بدشانسی در سکس و کتک خوردن

1391/08/01

سلام به دوستان خوب و گل و گلابم حالتون که خوبه .امروز قصد دارم خاطراتی رو که برام پیش اومدو بگم البته امیدوارم ادمین بسیار محترم و گل داستانمو براتون بزاره…
خوب بریم سراغ داستانم
من محسن 23 سالمه ترک تحصیلم و دیپلمم ندارم . من از بس بیکار و بی عار بودم همیشه تو کوچمون یا خیابون با دوستام میگشتم تو کف بودم یه دختر بکنم ارزو داشتم نیویورک بودم اونجا حتی گداها هم کوس میکنن ای لاکردارا کونم میسوزه
خوب تو یکی از این روز ها با دوستم حسن بودم که دختری از کوچه رد میشد گفتم بزا شانسمو امتحان کنم شاید بتونم مخ بزنم ماهر هم نبودم رفتم طرفش گفتم خانم خانما برسونمتون یهو منو نگاه کرد و شردع کرد فحش دادن و نا سزا کوسکش زنگ زد پلیس والا منه بدبخت از تیپش فک میکردم اهل رفاقته خلاصه فرار کردم جوری که یه لنگه کفشم جا موند در رفتم یه ربع دقیقه برگشتم لنگه کفصو بردارم دیدم روش توف کرده و رفته ای جاکش …خوب روز گذشت با اولین بدشانسی اقا روز بعدش حسن زنگید گفت نبودی ازت تو اون لحظه فیلم گرفتیم منم که داشت اشکم در میومد گفتم تورو جان مادرت ابرومو نبر حسن گفت . باشه اما فیلمه رو دارم برا مواردی که ازت گه خوری ببینم منم از حرفش ناراحت شدمو دیگه ریختشو ندیدم خودم با رفاقتش کات کردم خوووووب دوستان بعدش تو همین روزای گرم تابستون بود که خونمون خالی شد خانواده رفته بودن عیادت عموم از حج اومده بود منم نرفتم خوشم نمیومد از این حاجی ماجیا به قول معروف اونا میرم انتالیا میگن حج بودیم بلکه بیان و تحویلشون بگیرن و حال کنن
خوب خونم خالی بود گفتم یه کوسی چیزی ام که ندارم بیارم بکنم خوب منم توکل بر خدا و با گفتن یا علییییییییییییی خیلی بلند از خونه زدم بیرون بلکه کوسی جور شه اقا سوار تاکسی شدم رفتم پاساژ لوازم ارایشی که معمولا کوس زیاده رفتم یه دختره حدودا بیست تا بیست و دو ساله رو دیدم که زل زده بهم گفتم این دیگه تور میشه چشمک زدم دیدم اشاره کرد به شلوارم یه ادامس چسبیده گفتم ای خدا اخه چرا چرا من بدشانسم گفتم ازم خوشش میاد اما نه خلاصه ادامسو کندم رفتم اخرای پاساژ که بعضیاشون دخترا مغازه دارن رفتم تو یکیشون گفتم خانم سوتین دارید . یه جوری بهم ذل زد و گفت اره چه جور سایز و رنگی میخوای منم از خدا خواسته گفتم هرجور که شما دوس دارین انتخابتونو بدید ایندفعه یه جوری بهم ذل زد خلاصه یه سوتین سیاه رنگ نمیدونم سایزش چی چی بود اخه من که وارد نبودم گفتم لارجه یا مینیمیز؟؟؟؟ یهو جوری خندید که خودم تعجب کردم خلاصه گفتم همینو بپیچید ببرم خلاصه گفتم خانم اگه بزرگ یا کوچیک بود چی؟؟؟ اصلا شمارتونو بدید تا بلکه پسش اوردم بعد از من من کنان و هزار بدبختی شمارشو داد اقا تو کونم عروسی شده شماره گرفتم رفتم خونمو سوتینو انداختم تو سطل زباله و اولین اسمسمو دادم گفتم سلام خانوم اونم ج داد شما؟؟؟؟ گفتم من خریداره سوتین دیگه
بعد اسمس داد کثافت بیشعور
حس کردم اسمسو ناجور فرستادم اسمس دادم چیزه خانم ببخشید من مشتری بودم که ازتون چیز خرید و گفتم شمارتونو بدید بلکه پسش اوردم
اسمس داد اها معذرت خب امرتون
منم هی بحثو به طرف دوستی کشیدم و چندان موفقم بودم خلاصه رفتم مغازشون که گفته بودم لوازم ارایش و سوتینو شورت میفروختن تو پاساژ کمی سرخ شده بودم گفتم خدا کنه بیاد باهام کافی شاپ رفتمو سلام دادیمو خلاصه بعد از کلی حرف یهو عوض شد گفت برو دیگه مغازه جای حرف زدن نیست الان سر ظهره میبندم میریم یه جای خلوت
منم بیرون منتظر شدم که اومد مانتوش نسبتن تنگ بود و شلوارلی داشت وایییییی کونش جذاب بود لمبرهاش باحال بود
رفتیم پارک نشستیم کنار هم
گفت محسن سوتینو واسه کی خریدی؟؟؟ گفتم عزیزم اون یه بهانه ای بود که بیام ببینمت اخه عاشقت بودم …من که از این دروغا زیاد بلد بودم مخشو خوب زدم گفتم خونمون خالیه اگه دوس داشتی تنها باشیم بیا من میدونستم خیلی سریع این حرفو زدمو خیلی پرویی کردم گفت باشه که واقعا داشتم بال درمیاوردم ادرس خونمو دادم و اون رفت مغازه منم رفتم خونهقرار بود 1 ساعت زودتر تعطیل کنه بیاد خونم که بابا مامانم هنوزم عیادت عموم بودن خلاصه دختره اسمش ثریا بود سنشم تا بیست و خورده ای میخورد ساعت نه شد دیدم در میزنن سریع رفتم پایین گفتم ثریاست دیگه خوب میکنمش اما ای خدا من چقد بدبختم ثریا بود با یه مامور کلانتری منو بردن چند تا سیلی به دلیل مزاحمت خوردمو ازش معذرت خواستم کلی فحشم داد و ازادم کردن منم دیگه گه بخورم برم دختر مخ زدن بعدش با فیلتر شکن کامپیوتر گفتم برم سایتای سکسی با کف دستی خودمونو راه بندازیم که پستم خورد به شهوانی گفتم خاطرمو بگم این کارا اخر عاقبت نداره برا اونایی که تجربه ندارن شانس اوردم ازادم کردن با رضایت ثریا فرداش ماما بابا اومدن دیدن صورتمو گفتم هیچی خوردم زمین
اگه شبش ازادم نمیکردن فرداش بابام منو میکشت دیگه امیدوارم عبرت بگیرید دوستتون دارم الن

