بر باد رفتن کون در هفت خبیث

1393/08/18

سلام به بچه های شهوانی من اولین بارم که داستان مینویسم اگه بد بود به بزرگیه خودتون ببخشید . اسم من رضا (مستعار) 19 سالمه تعریف از خود نباشه تا حالا کون زیاد کردم اما این خاطره ای که مینویسم فرق میکنه. تازگی یه پسره خشگل به نام (مهدی) اومده بود محلمون که چون قشنگ بود خیلیا میخواستن باهاش سکس داشته باشن ولی پا نمیداد من یه دوستی دارم به اسمه مرتضی ( مستعار ) که دو سه بار بهش گفته بودم اینو ردیف کن بریم بزنیم خلاصه گذشت ساعت 11 صبح بود گوشیم زنگ خورد دیدم مرتضاس گفت بیا مکان جور کردم مهدیو بزنیم ولی تک نمیاد باهاش بیا بالا بعدا فهمیدم شرط بندی سره بازی هفته خبیث بوده خلاصه رفتیم بالا نشستیم که مرتضی گفت خب بازیو شروع کنیم مهدی با پسر خالش اومده بود که اونم نسبتا خوب بود و بازی شروع شد من تازه از خواب بیدار شده بودمو فقط مرتضی حاکم میشدو میرفت حال میکرد بعد نیم ساعت حالم جا اومد بازیو گرفتم دستم نزدیک 10دست من حاکم شدم ولی هیچ وقت مهدی زیر دستم نمیومد به مرتضی چشمک زدم که این دست مهدیو دزد کن که این دست دقیقا 45 دقیقه طول کشید تا این که من حاکم شدمو مهدی دزد بهش اشاره کردم گفتم بیا تو اتاق اول نمیومد بعد یخش باز شد اومد باهاش کار نداشتم تا خوب روش باز شه بعد که احساس کردم صمیمی تر شدیم گفتم لباساتو درار اول پیراهنشو در اورد باور نمیکنید بدنش با برگه کاغذ هیچ فرقی نداشت سفید بود کیرم داشت شورتمو جر میداد بعد گفتم شلوارتو درار گفت نه من عادات دارم شورت نمیپوشم منم از خدا خواسته رفتم شلوارشو در اوردم وااااااااااااااای چی میدیدم یه دونه موهم رو کونش نداشت گفتم برام ساک بزن اول قبول نکرد بعد کلی خواهش بالاخره اومد ساک زد که بعد از 5دقیقه ابم اومدو ریختم تو دهنش از کارم عصبی شد واسه همین براش جق زدم که دیدم ابش اومدو ریخت رو دستم روی تخت ولو شد با اینکه ابم اومده بود ولی هنوز به ارزوم یعنی کردن کونش نرسیده بودم از قبل مرتضی برام اونجا کرم گذاشته بود کرم برداشتم یکم مالیدم به کیرم یکمم مالیدم به سوراخ کون اون کیرمو گذاشتم جلوی سوراخش اروم هل میدادم ولی نمیرفت تو انقد که سفید بود وقتی بهش دست میزدم رد دستم رو بدنش می موند چون مرتضی بهم گفته بود یه کاری کن دوباره بیاد اینجا زیاد بهش فشار نمی اوردم ولی یه دفعه شهوت جلوی چشمو گرفت کیرمو تا ته کردم توش که چنان دادی زد که مرتضی از توی پذیرایی داشت فحشم میداد من توجهی نمیکردم همینجوری تلمبه میزدم چون ابم به بار اومده بود دیر میومد واسه همین تند تند تلمبه میزدم دیدم داره گریه میکنه اهمیت ندادم همینجوری میکردم احساس کردم داره ابم میاد بعد 2تا تلمبه ی دیگه ابم اومدو ریختم تو کونش انقد که گریه کرده بود نا نداشت بلند شه کمکش کردم با هم رفتیم دوباره نشستیم سر بازی خلاصه اون روز خیلی بهمون چسبید که یه بار دیگه هم مهدیو کردم هم پسر خالشو که اگه دوست داشتید براتون مینویسم.

نوشته:‌ بچه قزوین


👍 3
👎 0
38168 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

443479
2014-11-09 15:48:51 +0330 +0330
NA

کیرم تو کونه هر چی لاشیه
چرا همه کونی شدن

0 ❤️

443480
2014-11-10 03:34:37 +0330 +0330
NA

همه داستانها هم شدن گی fool

0 ❤️

443483
2014-11-10 13:32:03 +0330 +0330
NA

یکی این میلادو خفه کنه

0 ❤️

443484
2014-11-10 14:35:04 +0330 +0330
NA

میلاد کیرم توضربان قلبت تخمام تو یخچال خونتون خفه شو دیگه گت بالا خخخخخخخ

0 ❤️