأثرم
دردی رو دوا نمیکنه هیچ باری رو از دوش نویسنده و امثالشون بر نمیداره،
باید قدم های عملی برداشته شود.
راه تکرار را برخطر بستند یعنی آن درخت را تکه تکه بشکستند.‏

همگی با این شعر کتاب مدرسه کم وبیش آشنایید.‏
اونی که سوخت دیگه سوخت مواظب نسوخته ها باشیم ‏

تشخیص مشکل و مرض ‏
نصف درمان و علاجه.‏
به امید بهترینها برای شما‎ ‎

1 ❤️

705227
2018-07-25 19:38:22 +0430 +0430

چی بگم والا فقط حالم از هر چی مرد نامرد بهم میخوره دوست دارم اینجور آدمایی رو با ساطور تیکه تیکه کنم

0 ❤️

705395
2018-07-26 05:58:12 +0430 +0430

دیشب تا دیروقت مهمونی بودم و امروز صبح با یه مرخصی، کار رو هم پیچوندم که یکم بخوابم. نیم ساعت بعدش بابام با تلفنش منو از خواب بیدار کرد! دیگه نتونستم بخوابم. حالم گرفته شده بود، چون هم سر کار نرفته بودم هم نتونسته بودم بخوابم. با خودم گفتم یه سر برم شهوانی و یه گشتی بزنم بلکه خسته بشم و بخوابم که داستان تو رو خوندم… ( فقط پیام دادم که بگم اساسی حالم گرفته شد و امروز از اونی که فکر میکردم بدتر شد)

0 ❤️

706228
2018-07-28 21:46:30 +0430 +0430
NA

یاد جمله رفیقم افتادم ک معتاد ترامادول شده بود بعد ترک کرد ازش پرسیدم اولین نفر کی بهت داد گفت ترامادول بیارم میخوری گفتم ن گفت پس گوه نخور ادم تا کونش نخواره گرفتار چیزی نمی شه .
درسته فقر ادمو بدبخت میکنه ولی میتونستی با دوماه کارکردن لب تاپو بخری
اگه خودت نمی خواستی ک سوار ماشین نمی شدی انقدر میگی یارو بیشرفه از این جور چیزا

0 ❤️

706468
2018-07-29 22:46:32 +0430 +0430

سلام
قشنگ نوشتي،اما تلخ بود مثل زهر مار…اينطور مواقع من ميمونم آيا بايد لايك كرد؟؟؟!

0 ❤️

706577
2018-07-30 16:29:13 +0430 +0430

پدر بی پولی بسوزه ک هر چی میاد از اون میاد
ولی خب همه ی جورایی توسرنوشت زندگی خودشون مقصرن
پس زیاد سخت نگیر گذشتها گذشته

0 ❤️

707136
2018-08-01 21:22:33 +0430 +0430
NA

تلفظ مرد خیلی سنگینه چون بعضی ها سبکن

0 ❤️

707464
2018-08-03 06:29:37 +0430 +0430
NA

ابن اولین باره که نظر میدم … هیچ حرفی نمیمونه جز شرمندگی … ❤❤❤ به امیذ روزای بهترا برات

0 ❤️

707791
2018-08-04 20:29:40 +0430 +0430

نطق كردن و بالا منبر رفتن و موعظه كردن هميشه حوضه ي تخصصي ملت ايرانه… از بقالش بگير تا راننده تاكسي و نمــايندش همه و همه پرفسور موعظه كردنن…

نشستن كيونشونو گذاشتن جاي گرم و ميگن لنگش كن…
ميگن دوماه كار ميكردي لپ تابه رو ميخريدي!!!

انگار نميدونن تو اين اشغالدوني براي يه دختربچه ١٥ ساله چه كارايي هست…

ميگن چه واجب بود لپتاب بخري… نميدونن اينكه آدم از درد نداري و حسرت داشته هاي بقيه جونش بالا بياد يعني چي…

هيچي ندارم بگم در جواب اين همه دردت دخترك…
به اميد روزهاي روشن

0 ❤️

709241
2018-08-10 04:09:30 +0430 +0430
NA

خواهش میکنم یکی به من بگه این واقعی نیس واقعا درد ناک بود این داستان

0 ❤️

709300
2018-08-10 09:32:03 +0430 +0430

منم شرایطی که تو داشتی بدترشوداشتم اما دلیل نمیشه آدم جنده بشه

0 ❤️

731454
2018-11-21 00:01:11 +0330 +0330

جدا این فاز شهوتم تبدیل به خیس شدن چشمام شد
همش رو خوندم :(

0 ❤️

757406
2019-03-30 20:35:28 +0430 +0430
NA

یکم فکر کنید خواهشا
توی این داستان مقصر اصلی کسیه که به خاطر یه لپ تاب و بی عقلی و سادگی ،خودش رو قربانی کرده(یا قربانی شده) .میدونم این خانواده آه در بساط نداشته و امثال این ها توی جامعه زیاده ولی خیلی ها بودن که حاظر شدن کلفتی مردم رو بکنن و حتی سمت تکدی گری هم نرن بخاطر فقری که داشتن .
خیلی ها توی نظرات گفتن که فقر جامعه عامل اصلی این داستانه(و من هم نمیگم که غلط میگن) اما چرا کمتر کسی این حروم زاده ای که به این دختر تجاوز کرده رو محکوم میکنه ؟ یا هیچکس خود این دختر رو‌مقصر نمیدونه همه میگن فقر و فلان…
و اخر اینکه بیشتر کسایی که دم از فقر و بیچارگی مردم خودمون میزنن، خودشون وقتی یه گدا میبینن خیلی راحن از بغلش رد میشن و گفقط یاد گرفتن که دائم غر بزنن و همش بگن این و اون، هیچ موقع خودشن رو مقصر نمیدونن .‌‌…

0 ❤️