نوشته: mohsen.yakooza


👍 0
👎 0
73873 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

339586
2012-10-22 22:16:05 +0330 +0330

خداوند به همه بیماران شفای عاجل بده و ایشالا به تن شما هم لباس عافیت بپوشونه ,
هیچی دیگه اینجا شده دیوونه خونه واقعا که فقط همینو کم داشتیم

0 ❤️

339587
2012-10-22 22:16:20 +0330 +0330
NA

خیلی دلم به حالت سوخت آرزو میکنم به مرادت برسی

0 ❤️

339588
2012-10-22 22:16:28 +0330 +0330
NA

خوشم اومد خوب کس شعر میگی
اگه حقت نخورن آخرش ی چیزی میشی

0 ❤️

339589
2012-10-22 22:49:55 +0330 +0330
NA

خیلی ممنون داستانتو گذاشتی ما عبرت بگیریم. الان دوستان می یان به خاطر این تجربه جدید ازت تشکر می کنن.

ادب داشتن به سواد نیست به فرهنگ و شعور هستش که تو نداری.

0 ❤️

339590
2012-10-23 00:19:13 +0330 +0330
NA

اول سلام خدمت بکس شهوانی
من خیلی وقت که از این سایت بازدید میکنم و با کمنت های دوستانی که شما باشید حال میکنم و دوست داشتم که در جمعتون باشم واسه همین عضو شدم و میخوام کامنت بزارم .
خوب یه سوال واسم پیش امده که این دختره که تف کرده بود رو لنگت بعد از یه ربع که برگشتی هنوز بود تفش روغنی بود یا بر چسب زده بود که در این مکان تفیده شده است .
با همه شوخی با اهل بیتم شوخی دیدی ولتاژش گرفتت دو سر شمشیرش اونجات که عبرتت بشه به ما عبرت ندی .
« ستاد حمایت از اهل بیت » البته بسیجی نیستم .

0 ❤️

339591
2012-10-23 01:40:18 +0330 +0330

دادا با اینکه کسشعر بود ولی دمت گرم کلی خندیدم مخصوصا با اون قسمتی که فرار کردی و یه لنگه کفشتو جا انداختی .عزیز ادامه بده داستان تو صد شرف داره به داستان های سکسی بعضی کس مغز های جلقی.

0 ❤️

339592
2012-10-23 01:42:43 +0330 +0330
NA

داداش سایت جوک نیومدی که این چیزارو مینویسی

0 ❤️

339593
2012-10-23 02:33:18 +0330 +0330

به عمه معلم انشای دوران کودکیت سلام ویژه عرض میکنم .

0 ❤️

339594
2012-10-23 03:00:05 +0330 +0330

آدم نمیدونه چی بگه X(
مریض روانی /:)

0 ❤️

339595
2012-10-23 03:01:22 +0330 +0330
NA

شنقل
آها راستی شنقل اسم پرنده ای هستش که غذا شو میده اسکول براش قایم کنه

0 ❤️

339596
2012-10-23 05:37:37 +0330 +0330

چقدر خنده دار بود
مجسمه ی حماقت!!!

0 ❤️

339597
2012-10-23 05:51:42 +0330 +0330
NA

اگه من جات بودم تا دختره رو نمیکردم و ابروشو نمیبردم ولش نمیکردم

0 ❤️

339598
2012-10-23 06:19:18 +0330 +0330

جون مادرت بازم بنویس…یعنی از خنده دستام داره میلرزه… کوسشعر تا حالا تو این سایت به این جالبی ندیدم…کلمات و جملاتی که بکار بردی از خنده روده پیچ شدم…پسر تو اگه میخوای طنز بنویسی درست شروع کردی…در ضمن سلام علیکم…

0 ❤️

339600
2012-10-23 10:46:56 +0330 +0330
NA

امروز ازبس مریض داشتم دیگه کلافه بودم , تا اینکه داستان تورو خوندم.خداییش هنوزم دارم میخندم.منو که سرحال آوردی.مرسی
از لحاظ یه سایت سکسی داستانت کس شعری بیش نبود.ولی اگه تو قسمت داستانهای خنده دار میزاشتی حتما رتبه اول رو کسب میکردی

0 ❤️

339601
2012-10-23 14:08:54 +0330 +0330
NA

ههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هه هه هه ای خدا ببین شانس مارو کم کم روانی شدیم با این نویسندها اگه کتک خورت ملسه بیا تا منم بزنم

0 ❤️

339602
2012-10-23 16:09:48 +0330 +0330
NA

داستانت سکسی نبود ولی یه جور جوک و طنز بود. بازم بهتر از داستانهای گی و محارمه . ولی خودمونیم خیلی کسخل و مشنگ تشریف دارینا . لنگه کفش جا میزاری ادامس به شلوارت میچسبه و … این داستانتو بده کانال دوربین مخفی ( کانال پالس ) چیز خوبی از اب در میاد . بهت فوش نمی دم چون خیلی اسکولی

0 ❤️

339603
2012-10-23 16:14:14 +0330 +0330
NA

خیلی دلم سوخت برات کناه داری ولی دیگه ارزش خودت از یه گداه پاین تر ندون

0 ❤️

339604
2012-10-23 16:20:17 +0330 +0330
NA

باعرض احترام به نویسنده محترم
حیف اون لنگه کفش سیندرلا نبود که مزین شد به تفی که همیشه خیسه و نیگ وقت خشک نمیشه
میگما مطمئنی دختره مامور با خودش اورده؟
اخه تو ایران که دست بند میزنن میبرن چه طور اون قلچماق تو رو زد؟
فیلم کره ای زیاد نگاه میکنی؟
در هر حال از این که باعث خنداندن بچه ها شدی سپاس گرازم
:) (:

0 ❤️

339605
2012-10-23 16:32:11 +0330 +0330
NA

سلام بچه ها
به اصرار بچه ها من دیگه نمیام اینجا
مثل اینکه از من خوشتون نیومده بود
مهم نیست امیدوارم هر جا هستین موفق باشین
هر کامنتی که زیر این داستانا گذاشتم قصدم تمسخر و توهین به کسی نبوده و فقط محض شوخی و خنده این کامنت ها رو گذاشتم از الان به بعد هم مطمعن باشین کامنتای منو نمی بینین من وقتی میومدم اینجا صرفا به خاطر خوندن داستانها نبوده بلکه فقط به خاطر فضای دوستانه ای که اینجا ایجاد شده بود میومدم حالا من جز این فضای دوستانه نیستم در حدی خودمو وابسطه به این سایت میدونستم که داستان زندگی خودمو نوشتم ولی …
مهم نیست مهم اینه که دوستانی رو اینجا از خودم رنجوندم که واقعا دوسشون داشتم
از مهندس گل پسر عزیز شدیدا عذر میخوام
از اریزونا دوست عزیزم
از اقای عبدل و …
امیدوارم از دستم دلخور نباشین شب همگی بخیر بای واسه همیشه
(((سامی شهوتی)))

0 ❤️

339607
2012-10-23 20:15:54 +0330 +0330

این دیگه نوبرشه…

0 ❤️

339608
2012-10-24 04:19:36 +0330 +0330

سامی عزیز…بازم اینورا بیا.دلمون برات تنگ میشه…اینجا جا برا همه هست…

0 ❤️

339609
2012-10-24 04:51:57 +0330 +0330
NA

خوب حالا نوبت منه نظرمو بگم:
تو قسمت بالا که نوشته بودی بلد نیستی مخ بزنی ولی بعد از اون تف مبارک،دیگه تو پاساژ حرفه ای شده بودی ها کلک
راستی دوستات کجا این فیلمتو برام بلوتوث کنن؟

0 ❤️

339610
2012-10-24 04:56:29 +0330 +0330

سامي؟
خجالت نميكشي؟
من كي گفتم ناراحت شدم؟
علي كي گفت ناراحت شده؟
اصن اينجا كسي ناراحت نشده
تو ازين جا بري كي واسمون شعر بگه؟!
همه در جريان هستيم كه تو قصد تمسخر يا توهين به كسيو نداشتيو حرفات فقط شوخي بود
حالا چرا قهر كردي نميدونم!
پاشو خرس گنده! يه آبي به اون دستو صورتت بزن، زشته جلو بچه ها :-D
ديگه نبينم قهر كنيا !
اگه من باعث ناراحتيت شدم همينجا از داداشه كله خرم پوزش ميطلبم :)
ايناي كه گفتم با زبون خوش بود!
اگه گوش كردي، كه هيچ
گوش نكردي ميدم بچه ها 5 نفري خفتت كنن :))
حالا انتخاب با خودته كه زبون خوش دوس داري يا ناخوش… !

0 ❤️

339611
2012-10-24 05:39:14 +0330 +0330
NA

من که خوشم اومد. باحال گفته بودی ;)
البت یاد سیندرلا هم افتادم :)

0 ❤️

339612
2012-10-24 08:43:15 +0330 +0330
NA

:B جالب بود تجربیات جوانیه دیگه

0 ❤️

339613
2012-10-24 20:17:10 +0330 +0330
NA

:)))) یه جان خودم ترکیدم از خنده
و کیرم تو شانست وه شانسم نداری :)))

0 ❤️

339614
2012-10-25 11:11:45 +0330 +0330

خیلی خندیدم،دمت گرم
جا داشت تو این داستان یه جا تا مرز کون دادنم میرفتی
بچه ها هر کی لینک داستای طنزی که خونده رو بزاره

0 ❤️